به گزارش ایسنا، به مناسبت 25 اردیبهشتماه، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی مروری داریم بر دو مطلب نوشتهشده درباره «شاهنامه» اثر سترگ فردوسی.
مهران افشاری در مقالهای با عنوان «برخی از بنمایههای قصههای عامیانه در شاهنامه» مینویسد:
اگرچه در طی قرون و اعصار مردمان عامی سرزمینهای فارسیزبان به «شاهنامه» فردوسی علاقهمند بودهاند و همواره از کودکی تا پیری، یا شبها در جمع خانواده از زبان یکی از اعضای باسواد خانواده و یا در قهوهخانهها و معرکهها از زبان نقال و شاهنامهخوان، داستانهای «شاهنامه» را میشنیدند، اما «شاهنامه» هرگز اثری عامیانه نیست. زبان فاخر فردوسی و تصویرگریهای استادانه او از صحنههای رزم و بزم و حکمتهای خردمندانه شاعر در لابهلای بیتهای شاهنامه، این کتاب را یکی از شاهکارهای بس گرانمایه ادبیات فارسی کرده و جایگاه آن همواره در رده بالای ادبیات رسمی و درسی است.
با این حال گفتنی است که پارههایی از بنمایههای قصههای عامیانه فارسی را در میان داستانهای «شاهنامه» میتوان ملاحظه کرد و نباید فراموش کرد که اساطیر و افسانهها و داستانهای پهلوانی با ادبیات و باورهای تودههای مردم پیوند ناگسستنی دارند.
پژوهشگران و شاهنامهشناسان تاکنون بسیار کم به کاربرد بنمایههای قصههای عامیانه در «شاهنامه» توجه کردهاند. تنها مرحوم محمدجعفر محبوب نزدیک به چهل سال پیش این موضوع را که در برخی از داستانهای «شاهنامه»، قهرمانان داستان چهره و جامههای خود را تغییر میدهند و خود را به شکل شخصی ناشناس درمیآورند، همان شگرد عیاران در قصههای نقالی دانسته و در مقالهای به آن پراخته است و با این نام و نشانی: «روشهای عیاری و نفوذ کار و کردار عیاران در شاهنامه»، در شاهنامه فردوسی و شکوه پهلوانی.
افشاری در ادامه به برخی از بنمایههای قصههای عامیانه در «شاهنامه» میپردازد؛ از جمله «مرد دینی» (زمانی که قهرمانان داستان دچار مشکل میشوند و نمیتوانند مشکلشان را حل کنند به کوهی با جایی دور نزد مردی زاهد و و عابد میروند و از او یاری میجویند، او هم که از عالم غیب و اسرار جهان آگاه است آن قهرمان را یاری میکند)، «سه برادر» (پادشاهی سه پسر دارد که کوچکترین آنها پسر داناتر و کاردانتر و است و از سفارشهای پدر پیروی میکند و آن دو پسر دیگر از پدر نافرمانی میکنند و یا نادان و بیجربزهاند)، «زن جادو» (یکی از شخصیتهای بدجنس و منفور قصههای عامیانه زن جادو و یا جادوگر است که خود را که چهرهای بس کریه دارد، به دختر جوان و زیبارو تغییر میدهد و نزد قهرمانان داستان میرود، اما قهرمان قصه فریبکاری او را درمییابد و زن جادو را میکشد و یا از او میگریزد)، «شرط ازدواج با دختر، کشتن اژدها» (قهرمان قصه اژدهایی را میکشد و سپس با دختری که گاه در بند اژدهاست، ازدواج میکند)، «مرد یهودی» (مرد یهودی یا همان جهود شخصیتی منفی دارد. او بدجنس و بسیار شیفته پول و زر و مال است).
همچنین جلیل دوستخواه در مقالهای با عنوان «از کاخ بلند شاهنامه تا گستره گفتار نقالان» مینویسد:
حماسه ملی ایران، از هزارهها پیش از این، نخست در روایتهای سینه به سینه و سپس در نگاشتهها و سرودههایی از آنها، به ایرانیان و جهانیان، عرضه داشته شد و سرانجام، در هزارههای پیش از این، استاد توس آن را در پیکر کاخ بلند و گزندناپذیر شاهنامه خود، جاودانگی بخشید.
این اثر بزرگ و یادمان سترگ، در هزاره اخیر، با رویکرد بیهمانند همه ایرانیان از همایشهای خانوادگی در شهر و روستا و سیاهچادر کوچگردان گرفته تا عرصههای دانشگاهی، نقل مجلس و کانون رویکرد همگان بوده است و توجه بسیاری از دوستداران ادب و فرهنگ جهانشمول ایرانی را نیز به خود فراخوانده است. گواه این امر، بودن دهها دستنوشت از آن، در کتابخانهها و موزهها و هنرسراهای کران تا کران جهان و بازپردازی متن آن در کالبد نگارههای بیهمتا و نیز در هنرهای نمایشی (تئاتر، سینما، اپرا و باله) و صدها پژوهش و گفتار و فرهنگنامه به زبان فارسی و بسیاری از زبانهای زنده است که بدون آنها، فرهنگ و ادب جهانی با کمبودهای چشمگیر روبهرو بود. شاهکارهایی همچون «شاهنامه بایسنغری» و «شاهنامه طهماسبی»، تنها دو بخش از این رنگینکماناند.
اما ایرانیان، تنها به انس و الفت با منظومه شکوهمند و عظیم فردوسی، بس نکرده و در گسترده هنر گفتاری-نمایشی نقالی نیز کارهایی کارستان، عرضه داشتهاند که تا روزگار ما به گونه زبانی و روایتهای سینه به سینه رواج داشت و برای نخستینبار، سه نمونه نگاشتهشده از آنها، شناخته و شناسانده شده است:
یکم: «هفت لشکر» از نقالی ناشناخته در روزگار قاجارها که مهدی مداینی و مهران افشاری، آن را ویراستهاند.
دوم: «طومار نقالی شاهنامه» بر بنیاد دستنوشتی به تاریخ 1135 ه.ق. باز هم از نقالی ناشناخته که انتشارات بهنگار، آن را با ویرایش سجاد آیدنلو، در 1080 صفحه انتشار داده است.
سوم: طومار «مرشد عباس زریری اصفهانی» به تاریخ 1347ه.خ که در 999 صفحه نگاشته شده و بخش رستم و سهراب نیز با ویرایش نگارنده این گفتار، در سال 1369 در انتشارات توس در تهران منتشر شده است.
پینوشت: این مطالب از کتاب «ارج خرد» (جشننامه استاد جلال خالقی مطلق) به همت فرهاد اصلانی و معصومه پورتقی نقل شده است.