خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ- بهمنیار پورسینا
بسیار می شنویم که صادق هدایت نویسندهای برجسته و البته «چهرهای جهانی» است. من البته صلاحیتی برای اظهارنظر دربارهی میزان برجستگیِ یک نویسنده ندارم و قصد هم ندارم با نظردادن دربارهی چیزی که از آن بیخبرم خود را مضحکهی عام و خاص کنم، هرچند احتمالاً از آنچه میگویم مشخص میشود که حداقل این گزاره صادق است که صادق خان در فهرستِ نویسندگانِ محبوبِ من به انتهای فهرست نزدیکتر است تا ابتدایِ آن، حتی در فهرستِ نویسندگانِ ایرانی.
اما عبارت «چهرهی جهانی» همیشه برایم بسیار جال توجه بوده است و بد ندیدم که کمی دربارهی این چهرهی جهانی جستجو کنم. پیش از بیانِ نتایجِ جستجو اما کمی دربارهی سابقهی این جلب توجه توضیح میدهم. من هم مثلِ بسیاری دیگر از مخاطبانِ جدیِ ادبیاتِ داستانی – البته «جدی» نه به معنای متوهمانهی آن، بلکه به معنایِ کسی که به طور جدی ادبیاتِ داستانی را دنبال میکند - خیلی زود خواندنِ آثار هدایت را آغاز کردم و قاعدتاً از همان اول هم شنیده بودم که «بوف کور» در میانِ آثار صادق خان حکم «بیتالغزل» دارد و باید آن را «شاهکارِ» او به حساب آورد و جسته و گریخته هم شنیده بودم که آثار او و از جمله همین شاهکارِ فوقالذکر به السنهی فرنگی ترجمه شده و برای همین وقتی برای بار اول مسیرم به فرنگ خورد وقتی در جمعِ دوستانِ ادبیاتخوانده بودم بحث از صادق هدایت را پیش کشیدم و «با کمالِ تعجب و ناباوری!» دیدم نه فقط اسمِ او به گوششان نخورده، که حتی بعضی نمیدانستند در ایران و به زبان فارسی رمان هم نوشته شده است. این افرادی که میگویم البته از عوامِ کالانعام نبودند و همه به اصطلاح «خورهی» ادبیات به حساب میآمدند و حتی یکی دو نفرشان داستان هایی از پرت ترین سرزمینها و منزوی ترین زبان ها هم خوانده بودند. این تجربه بدون استثناء در همهی جلسات و دیدارهایی که با دوستانِ اهل ادبیات در کشورهای اروپایی داشتم تکرار شد و حتی وقتی با دوستِ ایرانیِ اهلِ ادبیاتی صحبت میکردم، گفت که زمانی که او در کتابخانهی بزرگی در امریکا - به گمانم کتابخانهی کنگره - به دنبالِ ترجمهی انگلیسیِ بوفِ کور گشته، دیده که در تاریخِ آن کتابخانه، و از زمانی که آن کتاب را خریده بودند، حتی یک نفر هم (دقت کنید، حتی یک نفر!) آن کتاب را به امانت نگرفته بوده و آن دوست هم، با اینکه سلیقهای نزدیک به من داشت و «خاص» بودنی در آثار صادق خانِ هدایت نمیدید، به هر حال رگِ ایرانی بودنش جنبیده بود و آن کتاب را گرفته بود تا حداقل یک بار آن کتاب به امانت رفته باشد.
با این اوصاف، جستجویی کردم تا ببینم آیا دربارهی صادقِ هدایت به زبانهای اروپایی و خصوصاً انگلیسی کتاب منتشر شده است یا نه.اولین جایی که به ذهنم رسید صفحهی ویکیپدیای هدایت به زبانهای اروپایی بود و در آنجا، البته که آثاری از و دربارهی او به زبانهای اروپایی هست. اما اولاِ آثارِ خودِ هدایت را (عموماً؟) ناشران بزرگ منتشر نکردهاند و ثانیاً آثارِ دربارهی او را عموماً ایرانیها نوشتهاند. البته این دو نکته ضرورتاً نشان از ضعفِ آثارِ او، و همینطور آثارِ دربارهی او، نیست و البته برخی از آثارِ دربارهی او را برخی از برجستهترین آکادمیسینها و ایرانشناسانِ ایرانی نوشتهاند. نکتهی من این است که وقتی از جهانگیر شدنِ آثارِ نویسندهای حرف میزنیم، از نشانههای آشکارِ آن یکی این است که اولاً ناشرانِ بزرگ آثارِ او را منتشر میکنند، و ثانیاً توجهِ آکادمیسینهای غربی هم به طور گسترده به آن نویسنده جلب میشود. برای اینکه این مسئله واضحتر شود، به راحتی میتوان صادق هدایت را با نویسندگانی از کشورهای دیگر مقایسه کرد. جز این، البته، در آمازون و گوگلاسکالر جستجو کردم و چیز دندانگیری جز همان چیزهایی که گفتم پیدا نکردم.
می توان ساعت ها و حتی ماه ها و سال ها درباره دلایل و عواملِ این ناشناختگیِ ادبیات مدرن فارسی به طور عام و البته آثار صادق هدایت به طور خاص صحبت کرد و درباره آن کتاب ها و رساله ها نوشت. بدون هیچ شک و شبهه ای یادداشتی کوتاه اما جای حکم کلی صادر کردن نیست و من هم قصد چنین کاری ندارم. اما این که دلیل یک اتفاق را ندانیم باعث نمی شود که بتوانیم آن حقیقت را کتمان کنیم. به هر دلیل، ادبیات ما، و حتی آثار کسانی که ما به درستی یا نادرستی بهترین و بزرگ ترین نویسندگان فارسی زبان می دانیم، در جهان ناشناخته است و حتی به رغم تلاش های چند دهه تعداد بسیار معدود آکادمیسین هایی که درباره این ادبیات می نویسند، این آثار و نویسندگان هنوز توجه جهانی را به خود جلب نکرده اند. این البته خود یک دلیل این عدم موفقیت می تواند باشد. اگر نگاهی به کتاب ها و مقالات منتشر شده درباره نویسندگانی که جهانی شده اند بیندازیم، از غول های ادبی مانند تولستوی و داستایفسکی و هوگو و پروست گرفته، تا معاصرترها مانند مارکز و یوسا، می بینیم که هر سال تعداد بی شماری مقاله و کتاب و پایان نامه درباره آثار آنان به زبان های اروپایی و خصوصاً انگلیسی که از هر زبانی پر مخاطب تر است منتشر می شود و البته این آثار عموماً کیفیت مقبولی دارند و گاه بسیار درخشان اند. اما در ایران و به زبان فارسی، ما عموماً به این آثار بی توجهیم و آن اندک توجه هم یا کیفیت لازم را ندارد یا اگر دارد، نویسنده توان یا انگیزه نگارش آن به زبانی پر مخاطب را ندارد. ما تنها زمانی می توانیم در عرصه جهانی ادبیات عرض اندام کنیم که، اولاً، آثاری در قد و قامت جهانی تولید کنیم، و ثانیاً، محققان و منتقدانی داشته باشیم که بتوانند به این زبان ها آثاری تولید کنند و در جهان عرضه کنند. تا زمانی که این دو خلاء پر نشود، نمی توان و نباید به توهماتی از این دست که صادق هدایت یا برخی دیگر از نویسندگانِ «مشهور»، جهانی هستند دامن زد.