زمانه مستعد تصمیماتی دشوار و
بی شک گریز ناپذیر است؛ خصوصا در مواجهه با جهانی نه چندان دلداده اهداف،
سیاستها و عملکردهای مان. امید که رییسجمهور در فرصت به دست آمده، فراسوی
سیاست کجدار و مریز معمول، شفاف و بیپرده از موانعی بزرگ و کوچک بر سر
راه تعامل با جهان بگوید و از چرایی ماندگار و مزمن شدن دردهای بیدرمان
مان.
چشمداشت معجزه از این تعامل البته که نوعی کوتاهبینی و سادهاندیشی
است. همانگونه که کم بها دادن به آن در بزنگاه تاریخی کنونی نیز جز نوعی
لگد زدن به راهحلهایی احتمالی نیست.
دورنگری، چانهزنی مطمئن و بیواهمه
در فراگرد تعامل با جهان، با قصد نقد کردن داشتهها و دستاوردهایمان، و
کاستن از تهدیدها و تبدیل آنها به فرصتهایی برای اشتغال، توسعه و رفاه
رسالت و هنر دیپلماسی است.جنگ با جهان و حتی کوبیدن بیحساب و کتاب بر طبل
آن، میتواند جنگ با توسعه و رفاه مردم نیز باشد.
مذاکره ابزار این تعامل
است؛ با دوستان که هیچ، با دشمنانی قسم خورده نیز. مگر میتوان هم خواهان
حل مشکلات خارجی بود و هم ابزارهای لازمه آن را از دست متولیان کار گرفت.
از دست مکانیکی بی وسیله و ابزار چه کاری ساخته است؟ در اصل مذاکره هیچ
«شرط» و «اما و اگر»ی نیست. ترس از آن نیز بیمعناست. از ترس مرگ خودکشی
نباید کرد. چهبسا گامهایی کوچک اما استوار و برخوردار از حمایت همگان در
این میان راه دستاوردهایی بزرگتر را هموار کند. بیشک نمیتوان برد و
امتیازی برای طرف مقابل نیز در این فراگرد ندید. البته که میتوان هر زمان
در مواجهه با باج خواهیهایی بیمنطق و متعارض مصالح عموم آبرومندانه از
مذاکره کنار کشید. اما همچنان باید برای تحقق شرایطی مناسب در زمان مناسب
کوشید و به اصل مذاکره وفادار ماند.
تبدیل مخاصمه با کشوری خاص با بستن هر
پنجرهای در برابر هر باد مساعدی به محوری «هویتی» و غیر قابل چون و چرا چه
بسا در نهایت جز سفری بیفرجام ازآب در نیاید. در مناسبات جهانی امروز
چندان حرفی از «اعتماد» نیز نمیتوان زد. ظاهرا همه بازیگران این عرصه
منافع و مصالحی ملی را بر جایگاهی بالاتر از «اعتماد» مینشانند. کدام دولت
را در هزار توی مناسبات جهانی در پایبندی به تعهدات شناخته شده جهانی
میتوان مثال زد و از آن الگو ساخت؟ خودمان را هم در این میان ببینیم. مگر
در ماجرای گروگانهای امریکایی و حبس فراتر از یکساله آنان مصالحی تاکنون
نا شناخته مانده ـــ دستکم برای این حقیرـــ سایه بر پیمانهای دیپلماتیک
ما و قواعد جهانی در حوزه مناسبات دوجانبه نینداختند؟
«اما و اگرها» و
بهانههایی غیر قابل چون و چرا، در هر شرایطی و صرفنظر از هر موضع مساعدی،
سد راه کارآمدی دیپلماسی است. نتیجه همچنان کوبیدن بر طبل خصومت و چرخش
تنها در شرایط تنگنا و اضطراری گریزناپذیر، چه بسا کند شدن چاقوی دیپلماسی و
سیاست خارجی و نقشآفرینی آن در شرایطی خطیرتر و دشوارتر باشد و از باور
پذیری و کارآمدی تلاشهای آتی در فراگرد تامین امنیت ملی در شرایطی مشابه
نیز بکاهد. به نگاه دورنگرانه به تحولات جهانی ـــ لازمه یک دیپلماسی واقع
گرا، کلان نگر و «هوشمند» ـــ میدان دهیم.
17302