«بگو لا اله الا اللّه. محمد رسول اللّه و علی ولی اللّه».
عزیزی می گفت: به نظر من فلسفه این که موقع تشییع جنازه همواره این جملات تکرار می شود این است که روح میت که بنا بر نقل روایات همراه جمعیت حاضر است و شاهد ماجرا، اصول عقاید و باورهای فکری خود را فراموش نکند و به علت شدت فشار مرگ و حوادث پس از آن در آغاز ورود به عالم برزخ، در جواب سوال فرشتگان الهی از گفتن این بدیهیات اعتقادی عاجز نماند.
به همین خاطر مخاطب «بگو لا اله الا اللّه» در حقیقت خود فرد متوفی است نه جمعیت تشییع کننده.
امیدوارم وقتی ما مخاطب این جملات قرار گرفتیم با این همه تاکید و تکرار و با تلقین های پی در پی، باز در جواب «من ربک» و «من نبیک» به تته پته نیفتیم و این چهار کلمه حرف حساب بر زبان مان جاری شود.
داستان جذاب مرگ
واقعیت این است که هر وقت حرف از مرگ و مردن می شود، حالتی وهم آلود از ترس و وحشت به همراه گریه و اندوه و مصیبت و لباس های سیاه و صدای قرائت سوره تکویر مرحوم عبدالباسط در ذهن ها تکرار می شود در حالی که حقیقت مرگ علاوه بر ترس و وحشت و نگرانی هایش، یک رویه جذاب و دیدنی و بی نظیر، یعنی ورود به عالم برزخ و آخرت هم دارد. همانند حالت کسی که بعد از یک فیلم زیبا و دوست داشتنی باید سالن سینما را ترک کند که ابتدا علاقه ای به این کار ندارد و وقتی با اکراه حرکت می کند و به فضای روشن بیرون سینما می رود اول خیلی چیزها را خوب نمی بیند، اما ناگاه متوجه می شود که حقیقت واقعی، همین محیط بیرون است و فضایی که تاکنون در آن بوده فضایی کوچک و محدود و تا حد زیادی مجازی بوده.
داستان مرگ هم از آغاز تجربه عظیم زندگی حقیقی و حیات واقعی انسان است در عالمی که عظمت و شکوه آن قابل قیاس با محدودیت های دنیای مادی نیست. به همین خاطر باید بدانیم که مرگ، حقیقتی عظیم و نعمتی فوق العاده است که باید برای رسیدن آن لحظه شماری کرد. البته فردی که می میرد و وارد آن عالم جدید و جذاب می شود دیگر از هر تکلیف و مسئولیت شرعی خلاص می شود. اما دیگر افراد در خصوص او تکالیف و مسئولیت هایی پیدا می کنند که به برخی از آن ها می پردازیم:
احتضار؛ سکوی پرواز
قبل از هر چیز باید بدانیم که بخش عمده اعمال و واجبات مربوط به اموات واجبات کفائی هستند. یعنی واجباتی که در حالت عادی بر هر فردی که امکان انجام آن را داشته باشد واجب است، مگر آن که یک یا چند نفر انجام آن را بر عهده بگیرند که در این صورت از عهده دیگران ساقط می شود.
بخش اول این تکالیف در خصوص فرد محتضر است. یعنی کسی که در حال جان کندن است و نشانه های مرگ در او نمایان شده است.
طبق نظر همه مراجع واجب است چنین فردی را، چه زن باشد و چه مرد، چه کوچک باشد وچه بزرگ به پشت بخوابانند به طوری که کف پاهایش به سمت قبله باشد و اگر خواباندن ممکن نباشد، احتیاطاً او را به سمت قبله بنشانند. این گونه دستورها برای راحت تر جان دادن فرد محتضر است ولی متأسفانه امروزه به این تکلیف واجب بسیار کم توجه می شود و معمولاً فرد در حال مرگ را هر چند امیدی به حیاتش نباشد با سختی بسیار به سمت بیمارستان می برند، حتی در بیمارستان هم در حال تلاش برای احیاء او از انجام این تکلیف غفلت می شود. در حالی که می توان در عین تلاش برای فرد و باز گرداندن او، تخت او را به سمت قبله برگرداند.
در کنار این امر مستحب است که شهادتین و اقرار به امامت دوازده امام و دیگر عقاید مهم دینی را به طوری که بفهمد به او تلقین کنند و همچنین بر بالین او سوره یاسین، صافات و آیهًْ الکرسی بخوانند. به علاوه محتضر را تنها نگذاشته یا فرد جنب یا حائض در کنار او نباشد.
مرکب مورد احترام
واقعیت آن است که احکام مربوط به اموات بسیار مفصل و پر از واجبات و مستحبات است.
بخش اول که مربوط به آماده کردن میت برای دفن است و به اصطلاح «تجهیز میت» خوانده می شود. بخش دوم احکام نیز مربوط به تشییع و دفن و بخش سوم احکام پس از دفن است.
وجه جامع همه این دستورات و مستحبات معمولاً دو چیز است. یکی احترام و حفظ شأن و حرمت میت و دیگری آماده کردن مسیر حرکت به عالم دیگر و آسان کردن طی این مسیر برای او.
در تفکر شیعه هر چند حقیقت وجودی یک انسان روح او شناخته می شود، اما این بدن به دلیل آن که سال ها ظرف استقرار روح مؤمن بوده هم دارای شأن و مقام و حرمت است و به همین دلیل از هر گونه احترام و تکریم در برابر آن نباید کوتاهی کرد. به همین دلیل دستور داده شده وقتی فرد از دنیا رفت چشم ها و دهان او را ببندند و حالت بدن او را مناسب کرده، پارچه ای روی او بیندازند. همچنین در تهیه مقدمات دفن او عجله نمایند تا تغییر حالت طبیعی در بدنش، باعث هتک حرمت او نگردد.
در این میان مستحبات بسیاری هم بیان شده است که حکمت آن برای ما روشن نیست. چون از ویژگی های عالم برزخ بی اطلاعیم. فقط می دانیم که این گونه امور به نوعی باعث آرامش و راحتی میت یا باعث تکریم و احترام او خواهد بود. مانند آن که گفته شده اگر فردی شب از دنیا رفت در محل مرگ او چراغی روشن بگذارید.
خاطرات تلخ و نکات ضروری
جزئیات احکام مربوط به اموات در رساله ها وجود دارد و ضرورتی برای بیان همه آن ها نیست و ما هم قصد نداریم مو به مو آن ها را بیان کنیم و حسابی شما را به یاد خاطرات تلخی که از فوت دوستان و بستگان دارید بیندازیم. اما در انجام همه این امور از قبیل غسل دادن و کفن کردن و حنوط کردن «کافور مالیدن بر برخی اعضاء بدن میت» و مراسم تشییع تدفین، توجه به چند نکته ضروری است:
1. در همه حال باید بدانیم روح فرد متوفی بخاطر تعلقی که به بدن خود دارد در آن مکان حاضر است و در بسیاری از موارد هنوز از مرگ خود آگاه نیست و تنها با تعجب به رفتار دیگران با بدن خودش می نگرد. به همین خاطر در نحوه رفتار با بدن او و رفتارها و گفتارها در اطراف میت باید نهایت دقت را داشت و از انجام هر عمل گناه آلود و غیر شرعی به بهانه اظهار مصیبت خودداری نمود.
2. دستورات مستحب فراوانی که در خصوص تلقین میت یا کیفیت تشییع و تدفین یا مانند آن بازگو می شود حتی اگر به نظر ما غیر منطقی و خرافاتی برسد یقیناً ضرری به حال میت نخواهد داشت. اما اگر احتمال هم بدهیم که این امور مانند آب پاشیدن بر قبر میت پس از دفن و فرو کردن انگشتان در خاک و خواندن سوره قدر برای راحتی او اثر بخش خواهد بود، نهایت بی انصافی است که او را از این نعمت بی بهره بگذاریم.
3. بیشترین خدمتی که ممکن است خانواده و دوستان در حق فرد متوفی بکنند آن است که اولاً مراسم تجهیز و تدفین او را به درستی انجام بدهند و ثانیاً تلاش کنند در فرصت حضور آشنایان و بستگان از جانب فرد متوفی حلالیت بطلبند و تلاش کنند از این حضور و ترحمی که در خصوص فرد میت می شود رضایت و حلالیت دوستان و آشنایان نسبت به خطاهای احتمالی او را جلب کنند.
«وصیت نامچه!؟»
یکی از مهم ترین امور مربوط به فرد متوفی آن است که اگر او در خصوص محل دفن یا کیفیت انجام این مراسم یا جزئیات مرتبط با آن وصیتی کرده و این وصیت مشروع و انجام آن ممکن بود، حتماً به آن عمل شود.
اصولاً یکی از مهم ترین کارهای لازم برای هر مسلمان آن است که برای خود وصیت نامه یا به قول عوام «وصیت نومچه» بنویسد و در خصوص اموال خود و اموری که لازم بداند بعد از مرگش انجام شود وصیت کند که این دستور مستحب خود جزئیات و فروعات بسیاری دارد.
اما در هر حال وقتی فردی از دنیا رفت، اطرافیان باید ببینند وصیتی کرده و برای انجام سفارشات خود «وصی» انتخاب کرده یا نه و حتی المقدور به سفارشات و وصیت های او عمل کنند و خواسته های شخصی و مورد علاقه خود را در مورد زمان و مکان دفن یا جزئیات دیگر بر وصیت فرد متوفی مقدم نکنند.
البته وصیت های غیر شرعی و ناممکن هم ارزشی ندارد و مثلاً این که فردی وصیت کند فلان وارث را از ارث محروم کرده ام، نه شرعیت دارد و نه عرفاً قابل توجه است.
یک تصور اشتباه
یکی از سوالات مهم در زمینه انجام امورات فرد متوفی مانند غسل و کفن و دفن آن است که چه کسی این کار را انجام دهد؟ به شکل عمومی انجام این امور بر عهده همه مسلمانان است که معمولاً توسط دوستان و آشنایان و با اجازه ولی میت انجام می شود. یعنی انجام غسل و کفن و دفن میت باید با اجازه ولی میت باشد که مثلاً ولی زن متوفی شوهر او و بعد مردهایی هستند که از این زن ارث می برند. اما کسی که مأمور انجام غسل می شود باید چه کسی باشد؟
در حالت عادی غسل مرد متوفی را مرد و غسل زن متوفی را زن باید انجام دهد و اگر کسی بر عکس باشد، غسل باطل است. اما غسل زن توسط شوهر و غسل شوهر توسط زن هر چند ترک آن بهتر است، جایز می باشد.
تصور اشتباهی که متأسفانه در برخی مناطق کشور وجود دارد آن است که گمان می شود با مرگ زن محرمیت بین او و شوهرش از بین می رود درحالی که این گونه نیست و لمس بدن او برای شوهرش جایز است.
البته اگر غسل توسط هم جنس امکان نداشت، غسل توسط غیر هم جنس محرم هم در مقام ضرورت اشکال ندارد و مثلاً مرد متوفی را عمه یا خاله او می تواند غسل دهد.
حتی در بهشت
حالا که صحبت از محرمین زن و شوهر حتی بعد از مرگ شد، به یک سوال مهم هم اشاره می کنیم و آن این که آیا زن و شوهر در آخرت و در بهشت هم می توانند همسر یکدیگر باشند یا نه؟
حتی بالاتر؛ دو فردی که در دنیا مایل به ازدواج با یکدیگر بودند اما به هر دلیلی این امر محقق نشد آیا در بهشت می توانند به آرزوی خود برسند؟
در پاسخ باید گفت بله این مساله شدنی و ممکن است. اما با دو شرط: نخست آن که این دو فرد هر دو بهشتی باشند و الا فرد جهنمی نه امکان حضور در بهشت را دارد و نه فرد بهشتی حاضر به ازدواج با فرد جهنمی است. زیرا در عالم حقیقت باطن جهنمیان آشکار می شود و یقیناً اگر فرد بهشتی ببیند دلبر دنیایی او یک دیو هفت سر است، مطمئناً از خیر او خواهد گذشت.
شرط دیگر آن که هر دو طرف در آن دنیا هم خواهان همسری با فرد دیگر باشد و معلوم نیست در آن دنیا با آن همه جذابیت و زیبایی و شکوه عاشقان دنیایی خواهان هم باشند.
در هر حال ازدواج زن و شوهر دنیایی در آن دنیا نه غیر ممکن است و نه ضروری و اگر قرار بود زن و شوهر در بهشت هم حتماً با هم باشند بهشت برای خیلی ها مثل دنیایشان جهنم می شد!!
البته این حرف آخر شوخی بود، چون در بهشت هیچ بدی و کدورت و اخلاق ناپسندی راه ندارد، اما چه کنیم که مؤمنان مشکل پسندند؟!
گروه 3741
از حال و هوای خوش حور و قصور بهشت برگردیم به احکام اموات!
یکی از سنت های مرسوم در جامعه ما برگزاری مراسم عزا در سوم و هفتم و چهلم فوت متوفی است با تفاوت رسم و رسومات و فرهنگ ها، به شکل های گوناگون برگزار می شود و البته در برخی مناطق همواره اطعام عمومی و خرج های کمر شکن ضمیمه این مجالس است. تا حدی که برخی از افراد بی کار و علاف در برخی شهرها بخش عمده تغذیه سالیانه خود را از طریق این مجالس انجام می دهند و آمار مجالس اموات شهر را داشته و به همراه کورکی به هم می رسانند و خلاصه مجلس سوم و هفتم و چهلم و سالگردی نیست که این عده پای ثابت سفره ها نباشند و البته به همین دلیل هم به گروه «3741» معروفند!
به هر حال فارغ از این مطایبات باید گفت از هیچ سند و مدرک دینی در خصوص لزوم اقامه عزا و برقراری مجلس در این روزهای خاص وجود ندارد و این که چرا چنین روزهایی برای اقامه عزا و برگزاری مجالس سوگ در فرهنگ ها باب شده بحثی است که فعلاً به آن کاری نداریم. اما در خصوص این مجالس توجه به چند نکته ضروری است:
1. نفس برگزاری مجالس اقامه عزا و ختم قرآن و انجام خیرات و مبرات به شکل های گوناگون حتی، شکل اطعام عمومی به نیت اموات کاری بسیار خوب و پسندیده است. به شرطی که موجب فشار و زحمت برای خانواده داغ دار فراهم نباشد.
2. طبق سنت اسلامی خوب است همسایگان و بستگان تا چند مدت غذای اهل خانه عزادار را تامین کنند تا آن ها با این حال و روز مشغول پخت و پز نشوند و رسمی که اکنون متداول است و بسیاری از دوستان و بستگان تا چند روز در خانه عزادار می خورند و می خوابند چندان قابل قبول و درست نیست.
3. در برگزاری مجالس عزاداری باید توجه شود که از اموال خود میت استفاده نشود. زیرا گاهی دیده می شود که هزینه این مجالس از پول فرد متوفی داده می شود در حالی که او برای ثلث اموالش وصیت کرده و مابقی اموال هم مال همه وراث است و چه بسا بسیاری از وراث راضی به این همه خرج و هزینه و تشریفات نباشند.
4. هزینه های اضافی و مجالس متعدد و بی فایده و بریز و بپاش های ریاکارانه نه تنها سودی به حال میت بدبخت ندارد بلکه در برخی موارد یقیناً مصداق اسراف و عمل حرام است. تا جایی که برخی از مراجع برگزاری این گونه مجالس را شرعاً حرام دانسته اند.
دستگیری واقعی از کوتاه دستان
و نکته آخر کسی که از دنیا رفته و به قول قدیمی ها دستش از دنیا کوتاه شده بیش از همیشه نیازمند خیرات و صدقات واقعی و عبادات و هدایای خالصانه است. اما بهترین کاری که دیگران در حق او می توانند انجام بدهند قبل از هر صدقه و خیرات و مبراتی ادا کردن دیون و بدهکاری های اوست؛ چه به مردم و چه به خداوند متعال. اگر میت حج یا نماز و روزه واجب یا کفاره به گردن دارد، باید در حد توان در انجام آن ها کوشید و بازماندگان به جای برقرار کردن مجلس ختم و روضه و شربت و شیرینی دادن این دیون واجب را به جا بیاورند یا برای انجام آن نائب بگیرند که از هر عمل مستحبی دیگری لازم و ضروری تر است.
منبع:نشریه دیدار آشنا- ش119