حسینبنعلی(ع)، سیدالشهدا در ادبیات، فرهنگ و تاریخ ایران از قدیم تا امروز نماد شجاعت و فداکاری، پایداری در دفاع از حق، پاکی، مظلومیت و ایستادگی در برابر ظلم به مردم است. نوشتهها و آثار فراوانی از ایرانیها درباره قیام آن حضرت پدید آمده است که بسیاری از آنها را در زمره ادبیات ستمستیزانه میتوان جای داد. در بین این شاعران، پیش از همه رودکی قرار میگیرد. او به نام علی(ع)، امیرالمومنین و فاطمه زهرا(س) اشاراتی دارد و آنها را میستاید، اما در آثار باقیمانده از او نامی از حضرت سیدالشهداء نیست. با توجه به آن که بخش گستردهای از دیوان این شاعر و پدر شعر فارسی و گویش دری از بین رفته است، میتوان باور داشت که از یاد آن امام غفلت نکرده باشد. در شاهنامه هر چند نامی به صراحت از حضرت سیدالشهداء نیست، اما در ماجرای توصیف فردوسی از کشتی اهل بیت آن هم در آغازین ابیات شاهنامه که به تعبیر او منشاء نجات و رستگاری همه انسانهاست، طبعاً امام حسین(ع) را هم در نظر داشته است، زیرا سیدالشهداء یکی از اهلبیت و پدر نه امام معصوم است؛ شاید فردوسی در بیان سوگ سیاوش، نگاهی به فاجعه سوزناک کربلا هم داشته است. در این جا به نخستین اشاراتی که در متون فارسی به حضرت امام حسین (ع) شده، نگاهی گذرا و اجمالی میاندازیم. کسایی مروزی نخستین شاعری است که مقتلی مستقل درباره واقعه کربلا سروده است. مجموعهای از اشعار کسایی که کمابیش معاصر با رودکی است، به دست ما رسیده است. کسایی در شعری که در فضل علی(ع) امیرالمومنین سروده است، اشارهای به حادثه کربلا دارد:
فهم کن گر مؤمنی فضل امیرالمومنین
فضل حیدر شیر یزدان مرتضای پاک دین
تا آن جا که میگوید:
سیصد و هفتاد سال از وقت پیغمبر گذشت
سیر شد منبر ز نام و خوی تگسین و تگین
منبری کالوده گشت از پای مروان و یزید
حق صادق کی شناسد و آن زینالعابدین
این شعر در 370 سال پس از رحلت پیامبر سروده شده است و از سویی پایان غیبت صغری، سال 329 هجری است. پس این قصیده نشانگر آن است که شاعر نیمقرن پس از غیبت صغری در مرو میزیسته و مشتاقانه معتقد به تشیع امامیه بوده است. شاید کسایی تخلص خود را به خاطر ارادتی که به اهل کساء میورزیده، انتخاب کرده است، وگرنه در زندگینامه خاندان او کسی را نمیتوان یافت که در کار و کسوت پارچه و لباس باشد. کسایی در قصیدهای به سبک بهاریه به حوادث کربلا میپردازد و از این حیث، نوعی نوآوری در شعر دارد. او تشبیب را استادانه و زیبا از مدح که شیوه معمول متون فارسی است، به مقتل منتقل کرده است. بنگریم بر این قصیده که بیت آغازین آن چنین است:
باد صبا درآمد فردوس گشت صحرا
آراست بوستان را نیسان به فرش دیبا
آن گاه ادامه میدهد تا آن جا که فریاد بر میآورد :
دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم
مدح و غزل نگویم مقتل کنم تقاضا
اکنون که دانستیم کاربرد واژه مقتل برای عزای حسین(ع)، سیدالشهداء نخستین بار در شعر کسایی پیدا شده است، پس میتوان وی را آغاز گرو پدر مقتلسرایی فارسی نامید.
در بیت زیر کسایی میگوید:
میراث مصطفی را فرزند مرتضی را
مقتول کربلا را تازه کنم تولا
به نظر میرسد نخستین بار است که واژه تولا با چنین رویکردی در شعر فارسی به کار گرفته میشود. او درباره تبار حسین سیدالشهداء چنین میآورد:
آن نازش محمد پیغمبر موبد
آن سید ممجد شمع و چراغ دنیا
و ادامه میدهد:
از شهر خویش رانده وز ملک بر فشانده
مولی ذلیل مانده بر تخت ملک مولی
مجروح و خیره گشته ایام تیره گشته
بدخواه چیره گشته بیرحم و بیمحابا
بیشرم شمر کافر ملعون سنان ابتر
لشکر زده برو بر چون حاجیان بطحا
تیغ جفا کشیده بوق ستم دمیده
بیآب کرده دیده تازه شود معادا
کسایی به ریشهیابی واقعه کربلا میپردازد و میافزاید:
صفین و بدر و خندق حجت گرفته با حق
خیل یزید احمق یکیک به خونش کوشا
پاکیزه آلیاسین گمراه و زار و مسکین
و آن کینههای پیشین آن روز گشته پیدا
باورهای شاعر درباره کربلا تفاوتهایی با امروز دارد. بر اساس گزارش کسایی، کودکی پنج ماهه در کربلا به شهادت میرسد:
آن پنج ماهه کودک باری چه کرد ویحک
کز پای تا به تارک مجروح شد مفاجا
از نگاه شاعر شهربانو، همسر حسین(ع) سیدالشهداء در کنار حضرت زینب(س) شاهد وقاع کربلایند.
بیچاره شهربانو مصقول کرده زانو
بیجاده کشته لولوء بر درد ناشکیبا
آن زینب غریوان اندر میان دیوان
آلزیاد و مروان نظاره گشته عمدا
بیت پایانی چنین زیبا و باشکوه است:
تا زندهای چنین کن دلهای ما حزین کن
پیوسته آفرین کن بر اهلبیت زهرا
این شعر بیانگر آن است که سوگواری ایرانیان بر اهل بیت زهرا (به جز در دوران ولایتعهدی امام رضا(ع)، در اوایل قرن سوم) نه از زمان آلبویه، بلکه از دوره سامانیان دستکم در بسیاری از نقاط ایران رواج داشته است و محدود به شهرهای مشهور شیعی از قبیل کاشان، قم، تفرش، ری و یا حوزه حکومتی شیعیان در طبرستان نبوده است و نشانگر آن است که در سایر مناطق آن روزگار هم برای حسین سیدالشهداء سوگواری مشتاقانه و بیدریغ میکردهاند. در دیوان ابوالفرج رونی که امروز در دسترس است، به واقعه کربلا اشاراتی دارد. از جمله در این بیتها:
آنکت نه مدح گوید در لافگاه هجو
هر تیر را نشانه چو شخص یزید باد
و آنکت نه شاد خواهد در کربلای غم
هر لحظه بیثواب شهادت، شهید باد
تاریخ بیهقی از نخستین متون ارزشمند فارسی است که از قرن پنجم باقی مانده است و در آن به نام حضرت سیدالشهداء اشاراتی رفته است.
در ماجرای بر دار کردن حسنک وزیر شاهد هستیم که مادرش پیش از بردار شدن او چنین میگوید: «و نگاه کن که حسین علی چه کرد. او کریم بود و بر حکم پسر زیاد، عبیداله تن نداد.» در این جا با نگاه مقاومت در برابر حکمی ناحق از سیدالشهداء به نیکی و سرافرازی یاد شده است. حسنک، خود در جایی دیگر در پاسخ به ابوسهل زوزنی، دیوان سالار غزنوی، چنین به امام تشبه میکند: «خاندان من و آنچه مرا بوده است از ادب و حشمت و نعمت جهانیان دانند... اگر امروز اجل رسیده است، کس باز نتوانم داشت که بزرگتر از حسین علی نیام.» در این جا او به جایگاه خانوادگی محتشم خود اشاره دارد که یادآور تبار نیکوی حسین سیدالشهداء است و توصیف پاکی خاندان و مظلومیت خود را با تواضع و در مقایسه با امام بیان میدارد. در همین زمانه به آثار ناصرخسرو، شاعر بزرگ قرن پنجم میرسیم. ناصرخسرو به شیوههای متفاوتی از امام حسین(ع) یاد میکند و بسی بشکوه و بیشتر از پیشینیان از او میگوید. افسردگی دائمی از ماجرای کربلا در بیان ناصرخسرو این گونه آمده است:
من که زخون حسین پرغم و دردم
شاد چگونه کنند خون رزانم
ناصرخسرو چنین به تبار نیکوی حسین(ع) میپردازد:
حسین و حسن را شناسم حقیقت
به دو جهان گل و یاسمین محمد
در اشعار ناصرخسرو هم بیشترین نگاه به موضوع ظلمستیزی است، مثلاً در این بیت:
خون حسین آن بچشد در صبوح
وین بخورد ز اشتر صالح کباب
این نفرین بر دشمنان امام حسین(ع) در نگاه ناصرخسرو ریشهدارتر از دوره قیام است:
لعنت کنم بر آن بت کز فاطمه فدک را
بستد به قهر تاشد رنجور و خوار و غمگین
لعنت کنم بر آن بت کوکرد و شیعت او
حلق حسین تشنه در خون خضاب و رنگین
بدین گونه شاهد هستیم که ارادت به اهل بیت و سوگ حضرت سیدالشهداء، از طلوع ادب فارسی در فرهنگ ایرانی حضور داشته است و ایرانیان به مرور آن را گسترش دادهاند و به یکی از مهمترین عناصر هویت ملی تبدیل کردهاند. هرچند به دلیل بیداد زمانه و فراموشی تاریخ و خاموشی روزگار، بسیاری از مرائی به دست ما نرسیده است. اما میتوان گفت هرگاه برای دفاع از آیین و مظلومیت و ستیز با ظلم و فداکاری سخنی به میان میآید، نام شهدای کربلا بر تارک آن جلوهگری مینماید.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb