ماهان شبکه ایرانیان

بررسی روش شناسی تفسیر المنار در نگاه مهم ترین مفسر شیعی معاصر، علامه طباطبایی(۲)

۲. روش شناسی نقد آرای مؤلفان المنار در المیزان   از میان مطالب و بیاناتی که در تفسیر المیزان از المنار نقل شده است، حدود ۷۳ درصد به نقد مطالب آن اختصاص دارد

بررسی روش شناسی تفسیر المنار در نگاه مهم ترین مفسر شیعی معاصر، علامه طباطبایی(2)

2. روش شناسی نقد آرای مؤلفان المنار در المیزان
 

از میان مطالب و بیاناتی که در تفسیر المیزان از المنار نقل شده است، حدود 73 درصد به نقد مطالب آن اختصاص دارد. با اینکه مؤلفان هر دو تفسیر در روش های تفسیر در بسیاری از موارد مشترکند، در این جا پرسشی مطرح می شود که علامه با چه شاخص هایی مطالب المنار را نقد کرده است؟ ملاک نقد یک فکر، از نظر علامه چیست؟ آیا علامه در این نقد و بررسی، از چند معیار به صورت ترکیبی نیز استفاده کرده است؟ شاخص ها و معیارهایی که اشاره خواهد شد، از جمله مواردی است که علامه در تفسیرش، از آنها بر این نقد و رد دیدگاه های صاحب المنار به کار گرفته است.

1-2. بهره گیری از آیات متحدالموضوع
 

مهم ترین معیار و شاخصه ی علامه در نقد مطالب المنار، هماهنگ نبودن با قرآن است. وی تلاش کرد با کمک آیات متحدالموضوع به شرح و تفسیر آیات بپردازد و صحت و سقم دیدگاه های دیگران را با آن بسنجد. در ادامه به نمونه هایی از این دست می پردازیم:

1-1-2. مخاطبان آیه ی ذیل، چه کسانی هستند؟
 

«یا ایها الذین آمنوا ان تطیعوا فریقا من الذین اوتوا الکتاب یردوکم بعد ایمانکم کافرین» (آل عمران: 100): ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از فرقه ای از اهل کتاب فرمان برید، شما را پس از ایمانتان به حال کفر بر می گردانند.
در تفسیر المنار درباره ی آیه، روایتی از سیوطی بیان شده است که وی در کتاب لباب النقول خود از زید بن ثابت آورده است: شأن نزول این آیه در مورد مردی یهوی به نام «شاس بن قیس» است که بین دو قبیله ی اوس و خزرج اختلاف ایجاد می کرد؛ در حالی که این دو قبیله پس از سال ها جنگ، به تازگی، نفرت و کینه را کنار گذاشته بودند و با هم در صلح زندگی می کردند(رشیدرضا، [بی تا]، ج4، صص 1و14).
علامه، ضمن رد گفته ی صاحب المنار، بیان می کند: آیات مورد نظر درباره ی کفر و شهادت یهود و تلاوت آیات خدا بر مؤمنین و امثال این مطالب بحث می کند نه اینکه مراد، روایت شأن نزول باشد. این مطالب ذکر شده، با بیان ما که گفتیم «این آیات متمم آیات قبل است»، بیشتر سازگار است. منظور از آیات قبل، آیه ی شریفه 109 بقره است که می فرماید: «ود کثیرمن اهل الکتاب لو یردونکم من بعد ایمانکم کفارا حسدا من عند انفسهم من بعد ما تبیین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتی یاتی الله بامره ان الله علی کل شیء قدیر»: بسیاری از اهل کتاب پس از اینکه حق بر ایشان آشکار شد، از روی حسدی که در وجودشان بود، آرزو می کردند شما را، بعد از ایمانشان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید تا خدا فرمان خویش را بیاورد که خدا بر هر کاری تواناست (طباطبایی، [بی تا]، ج3، ص 364، ذیل آیه).

2-1-2. مراد از آدم در آیه کیست؟
 

«واتل علیهم نبا ابنی آدم بالحق اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر قال یقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین...» (مائده :27) «داستان دو پسر آدم را به درستی برایشان بخوان. هنگامی که [هر یک از آن دو] قربانی ای پیش داشتند؛ پس، از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. [قابیل] گفت: «حتماً تو را خواهم کشت». [هابیل] گفت: «خدا فقط از تقواپیشگان می پذیرد...».
صاحب المنار می گوید: «مراد از آدم، در این آیه، مردی از بنی اسرائیل است که دارای دو فرزند بوده و دو فرزندش در مورد قربانی ای که به درگاه خدا تقدیم کردند، با هم مشاجره نمودند و در آخر یکی از آن دو، دیگری را به قتل رسانید و آن شخص نامش قابیل و شخص مقتول، هابیل بوده است و دلیل این معنا، ذیل آیه ی 32 مائده آمده است که می فرماید: "من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انه من تقل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض..."» (رشید رضا، [بی تا]، ج6، صص 341و 348).
مؤلف المیزان، در نقد نظر مؤلف المنار بدون ذکر نامش و با آوردن عبارت «بعضی از مفسرین گفته اند مراد از آدم، مردی از بنی اسرائیل است»، می نویسد:
1. در سراسر قرآن کریم جز ابوالبشر، احدی به نام آدم نامیده نشده است و اگر مراد در آیه شریفه از کلمه ی آدم، غیر از آدم ابوالبشر بوده، می بایست قرآن کریم قرینه ای ذکر می کرد تا شنونده بفهمد مراد از آدم در آیه، آدم (ع) نیست و شنونده در شنیدن داستان سرگردان نشود و بیان قرآن پیچیده و مبهم نگردد.
2. بعضی از خصوصیاتی که در این داستان ذکر شده، جز با فرزندان آدم ابوالبشر منطبق نیست؛ مثل این خصوصیت که قاتل نمی دانست تکلیف او در برابر یک انسان کشته شده یا مرده چیست؟ بنابراین آیه ی شریفه، ظهور در این معنا دارد که قاتل شخصی بوده که نمی دانسته با میت بی جان چه کند و عقلش نمی رسیده که می شود بدو او را در زمین پنهان نماید و چنین خصوصیاتی جز با پسر آدم ابوالبشر منطبق نبوده است؛ و فردی از بنی اسرائیل نمی تواند این قدر ساده و نادان باشد؛ برای اینکه بنی اسرائیل دارای تمدن بودند؛ البته تمدنی متناسب با قومیت شان، و فردی از چنین جامعه ای ممکن نیست طبق عادت نداند که مرده را دفن می کنند (طباطبائی، [بی تا]، ج5، ص297).
علامه در نقد این نظریه، آیاتی که کلمه ی آدم در آن آمده است، شاهد مثال می آورد، که منظور همه ی آنها، آدم ابوالبشر است؛ پس مفهوم آیه نمی تواند جز نظر علامه باشد (همان، ص 298).

2-2. بهره گیری از سیاق آیات
 

1-2-2. آیا در این آیه هر دو برادر گناهکارند؟
 

«لئن بسطت الی یدک لتقتلنی ما انا بباسط یدی الیک لاقتلک انی اخاف الله رب العالمین» (مائده: 28): اگر دست خود را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو دراز نمی کنم تا تو را بکشم؛ چرا که من از خداوند جهانیان می ترسم.
صاحب المنار در تفسیر آیه می آورد: «این دو برادر گناهکار و مقصرند؛ زیرا یکی از آن دو به ظلم و تعدی راه افراط رفته و مرتکب قتل شده [است] و دیگری با قبول ظلم راه تفریط طی کرده و خود را به کشتن داده، نه اعترافی کرده و نه به دفاع از خود پرداخته، بلکه خود را تسلیم او کرده و در برابر اراده ی او تسلیم و رام شده و صریحاً گفته: "اگر برای کشتن من دست خود را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی، من دستم را به سوی تو دراز نمی کنم تا تو را بکشم؛ چرا که من از پروردگار جهانیان می ترسم"» (رشید رضا، [بی تا] ، ج 6، ص 343، ذیل آیه).
علامه در نقد سخن المنار می گوید: «وجه ناوارد اشکال این است که او در پاسخ به برادرش نگفت: من از خود دفاع نمی کنم و تو را در آنچه از من می خواهی آزاد می گذارم، بلکه تنها این را گفت: من نمی خواهم تو را به قتل برسانم. در آیه ی شریفه، چیزی درباره ی اینکه بالاخره قتل چگونه واقع شد؟ آیا مقتول با علم به اینکه قاتل قصد کشتن او را دارد، از خود دفاع کرد یا نه؟ آیا قتل به این صورت بوده و یا آنکه برادر قاتل، مقتول را بی خبر ترک کرده و فرصتی برای دفاع او نگذاشته، وارد نیست (از سیاق آیه نمی توان به فضای حادثه پی برد که چه گذشت)» (همان، ج5، ص 302، ذیل آیه).
صاحب المنار اشکال دیگری نیز بیان کرده است، مبنی بر اینکه مقتول، جرم سنگین تری مرتکب شده است؛ زیرا خواسته با کشته شدن خود، برادرش گرفتار عذاب دایمی شود تا او با شقاوت دایمی برادرش، سعادت پیدا کند؛ زیرا گفته است: «من می خواهم تو با کشتن من گناه مرا و گناه قتل نفس خود را به دوش بگیری و در نتیجه، اهل آتش شوی»؛ و این خود نوعی نادانی است؛ برای اینکه کمک به گناهکار است که باعث می شود کمک کننده نیز در جرم شرایط گناهکار شود، نه اینکه گناهکار هر دو جرم را به دوش بکشد (رشید رضا، [بی تا]، ج5، ص 344).
علامه در پاسخ این اشکال می گوید: «ناوارد بودن این اشکال این است که او گفته: "من می خواهیم گناه مرا و گناه خودت را به دوش بکشی"، گفتاری است مشروط و به فرض تحقق شروط، به همان معنایی است که بیانش گذشت» (طباطبایی، همان، ج5، ص 302).
با توجه به مشروط بودن، علامه این اشکال را سخنی ناروا می داند. او سپس می گوید: «قابیل مقتول گناهکار نبوده است، بلکه به دلیل آیه «انما یتقبل الله من المتقین» و آیه ی «انی اخاف الله رب العالمین»، از متقین و عالمان به خداوند بوده است؛ زیرا خشیت الهی مخصوص عالمان الهی است: «انما یخشی الله من عباده العلما»؛ همچنین با استفاده از سیاق آیات، گناهکار بودن قابیل فهمیده نمی شود و از نظر عقلی هم محال است کسی جان خود را به راحتی تقدیم ند و از خود دفاع نکند، تا اینکه به سعادت برسد» (همان)

2-2-2. مراد از اعتدا در آیه 87 سوره ی مائده چیست؟
 

«یا ایها الذین آمنوا لا تحرموا طیبات ما احل الله لکم و لا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین» (مائده: 87): ای کسانی که ایمان آورده اید، چیزهای پاکیزه ای را که خدا برایتان حلال کرده، حرام مشمارید و از حد مگذرید که خدا را از حد گذرندگان را دوست نمی دارد.
صاحب المنار برای «اعتدا» دو معنا بیان کرده، گفته است: «1. مراد از اعتدا، تجاوز از حد اعتدال است در چیزهای حلال، و آیه نهی است هم در مورد کسانی که یکباره روی به حلال آورده و سرگرم تمتع و لذت بردن از آنها شوند، و هم در مورد افرادی که به طور کلی از حلال ها روی برتافته و رهبانیت و زهد و عبادت و تقرب به خدا را اختیار کنند؛ 2. مراد از اعتدا، تجاوز از «محلات طیبه» است «خبائث محرمه»؛ بنابراین معنای آیه این چنین می شود که از حلالات اجتناب نکنید، نه اینکه محرمات را مرتکب شوید؛ به عبارت دیگر آنچه را خدا حلال کرده، برخود حرام و آنچه را حرام کرده بر خود حلال نکنید» (رشیدرضا، [بی تا]، ج7، ص18، ذیل آیه).
علامه در نقد سخن مؤلفان المنار بدون ذکر نام آنها، با جمله ی «واما ما ذکره بعضهم»، می گوید: «گرچه این دو معنا در جای خود معنای صحیحی هستند، ولی هیچ کدام از آنها با آیه مورد بحث منطبق نیستند؛ زیرا سیاق و آیه و آیه ی بعدش، با دو معنا سازگاری ندارند» (طباطبایی، [بی تا]، ج6، ص109).

3-2. بهره گیری از تاریخ
 

علامه با استناد به حقایق تاریخی، به نقد آرای صاحب المنار می پردازد و به سخن او ایرادهایی وارد می داند؛ برای نمونه در آیه ی ذیل «:... فبما نقضهم میثاقهم لعناهم و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرفون الکلم عن مواضعه و نسوا حظا مما ذکروا به ولا ئزال تطلع علی خائنه منهم الا قلیلا منهم فاعف عنهم واصفح ان الله یحب المحسنین» (مائده :13): پس به [سزای] پیمان شکستن شان لعنتشان کردیم و دل های شان را سخت گردانیدیم؛ [به طوری که] کلمات را از موضع خود تحریف می کنند و بخشی از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند، به فراموشی سپردند؛ و تو همواره بر خیانتی از آنان آگاه می شود، مگر[شماری] اندک از ایشان [که خیانتکار نیستند]؛ پس از آنان در گذر و چشم پوشی کن که خدا نیکوکاران را دوست می دارد. مؤلف المیزان با استفاده از حقایق تاریخی، سخن مؤلف المنار را این گونه نقد می کند: مراد از الا قلیلا در آیه چه کسانی هستند؟ صاحب المنار در تفسیر این آیه می آورد: "مراد از کلمه ی «الا قلیلا» عبدالله بن سلام و اصحاب اوست و آیه ی شریفه می خواهد بفرماید همه یهودیان خائن اند مگر او و دوستانش"»(رشیدرضا، [بی تا]، ج6، ص285).
علامه طباطبایی، بدون ذکر نام مؤلف المنار و با بیان جمله ی «ومن العجیب القول ما فی بعض التفاسیر ان المراد باالقلیل عبدالله بن سلام و اصحابه»، می نویسد: «وجه عجیب بودن این تفسیر، این است که عبدالله بن سلام مدت ها قبل از نزول سوره ی مائده، اسلام آورد. معنا ندارد که آیه ی شریفه شامل مسلمانان در روز نزول بشود، زیرا آیات مورد بحث، سخن از میثاق بنی اسرائیل و سخن از بدی های یهود دارد. یهودیانی که در آن ایام، همچنان یهودی مانده اند، در حالی که عبدالله بن سلام در آن روز یهودی نبوده است» (همان، [بی تا]، ج5، ص241، ذیل آیه).
علامه با استفاده از مدرک تاریخی، ثابت می کند سوره ی مائده آخرین سوره ی مفصلی است که در اواخر دوران زندگی رسول خدا (ص) نازل شده است (همان). آیت الله معرفت (ره) در همین باره می نویسد: «عبدالله بن سلام هنگام ورود پیامبر (ص) به مدینه و به نقل بعضی ها دو سال قبل از وفات پیامبر (ص) اسلام آورد، بنابراین معنا ندارد آیه ی شریفه شامل مسلمانان در روز نزول بشود» (معرفت، 1380، ج2، ص84).

4-2. بهره گیری از حکم عقل و شرع
 

احکامی که از شرع صادر می شود، برگرفته از حکم عقل است؛ زیرا شارع اعقل عقلاست و حکمی برخلاف عقل صادر نمی کند. علامه طباطبایی نیز، ناسازگاری عقل و دین را نمی پذیرد و بی نیازی کتاب و سنت به عقل را رد می کند. او می گوید: «در کتاب و سنت از پیروی هر چیزی که مخالف عقل و شرع باشد، نهی می کنند؛ زیرا کتاب و سنتی که قطعی باشد، از مصادیق احکام عقل صریح می باشد؛ یعنی عقل صریح آنها را حق و صدق می داند» (همان، ص258).
با این شرح و توضیح، علامه با استفاده از ترازوی عقل و برهان، به نقد آرای مؤلف المنار می پردازد؛ برای نمونه علامه می پرسد: «آیا آیه ی 6 سوره ی توبه، توسط آیه ی 36 همین سوره نسخ شده است؟». در این آیه می خوانیم: «وان احد من المشرکین استجارک فاجره حتی یسمع کلام الله ثم ابلغه مامنه ذلک بانهم قوم لا یعلمون»: اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد [که از دین آگاه شود] بدو پناه ده تا کلام خدا را بشنود و پس از شنیدن سخن خدا او را به مأمن و منزلش برسان؛ زیرا این مشرکان مردمی نادانند.
علامه ادامه می دهد: «صاحب المنار می گوید: آیه توبه به وسیله آیه ی 36 سوره توبه» ... و قاتلوا المشرکین کافه کما یقاتلونکم کافه...» نسخ شده است» (رشید رضا؛ [بی تا]، ج 10، ص178).
علامه در نقد سخن مولف المنار، بدون اشاره به نام او و با جمله «ومن هنا یظهر فساد قول من قال ان الایه: و ان احد من المشرکین. منسوخه بالایه: و قاتلوا المشرکین»، بیان می کند: «... این سخن صحیح نیست؛ چون این آیات از آیات محکم است و نسخ نشده است، بلکه قابل نسخ نیست؛ زیرا این معنا از ضروریات دین و ظواهر کتاب و سنت است که خداوند قبل از اینکه حجت بر کسی تمام شود، او را عقاب نماید و از مسلمات دین است که جاهل را با اینکه در مقابل تحقیق و فهمیدن حق و حقیقت برآمده، دست خالی بر نمی گرداند؛ تا غافل است، او را مؤاخذه نمی کند؛ بنابراین این اصل قابل بطلان نیست و آیه ی محکمی است که تا قیامت قابل نسخ نیست» (طباطبایی، همان، ج9، ص154-155).
منبع :فصلنامه علمی-پژوهشی شیعه شناسی شماره 31
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان