حضور بهائیان پس از کودتای ۲۸ مرداد( ۱)

(دوره رضاخان) حضور بهائیان پس از کودتا   رضاخان مدتی پس از دستیابی به تاج و تخت، که به گواهی اسناد آن را مدیون استعمار و عمله آن بود و پس از تثبیت خود به بهانه نوسازی کشور، هجوم علیه اسلام و روحانیت را آغاز کرد و هر روز به بهانه ای محدودیتی جدید برای روحانیون و اجرای تکالیف و آداب و سنن اسلامی مردم ایجاد می کرد

حضور بهائیان پس از کودتای 28 مرداد( 1)

(دوره رضاخان)
حضور بهائیان پس از کودتا
 

رضاخان مدتی پس از دستیابی به تاج و تخت، که به گواهی اسناد آن را مدیون استعمار و عمله آن بود و پس از تثبیت خود به بهانه نوسازی کشور، هجوم علیه اسلام و روحانیت را آغاز کرد و هر روز به بهانه ای محدودیتی جدید برای روحانیون و اجرای تکالیف و آداب و سنن اسلامی مردم ایجاد می کرد. او پس از کودتای 1299 و در ابتدای فعالیتش، با هدف عوام فریبی از خود چهره ای طرفدار اسلام نشان می داد و در روز تاسوعا و عاشورا در حالی که به سر خود کاه گل می مالید، همراه با دسته سینه زنان فوج قزاق مقیم تهران، به حسینیه ها و تکایای مختلف در چهار محله معروف تهران می رفت، اما پس از رسیدن به پادشاهی به طور کامل رنگ عوض کرد و تا آنجا پیش رفت که حتی برگزاری جلسات مذهبی در خانه ها را هم ممنوع اعلام کرد و حق پوشیدن لباس روحانیت و داشتن عمامه و ایراد سخنرانی اسلامی و منبر رفتن و موعظه را از بسیاری مبلغین و وعاظ مسلمان سلب کرد و به زور سرنیزه و قوای نظامی و انتظامی، چادر و حجاب از سر زنان مسلمان برداشت.
در این دوره به موازات کمرنگ کردن نقش روحانیون مسلمان، بهائیان قدرت گرفتند و به صورت نمایان و بارز در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی ایران به ایفای نقش پرداختند.
رضاخان شخصا به بهائیان اعتماد فراوان داشت. تا جایی که یک افسر بهایی به نام ستوان اسدالله صنیعی (وزیر جنگ در کابینه هویدا) را به عنوان «پیشکار» و «آجودان» و رئیس دفتر ولیعهدش محمدرضا پهلوی منصوب کرد و حتی قصد داشت یکی از بهائیان معروف به نام مجید آهی (2) را نخست وزیر کند. مجید آهی از عوامل موثر در صعود رضاخان و از رجال دوران پهلوی، نوه میرزا مجید منشی سفیر روسیه و شوهر خواهر حسینعلی نوری (بهاء) بود.
از دیگر بهائیان دوره رضاخان باید از عبدالحسین نعیمی یاد کرد. وی پسر میرزا محمد نعیم شاعر معروف بهایی بود. میرزا محمد نعیم که پس از مهاجرت به تهران به استخدام سفارت انگلیس درآمده بود، پسرش عبدالحسین را هم در این سفارتخانه به کار گماشت. نقش مخربی که عبدالحسین نعیمی در نهضت جنگل و در میان یاران میرزا کوچک خان ایفا کرد، بر اساس ماموریت محوله از سوی سفارت انگلیس بود.(3)
عبدالحسن نعیمی که با بخش جاسوسی سفارت انگلیس کار می کرد، بعدها رئیس کمیته محرمانه این سفارت خانه شد و با همکاری آلن چارلز ترات، دبیر اول سفارت انگلیس در تهران و با هدایت میس آن لمبتون (4) - جاسوس معروف انگلیس در تهران که بعدها در انگلستان به استادی دانشگاه رسید - نقش موثری در امور سیاسی داخلی و خارجی ایران داشت.
عبدالحسین نعیمی از اوایل نیمه دوم دهه 1320 ظاهرا همکاری با سفارت انگلیس را رها کرد و به تجارت، بویژه خرید و فروش زمین در تهران روی آورد. اما تا پایان عمر روابط محرمانه خود را با این سفارتخانه و سازمان های جاسوسی انگلیس ادامه داد. او از رهگذر همین همکاری با انگلیسی ها به ثروت سرشاری دست پیدا کرد و بخش قابل توجهی از اراضی بلوار کشاورز کنونی و خیابان کارگر شمالی و خیابان ولی عصر و منطقه یوسف آباد - که متعلق به شرکت امناء (مرکز موقوفات بهایی) بود- را خریداری کرد و در فاصله چند سال افزایش قیمت زمین در این مناطق، ثروت خود را به چندین برابر افزایش داد.
نعیمی دو دختر به نام های ملیحه و محبوبه داشت که ملیحه همسر سپهبد پرویز خسروانی مالک باشگاه ورزشی تاج - که مدتی فرماندهی ژاندارمری کل کشور و زمانی معاونت نخست وزیر و ریاست سازمان تربیت بدنی را بر عهده داشت - بود و محبوبه با محسن نعیمی (دبیر موید) ازدواج کرد. محبوبه و همسرش در سال 1346 با ماموریت از جانب «بیت العدل عکا» برای همکاری در تبلیغات فرقه ضاله بهائیت در مناطق مرکزی و جنوبی آفریقا، به شهر ژوهانسبورگ مهاجرت کردند و به قرار اطلاع هم اکنون سرپرستی امور بهائیان و عناصر تازه بهایی شده در آفریقای مرکزی و جنوبی را بر عهده دارند.
ملیحه نعیمی از رهگذر عشق و عاشقی بدون جلب موافقت پدرش با پرویز خسروانی - که به تازگی دوره دانشکده افسری را تمام کرده و به درجه ستوان دومی نائل آمده بود- ازدواج کرد و به همین سبب عبدالحسین نعیمی دخترش را تهدید کرد که وی را از ارث محروم خواهد کرد. اما پرویز خسروانی که توانایی محروم ماندن از سهم الارث همسرش را نداشت، خود را علاقه مند به فرقه بهائیت نشان داد و در یک مراسم رسمی در حضور علی محمد ورقا (5) یکی از ایادی امرالله و استاد دانشگاه و عالی ترین شخصیت بهایی و نماینده و امین شوقی ربانی - جانشین عبدالبها و سرکرده وقت بهائیان - در ایران به این فرقه ضاله پیوست. ولی او چون نظامی بود، از بستگان همسرش خواسته بود تا راز بهایی شدن وی را آشکار نکنند.
از آنجا که بهائیان نقش بسزایی در پیروزی کودتای رضاخان داشتند، پس از روی کار آمدن رضاخان با اشغال پست های حساس حکومتی دستمزد خود را از رضاخان گرفتند. تا آنجا که در کابینه سید ضیاءالدین طباطبایی، یکی از سران درجه اول بهائیان ایران به نام علی محمدخان موقرالدوله (6)، وزیر فواید عامه و تجارب و فلاحت شد و در سالهای جنگ جهانی دوم هم که ارزاق عمومی و حیاتی کمیاب و یا نایاب شده بود، کار توزیع رزق و روزی مسلمین توسط ایادی رژیم پهلوی به دست بهائیان سپرده شد. بهائیان در آن سالها توزیع و پخش کوپن های قند و شکر و قماش و ضروریات حیاتی جامعه را نیز به دست گرفته بودند.
در شاهرود رئیس اداره خوارو بار (رئیس خرید غله و خوارو بار) و رئیس دخانیات و چند اداره مهم دیگر بهایی بودند که در شب نیمه شعبان 1323 فردی مسلمان را به قتل رساندند و البته پرونده آنها با وجود اثبات قتل به حالت رکود باقی ماند و با توجه به همین پشتوانه همواره در شهرستان باعث بلوا و آشوب می شدند و به دلیل حمایتی که از سوی حکومت مرکزی می شدند از هیچ مسئولی نیز حرف شنوی نداشتند.(7)

ممنوعیت تبلیغات ضد بهایی
 

جلوگیری از انتشار آگهی یک کتاب ضد بهایی و توقیف نشریه ای که این آگهی را چاپ کرده بود، نیز نشان دهنده میزان نفوذ و اقتدار بهائیان در دوران سلطنت رضاخان است. مشروح آگهی مذکور به این شرح است:

اعلان اقدس
 

«آیا می خواهید با حقایق مذهب بهایی که دست اجنبی برای تولید نفاق و اختلاف در جامعه ایرانی ایجاد نموده آشنا شوید؟ آیا میل دارید از ماهیت این انجمن سری که در ادارات، تشکیلات مخرب خود را مثل مرض جذام توسعه داده، جریان امور داخلی و ترفیعات و محاکمات اداری را از مجرای حقیقی منحرف کرده [و] ترفیع مقام و اضافه حقوق و محاکمات اداری و حتی استخدام را به مجرای پارتی بازی مذهبی انداخته است آگاه شوید؟ آیا می خواهید از [...] (8) طایفه بهایی به جامعه ایرانیت و مراسله [ای ] که به جمال پاشا سردار ترک نوشته و مشارالیه به اردوکشی بر علیه ایران ترغیب شده بود مستحضر گردید؟ اگر می خواهید معلومات فوق را تحصیل نمایید، کتاب کشف الحیل تالیف آقای آقا میرزا عبدالحسین خان آیتی را که خودش مدت بیست سال مبلغ بهایی بوده است خریداری نموده مطالعه کنید. آقای آیتی اسرار داخلی این طایفه را برای شما شرح می دهد.»(9)
خبر چاپ این آگهی در «سالنامه پارس» که قرار بود از روز اول فروردین 1309 شمسی توزیع گردد، به اطلاع «محفل ملی بهائیان ایران» رسید. سران محفل بهائیان پس از خبردار شدن از این موضوع به تکاپو برخاستند و به طریقی این خبر را به اطلاع رضاخان رساندند و او اداره نظمیه را مامور توقیف این سالنامه کرد و رئیس اداره نظمیه پس از توقیف این نشریه، طی نامه ای در تاریخ 14 بهمن 1308 مراتب را به اطلاع وزیر دربار رساند.
پس از توقیف این نشریه در چاپخانه، محمدعلی امیر جاهد صاحب امتیاز و مدیر سالنامه پارس عریضه ای برای رضاشاه تنظیم کرد و آن را به همراه نامه ای برای عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار رضاخان فرستاد. متن این نامه به این شرح است:
«تصدق وجود مقدست گردم. مستدعیم عریضه [ای] که به خاکپای مبارک همایونی ارواحنا فداء له عرضحال است، ملاحظه فرمایید و قبول کنید که به سر حضرت اشرف و به شرف ایرانیت قسم، بنده با کمال بی طرفی و از لحاظ اینکه مبادا برخلاف نظر مبارک اعلیحضرت شهریاری اقدامی کرده باشم،این اعلان را پذیرفتم. وزارت معارف هم امضا نموده بنده هم طبع کرده ام. امروز که سالنامه صحافی شده و باید چند روز دیگر، یعنی 20 بهمن ماه منتشر شود، دچار این زحمت شده ام. محض استحضار خاطر مبارک عرض شد که ملاحظه می فرمایید بنده در این مورد کمال ملاحظه را از تمام جهات کرده ام. مخصوصا توضیحی در ذیل اعلان مذکور نوشته ام. حال نظر مبارک ذات اشرف هر چه باشد، امر فرمایید فورا اطاعت می کنم.
فدوی صمیمی - محمدعلی امیر جاهد (10)» (11)
عریضه ضمیمه نامه ارسالی مدیر «سالنامه پارس» برای رضا شاه به این شرح است:
«تصدق خاک پای مبارکت گردم. چاکر خاکسار با عشق مملو از فدویتی نسبت به ذات مقدس شاهنشاه با عظمت خود و اهمیت مطبوعات مملکت، با صرف هستی از مال و جان خود مشغول تنظیم سالنامه هستم که مانند بهترین سالنامه های ممالک معظمه موجب سربلندی هموطنانم باشد و در این راه روز و شب خود و خانواده خود را فدا کرده ام بدون آنکه قصد یک شاهی انتفاع داشته باشم. چنان که خاطر مهر مظاهرهمایونی از بذل موجود فدوی در تقدیم 75 تختخواب به پیشگاه مبارک برای مریضخانه های بلدی سابقه عاطفه و ملاطفت دارد. در ماه ششم امسال هیئت محترم دولت به پاس فداکاری های حقیر و این که مشاهده نمودند در تنظیم این سالنامه به حد قابل تقدیری فداکاری می نمایم، افتخار رسمیت به این سالنامه بخشیدند و در تصویب نامه خود وزارت جلیله معارف را ناظر مندرجات سالنامه قرار دادند. فدوی تمام مندرجات سالنامه را به امضای مامور مخصوص وزارتخانه معروضه رسانیده و طبع نمودم. در ضمن مندرجات آن اعلانی است که لفاً از نظر عنایت اثر ملوکانه می گذرد و مقصود اعلان دهنده ترویج کتاب کشف الحیل است... چاکر بی مقدار به استناد همان ابلاغ و پیروی از پادشاه محبوب و بیم از آنکه مبادا از رد کردن اعلان مذکور لغزشی در راه فدویت خود نسبت به ذات مقدس همایونی دیده باشم، اعلان را طبع نمودم و یقین داشتم در راه چاکری و سمت رعیتی ذات مبارک انجام وظیفه کرده ام. اینک که سالنامه طبع و صحافی و برای انتشار حاضر شده است از طرف رئیس محترم نظمیه توقیف گردیده و به سختی چاکر را مجبور می نمایند که اعلان مذکور را ازسالنامه بریده و بردارم. چون فدوی از جان نثاران مطیع و رعایای فدوی و منقاد پادشاه با عظمت خود هستم، از پیشگاه مبارک با خضوع و استرحام کسب اجازه می کنم تا امر و اراده مبارک شرف صدور یابد.
جان نثار و چاکر بی مقدار
[محمد علی امیر] جاهد.(12)»
اما این تمهیدات به هیچ وجه کارساز نشد و سرانجام مدیر سالنامه پارس به شرط اینکه آن آگهی ضد بهائیت را به طریقی از سالنامه حذف و یا روی آن را با مرکب چاپ سیاه کند، اجازه توزیع آن را می گیرد. عبدالحسین تیمورتاش در ذیل نامه مدیر سالنامه پارس به رئیس دفتر خود چنین می نویسد:
«یه نظمیه جواباً نوشته شود... ممکن است اعلان مزبور را در تقویم های توقیف شده سیاه نمود و تقویم ها را آزاد کرد... سازماندهی موقوفات بهائیان - عبدالحسین تیمور تاش.»(13)

تاسیس بنیاد امناء
 

در زمان سلطنت رضاخان، یکی از نوادگان میرزا حسینعلی نورکجوری - بهاءالله - به نام شوقی افندی، رهبری بهائیان را به دست گرفت و با لقب شوقی ربانی جانشین عباس افندی (عبدالبهاء) شد. این شخص که از سال های اولیه کودکی در انگلستان زندگی کرده و از سوی آنان برای خدمت به اهداف استعماری آموزش دیده و تربیت شده بود، در شمار نخستین اقدامات خود، تشکیلات ویژه ای را برای اداره امور موقوفات بهائیان ایجاد کرد. این تشکیلات «بنیاد امناء» نام داشت. تا قبل از ایجاد این بنیاد کلیه وجوهات نقد و نذورات و موقوفات بهائیان ایران در دست اشخاص مختلف بهایی پراکنده بود و هرکس بنا به سلیقه و نظر خود از این وجوهات بهره برداری می کرد.
با تاسیس «بنیاد امناء» کلیه وجوه نقد و املاک و موقوفات بهائیان از دست افراد مختلف خارج شد و در اختیار این بنیاد قرار گرفت و از سوی «محفل ملی بهائیان ایران» و با تایید شوقی ربانی، هیئت مدیره ای برای آن معین شد و مسئولان بنیاد موظف شدند تا از این وجوهات و درآمد موقوفات بهایی به صورت متمرکز و برنامه ریزی شده و کلان در جهت تبلیغ و رواج فرقه ضاله بهائیت و اجرای برنامه های مورد نظر برای ضربه زدن به اسلام و بویژه تشیع - که آن را مهم ترین وظیفه دینی خود می دانند - بهره برداری کنند.
به دنبال صدور دستور تاسیس بنیاد امناء، «شوقی ربانی» از کلیه افرادی که وجوهات و اموال و املاک و ثروت های موقوفه بهائیان را در دست داشتند خواست تا این اموال و دارایی ها را در اختیار این بنیاد بگذارند و این دستور سریعا اجرا شد.
بر اساس اسناد منتشر شده، یکی از کلان سرمایه داران بهایی به نام غلامرضا امین امین کلیه ثروت و مایملک خود را که بالغ بر چندین میلیارد تومان برآورده می شد، به موجب یک وصیت نامه به شوقی ربانی بخشید.
متن وصیت نامه غلامرضا امین امین که در تاریخ 9/ 5 / 1324 در صفحه 175 و به شماره 26821 دفتر اسناد رسمی شماره 25 درجه اول حوزه تهران به ثبت رسیده، به این شرح است:
«آنچه فانی دانی غلامرضای امین امین دارم، از طلب و ملک و نقد و... خانه و مال متعلق به حضرت شوقی ربانی می باشد و جناب میرزا آقای ولی الله ورقا، وکیل در حیات و وصی بعد از فوت فانی است که جمع آن را بفروشد و به حضرت شوقی ربانی منتقل نماید و اولادهای فانی حقی از جمیع آنچه در دست و تصرف فانی است، نیست...»(14)
پس از مرگ غلامرضا امین امین، وصی او، ولی الله ورقا،(15) کلیه دارایی و ماترک وی را در ازای مبلغ ده هزار تومان به عنایت الله میلانی وکیل شوقی ربانی انتقال داد و از این ثروت تنها یک خانه ششدانگی واقع در خیابان انتظام (حوالی خیابان امیریه) را به نام همسر و هفت فرزند غلامرضا امین امین کرد. در سند انتقال این اموال چنین آمده است:
«آقای ولی الله ورقا فرزند علی محمد به شناسنامه 1414 از بخش دو تهران ساکن بخش 2 خیابان فیشرآباد... برای اجرای مدلول وصیت نامه... تمامی و همگی املاک مرحوم حاج غلامرضا امین امین را چه نسبت به آنها تقاضای ثبت شده باشد و چه تقاضای ثبت نشده باشد، به استثنای ششدانگ یک باب خانه... واقع در بخش 4 تهران خیابان انتظام السلطنه، به بیع قطع انتقال داد به مبلغ یکصد هزار ریال وجه رایج، به آقای شوقی ربانی، فرزند آقای هادی شیرازی،... ساکن حیفا و آقای عنایت الله احمد پور میلانی... وکیل مع الواسطه آقای شوقی ربانی قبول بیع نمود...»(16)
در سند دیگری که در دست است تاکید شده که مقصود از املاک و اموال غلامرضا امین امین که به شوقی ربانی بخشیده شده، کلیه دارایی های او در سراسر ایران است. این سند در صفحه 188 دفتر خانه اسناد رسمی شماره 25 درجه اول تهران به شماره 26859 ثبت شده است.(17)

امین امین در یک نگاه
 

مرحوم فضل الله صبحی مهتدی که روزگاری از پیروان فرقه ضاله بهائیت و منشی مخصوص عباس افندی (عبدالبهاء) جانشین بهاء و پیشوای وقت بهائیان بود و بعدها با مشاهده اعمال کثیف و رفتارهای زشت «شوقی ربانی» از بهائیان جدا شد و به آغوش اسلام برگشت، در مورد خصوصیات اخلاقی حاج امین امین می نویسد:
«... از خصوصیات ذاتی حاج امین این بود که به هیچ وجه حالت رقت قلب و رأفت نداشت. هرکس از فقر و تنگدستی شکایتی بر او می برد و کمکی می خواست، اگر مرد بود می گفت برو حمالی کن و اگر زن بود به اختیار شوهر دلالتش می کرد و در صورتی که آن عذر ناتوانی می آورد می گفت: گوشه ای بگیر و بخواب، بعد از سه شبانه روز خواهی مرد... قوای بدنیه اش کامل بود و شهواتش غالب...»(18)
مرحوم صبحی در یکی دیگر از کتاب هایش در مورد حاج امین می نویسد:
«به راستی که به اندازه یک سوزن دلسوزی برای کسی نداشت و کارش این بود که تا می تواند مردم را لخت کند و مالشان را بگیرد. هر زنی که شوهرش می مرد، بی درنگ خود را به آنان می رساند و از او کام می خواست. پایان بدی در زندگی داشت. ماهها گرفتار بستر بود و بدنش زخمی و ریشمند شد تا درگذشت...»(19)
حاج امین امین، میلیون ها تومان موجودی نقدی خود در بانک های مختلف داخل و خارج کشور را نیز به شوقی افندی بخشید. میراث وی شامل صدها خانه، دهها کارخانه، اراضی وسیع زراعی، باغ های مشجر در تهران و سراسر کشور و میلیون ها متر اراضی امیرآباد و جمشیدیه از ابتدای خیابان کارگر شمالی تا انتهای خیابان امیرآباد شمالی بود.
پس از واگذاری این ثروت کلان و جمع آوری دیگر وجوهات و اموال و املاکی که در دست دیگر بهائیان بود، «بنیاد امناء» رسما پا به عرصه تجارت و فعالیت های کلان اقتصادی گذاشت. همان طور که پیشتر اشاره شد، شناسایی و ثبت بهائیت ابتدا از آمریکا آغاز شد. در جریان به رسمیت شناختن موقوفات بهایی نیز ایالت متحده آمریکا پیشقدم گردید و بهائیان آمریکایی موفق شدند در مدت کوتاهی عوارض و مالیات های موقوفات بهایی را لغو کنند و حتی تسهیلات ویژه ای برای بهائیانی که صرفا به امور بهائیت می پردازند، به وجود آورند. به موجب موافقتنامه و قرارهایی که در آن سال ها با تصویب فرمانداران محلی و ایالات آمریکا رسید، موقوفات بهایی متعلق به «محفل مرکزی بهائیان آمریکا» و یا به نام «رفقای جامعه بهائیت» ثبت شد.
اما بهائیان ایران که نتوانستند مانند کشورهای دیگر، اراضی موقوفه و اعتبارات وقفی خود را رسما به ثبت برسانند، با تاسیس شرکت هایی همچون «امناء» و «بانک نونهالان» سرمایه های مادی خود را متمرکز کردند.
«شرکت امنا» که در سال 1337 شمسی برابر با 1958 میلادی در ایران رسما به ثبت اداره ثبت شرکت ها رسید، در حقیقت یکی دیگر از سازمان های نیمه مخفی بهایی بود که برای معاملات، قبول موقوفه و هدیه و ضبط ماترک بهائیان بدون اولاد و احفاد و به طور کلی ثروت های بلا وارث به وجود آمد و اعضای هیئت مدیره آن به این شرح معرفی شدند:
1- سرلشکر بازنشسته شعاع الله علایی، رئیس هیئت مدیره
2- هادی رحمانی، مدیر عامل
3- ذکرالله خادم، عضو هیئت مدیره (20)
4- عباسقلی شاهقلی، عضو هیئت مدیره
این شرکت در ساختمانی که در خیابان ارباب جمشید تهران خریداری شد، آغاز به کار کرد و بانک نونهالان نیز در همین محل فعالیت داشت. قابل توجه آنکه اکثریت اعضای هیئت مدیره شرکت امنا عضو محفل روحانی ملی بهائیان نیز بودند:
1- سرلشکر علایی (ایادی امرالله)، رئیس
2- علی محمد ورقا (ایادی امرالله)، نایب رئیس
3- سلیم نونو، امین صندوق
4- عباسقلی شاهقلی، منشی
5- بهیه نادری، معاون منشی
6- حبیب ثابت پاسال
7- هادی رحمانی
8- ادلید شارپ
9- سرتیپ هدایت الله سهراب (21)
«شرکت امنا» که برای نخستین بار در ایران در سال 1929 میلادی برابر با 1308 شمسی در واشنگتن آمریکا تشکیل شد، توسط «هنری.ل. استیسون» وزیر امور خارجه وقت آمریکا به رسمیت شناخته و اعتبارنامه تاسیس آن از جانب وی به محافل مرکزی بهائیان آمریکا و کانادا ابلاغ شد.
پس از تشکیل «شرکت امنا» آمریکا و کانادا، شرکت هایی تحت همین عنوان تا سال 1938 در چهار قاره دیگر جهان به وجود آمد. البته در ایران رسما قانونی برای معافیت مالیاتی این شرکت تصویب نشد، اما مسئولان شرکت هر ساله با حساب سازی های دروغین و پرداخت رشوه به برخی ماموران و حسابرسان، مبالغی بسیار اندک به عنوان مالیات به دولت می دادند و هر ممیز مالیاتی هم که به این وضع ایراد می گرفت و در صدد وصول مالیات واقعی این شرکت بر می آمد، با اعمال نفوذ آنان فورا از کار برکنار می شد.
بهائیان به هنگام تنظیم سند انتقال اموال غلامرضا امین امین، با اعمال نفوذ و پرداخت رشوه به پاره ای از مقامات، موفق شدند تا بدون پرداخت هیچ گونه عوارض و مالیات این ثروت نجومی را تصاحب کنند. اما تنی چند از کارمندان صدیق مسلمان و وظیفه شناس وزارت دارایی با انتشار اعلامیه های متعدد این خلافکاری را افشا کردند و پس از سالها پیگیری، سرانجام موفق شدند این پرونده را به جریان بیندازند و سرانجام وزارت دارایی مجبور شد تا برای وصول مالیات های متعلق به آن اقدام کند. تلاش های حبیب ثابت برای حذف این مالیات به جایی نرسید و او برای اعمال نظر خود چنین پیشنهاد داد:
«دوستان عزیز گرامی، جنابان نخجوانی و فتح اعظم
ای کاش در ژانویه گول حرف های آنها را که برای من اظهار...نخورده بودیم و چندین میلیون هم بی جهت [به نظر می رسد به صورت رابطه و رشوه] نداده بودیم... آنچه باعث نگرانی مخلص است این است که... [فرصت] بگذرد... ادعای آنها بین یکصد و یکصدو پنجاه میلیون تومان... است... من خیلی سعی کردم که محفل را راضی کنم که صراحتا از بیت العدل اعظم بخواهند که در این مدت 10 روزه اقداماتی بین المللی [انجام دهند]... محفل راضی نشد که جسارت کند و نظر بدهد که بیت العدل «اعظم» چه باید بکند... امیدوارم که جمال مبارک [شوقی افندی] ارائه طریقی فرمایند...
ثابت» ( 22)
اسماعیل رایین طی نامه ای که در مجله تهران مصور چاپ شد، با استناد به این پرونده و گردش کار آن، نمونه ای از هماهنگی رژیم پهلوی و بهائیان را چنین توضیح می دهد:
«قبل از اینکه با اسناد و مدارک به شرح اختلافات و سوءاستفاده های [بهائیان]... بپردازیم، بد نیست مطلبی را که در همین زمینه در مورد پرونده کلاسه 24894 سال 1336 اداره امور کمیسیون های کل بقایای مالیات های مستقیم در مجله تهران مصور چاپ شده است، نقل کنیم. تا خواننده احب نظر با روشن بینی بیشتری داوری کند.

صلح معوض
 

هفته گذشته، خبری از قول سخنگوی وزارت دارایی در جراید معتبر بود که بزودی مالیات های بزرگ وصول می شود. من هم مثل هزاران هزار ایرانی دیگر از این خبر خوشحال شدم. گر چه تا به امروز دکتر آموزگار وزیر دارایی را ندیده ام و نمی شناسم ولی به طوری که مریدانش می گویند مردی جدی، منظم و سختگیر است و به همین جهت وقتی از سرنوشت پرونده مالیاتی یکصد و پنحاه میلیون تومانی اطلاع پیدا کردم خوشحال و امیدوار شدم که: «بزودی خاطیان به اشد مجازات محکوم خواهند گردید و مطالبات حقه دولت علیّه وصول و ایصال خواهد شد»، برای اطلاع خوانندگان و مالیات دهندگان خرده پا آنچه را که درباره این پرونده شنیده ام به اختصار عرض می کنم:
«به موجب مندرجات این پرونده (مختومه و لاک و مهر شده) در سال 1336 یکی از ایرانیان مقیم خارج [به نام] (شوقی ربانی) مقداری از داراییش را در ایران به شخصی به نام دکتر محمدعلی ورقا صلح می کند. پس از مرگ «متصالح» پیشکاری دارایی تهران با اشاره یکی از «رقبا» متن صلحنامه را به دست می آورد و آن را به جریان وصول می اندازد. یکی از ممیزان و متدیین دارایی - بدون اینکه تحت تاثیر قرار گیرد - یک پیش اگهی به مبلغ 157 میلیون تومان برای وصول مالیات از این پرونده صادر می کند. پیش آگهی در کمیسیون بدوی پیشکاری دارایی تهران به مبلغ 85 میلیون تومان تخفیف پیدا می کند، ولی در کمیسیون تجدید نظر، به ریاست سلیمان خواجه نوری (بازنشسته) نماینده دارایی، و نبوی نماینده دادگستری و یکی دونفر دیگر، موضوع پیش آگهی به کلی منتفی می شود و مصاحبه مذکور را مشمول پرداخت مالیات نمی دانند. جالب این است که در حکم صادره کمیسیون تجدید نظر - برای نخستین بار در تاسیس وزارت مالیه در ایران - فتوای یکی از حجج اسلام را که در شرافت و دینداری او تردیدی نیست عینا نقل و بدان استشهاد شده است. به موجب فتوای حجت الاسلام و پیشوای روحانیت صلح مذکور (معوض) شناخته شده و آن را از پرداخت مالیات معاف دانسته اند...
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته - اسماعیل رایین »(23)
1- شخصیت مورد بحث دکتر سید حسن امامی است که تحصیلات خود را در سوئیس به پایان رسانیده و از همان کشور دکترای حقوق گرفته است. وی که سمت استادی دانشگاه تهران را دارد امام جمعه تهران است و یکبار نیز مورد سوء قصد قرار گرفته است.
پس از انتشار خبری که در بالا نقل شد انتظار می رفت لااقل از جانب ایشان تکذیب یا توضیحی انتشار یابد و یا لااقل با بیان علت دادن این فتوا ذهن مریدان و دوستداران خویش و سایر مردم را روشن سازد، که متاسفانه تاکنون هیچ عکس العملی از ناحیه ایشان دیده نشده است، خداوند گناهان ما را ببخشاید...
با اینکه ادارات و روابط عمومی وزارتخانه ها، شرکت های دولتی و حتی سازمان های ملی به کوچک ترین خبری که درباره آنها در مطبوعات نوشته شود پاسخ می دهند و «طبق قانون مطبوعات» خواستار چاپ توضیح یا تکذیب خویش می شوند و حتی در بسیاری از موارد نویسنده خبر یا مسئولان نشریه را از طرف مقامات قضائی و انتظامی تحت تعقیب قرار می دهند، پس از اینکه خبر مالیاتی بالا و نظر نگارنده در مجله تهران مصور چاپ شد، هیچ گونه پاسخ یا توضیح و تکذیبی از طرف وزارت دارایی برای مجله فرستاده نشد. تنها عکس العمل انتشار خبر این بود که: یکی از ناپاک ترین افراد اجتماع که یهودی الاصل است و از راههای ناگفتنی حتی دلالی محبت به سرمایه ای رسیده و هم اکنون صاحب چندین کارخانه و میلیون ها ثروت است، نگارنده را مورد تهدید قرار داد».
فتوای دکتر سید حسن امامی که ملاک عمل خواجه نوری (24) قرار گرفت بدین شرح نوشته شده بود:
«استاد دانشمند و فاضل ارجمند جناب آقای دکتر امامی امام جمعه طهران، دام اقباله العالی
زید تمام حقوق خود را نسبت به ماترک مورثش به مال الصلح مبلغ پانزده میلیون ریال به عمرو صلح قطعی می نماید، در صورتی که ارزش واقعی ماترک چندین برابر مال الصلح باشد آیا صلح مزبور را می توان به اعتبار تفاوت فاحش ارزش عوضین صلح محاباتی نامید یا خیر؟ مستدعی است نظر عالی را در این مورد مرقوم فرمایید.
(امضا ناخوانا)
به نظر بنده در صورتی که مال الصلح مبلغ ناچیزی باشد، صلح محاباتی محسوب می شود و چون مال الصلح در مورد سوال ناچیز است این صلح محاباتی می باشد.
سید حسن امامی (امضا)(25)
به نوشته رایین، این رونوشت «صلح معوض» عینا از پرونده پیشکاری دارایی تهران برداشته شده است.
پس از صدور این فتوا از سوی امام جمعه درباری تهران، باز هم افشاگری در این مورد ادامه یافت و سرانجام دولت مجبور شد مبلغ 27 میلیون تومان مالیات برای این مورد تعیین و از شرکت امناء وصول نماید.
در نامه ای که ثابت پاسال در مورد حذف مالیات بر ارث بهائیان به بیت العدل اسرائیل نوشته، آمده است:
«متاسفم که دیشب معلوم شد که «محفل ملی بهائیان ایران» هنوز وسیله فرستادن راپورت نتیجه ملاقات را با وزیر دارایی (جمشید آموزگار) که در تاریخ 29 بهمن داشتم پیدا نکرده. اینک به وسیله مسافر می فرستم و ضمنا جریان بعدی را هم به عرض می رسانم... ملاقات های متعددی که با روسای مجلس سنا به عمل آمد... طبق دستور اعلیحضرت منجر به تشکیل کمیسیونی مرکب از رئیس مجلس سنا و بزرگترین مطلع در قوانین - دکتر سجادی - و نخست وزیر و وزیر دارایی «آموزگار» گردید و نتایج آن با تلفن و تلگراف به عرض اعلیحضرت در سوئیس رسید...
وزیر دارایی اصرار غریبی داشتند که این لایحه برای سکوت مسلمانان ماجراجو تصویب گردد...
دیشب آخرین دستخط بیت العدل مبتنی بر «لزوم و ضرورت» تذکر متین و محکم به اولیای امور «مسئولین کشور» و توجه به عواقب «عدم همکاری [ ! ]» رسید...
شاید بهترین راه آن فورا مسافرت جناب بوراکاولین «از اعضای جهانی بیت العدل جهانی» به آمریکا و ملاقات مستر هلمز، سفیر جدید آمریکاست که بزودی به ایران خواهد آمد «باشد». (26)
نقدینگی کلان بهائیان در شرکت امناء و سودهای حاصله از فعالیت های تجاری این شرکت و موسسات زیر مجموعه آن، بهائیان را در شرایطی قرار داد تا بتوانند با فراغ بال به تبلیغ بهائیت بپردازند. ذکر این نکته ضروری است که صرفا فعالیت اقتصادی و به دست آوردن سود، تنها هدف شرکت امناء نبود. زیرا بر اساس دستور «شوقی ربانی» - سومین سرکرده بهائیت و جانشین عباس افندی «عبدالبهاء» که دستوراتش برای بهائیان لازم الاجرا بود - باید منافع حاصله از فعالیت های اقتصادی شرکت امنا در سراسر جهان، صرف تبلیغ بهائیت و جذب و جلب مردم به این فرقه می شد و از آنجا که بهائیان، ایران را خاستگاه و مهد پرورش بهائیت می دانستند و بر اساس پیش بینی بهاءالله که گفته بود «بزودی تمام مردم ایران بهایی خواهند شد» و ایران را مرکز اداره و تصمیم گیری بهائیت در جهان معرفی کرده بود، مجمع «ایادی امرالله» - عالی ترین مقام فرقه ضاله بهائیت- برنامه های ویژه ای را برای تحقق هرچه سریع تر پیشگویی این پیامبر دروغین طراحی کرد و در کنار تلاش برای تسخیر و کنترل اقتصاد ایران، توجه ویژه ای را به امر مبارزه فرهنگی با ایرانیان مسلمان، مخصوصا شیعیان اثنی عشری مبذول داشت و کوشید تا به طرق مختلف جوانان مسلمان را بفریبد و با رواج ابتذال و از خودبیگانگی، به زعم خود ضرباتی مهلک برآیین الهی اسلام وارد آورد وآنگاه با تمهیداتی خاص، آنان را به سمت این فرقه ضاله بکشاند.
رویکرد استعمار و عوامل داخلی آنها به امور فرهنگی، شیطانی ترین طریقی بود که می توانست امکان موفقیت آنها را در رویارویی با ملت ایران صد چندان کند و موجبات قطع ارتباط نسل جوان و بالنده این مرز و بوم را از هویت معنوی و ملی خود فراهم سازد و با سلب اعتماد به نفس آنان، دنیای پوچ تهی از معنویت غرب را به سان «مدینه فاضله ای» در برابر آنها جلوه گر سازد.

پی نوشت:
 

2- مجید آهی در سال 1265 شمسی به دنیا آمد. وی نوه میرزا مجید، شوهر خواهر میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) بود. میرزا مجید، مقام منشی سفارت روسیه را بر عهده داشت و بنا به نوشته شوقی افندی، به هنگام حمله ناموفق بهائیان به کالسکه ناصرالدین شاه در جاده قصر دوشان تپه که منجر به صدور دستور قتل بابی ها شد، وی بهاءالله را به خانه خود در باغ تابستانی سفارت روسیه برد و با اعمال نفوذ پرنس دالکورکی - وزیر مختار روسیه در ایران - شاه از کشتن و زندانی کردن بهاءالله خودداری کرد و او را به همراه یک فوج از سربازان روسی به عراق - که جزو امپراتوری عثمانی بود - فرستاد.مجید آهی برای ادامه تحصیل به «پطرزبورگ» رفت و در رشته حقوق فارغ التحصیل شد و به استخدام وزارت امور خارجه درآمد. بعد از کودتای 1299 به حمایت از رضاخان پرداخت. به همین سبب با علی اکبر داور حزب رادیکال را با هدف به سلطنت رساندن رضاخان ایجاد کرد. پس از حمله متفقین به ایران رضاشاه ریاست دولت را به وی تکلیف کرد، ولی او زیر بار نرفت. در کابینه محمد علی فروغی وزیر دادگستری و در واقع قائم مقام و همه کاره دولت بود. مجید آهی در تمام دوران سلطنت رضاخان از قدرتی فوق العاده برخوردار بود. وی در سال 1324 درگذشت.
3- عبدالله شهبازی، جستارهایی از تاریخ بهایی گری ایران، فصلنامه تاریخ معاصر، سال هفتم، شماره 27، ص 50.
4- میس آن لمبتون یکی از معروفترین جاسوسان انگلیسی مقیم ایران بود که تحت پوشش وابسته فرهنگی بریتانیا و خبرنگار رادیو بی بی سی، برای سازمان اینتلیجنت سرویس کار می کرد. و سرریدر بولارد، سفیر کبیر انگلیس در تهران او را به سرپرستی امور اطلاعاتی و جاسوسی سفارت منصوب کرده بود. در حوادث مربوط به شهریور 1320 ماموریت ویژه جاسوسی زیر پوشش اطلاعات و مطبوعات به خانم لمبتون محول شد و پس از اشغال ایران در سوم شهریور 1320 ریاست تشکیلات جاسوسی «خانه پیروزی» (ویکتوریاهاوس) نیز به او واگذار شد. او علاوه بر زبان و ادبیات فارسی، به زبان های عربی و ترکی تسلط کامل داشت و وقتی فارسی حرف می زد مخاطب نمی توانست تشخیص بدهد که او انگلیسی است. لمبتون در مسافرت های خود به سراسر ایران عده ای از آقازادگان ایلات و عشایر را انتخاب کرد و وسیله ای فراهم ساخت که به انگلستان بروند و با هزینه محرمانه دولت انگلیس ظاهراً مشغول تحصیل شوند. لمبتون از جاسوسان نامداری بود که بعدها تجارب خود را به صورت کتب گوناگون در اختیار دانشگاه های انگلیس گذاشت و به عنوان استاد ایران شناسی به تدریس پرداخت. برای اطلاع بیشتر ر. ک: نیمه پنهان، جلد دوم، دفتر پژوهش های موسسه کیهان، چاپ چهارم، آذر 1379، صص 49- 47.
5- علی محمد ورقا فرزند ولی الله ورقا متولد 1290 شمسی لیسانس اقتصاد خود را از دانشگاه تهران و دکترای علوم انسانی را از دانشگاه سوربن پاریس گرفت. وی به نمایندگی از عبدالبهاء در کنفرانس آمریکای جنوبی در 1958 شرکت کرد و به دستور عبدالبهاء به بغداد و بیروت سفر کرد و بسیاری از تابستان ها را در اسرائیل بسر می برد.
وی جزو ایادیان امرالله و از کسانی بود که در انتخابات اولین اعضای بیت العدل شرکت داشتند. علی محمد ورقا در بسیاری از کنوانسیون های منطقه ای بهائیان از جمله آرژانتین، شیلی، اروگوئه و.... به عنوان نماینده عبدالبهاء شرکت داشت و در کنوانیسیون های بلژیک و لوکزامبورک نیز نماینده مرکز جهانی بهایی بود.
6- حسن موقر بالیوزی فرزند «علی محمد خان موقرالدوله» در سال های 1937- 1960 ریاست محفل ملی روحانی بریتانیا را بر عهده داشت و یکی از ایادی امرالله بود. حسن بالیوزی از مدیران اولیه راه اندازی شبکه فارسی زبان «بی بی سی» بود. وی در سال 1980 میلادی مرد.
7- فجایع بهائیت یا واقعه قتل ابرقو، شیخ حسین خراسانی، 1331، صص 19- 25.
8- در اصل متن نقطه چین است. به نظر می رسد کلمه «خیانت» باشد.
9- اسنادی از مطبوعات و احزاب دوره رضاشاه، چاپ اول، سال 1380 و سند شماره 42/1، صص 86 و 85.
10- محمد علی امیر جاهد صاحب جاهد یک نمایشگاه و فروشگاه مبل در خیابان لاله زار بود و نعمت الله جهانبانوئی مدیر مجله فردوس در این نمایشگاه کار می کرد.
11- اسنادی از مطبوعات و احزاب دوره رضا شاه، سند شماره 2 / 42، ص 86.
12-اسنادی از مطبوعات و احزاب در دوره رضاشاه، سند شماره 3 / 42، ص 87.
13- همان، سند شماره 4 / 42، ص 88.
14- رایین، اسماعیل، انشعاب در بهائیت، چاپ مرو، 1357، ص 269.
15- ولی الله ورقا (1334- 1263) نوه میرزا عبدالله خان - یکی از درباریان مظفرالدین شاه - و ملا مهدی عطری در تبریز متولد شد. وی از دانش آموختگان مدرسه بهائیان - تربیت - و سپس مدرسه آمریکایی ها بود که پس از مدتی تحصیل به عکا رفت و با ماموریتی که عبدالبهاء بر عهده اش گذاشت به تهران بازگشت و جزو خدمتگزاران عبدالبهاء در سفر به آمریکا بود. وی پس از مرگ غلامرضا امین جانشین وی شد و از طرف عبدالبهاء متصدی امور مالی بهائیان یا به عبارتی امین حقوق الله شد که پس از مرگ وی پسرش علی محمد ورقا جایگزین وی گردید.
16- رایین، اسماعیل، انشعاب در بهائیت، ص 272.
17- رایین، اسماعیل، انشعاب در بهائیت، ص 273.
18- مهتدی، فضل الله صبحی، خاطرات صبحی درباره بهایی گری، انتشارات سروش، ص 76.
19- مهتدی، فضل الله صبحی، پیام پدر، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، 1347، ص 250.
20- ذکرالله خادم در سال 1283 شمسی در طهران به دنیا آمد. پدرش که بهاءالله او را نصرالله خطاب می کرد، لقب خادم را از الواح بهایی برای خود انتخاب کرد.
ذکرالله خادم از تربیت شدگان و مربیان مدرسه تربیت بود و سال ها در اداره مالیه تهران، مترجم بود و نیز به عنوان متصدی امور فرهنگی شرکت نفت در جنوب، منشی سفارت عراق از سال 1310- 1323 مشغول به کار بود. وی در بسیاری از کنفرانس های قاره های اروپا، آمریکا و... شرکت داشت و مسافرت های تبلیغی بسیاری برای بهائیان انجام داد و از اکتبر تا دسامبر 1958 عضو علی البدل هیات ایادی امر الله مقیم فلسطین و همچنین نماینده مرکز جهانی بهایی بود.
21- اخبار امری، شماره 3و4، سال 1341.
22-مرکز مطالعات فرهنگی بنیاد جانبازان، سند رده 32-45-112 ث، 31 / 5 / 1350.
23- مجله تهران مصور، سال 1355.
24- خواجه نوری، مدیر کل مالیات بر ارث، پس از بخشش شاهانه بازنشسته شد و به انگلستان رفت و در آن مملکت سکنی گزید.
25- رایین، اسماعیل، انشعاب در بهائیت، صص 320-318.
26- مرکز مطالعات فرهنگی بنیاد جانبازان، سند رده 44- 45-112 ث، 3 /12 / 1351، صفحه 68978.

منبع:اللهیاری،احمد، نیمه پنهان31-بهاییان در عصر پهلوی ها،تهران،انتشارات کیهان،1389ش
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان