ماهان شبکه ایرانیان

روایات تفسیری امیرالمؤمنین (ع) (۱)

نقد و بررسی روایات تفسیری منقول از امیرالمؤمنین(ع) در تفسیر «الدر المنثور» سیوطی چکیده:   تفسیر الدر المنثور سیوطی از تفاسیر مأثور اهل تسنن درقرن دهم هجری است که تفسیر آیات را به صورت نقل روایی ذیل آنها ذکر کرده وبه سبب عدم اظهار نظر مفسر درباره ی روایات آن، چنین برداشت می شود که این اخبار مورد تأیید اوبوده است، لکن دراین تفسیر ...

روایات تفسیری امیرالمؤمنین (ع) (1)
نقد و بررسی روایات تفسیری منقول از امیرالمؤمنین(ع) در تفسیر «الدر المنثور» سیوطی

چکیده:
 

تفسیر الدر المنثور سیوطی از تفاسیر مأثور اهل تسنن درقرن دهم هجری است که تفسیر آیات را به صورت نقل روایی ذیل آنها ذکر کرده وبه سبب عدم اظهار نظر مفسر درباره ی روایات آن، چنین برداشت می شود که این اخبار مورد تأیید اوبوده است، لکن دراین تفسیر، گاهی اسراییلیات وروایاتی نامقبول به چشم می خورد ومفسر تنها درموارد معدودی درقوت یا عدم قوت حدیث نظر داده است.
سیوطی این تفسیررا از راویان گوناگون، از جمله امیرالمؤمنین علی (ع) نقل کرده است. دراین پژوهش، بررسی روایات منقول از آن حضرت مورد توجه بوده تا ببینیم چه میزان از روایات منقول از آن حضرت ناپذیرفتنی ومردود است.
کلید واژه ها : امیرالمؤمنین، الدر المنثور، سیوطی، روایات، نقد روایت.

درآمد
 

تفسیر الدر المنثور سیوطی از جامع ترین منابع تفسیر اثری درمیان اهل تسنن است.شاید بتوان اطمینان داشت که اغلب روایات تفسیری اهل سنت دراین کتاب جمع آوری شده است.
سیوطی روایات فراوانی از اصحاب رسول الله(ص)، تابعان وتابعان تابعان نقل کرده، اما نظری درباره ی آنها ابراز نکرده وبه نظر می رسد که برهمه آنها اعتماد کرده است؛ درحالی که در میان این نقل ها، اخبار اسراییلیات وقابل نقد به چشم می خورد.(1)
درمیان روایات تفسیری موجود، روایاتی نیز از امیرالموؤمنین(ع) یافت می شود .از سوی دیگر، علامه طباطبایی درالمیزان برخی از روایات الدر المنثور را نقد و رد کرده است؛ از جمله روایت منقول از امیرالمؤمنین(ع) واصحاب دیگر پیامبر(ص) در داستان هاروت وماروت (آیه ی 102 سوره ی بقره).(2)
با ملاحظه چنین نمونه ای این سؤال مطرح شد که روایات منقول ازامیرالمؤمنین (ع) در تفسیر الدر المنثور چگونه است؟ لذا به بررسی روایات منقول از امیرالمؤمنین دراین تفسیر پرداخته شد.
پیش از بررسی تفصیلی این روایات، شایسته است به دونکته توجه کنیم:
1. ما درنقد این روایات، جز در موارد معدودی، به نقد سند و بررسی های رجالی نپرداخته ایم؛ زیرا این کار با حجم این نوشته متناسب نیست.این نوشته فقط مبتنی برمعیارهای نقد متن است که متأسفانه در تاریخ فرهنگ اسلامی کمتر به آن پرداخته شده است. برخی از مهم ترین معیارهای نقد متن را به این صورت برشمرده اند: عدم مخالفت حدیث با قرآن، اخبار وسیره ی قطعی معصوم(ع)، مقتضیات قطعی عقل، واقعیات مسلم تاریخی وقطعیات علمی، عدم تناقض واضطراب درمتن حدیث، عدم هم سویی با دیدگاه های خاص سیاسی وفرقه ای وگرایش های قبیله ای و...(3) آنچه ما در نقد این روایات ذکر خواهیم کرد، مبتنی برچنین معیارهایی است.
2. همان گونه که برخی از محققان به درستی اشاره کرده اند، (4) نقد و برسی متن روایات، امری حساس ودقیق است ودرآن باید جوانب گوناگونی را رعایت کرد؛ زیرا همان طور که نباید هر روایتی را به مجرد نقل درکتب اخبار، حتی با فرض صحت سند ، زود پذیرفت، از سوی دیگر، هم نباید درقضاوت درنقد متن یک روایت شتاب ورزید وچه بسا روایتی عجولانه وبدون درنظر گرفتن توجیه صحیح آن رد شود.
ما نیز دراین پژوهش کوشیده ایم همین نکته را در نظر بگیریم.
روایات تفسیری منقول از امیرالمؤمنین(ع) درتفسیر الدر المنثور را می توان درچهار بخش دسته بندی کرد که اکنون هر یک را بررسی می کنیم:

روایات فقهی
 

برخی از روایات سیوطی به نقل از امیرالمؤمنین(ع) دربیان برخی از احکام فقهی است که با آنچه از اهل بیت (ع) رسیده، سازگار نیست. دراین بخش، این روایات را از نظر می گذرانیم:

1. گفتن «آمین» پس از پایان سوره ی حمد
 

سیوطی درتفسیر سوره ی حمد چنین روایتی را نقل می کند:
...عن علی سمعت رسول الله (ص) إذا قال ولَا الضَّالینَ قال: آمین.(5)
اما با توجه به روایات منقول از اهل بیت (ع) گفتن «آمین» پس از سوره ی حمد صحیح نیست.(6)

2. معنای «قرء» درآیه ی 228 سوره ی بقره
 

دربین عامه ی مشهور است که «قرء» ، دراین آیه، به معنای «حیض» است. آنان واز جمله سیوطی در این باره از امیرالمؤمنین (ع) چنین نقل می کنند:
...عن علی بن أبی طالب(ع) قال: تحل لزوجها الرجعة علیها حتی تغتسل من الحیضة الثالثة تحل للأزواج.(7)
اما این مطلب با آنچه از اهل بیت (ع) دراین باره نقل شده، سازگار نیست. دراین باره کلینی نقل می کند که زراره این سخن را از اهل عراق، به نقل از آن حضرت، به سمع امام باقر(ع) رساند وایشان این نسبت را نادرست شمردند. (8) علامه طباطبایی نیز با توجه به همین خبر، روایت فوق را رد می کند.(9)

3. نحوه ی وقوع طلاق سوم (آیه ی 229 سوره ی بقره)
 

سیوطی درتفسیر آیه ی 229 سوره ی بقره چنین داستانی را نقل می کند:
....عن الأعمش، قال: بان بالکوفة شیخ، یقول: سمعت علی بن أبی طالب یقول: «إذا طلق الرجل امرأته ثلاثاً فی مجلس واحد فانّه یرد إلی واحدة والناس عنقاًواحداً» اذ ذلک یأتونه ویسمعون منه، قال: فأتیته فقرعت علیه الباب، فخرج إلی شیخ، فقلت له: کیف سمعت علی بن أبی طالب یقول فیمن طلق امرأته ثلاثاً فی مجلس واحد؟ قال: سمعت علی بن أبی طالب یقول إذا طلق الرجل امرأته ثلاثاً فی مجلس واحد فانه یرد إلی واحدة. قال: فقلت له: أنی سمعت هذا من علی.قال: أخرج الیک کتاباً، فاخرج فإذا فیه بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم. قال: سمعت علی بن أبی طالب یقول: «إذا طلق الرجل امرأته ثلاثاً فی مجلس واحد فقد بانت منه ولا تحل له حَتَّی تَنکحَ زَوجاً غَیرَهُ». قلت: ویحک! هذا غیر الذی تقول.قال: الصحیح هوهذا ولکن هؤلاء أرادونی علی ذلک.(10)
اما این از قطعیات فقه امامیه است که سه طلاق درمجلس واحد، یک طلاق محسوب می شود وچنین روایتی با توجه به ناسازگاری با روایات متعددی که از اهل بیت(ع) نقل شده است، نمی تواند مورد قبول باشد.(11) وانگهی معلوم نیست از «هؤلاء» چه کسانی هستند که در آن زمان چنان جرأت وقدرتی داشته اند که کسی را مجبور به جعل روایتی از امیرالمؤمنین (ع) کنند واین کار به حالشان چه سودی داشته است.

4. متعه (آیه ی24 سوره ی نساء)
 

یکی از مباحث مهم وجنجالی میان عالمان شیعه وسنی بحث متعه است. سیوطی دو روایت از امیرالمؤمنین (ع) درتأیید حرمت متعه نقل می کند:
...عن علی قال: نهی رسول الله (ص) عن المتعه، وانما کانت لمن لم یجد، فلما نزل النکاح والطلاق والعدة والمیراث بین الزوج والمرأة نسخت ...عن علی بن أبی طالب، انه قال لابن عباس: انک رجل تائه ان رسول الله (ص) نهی عن المتعة.(12)
جالب است که سیوطی با وجود نقل این روایات،این روایت مشهور را نیز از آن حضرت نقل می کند که :
لو لا ان عمر نهی عن المتعة ما زنا إلا شقی.(13)
علامه طباطبایی دربحث روایی، ذیل این آیه می گوید که روایات متعه با هم معارضه دارند ودر حقیقت، خود آنها خود را باطل می سازند واهل بحث درمضامین آنها به هیچ حاصلی دست نمی یابند. تنها چیزی که همه در آن اتفاق دارند، این است که عمر بن خطاب درایام خلافتش متعه زنان را حرام کرد واختلاف فاحشی که در بین روایات هست، باعث شده که علمای اسلام، علاوه براختلافی که در اصل جواز ویا حرمت متعه کرده اند، اختلافی هم درنحوه ی حرمت و کیفیت منع از آن به راه بیندازند و اقوال عجیب وغریبی - که شاید به پانزده قول برسد- داشته باشند.(14) درهر صورت، از آن جا که بر اساس حدیث ثقلین ودلایل دیگر، شیعه سخن اهل بیت (ع) را حجت می شمارد، روایات حرمت متعه با توجه به سازگاری اش با آنچه از آن بزرگواران رسیده، قابل پذیرش نیست.

5. ازدواج با مادر همسر و ربیبه (آیه ی 23 سوره ی نساء)
 

درفقه شیعه، ازدواج با ربیبه (دختر همسر) مطلقاً (15) وازدواج با مادر همسر نیز درصورت دخول حرام است؛ ولی سیوطی از امیرالمؤمنین(ع) دو روایت برخلاف آن نقل می کند:
عن علی بن أبی طالب فی الرجل یتزوج المرأة ثم یطلقها أو ماتت قبل ان یدخل بها هل تحل له أمها؟ قال: هی بمنزلة الربیبة...عن مالک ابن أوس بن الحدثان قال: کانت عندی امرأة فتوفیت وقد ولدت لی فوجدت علیها ، فلقینی علی بن أبی طالب، فقال: مالک؟ فقلت: توفیت المرأة، فقال علی : لها ابنه؟ قلت: نعم وهی بالطائف! قال: کانت فی حجرک؟ قلت: لا، قال فانکحها.قلت: فاین قول الله ورَبائِبکُم اللَّاتی فی حُجُورکم؟ قال: انها لم تسکن فی حجرک ، انما ذلک إذا کانت فی حجرک.(16)
همان گونه که علامه طباطبایی دراین باره می فرماید، اشتراط حجور (بودن نزد ناپدری) درحرمت ربیبه واین که نکاح با مادر زن، پیش از دخول به دخترش، جایز باشد، با آنچه از ائمه (ع) نقل شده ، سازگار نیست.(17)

6. شستن پا در وضو (آیه ی 6 سوره ی مائده)
 

این آیه چنین است:
یا أیها الذَّین آمَنوا إذا قُمتُم إلی الصَّلاةِ فَاغسِلوا وُجُوهَکم وأیدیکُم إلی المَرافِقِ و امسَحُوا بِرؤُسُکم وأرُجلِکم إلی الکعبَین... .
سیوطی درتفسیر این آیه، این روایت را از امیرالمؤمنین (ع) نقل می کند:
...عن علی أنه قرأ«وأرجُلکُم » قال عاد إلی الغسل.(18)
مراد از عبارت «عاد إلی الغسل»، این است که «وأرجُلکم» دراین آیه به فعل «اغسلوا» برمی گردد، نه «امسحوا» ولذا عطف بر«وجوهکم» است ، نه «برئوسکم» تا پا هم مشمول وجوب شستن شود.اما درفقه امامیه تردیدی نیست که در وضو باید پا را مسح کرد.بنابراین، منصوب بودن «أرجُلکُم» به دلیل مفعول بودن برای«امسحوا» است، نه «اغسلوا».(19)

فضیلت سازی های ناروا
 

برخی از روایات سیوطی، به نقل از امیرالمؤمنین (ع) مشتمل بربیان فضایلی است که پذیرفتنی نمی نماید.دراین بخش ، به این روایات توجه می کنیم.

1. فضیلت سازی برای خلفا و مخالفان امیرالمؤمنین(ع) به نقل از خود ایشان
 

درمنابع اهل سنت، روایات متعددی به نقل از امیرالمؤمنین(ع) درفضیلت خلفا آمده وسیوطی نیز بخشی از آنها را نقل کرده است.به این روایات توجه می کنیم:
- سیوطی درتفسیر آیه ی 145 سوره ی آل عمران نقل می کند:
..... عن علی بن أبی طالب فی قوله (وَسَیَجزِیَ اللهُ الشَّاکرینَ)، قال: الثابتین علی دینهم أبا بکر وأصحابه.فکان علی ّیقول کان أبوبکر أمین الشاکرین.(20)
- روایت دیگر این است:
...عن علی (ع) قال: نزل جبریل (ع) فی ألف من الملائکة عن میمنة النبی(ص) وفیها أبوبکر (رض ) ونزل میکاییل (ع) فی ألف من الملائکة عن میسرة النبی (ص) وأنا فی المیسرة.(21)
- همچنین سیوطی درباره ی همراهی ابوبکر با رسول خدا درغار، از امیرالمؤمنین(ع) چنین روایتی نقل می کند:
...عن علی بن أبی طالب (رض) قال: إن الله ذم الناس کلهم ومدح أبابکر(رض) ، فقال: ( إلَّا تَنصُرُوهُ فَقد نَصَرَهُ اللهُ إذا أخرَجَهُ الذَّینَ کفَروا ثَانی اثنَین إذ هما فی الغَار إِذ یَقُولُ لِصاحِبهِ لا تَحزَن إنَّ اللهَ مَعَنا).(22)
علامه طباطبایی درنقد این روایت می گوید مضامین آیاتی که دربردارنده ی این قضیه اند وهمچنین روایات صحیحی که درباره ی داستان مذکور وارد شده، نسبت به روایت فوق سوء ظن می آورد، برای این که آیاتی که در مقام مذمت مؤمنین (ویا به تعبیر این روایت، درمقام مذمت عموم مردم) است وآیه ی غار هم درجمله (إلَّا تَنصُرُوه)، بدان اشاره دارد ونیز آیه ی (یَا أیَّها الذَّینَ آمَنُوا مَا لکم إذا قیلَ لکم انفِرُوا فی سَبیلِ اللهِ اثَّاقلتُم إلی الأرض)، به همراه نقل قطعی، ثابت می کنند که تثاقل از عموم مؤمنین نبود، بلکه پاره ای از مؤمنین دعوت وامر رسول خدا (ص) را نسبت به کوچ کردن برای جهاد پذیرفته وبی درنگ حرکت کردند، وعده ای از مردم مؤمن ومنافق تثاقل ورزیدند.به همین دلیل، خطاب در (یَا أیُّها الذَّینَ آمَنوا)- که تمامی مؤمنین را شامل است- و همچنین مذمتی که دنبال آن است، مخصوص عده ای از مؤمنین خواهد بود، وخطاب عمومی آن، ازقبیل خطابات عمومی دیگری است که مربوط به بعضی از مخاطبان است. (23) می توان به سخن علامه این نکته را هم افزود که این آیه متضمن مدحی برای ابوبکر نیست؛ زیرا آیه از نصرت ابوبکر سخنی به میان نمی آورد، بلکه از نصرت خدا درصورت ترک نصرت از سوی مردم سخن می گوید.
درتفسیر آیه ی 33 سوره ی زمر چنین آمده است:
... عن علی بن أبی طالب، قال: والذَّی جَاءبالصِّدقِ مُحَمد (ص) وصَدَّقَ به أبوبکر(رض) . هکذا الروایة بالحق ولعلها قراء ة لعلی (رض).(24)
البته درهمان جا این روایت هم نقل شده است:
...عن أبی هریرة والَّذی جاءَ بِالصِّدقِ قال: رسول الله (ص) وصَدَّقَ بهِ، قال: علی بن أبی طالب (رض). (25)
- در روایتی دیگر، ابوبکر از زبان امام (ع) شجاع ترین مردم دانسته شده وبرمؤمن آل فرعون تفضیل یافته است.بخشی از این خبر این است:
...عن علی (رض) انه قال: أیها الناس! أخبرونی بأشجع الناس. قالوا: أنت.قال: لا.قالوا: فمن؟ قال: أبوبکر...، ثم قال: أنشدکم بالله أمؤمن آل فرعون خیر أم أبوبکر (رض) خیر من مؤمن آل فرعون، ذاک رجل یکتمُ إیمانه وهذا رجل أعلن إیمانه .(26)
اما این خبر با آنچه درباره ی فرار او ودیگران از میدان جنگ نقل شده ناسازگار است.(27)
- روایت دیگر الدر المنثور از امام (ع) درفضیلت ابوبکر وعمر این است:
...عن علی ابن أبی طالب (ع) انه سئل عن أبی بکر وعمر، فقال: انهما من السبعین الذین سألهم موسی بن عمران فاخرا حتی أعطیهما محمد (ص) قال وتلا هذه الآیة: (واختارَ مُوسَی قومَهُ سَبعیِنَ رَجُلاً لِّمیقاتِنَا...). (28)
با توجه به این که هفتاد برگزیده ی موسی افراد خاص ومشخصی بوده اند، معلوم نیست مراد از این که شیخین جزء آنان بوده اند، چیست وچه معنا دارد که وجود آنها تا زمان رسول خدا به تأخیر بیفتد.
- سیوطی درتفسیر آیه ی 47 سوره ی حجر نیز این روایت را نقل می کند:
....عن علی فی قوله ( وَنَزَعنا مَا فی صُدُورِ هُم مِّن غِلٍّ)، قال: نزلت فی ثلاث أحیاء من العرب، فی بنی هاشم وبنی تیم وبنی عدی وفی أبی بکر وفی عمر.
وسپس روایتی با مضمونی مشابه از امام باقر(ع) نقل می کند.(29)
باید گفت که اولاً، آیه عام است واختصاصی به بنی تیم، بنی عدی وبنی هاشم ندارد وثانیاً ، در تاریخ از کینه های جاهلی میان این سه طایفه - که درخبر امام باقر(ع) به آن اشاره شده - گزارشی نرسیده است ، بلکه آنچه یقینی است، کینه های شدیدی مانند ستیز اوس وخزرج است.
همچنین درچند روایت دیگر، مصادیق این آیه از زبان امام (ع) ، عثمان ، طلحه وزبیر معرفی می شود.(30)
گفتنی است که لازمه ی این روایات، آن است که نپذیریم درمیان امام (ع) وآن افراد دردنیا غل وکینه وجود داشته واگر هم بپذیریم که در آخرت این کینه ها برطرف می شود، آیا شایسته نیست ببینیم دراین اختلافات حق با چه کسی بوده است؟
- درتفسیر آیات نخست سوره ی تحریم نیز چنین روایتی از آن حضرت وابن عباس آمده است:.
...عن علی وابن عباس، قالا: والله ان امارة أبی بکر وعمر لفی الکتاب وَإذ أسَرَّ النَّبِیُّ إلَی بَعضِ أزواجَهُ حَدیثاً، قال لحفصة: أبوک وأبو عائشة والیان الناس بعدی فإیاک ان تخبری أحدا.(31)
-سیوطی درجایی دیگر، در فضیلت عثمان نیز از ایشان نقل می کند که او از کسانی است که قرآن درباره ی آنها می فرماید:
(الذَّینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُنَاحٌ فیما طَعِمُوا إذَا مَا اتَّقَوا وآمَنُوا وعَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوا وَآمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوا وأحسَنوا واللهُ یُحِّبُ المُحسِنینَ).(32)
این گفتار با انتقادات شدید امام (ع) از عثمان - که بخشی از آن در نهج البلاغه نیز آمده است - (33)سازگار است، مگر آن که حمل بر تقیه شود.
- درفضیلت هر سه خلیفه نیز از ایشان چنین روایتی نقل می شود.
... عن علی قال: قال رسول الله (ص) : لیلة اسری بی، رأیت علی العرش مکتوباً لا اله الا الله ، محمد رسول الله، أبوبکر الصدیق، عمر الفاروق، عثمان ذوالنورین.(34)
- این روایت نیز در فضیلت سه خلیفه، طلحه، زبیر، سعد وعبدالرحمن است:
...عن النعمان بن بشیر ان علیاً قرأ: إنَّ الذَّینَ سَبَقَت لَهُم مِّنَّا الحُسنَی أُولئکَ عَنهَا مُبعَدونَ، فقال: أنا منهم وعمر منهم وعثمان منهم والزبیر منهم وطلحة منهم وسعد وعبد الرحمن منهم.(35)
- این روایت عجیب را هم سیوطی از امام باقر(ع) نقل می کند:
... عن جعفر بن محمد، عن أبیه فی هذه الآیة (تَعَالوا نَدعُ أبنَاءَ نَا...) قال: فجاء بابی بکر و ولده! وبعمره و ولده! وبعثمان و ولده! وبعلی وولده.(36)
- روایت زیر نیز درستایش طلحه از آن حضرت نقل شده است:
..عن علی بن أبی طالب(ع) انهم قالوا: حدثنا عن طلحة، قال: ذاک امرؤ نزل فیه آیة من کتاب الله : (فَمِنهُم مَّن قَضَی نَحبَهُ ومِنهُم مَّن یَنتَظِرُ )، طلحة ممن قضی نَحبَهُ لا حساب علیه فیما یستقبل.(37)
تعبیر (ذاک امرؤ نزل فیه آیة من کتاب الله» درروایت نشان می دهد که مراد، بیان مصداق نیست.بنا براین، پرسش این است که با وجود نزول این آیه درزمان حیات طلحه وسال ها پیش از مرگ او، چه معنا دارد که او مصداق این آیه باشد؟
جز نقدهای خاص درباره ی برخی از این اخبار، به طور کلی باید دراین روایت تردید کرد، زیرا نمی توان پذیرفت که امام (ع) با توجه به نقاط منفی زندگی خلفا وسایر مخالفان خود، مانند طلحه وزبیر، بویژه رفتار آنان درحق خود آن حضرت، از آنان تعریف کند. این روایات با مقام تقیه نیز چندان سازگار نیست، زیرا اولاً، در زمان ایشان چندان شرایط تقیه موجود نبوده وثانیاً، معنا ندارد که ایشان از سرتقیه، بدون ضرورت، فضیلتی برای آنان نقل و حتی این فضایل را با قرآن مربوط کنند.

2. شام، سرزمین ابدال (آیه ی 251 سوره ی بقره)
 

درتفسیر بخشی از آیه ی 251 سوره ی بقره (وَلَولا دَفعُ اللهِ النَّاسَ بَعضَهُم بِبَعضٍ)، چنین روایتی از امیرالمؤمنین (ع) از رسول خدا(ص) نقل شده است:
...الا بدال بالشام وهم أربعون رجلاً کلما مات رجل أبدل الله مکانه رجلاً یسقی بهم الغیث وینتصربهم علی الاعداء ویصرف عن أهل الشام بهم العذاب...(38)
می توان گفت شام برای این که ابدال درآن جا باشند ، خصوصیتی ندارد واحتمالاً، این روایت از مجعولات بنی امیه در فضیلت سازی برای اهل شام است.سیوطی درجایی دیگر هم به نقل از امیرالمؤمنین نقل می کند که یک یهودی به رسول خدا ایمان می آورد ومی گوید یکی از نشانه های ایشان در تورات فرمانروایی او برشام است.
...محمد بن عبدالله مولده بمکة ومهاجره بطیبة وملکه بالشام... .(39)
می توان احتمال داد که لفظ «ملکه بالشام» دراین روایت برساخته ی بنی امیه باشد تا از زبان رسول خدا وآن هم درروایتی که ناقل آن دشمن اصلی آنان،علی بن ابی طالب است، درقالب بشارت انبیای پیشین ، به حکومت خود مشروعیت ببخشند.(40)

پی‌نوشت‌ها:
 

* دانشیار دانشگاه تربیت مدرس.
** دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس.
1- فقه الحدیث و روش های نقد متن، ص 176.
2- المیزان ، ج1، ص239.
3-ر.ک :فقه الحدیث و روش های نقد متن، ص 212- 177؛ هم چنین ر.ک :مبانی و روش های نقد متن حدیث از دیدگاه دانشوران شیعه، ص 169، به بعد.
4- مبانی و روش های نقد متن حدیث از دیدگاه دانشوران شیعه، ص 32- 31.
5- الدر المنثور، ج1، ص16.
6-ر.ک :الاستبصار، ج1، ص 318، «باب النهی عن قول آمین بعدالحمد». شسیخ طوسی دراین باره می گوید: «ولا یجوز عندنا ان یقول القارئ عند خاتمة الحمد: آمین، فان قال ذلک فی الصلاه متعمداً بطلت صلاته». ( التبیان فی تفسیر القرآن ، ج1، ص46). او درکتاب الخلاف نیز چنین می گوید:«قول آمین یقطع الصلاة سواء کان ذلک سرا أو جهرا فی آخر الحمد أو قبلها للإمام والمأموم علی کل حال». (الخلاف ، ج1، ص332).
7- الدر المنثور، ج1، ص275.
8- الکافی، ج6، ص 86؛ شیخ طوسی نیز در التهذیب ( ج8، ص123) والاستبصار ( ج3، ص327) این خبر را از کلینی نقل می کند.
9- المیزان ، ج2، ص251.
10- الدر المنثور، ج1، ص280.
11-ر.ک :الکافی، ج6، ص70؛ من لا یحضره الفقیه، ج3، ص406؛ التهذیب، ج7، ص470؛ ج8، ص47، 55، 56؛ الاسبتصار، ج3، ص 288- 289 و...
12- الدر المنثور، ج2، ص140- 141.
13- همان، ج2، ص140.
14- المیزان، ج4، ص299.
15- قید اطلاق به این معناست که حرمت ربیبه مشروط به «حجور»، یعنی بودن نزد ناپدری نیست وربیبه چه درخانه ناپدری باشد وچه درنزد اونباشد براوحرام است.
16- الدر المنثور، ج2، ص136.
17- المیزان، ج4، ص283- 284.
18- الدر المنثور، ج2، ص262.
19- مگر این که این احتمال ضعیف را وارد بدانیم که امام (ع) «ارجل» را به دلیل عطف برمحل «رئوسکم» منصوب خوانده اند. بنابر این ،عبارت ذیل این خبر، یعنی «عاد الی الغسل» سخن راوی و برداشت او از قرائت آن حضرت است، نه سخن علی (ع).
20- الدر المنثور، ج2، ص81.
21- همان، ج3، ص170.
22- همان، ج3، ص242.
23- المیزان، ج9، ص294.
24- همان، ج5، ص328.
25- همان.
26- همان، ج5، ص350.
27- این نکته ای است که برخی از بزرگان اهل سنت نیز به آن معترف اند؛ چنان که مثلاً ابن ابی الحدید، بدون آن که نامی از ابوبکر وعمر بیاورد، می گوید که من قصیده ای درباره ی دو نفری که از جنگ گریخته اند، سروده ام:
عذر تکما ان الحمام لمبغض / وإن بقاءالنفس للنفس محبوب/ ویکره طعم الموت والموت طالب/ وکیف یلذ الموت والموت مطلوب. (شرح نهج البلاغه، ج8، ص289)
28- الدر المنثور، ج3، ص131.
29- همان، ج4، ص101.
30- همان.
31- الدر المنثور، ج6، ص241.
32- همان، ج2، ص321.
33- مانند این بخش از خطبه ی شقشقیه: «إلی أن قَامَ ثَالثُ القَوم نَافجاً حضنَیه بَینَ نَثِیلهِ ومُعتَلفِهِ وَقَامَ مَعَهُ بَنو أبِیهِ یخضَمون مَالَ اللهِ خِضمَةَ الِابِل نِبتَةَ الرَّبیع إلی أن انتَکَثَ عَلیهِ فَتلُهُ وَأجهَزَ عَلیهِ عَمَلُهُ کَبَت بهِ بِطنَتَهُ». (نهج البلاغه، چاپ بنیاد، ص 15)
34- الدر المنثور، ج4، ص 154.
35- همان، ج4، ص339.
36- همان، ج2، ص40.
37- همان، ج5، ص191.
38- همان، ج1، ص320.
39- همان، ج3، ص133.
40- درعین حال، ممکن است این خبر در بیان یک واقعیت باشد؛ بدون آن که لزوماً در صدد مشروعیت بخشیدن به آن بوده باشد.
 

منبع:فصلنامه علوم حدیث شماره 53
ادامه دارد...
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان