گفتگو با آیت الله محمدحسن احمدی فقیه یزدی
درآمد
فعالیت های گسترده سیاسی و اجتماعی شهید آیت الله صدوقی و درخشش بی بدیل ایشان در عرصه های مدیریتی، توانائی تدریس و قدرت علمی ایشان را در هاله ای از غفلت قرار داده است، در حالی که به گواهی کسانی که محضر ایشان را درک کرده اند، غنای علمی این جلسات قابل قیاس با بسیاری از کلاس های حوزه نبوده است. این نکته مغفول در این گفتگو به شایستگی مورد بررسی قرار گرفته است.
آشنایی شما با شهید صدوقی از چه زمانی شروع شد و خصوصیات اخلاقی ایشان، مخصوصا طرز برخوردشان با شاگردانشان در حوزه علمیه قم و یزد چگونه بود؟
در شخصیت بزرگوار علامه فداکار مرحوم آیت الله صدوقی، جهاتی و ابعادی مورد نظر است که تمام آن جوانب را در این جلسه نتوان گفت که حتی بیان اکثر آن جهات و ابعاد در این جلسه امکان ندارد.
از جهات اخلاقی، هوش، فراست، ذکاوت، خلوص، صفا و بالاخره بینش علمی و سیاسی معظم له ضرب المثل و مورد توجه بزرگان و حتی فقهای بسیار بود که از باب مثال نمونه هایی عرض می شود.
فعالیت ایشان در ابتدای تاسیس حوزه علمیه قم در زمان مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی و همین طور مراجع بعد از وی و پیشبرد اهداف مقدس اسلامی در حوزه های علمیه هم از جهات تدریسی و هم از جهات اداره حوزه شایان توجه دقت نظر است. در وقتی که حوزه دچار کمبود مالی و گرفتاری های زمان پهلوی اول (رضاخان) بود، عده ای از بزرگان از جمله معظم له با فداکاری های کم نظیر و حتی بی نظیر خود، در عین اینکه تحمل مشقت ها نموده اند، ارکان حوزه را محکم کردند و آیت الله شهید صدوقی عزیز از کسانی است که فشار مالی حوزه و تنظیم برنامه طلاب را بر دوش خود داشت، به طوری که هر وقت ایشان با شخصیت هایی مثل آیت الله علامه بزرگوار استاد سید محمدحسن طباطبایی و آیت الله بهاءالدینی و افراد دیگر ملاقات داشتند، فوق العاده مورد احترام، تشکر و سپاسگزاری این بزرگان واقع می شدند که البته اگر فرصتی بود جریان هایی را به صورت عینی نقل می کنم.
راجع به آشنایی ما با این شهید بزگوار، تقریبا در ابتدای تحصیل با این شخصیت بزرگ آشنا بودیم. البته این مقدار را باید بگویم که در زمان مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی یزدی که از اوتاد و اخیار عصر خویش و شخصیت برجسته یزد بودند و کارهای آن استان بر عهده ایشان بود، شهید بزرگوار تا از قم به یزد تشریف آورده بودند. آیت الله فقیه خراسانی با مرحوم پدر ما سوابق رفات و دوستی زیادی داشتند و گویا در سفرهای زیارتی عتبات عالیه و حج که در آن زمان ها زیاد هم طول می کشید، با هم بودند. ایشان بدین مناسبت به ما هم بعد از فوت پدر بسیار لطف و محبت داشتند و کرارا در برخوردها تصریح می کردند که مرحوم حاج ملا احمد، پدر شما به ما حقوقی داشته و روی این حساب الطاف زیادی را در حق ما که یتیم بودیم و مشغول تحصیل، داشتند.
در آن زمان شهید صدوقی به عنوان یکی از روحانیون روشن و با نشاط که تازه از قم به یزد تشریف آورده بودند، در یزد مورد توجه اکثریت قریب به اتفاق بودند. گرچه ما با مرحوم حاج شیخ غلامرضا فقیه خراسانی یزدی به سبب آن جهاتی که ذکر شد در ابتدا، بیشتر مربوط بودیم، ولی علاقه داشتیم که با آیت الله صدوقی هم ارتباط نزدیکی پیدا کنیم، گو اینکه بعضی از افراد خانواده خودمان می گفتند که ما با آیت الله صدوقی فامیلی و خویشی داریم و در منزل هم مطرح می کردند، ولی ما نظر داشتیم که از جهات درسی بین طلاب، از محضر ایشان استفاده کنیم، بدین جهت به خدمت ایشان می رفتیم و در نماز جاعت ایشان شرکت می کردیم و پس از مدت کوتاهی در جلسه درس ایشان شرکت کردیم و از تدریس ایشان استفاده های فراوان بردیم. ایشان طوری تدریس می کردند که تمام ریزه کاری های درس ها حل شده و هیچ گونه خستگی برای ما پیدا نمی شد، گرچه این حقیر و اخوی گرامی ام دانشمند محترم حجت الاسلام حاج شیخ محمدحسین احمدی یزدی از کوچک ترین افرادی بودیم که در درس ایشان شرکت می کردند و طبعا از نظر سنی باید خسته می شدیم، ولی درس ایشان طوری بود که با کمال شوق و رغبت استفاده می بردیم و ساعت شماری می کردیم که جلسه آینده درس هرچه زودتر شروع شود. این بدان جهت بود که آن شهید عزیز، استادی ماهر در مقام تدریس و مربی ای با صفا در برخورد با شاگردانشان بودند، به طوری که اکثر دروس سطح را خدمت ایشان خواندیم.
البته این نکته قابل تذکر است که بعد از فوت مرحوم حاج شیخ غلامرضا، ما ارتباط خیلی نزدیک تری با شهید صدوقی پیدا کردیم و با وجود اینکه ما پدر نداشتیم و از محبت های پدرانه حاج شیخ غلامرضا محروم ماندیم، وی را به عنوان پدر و محبوبی عزیز و استادی ارجمند می دانستیم و خود آن مرحوم هم گاهی علاوه بر برنامه های درسی و روابط استادی و نظایر اینها زمینه هایی را به وجود می آورد که ما فعالیت بیشتری بکنیم و در آن شرایط و زمینه ها بیشتر با ایشان مانوس بودیم، از جمله اینکه ایشان در تابستان گاهی به محله پدری ما که در اطراف یزد بود، تشریف می آوردند، کتاب روایتی داشتند و وقتی در خدمتشان بودیم، می فرمودند که خود تدریسی بود و در خلال آن مطالبی ارزنده، ولو به صورت داستان ارائه می دادند و گاهی شب ها می گذشت و می فرمودند همین جا باشید و در خدمت ایشان بودیم که پس از استراحتی کوتاه شب زنده داری و تهجد معظم له شروع می شد. البته در این جلسات گاهی بعضی از بزرگان یزد حضور داشتند و پس از ساعاتی برنامه های عمومی و دید و بازدیدها آغاز می شد.
بالاخره بعد از فوت حاج شیخ غلامرضا طولی نگذشت که ایشان فرمودند شما دو برادر باید به قم بروید و ادامه تحصیل دهید و از آنجا ما راهی قم شدیم و در قم هم برای اینکه درس های قم را ببینیم، در بعضی از آن درس ها شرکت کردیم که ببینیم آیا تفاوتی با درس هایی که خدمت آیت الله صدوقی در یزد خوانده بودیم دارد یا خیر، چون به خیال خودمان شاید درس های سطح قم بهتر از یزد بود و تقریبا به خود قبولاندیم که شرکت در این درس ها لااقل نوعی مرور و تکرار دروس گذشته است، ولی پس از مدت کوتاهی دریافتیم که خیر، شیوه تدریس آیت الله صدوقی بر تدریس دروس سطح قم برتری دارد و قابل مقاسیه نیست و در این خلال فهمیدیم که همین اساتید سطح قم از شاگردان آیت الله صدوقی بودند که یکی از آنها در جلسه دوستانه ای که داشتیم گفت: «شما از سرچشمه سیراب شده اید.» البته می دانید که اکثر اساتید فعلی ما از شاگردان آن بزرگوار بودند. در تعطیلات حوزه علمیه قم که سفری به یزد می رفتیم، آن شهید عزیز ما را مورد تفقد قرار می داد و به دیدن ما می آمد و باز بعضی از آن جلسات تا موقع مراجعت به قم شروع می شد ودر این جلسات مسائلی راجع به حوزه قم، اوضاع اجتماعی، سیاسی و مانند این ها مطرح می شد و بدین صورت روابط ما محفوظ بود.

از علاقه و نظرات علما و اساتید قم درباره ایشان چه می دانید؟
اجمالا علما و مراجع قم نسبت به ایشان علاقه خاصی داشتند و تقریبا هر وقت ایشان به قم می آمدند، علما و مراجع به دیدن ایشان می آمدند و سپس ایشان به بازدید آنان می رفتند و روابط محکمی بین معظم له و مراجع بزرگ تقلید بود. اما چند جریان است که بیشتر نظر حقیر را جلب کرده از آن جمله: مرحوم استاد آیت الله علامه طباطبایی رضوان الله علیه که از فقها و حکمای الهی بودند و غالبا مشغول تحقیق و تدریس بودند و کمتر وقت خود را به دید و بازدیدها می گذراندند، معذلک خیلی مایل بودند که وقتی آیت الله صدوقی به قم می آیند، دیدن کنند و گاهی از ماها سئوال می کردند که چه موقع آقای صدوقی می آیند تا ایشان را زیارت کنیم و گاهی این تعبیر را می فرمودند: «صدوقی خیلی شخص ظریفی است.» و این را از روی محبت فوق العاده ای که به معظم له داشتند، می فرمودند و گاهی هم اظهار می کردند: «ایشان زحمات زیادی کشیده است» و بالاخره در سفری که ایشان به قم آمده بودند، به اتفاق استاد علامه طباطبایی به دیدن ایشان رفتیم و آن قدر این دو بزرگوار اظهار علاقه به هم می کردند و مطالبی رد و بدل شد که فقط آن صحنه را می توانیم به قول ما طلبه ها بگوئیم: «یدرک و لا یوصف» ( یعنی من نمی توانم آن خصوصیات را بیان کنم). می دانیم که مرحوم علامه طباطبایی، اهل گزاف نبود و نیز مرحوم آیت الله فکور، تجلیل ها از آن شخصیت بزرگوار می نمود که می دانید آن شخص بزرگوار هم از اولیاء الهی بود و بی جهت تجلیل زائدالوصف را نمی کرد.
رابطه ایشان با امام خمینی(ره) چگونه بود؟
ظاهرا مرحوم شهید صدوقی مدتی خدمت رهبر کبیر انقلاب حضرت آیت الله العظمی امام خمینی درس خوانده بودند، ولی در عین حال همانند دوست و یار صدیق بودند، به طوری که خود امام در پیامی که به مناسبت شهادت ایشان بیان نمودند، از شهید صدوقی به عنوان دوستی عزیز نام بردند.
در رابطه رفاقت ایشان، جریانی از مرحوم آیت الله استاد محقق داماد یزدی به یاد دارم که ایشان می فرمودند یک وقت عده ای از این آقایان (منظورشان نظیر امام خمینی و دوستانشان بودند) بنابر این داشتند که جلسه ای را تشکیل دهند و آقای صدوقی را هم می آوردند تا جلسه شان منظم شود و این مطلب را طوری نقل می کردند که حکایت از ارتباط دوستانه امام خمینی و آیت الله صدوقی داشت و نیز از خود آیت الله شهید صدوقی به یاد دارم که می فرمودند: «در زمان های سابق در فصل تابستان، ضمن سفری که در مشهد با امام خمینی بودیم، در مدرسه ای سکونت داشتیم. من به جهتی لازم بود که اوایل شب، بعد از نماز مغرب و عشا تا مدتی در خدمت مرحوم آیت الله العظمی صدر باشم و گاهی دیر به مدرسه بر می گشتم. وقتی به پشت بام برای خواب می آمدم، می دیدم ایشان (امام خمینی) فرش ها را پهن کرده و مقدمات لازم را فراهم نموده اند که من خجالت می کشیدم. البته ایشان مشغول تحقیق و کارهای خودشان بودند و در ضمن، این گونه برنامه ها را هم انجام می دادند.»
این قسمت که عرض شد در باب دوستی و محبت بود و امام از جهت ترویجی که مرحوم شهید صدوقی از امام خمینی داشت. بعد از فوت مرحوم آیت الله بروجردی، در ضمن چند نفر که معروف به مرجعیت بودند، امام خمینی را هم ایشان معرفی می کردند و بالاخره بعد از فوت حاج سید عبدالهادی شیرازی، تقریبا امام را به عنوان مرجع شاخص بیان می کردند و با وجود آنکه آن موقع طولی نکشید و اختناق های رژیم طاغوتی هم شروع شد، ولی ایشان حق مطلب را در شرایط آن روز ادا می کردند.
به یاد دارم که ما وقتی از قم به یزد می رفتیم، جریانی را نقل می کردیم که مثلا آیت الله فکور راجع به امام خمینی چنین نظر بلندی دارند و یا آیت الله بهاءالدینی راجع به ایشان (امام خمینی) چنین تعبیر عالی دارند و همین طور علمای دیگر. در این بین، شهید صدوقی می فرمودند: «از این جا ما پی می بریم که امام خمینی چه شخصیت بزرگی است که شخصیت های بزرگ حوزه مانند آیت الله بهاءالدینی و آیت الله فکور درباره ایشان چنین بیاناتی دارند.»
فعالیت های سیاسی، اجتماعی و دینی ایشان در سطح استان یزد چگونه بود؟
اولا فعالیت های سیاسی ایشان منحصر به استان یزد نبود، بلکه بعضی از قسمت های آن سراسری بود، از آن جمله قضیه قیام مردم یزد علیه حکومت طاغوت که در بستر مراسم چهلم شهدای تبریز به مرحله ظهور رسید که البته شهدای تبریز هم در جریان مراسم چهلم قم، شهید شدند که اصل مراسم قم، نقطه عطف انقلاب اسلامی ایران بعد از پانزده خرداد و در این سلسله حلقات مبارزه به عنوان چهلم های شهدای قیام مردم استان یزد منشائی برای چهلم دیگر شد تا انقلاب به پیروزی رسید و در تمام این مراحل بالخصوص بعد از جریان یزد، فعالیت نهضت دینی، سیاسی شهید صدوقی اوج خاصی گرفت. از آن جمله در جریان حادثه سینما رکس آبادان کسی که با جرئت و با شهامت و توان فوق العاده ای اعلامیه صادر نمود و علت آن حادثه را خود رژیم و بلکه به اشاره ای، شخص شاه ملعون معرفی نمود، معظم له بود و از آن جا بدون هیچ لحظه ای سستی در تمام صحنه ها حضور داشت. حضرت امام خمینی هم در پیام خود اشاره فرمودند که در موقع انقلاب، بر حسب ضرورت هایی لازم بود که بعضی از مسائل داخل را با ایشان در میان بگذاریم. البته بزرگانی همانند استاد شهید مطهری و شهید دکتر بهشتی هم با ایشان تبادل نظر می کردند.
چون در ایران کسی که از هر جهت جریان های انقلاب را پشتیبانی می کرد و از هیچ گونه فداکاری دریغ نداشت، ایشان بود و حتی خود با آنکه عالم و فقیهی توانا بود، شخصا تظاهرات را رهبری می کرد، بدین جهات رژیم هم درباره شخص ایشان خیلی حساس شده بود که بعدها در اسناد محرمانه ساواک به دست آمد که خلاصه اش به شرح زیر است:
«در جریان های اخیر که به دنبال حوادث 19 دی در قم به وجود آمد، روحانی سرشناسی در یزد به نام آقای حاج شیخ محمد صدوقی با برپا کردن تظاهرات و سخنرانی ها، ناآرامی به وجود آورده و علیه رژیم حرکت و شدیداً از آقای خمینی طرفداری و اعلامیه های وی را منتشر می کند. قرار بر این شد که تلفن او را کنترل و منزل وی را محاصره کنند و اگر دست برنداشت، تصمیمات لازمه به مرحله اجرا درآید...» و تقریبا در آن سند غیر از آیت الله صدوقی شخص دیگری به عنوان عنصر محرک شناخته نشد، بنابراین رژیم فوق العاده درباره ایشان حساس بود، ولی ایشان رمز مسئله نهضت و کیفیت را به خوبی در آن شرایط دریافته بود.
لازم می دانم نکته ای را متذکر شوم. در همان اوان برای کارهای انقلابی به نوبت فعالیت داشتیم، از آن جمله وقتی انقلاب اسلامی ایران به نقطه حساس خود رسید، برای بعضی از مسائل تصمیم گرفته شد که در پاریس خدمت امام شرفیاب شویم. قبل از رفتن با افراد زیادی که در انقلاب نقشی داشتند، تماس حاصل شد تا اگر پیغامی دارند بگویند. به بعضی برخورد کردیم که می گفتند: «به امام بگویید خیلی مشکل شده است، با آمریکا طرف هستیم و شوروی هم ممکن است کاری بکند و اوضاع داخل هم مناسب نیست» و به هر حال به شکل تحیر، مسئله را تجزیه و تحلیل می کردند. بعضی دیگر هم همانند شهید صدوقی اصرار داشتند که باید خود امام تشریف بیاورند. البته مرحوم استاد مطهری و شهید دکتر بهشتی و بعضی دیگر هم همین نظریه را داشتند و از طرف دیگر گروه سومی هم بودند که می گفتند به امام بگویید که به ایران تشریف نیاورند و با انجام مصاحبه ها و مانند آنها، همان جا بیشتر موفق هستند و اگر به داخل بیایند، محاصره می شوند و کارها متوقف می شود و البته این گروه سوم بیشتر به مطلب خود اصرار داشتند که حتی در لحظات آخر سفر ما هم، حضورا کسانی را به این عنوان فرستاده بودیم. البته پس از آنکه خدمت امام شرفیاب شدیم، دیدیم آن قدر مسائل آنجا برای امام روشن است که احتیاج به ذکر این دلسوزی ها نیست و پس از مدتی خود امام تصمیم گرفتند که به ایران تشریف بیاورند و معلوم شد همان نظریه دوم که شهید صدوقی بر این امر زیاد اصرار داشتند، صائب بوده و خود این مطلب، دید سیاسی، اجتماعی ایشان را نشان می دهد و اینکه این نهضت به دست شخص خود امام خمینی و رهبری ایشان باید به انجام برسد. البته شهید صدوقی آن طور که قرائن در دست است، روی این مطلب پافشاری داشته است. در ضمن پرواضح است که معظم له در برنامه های ورود امام نقش مستقیم داشت. در پایان این مطلب گوشزد می شود که در حوادث پانزده خرداد سال 42 و پس از آن، شهید صدوقی فعالیت های سیاسی چشمگیری داشت و در جریان زندانی شدن امام، به عنوان اعتراض به رژیم، در زمره علمایی که از هر شهرستانی به تهران سفر کرده بودند، ایشان به عنوان بزرگ علمای استان یزد شرکت نموده بودند.
آثار قلمی به یادگار مانده از ایشان را نام ببرید.
البته نوشته ای که به قلم خود ایشان باشد، یک جلد کتاب در دست هست و آن کتاب در جواب یکی از افراد مغرضی است که به پایه مسائل دینی حمله کرده بود و مهم تر از همه کتاب های ناطق ایشان است، یعنی شاگردانی که در محضر ایشان فیض برده و تربیت شده اند و هم اکنون بسیاری از آنها از علمائی بزرگ و حقاً کتاب های گویا و توانائی هستند. همچنین آثار خیریه اعم از مدرسه، درمانگاه، مسجد و غیره که حسب الامر ایشان تاسیس و یا ترمیم شده است، زیادند و به فرمایش امام امت، او برای مردم استان یزد، همچون پدر مهربان بود.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 34