اسراف و تبذیر در اسلام

کلمه «اسراف» از ریشه «سَرَف» به معنای تجاوز از حدّ و مرز اعتدال در هر کار است

اسراف در لغت

کلمه «اسراف» از ریشه «سَرَف» به معنای تجاوز از حدّ و مرز اعتدال در هر کار است. مفردات ألفاظ القرآن این کلمه را چنین تفسیر کرده است: السَّرَفُ تجاوزُ الحدّ فی کلّ فعلٍ یفعله الإنسانُ.[1] اسراف عبارت است از تجاوز کردن از حدّ در هر کاری که انسان انجام می دهد. بنا بر این، اسراف اخصِّ از ظلم است و به عبارت دیگر هر اسرافی ظلم هست، ولی هر ظلمی اسراف نیست؛ زیرا همان طور که قبلًا توضیح دادیم، ظلم عبارت است از رعایت نکردن جایگاه واقعی امور، و این معنی اعمّ از اسراف است که تجاوز از حد در کارهاست.

کسی که بیش از اندازه می خورد، هم مُسرف است و هم ظالم. مسرف است چون در خوردن غذا از حدّ لازم تجاوز کرده، و ظالم است چون جایگاه واقعی خوردن غذا در نظام آفرینش را رعایت نکرده و لا اقلّ به جسم خود ستم نموده است.

و امّا کسی که کمتر از حدّ ضروری غذا می خورد، او ظالم است، ولی مسرف نیست. او به خود ظلم کرده، ولی از حد تجاوز ننموده است، بلکه ظالم بودن او بدان جهت است که به اندازه ای که برای بدن او ضرورت دارد، غذا نخورده و به جسم خود زیان وارد کرده است.

اسراف در قرآن

در قرآن کریم کلمه اسراف در معنای لغوی آن به کار رفته است. از دیدگاه قرآن، هر کاری که خارج از مرز اعتدال انجام شود، اسراف و انجام دهنده آن مسرف است. لذا قرآن، فردِ پرخور و شکمباره را مسرف می نامد، گناهکار را مسرف می خواند و مستبدّ برتری جو و مستکبر را هم مسرف می داند؛ چه، اوّلی در مورد جسم خود، دومی در مورد جان خود و سومی در مورد جامعه خود از مرز اعتدال خارج شده است.

قرآن به مردم توصیه می کند که: «کلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُسْرِفِینَ.[2] بخورید و بیاشامید، ولی اسراف نکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد». یعنی انسان در خوردن و آشامیدن، کیفاً و کمّاً، باید اعتدال را رعایت کند و اگر از مرز اعتدال خارج شد اسرافکار محسوب می شود و از مدار مهر و محبّت الهی بیرون می رود.

همچنین کارهای ناشایسته انسان، از دیدگاه قرآن، اسراف و خروج از مرز اعتدال و تجاوز به حقوق خویش است. با این وصف، قرآن توصیه می کند آنان که در حق خود اسراف کرده اند، نباید از عنایت و رحمت خداوند، ناامید شوند، که اگر توبه کنند، مورد عفو و آمرزش خداوند قرار خواهند گرفت: «قُلْ یا عِبادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً.[3] بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف کرده اید: از رحمت خدا نومید نباشید که خداوند همه گناهان را می آمرزد». برتری جویی نیز از دیدگاه قرآن، اسراف و خروج از مرز عدالت اجتماعی و تجاوز به حقوق مردم است. لذا فرعون در قرآن کریم به عنوان یکی از مسرفان مطرح شده است: «وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِی الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ.[4] و به راستی که فرعون در جامعه سخت برتری جویی می کرد و او قطعاً از اسرافکاران بود».

اسراف در حدیث

در احادیث اسلامی نیز مانند قرآن، کلمه اسراف در معنای لغوی آن، یعنی خروج از مرز اعتدال، به کار رفته است. پیامبر اسلام فرموده است: فی کلِّ شَیءٍ إسْرافٌ.[5] در هر چیزی اسراف هست. یعنی انسان در هر کار و هر چیز ممکن است اسرافکار باشد. پس هر کاری که انجام می دهد، باید در مرز اعتدال باشد؛ اگر از این مرز خارج شد، متجاوز و مسرف است.

در حدیث دیگری از آن حضرت نقل شده است که: إنَّ مِن السَّرفِ أن تَأکلَ کلَّ ما اشْتَهَیتَ.[6] یکی از موارد اسراف این است که هر چه را که اشتها داری بخوری.

این حدیث، ظاهراً ناظر به اسراف در کیفیت خوراک است. ممکن است کسی بیش از اندازه لازم نخورد، ولی در انتخاب نوع غذا اسراف کند و به جای انتخاب غذای مفیدتر، غذای لذیذتر را انتخاب نماید. به تعبیر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هر چه را می خواهد، بخورد، نه آنچه را که باید بخورد.

شخصی به نام سلیمان بن صالح می گوید: از امام صادق علیه السلام، پرسیدم: کمترین درجه اسراف چیست؟ امام پاسخ داد:

این است که لباسی را که مایه حفظ آبروی توست، در مواقع غیر ضروری بپوشی و کهنه اش کنی، و باقی مانده آبی را که مصرف کرده ای، دور بریزی و هسته های خرمایی را که مصرف کرده ای، به این طرف و آن طرف بیندازی.[7] شخصی دیگر به نام بشر بن مروان نقل می کند که با جمعی وارد بر امام صادق علیه السلام شدیم. امام دستور داد رُطب آوردند. با امام مشغول خوردن شدیم. امام متوجّه شد که یکی از حاضران هسته های رطب هایی را که می خورد دور می اندازد. امام دستش را گرفت و فرمود: این کار را نکن؛ این تبذیر است و خداوند فساد را دوست ندارد.[8] در حدیث دیگری، امام صادق علیه السلام می فرماید:

اعتدالِ در هر کار، چیزی است که خداوند آن را دوست دارد، و اسراف در هر موردی که باشد، مبغوض خداوند است، حتّی دور انداختن هسته های خرما؛ زیرا این هسته ها قابل استفاده است، و حتّی دور ریختن آب آشامیدنی.[9]

مراتب اسراف

از آنچه در معنای لغوی اسراف و مفهوم آن در قرآن و حدیث مطرح شد، به این نتیجه می رسیم که اسراف، در لغت و قرآن و حدیث، به یک معناست و آن عبارت است از «خروج از مرز اعتدال در هر کار». و خروج از مرز اعتدال مراتبی دارد که کمترینِ آن دور ریختن چیزهایی است که قابل مصرف است و بالاترین درجه اسراف برتری جویی و تجاوز به حقوق مردم است.

اسراف، حجاب عقل است

پس از مشخّص شدن مفهوم و مراتب اسراف، باید دید که اسراف چگونه حجاب عقل و مانع شناخت های عقلی و قلبی است؟ و آیا این مانعیت، مربوط به همه مراتب اسراف می شود، یا این که مربوط به بعض مراتب آن است؟

در پاسخ سؤال اوّل باید گفت: با ذکر دو مقدّمه، مانعیت اسراف از شناخت، اثبات و چگونگی آن نیز روشن می شود: مقدّمه اوّل این که هوس مانع شناخت است، و مقدّمه دوّم این که اسراف تجسّم هوس است.

مقدّمه اوّل در بحث های گذشته به طور مشروح اثبات شد، و مقدّمه دوم به قدری روشن است که نیازی به اثبات ندارد. بنا بر این، اسراف نیز مانند ظلم و کفر مانع شناخت های عقلی و قلبی است. و بر همین اساس، قرآن کریم اسراف را همانند ظلم و کفر، مانع شناخت راه رشد و تکامل و موجب گمراهی انسان می داند و تصریح می کند که: «یضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ.[10] خداوند، کسی را که اسرافکار است، گمراه می کند».

این کلام قرآن به این معنا نیست که خداوند متعال با افراد اسرافکار دشمنی دارد که نمی خواهد راه راست را پیدا کنند، بلکه به این معناست که بر اساس قانون آفرینش، اسراف و تجاوز از مرز اعتدال در زندگی، آینه عقل را تیره می کند و دیده اندیشه را نابینا می سازد و در نتیجه شخص مسرف نمی تواند راه را از چاه تشخیص دهد و به همین دلیل گمراه می شود.

بنا بر این، مانعیت اسراف از شناخت و گمراه شدن اشخاص مسرف، امری کاملًا طبیعی است و انتساب اضلال به خداوند، از آن جهت است که هر پدیده بالمآل منتسب به آفریدگار هستی است.

و پاسخ سؤال دوم (که مانعیت اسراف از شناخت، آیا مربوط به همه مراتب اسراف است یا مربوط به بعض مراتب آن؟) این است که همه مراتب اسراف، از کمترین تا بالاترین مرتبه و از اسراف های کوچک تا اسراف های بزرگ، هر یک در حدّ خود، حجاب عقل و مانع شناخت های عقلی است. به همین جهت، زنگارهایی که از ناحیه اسراف های کوچک ایجاد می شود و موجب تیرگی آینه عقل می گردد، قابل رفع و زنگارهای ناشی از اسراف های بزرگ غیر قابل رفع است. ولی توجّه به این نکته ضروری است که اگر جلوِ اسراف های کوچک گرفته نشود، در زمینه های مناسب، به تدریج به اسراف های بزرگ تبدیل می شوند و مسرفانِ کوچک به مسرفانِ بزرگ مبدّل می گردند.

فرعون که نمونه ای از مسرفانِ بزرگ در قرآن کریم است، از ابتدا چنان نبوده است و جنایتکارانی که امروز به عنوان طرفداری از خلق، فجیع ترین جنایت های ضدّ خلقی را مرتکب می شوند، از ابتدا این گونه نبوده اند.

بنا بر این، برای پیشگیری از اسراف های بزرگ که مانع غیر قابل رفع شناخت های عقلی و موجب گمراهی است، باید از اسراف های کوچک نیز اجتناب کرد؛ گذشته از این که اسراف های کوچک نیز، به نوبه و در حدّ خود، مانع شناخت و موجب گمراهی است.

پی نوشت ها

[1] مفردات ألفاظ القرآن: ص 230.

[2] اعراف: آیه 31.

[3] زمر: آیه 53.

[4] یونس: آیه 83.

[5] تاریخ دمشق: ج 67 ص 126.

[6] سنن ابن ماجة: ج 2 ص 1112 ح 3352.

[7] الکافی: ج 4 ص 56 ح 10.

[8] تفسیر العیاشی: ج 2 ص 288 ح 58.

[9] الکافی: ج 4 ص 52 ح 2.

[10] غافر: آیه 34.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر