ماهان شبکه ایرانیان

آمدن پیامبران از پى یکدیگر براى هدایت انسان‏

از آنجا که انسان بدون هدایت حق جز حیوانى بیش نیست «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ» و حضرت حق انسان را در عرض حیوانات نیافریده، بلکه هدف مقدسش از آفرینش انسان رساندش به کمال و رشد، و درجات انسانى و مراتب اخلاقى، و نموّ عقل و روح و تبدیل قلبش به عرش الله بوده و تحصیل این فضائل و کمالات، و مراتب و درجات، جز در سایه هدایت میسّر نبوده لذا از باب ر ...

آمدن پیامبران از پى یکدیگر براى هدایت انسان‏

 

از آنجا که انسان بدون هدایت حق جز حیوانى بیش نیست «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ» و حضرت حق انسان را در عرض حیوانات نیافریده، بلکه هدف مقدسش از آفرینش انسان رساندش به کمال و رشد، و درجات انسانى و مراتب اخلاقى، و نموّ عقل و روح و تبدیل قلبش به عرش الله بوده و تحصیل این فضائل و کمالات، و مراتب و درجات، جز در سایه هدایت میسّر نبوده لذا از باب رحمت و لطفش به انسان، و عشق و محبتى که به این موجود داشته و او را افضل از همه موجودات خواسته پیامبران را به دنبال یکدیگر و در هر عصر و روزگارى که آمدن پیامبر اقتضاء داشته مبعوث بر رسالت کرد. و به آنان مسئولیت داد که با همه وجود و حتى تا سر حد شهادت به هدایت انسان براى تحقق حقایق انسانیت بکوشند و در برابر مردم و کبر و لجاجتشان و آزارها و شکنجه آنان صبر و استقامت ورزند تا مشعل هدایت در چراغدان جانشان روشن شود، و در سایه آن راه را از چاه تمیز داده، و از رذایل نفسى پیراسته شوند و به حسنات آراسته گردند، و در گردونه اعمال صالح و کردار شایسته قرار گیرند، و با کمک هدایت بر دشمنان بیرونى و درونى چیره شوند، و از برکت نبوت انبیاء دنیائى آباد و آخرتى براساس سعادت جاودانى بسازند، و به ارزش هاى انسانى و الهى دست یافته وجود خود را تبدیل به منبعى از برکات و خیرات نمایند.

حضرت حق با بعثت پیامبران محبت خاص و ویژه اش را به انسان به اثبات رسانیده، و در این زمینه از هیچ امتى دریغ نورزیده است.

از زمان موسى تا آمدن میسح پیامبرى بسیارى را براى هدایت انسان ها و به ویژه یهود که سخت دچار حس گرائى و گرفتار مادیت و رذائل اخلاقى بودند فرستاد، و پى در پى فرستادن پیامبران براى آنان به خاطر این بود که نبوت موسى و کتابش تورات از تحریف و فراموشى در امان بماند، و یهود بتوانند در سایه سلامت دین و آیات تورات از رسیدن به کمالات لازم برخوردار شوند، و در ضمن حجت خدا بر آنان تمام باشد، و روز قیامت نسبت به کفر و حسد و لجاجت و بیدینى و مخالفت با انبیا عذرى براى آنان نباشد.

تورات موسى که کتاب هدایت و نور بود، مجموعه قوانین و دستورات ثمربخش حق را که بخش اعظم آن اصول ثابت و هماهنگ با قوانین کلى نظامات هستى است به یهود ارائه میداد و از آنان میخواست عملًا نسبت به آن اصول پاى بند باشند، و از سرپیچى از آن که موجب خزى دنیا و عذاب آخرت است بپرهیزند.

عهد و میثاقى که خدا از یهود گرفت، و در آیات گذشته به آن اشاره شده، در رابطه با تورات بوده که به آن اعتقاد و ایمان یقینى داشته باشند، و از آیات و احکامش پیروى نمایند.

کتاب موسى چون دیگر کتاب هاى آسمانى بدون شک تحقق اراده تشریعى حضرت حق براى بپا کردن ساختمان انسانیت، و به جود آوردن حیات طبیه است.

آنچه سبب ساختن ساختمان انسانیت که با ارزش ترین و پرمنفعت ترین ساختمان در نظام هستى است، و خورشید سعادت دنیا و آخرت از افق این ساختمان طلوع میکند فروتنى قلبى و تواضع درونى در برابر آیات الهى است، تواضعى که زمینه عمل و سبب حرکت به سوى لقاء و قرب خداست.

در میان فاصله زمان موسى تا عیسى، هواپرستى یهود و شهوات سرکش آنان، و دورى و کنار بودشان از آئین حق سبب شده بود که اصول و قوانین تورات فراموش شود، و زیر پرده هاى ضخیم غرور و کبر یهود مهجور بماند، تا این که عیسى بن مریم که مؤید به روح القدس بود و از طریق این نیروى معنوى دانش و بصیرت و آگاهى و هدایت میگرفت به عنوان تجسم ایمان به تورات و تحقق عملى آیات و احکام خدا براى نجات جهانیان و به ویژه یهود از افکار شیطانى و اعمال زشت و ناروا مبعوث به رسالت شد تا براى صدمین و هزارمین بار محبت حق را به بندگانش به اثبات برساند، و آنان را از چاه ظلمانى ضلالت و گمراهى درآورد و به عرصه نور و هدایت برساند.

حضرت حق براى این که مردم و به ویژه یهود نبوت عیسى را بپذیرند، و رسالت او را تصدیق کنند، به او براهین و دلایل و بینات عطا کرد که به خواست خدا در ضمن شرح آیات سوره مبارکه آل عمران به آن خواهم پرداخت.

در هر صورت همه پیامبران الهى یک هدف مقدس و مبارک و پاک را دنبال میکردند و آن این که مردم را از انحرافات فکرى و اخلاقى و عملى برهانند و درهاى هشت بهشت را در قیامت به روى آنان باز کنند، و هفت در دوزخ را به رویشان ببندند.

پس از حضرت موسى بن عمران، یوشع، اشموئیل، شمعون، داود، سلیمان، شعیاء، ارمیا، عزیز، حزقیل، الیاس، الیسع، یونس، زکریا، یحیى و سپس عیسى به دنبال هم مبعوث به رسالت شدند تا زمینه سعادت دنیا و آخرت همه مردم و به خصوص یهود را فراهم آورند اما ...

خدا یا هوا

هوا به توضیح برخى از حکما و اهل دل، مجموعه خواسته ها و تمایلاتى است که مقید به هیچ قید، و مشروط به هیچ شرطى نیست، خواسته ها و تمایلاتى که صد در صد ضدّ خواسته هاى حق است، و در صورت چیره شدنش بر انسان، انسان را چون پر کاه در معرض طوفان معاصى و گناهان قرار میدهد، و او را به طرف هر ظلمت و ضلالتى میکشاند، و به انواع پلیدى ها و آلودگى ها دچار مینماید، و از وجود او دیوى خطرناک و حیوانى شکم پرست، و خوکى شهوت ران، و درندهاى هولناک، و شیطانى مکار میسازد!!

هوا در طول تاریخ در ستیزه و جنگ با خدا و فرهنگ پاک او بوده و تا قیامت سر آشتى با حق را ندارد، و به یقین سلامت و سعادت انسان و خوشبختى ابدى و جاویدش در گرو سالم ماندن از هوا و پیروزى و غلبه بر آن است.

هواپرست تا هوا بر او حاکم است هرگز حق پرست نمیشود، هواپرست تا هوا بر او چیره است از هیچ گناهى روى گردان نیست، هواپرست تا هوا بر او غلبه دارد، از هیچ ظلم و تجاوزى در امان نخواهد بود، هواپرست دشمن حق، و دشمن مؤمنان، دشمن انسان ها، و دشمن سعادت دنیا و آخرت خویش است، هواپرست هر حقیقتى، هر آئینى، هر دینى، و هر مکتب حقى را در همه شئونش مطابق میل شیطانى خود میخواهد و چنانچه آیات الهى و احکام خداوندى، و خواسته هاى ملکوتى و عرشى هماهنگ با میلش نباشد، از پذیرفتن آن امتناع میورزد و در برابرش به مخالفت میایستد، و نمیگذارد نور دین، در خمیه حیاتش بتابد، و به شدت در مقابل آن به جنگ برخاسته، و برضد آن تا جائى که بتواند تبلیغ میکند و از هیچ تهمتى به مبلغان دین که در رأس آن پیامبران و امامان هستند دریغ نمیورزد، و آن بزرگواران را که از نظر عقل و اندیشه و افکار و اخلاق و عمل برترین مردم روزگارند به سحر و جادو، و کذب و دروغ، و دیوانگى و جنون نسبت میدهد و با این روش ناپسند تیشه به ریشه سعادت خود زده، دنیا و آخرت و انسانیتش را تباه مینماید.

حضرت حق به یهود خطاب مى کند که هواى نفس شما در برابر آنچه پیامبرتان و دیگر پیامبران براى نجات شما و سعادتتان آوردند به مخالفت ایستاد، و چون نبوت آن بزرگواران و احکام و دستورات حق را مطابق با خواسته هاى بیمهار خود ندیدید، از پذیرفتنش امتناع کردید و به تکبر نشستید، و به خیال این که ممکن است دین پذیرى، شما را از ریاست و بزرگ منشى و دنیائى که در اختیار دارید یا در طلبش هستید باز دارد گروهى از پیامبران را انکار کردید و به تکذیبشان برخاستید، و گروهى را کشتید!! آرى عبادت هوا، و پرستش خواسته هاى نفس، شما را به دو گناه عظیم و سنگین انکار نبوت انبیا و کشتن پیامبران که مایه هاى نجات شما بودند مبتلا کرد.

از پیامبر بزرگ اسلام و اهل بیت درباره هوا و زیان هایش روایات بسیار مهمى رسیده از جمله: از رسول خدا روایت شده:

«انما سمى الهوى لانه یهوى بصاحبه:» «1»

هوا به این خاطر هوا نامگذارى شده که آلوده اش را به سقوط میکشاند.

از امیرمؤمنان روایت شده:

«ایها الناس ان اخوف مااخاف علیکم اثنتان: اتباع الهوى وطول الامل، فاما ابتاع الهوى فیصد عن الحق واما طول الامل فینسى الآخرة:» «2»

اى مردم، ترسناک ترین چیزى بر شما از آن میترسم دو چیز است: پیروى هوا، و آرزوهاى دور از دسترس، اما پیروى هوا شما را از حق باز میدارد، و اما آرزوهاى دور از دسترس، آخرت را از یاد شما میبرد.

«فضل العقل على الهوى لان العقل یملکک الزمان والهوى یستعبدک للزمان:» «3»

عقل بر هوا برترى داده شده، زیرا عقل زمان را براى رشد و کمالت در اختیار تو میگذارد، و هوا تو را برده زمان و زمینه سقوط و هلاکتت را فراهم مینماید.

«اعلموا انه ما من طاعة الله شیئى الایأتى فى کره، وما من معصیة الله شیئى الایأتى فى شهوة:» «4»

بدانید چیزى از طاعت خدا نیست مگر این که از روى بیمیلى انجام میگیرد، و چیزى از معصیت خدا نیست مگر این که از روى میل و هوا تحقق مییابد.

و نیز از آن حضرت روایت شده:

من اتبع هواه اعماه و اصمه و اذله و اضله: «5»

کسى که از هواى نفسش پیروى میکند، او را کور و کر و خوار و گمراه میکند.

«رأس العقل مجاهدة الهوى:» «6»

رأس عقل جهاد با هواى نفس است.

«لاتجتمع الشهوة والحکمة:» «7»

هوا و حکمت با هم جمع نمیشوند.

«مخالفة الهوى شفاء العقل:»

خلاف هوا عمل کردن، درمان عقل است.

از حضرت سیلمان (ع) روایت شده:

«ان الغالب لهواه اشد من الذى یفتح المدینة وحده:» «8»

بى تردید چیره شونده بر هواى نفسش، کارش سخت تر از کسى است که به تنهائى شهرى را فتح کند.

معارض و مانع ظهور کامل دین با همه احکام و قوانینش- جز در زمانى کوتاه و میان مردمى انگشت شمار- همین علل نفسانى و سازمان درونى میباشد که گروهى یکسره از آن سر میتابند، یا به مبارزه عملى و علمى میپردازند، و براى آزادى شهوات غیرقانونى و عقاید میراثى و تقلیدى و اندیشه هاى ضدآئین خدائى خود فلسفه میآورند.

گروهى به همان احساسات و عواطب قلبى و در محیط عبادت گاه سرگرم میشوند و از محیط زندگى و معارضه با هوا برکنارش میدارند.

حاکمیت کامل حق که همان آئین خدائى است آنگاه بر محیط زندگى سایه میافکند که عقل هاى صلاح اندیش ایمانى در بیشتر مردم بر غرائز نفسانى حاکم شود، یا چنین آمادگى در عموم هویدا گردد.

این تحول و انقلاب نفسانى یا جهش از غرائز حیوانى را پیامبران گذشته در نفوس اندکى از مردم مستعد آغاز کردن و اسلام با دعوت به توحید و تأیید عقل و فضائل انسانى و احکام و دستوراتش، اصول و قوانین این تحول و انقلاب را تکمیل نمود.

تکامل عقول و اندیشه هاى بشرى به سوى همین تحول پیش میرود، اولین توصیف امیرمؤمنان از مصلح آخرالزمان و حاکم به حق و قائم به عدل این است:» «9»

«یعطف الهوى على الهدى:» «10»

هوا را به سوى هدایت بر میگرداند.

قوم یهود که در هواپرستى نمونه اند از این که از پیامبران پیروى کنند امتناع دارند، و از ترس از دست دادن شئون مادى ایمان به حقایق نمیآورند و در گذشته هم ایمان نیاوردند، و البته تا هوا و حبّ جاه و مقام از قلب خارج نشود، انسان به عرصه ایمان در نمیآید، و تسلیم حقایق نمیگردد، صفات زشت و ناپسند و مذمومى چون عجب، کبر، ریا، و غضب و حسد و عشق افراطى به مال و حب جاه هفت مانع و حجابى هستند که نمیگذارند انسان به سعادت ابد برسد، چنان که از آیات و روایات استفاده میشود دوزخ داراى هفت طبقه است، کسى که نفسش و درونش را از این هفت رذیله پاک کند، قطعاً هفت در دوزخ را به روى خود بسته، و راه ورود بهشت را به خودش باز کرده است. «11».

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- کنزالعمال 28965.

(2)- تفسیر معین 417.

(3)- شرح نهج البلاغه ج 20 حکمت 209.

(4)- نهج البلاغه خطبه 176.

(5)- غرر الحکم.

(6)- غرر الحکم.

(7)- غرر الحکم.

(8)- تنبیه الخواطر 565.

(9)- پرتوى از قرآن، ج 1، ص 224.

(10)- نهج البلاغه خطبه.

(11)- روح البیان، ج 1، ص 226.

 

برگرفته از

کتاب: تفسیر حکیم، ج لد سه

نوشته: استاد حسین انصاریان



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان