در این مقاله آمده است:
چندی پیش یادداشتی از آقای سیدحسین موسویان
در روزنامه اعتماد و بهتبع آن در دیگر رسانهها با عنوان «پیشنهاد جالب
موسویان به روحانی: «ترامپ» را به تهران دعوت کن و همراه سردار سلیمانی با
او دیدار کن»، منتشر شد و بازتاب گستردهای نیز در افکار عمومی یافت.
در یادداشت مذکور این دیپلمات بلندپایه
سابق و مذاکرهکننده ارشد هستهای پیشین در واکنش به اعلام آمادگی
رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا برای مذاکره بدون پیششرط با ایران متذکر
شدند: «در چنین شرایطی اگر من جای آقای روحانی بودم، با تصمیم شورای عالی
امنیت ملی و موافقت مقام معظم رهبری در پاسخ به پیشنهاد آقای ترامپ به
ایشان پیشنهاد میکردم به تهران سفر کند و قبل از گفتوگوهای کاری چند
برنامه ایرانشناسی برای او میگذاشتم». او در ادامه رئوس این بهاصطلاح
«برنامه ایرانشناسی» را شامل دیدار با خانواده محترم شهدا، استماع اظهارات
سردار سلیمانی درخصوص اوضاع واقعی منطقه، بازدید از تأسیسات هستهای
ایران، ملاحظه شواهد و مدارک مربوط به آثار تحریمهای آمریکا بر مردم،
دیدار از آثار چندهزارساله تمدن و تاریخ ایران و نهایتا توجه به سه
توافقنامه منعقده بین ایران و آمریکا، در شش بند به تفصیل توضیح میدهد.
اکنون پس از گذشت چند روز از درج آن یادداشت و با فروکشکردن نسبی
اظهارنظرها درباره اصل موضوع مذاکره با آمریکا و نوع واکنش مناسب به
پیشنهاد ترامپ، با مغتنمشمردن فرصت بهعنوان معلم کوچکی که سالهاست درس
«دیپلماسی» در دانشگاه تدریس میکند، چند نکته را صرفا درباره مضمون این
یادداشت متذکر میشوم.
1) فارغ از قضاوتهایی که در سالهای اخیر
درباره شخصیت و عملکرد جناب آقای موسویان بهویژه در مذاکرات هستهای با سه
کشور اروپایی منجر به موافقتنامه سعدآباد، مطرح شده، و میشود، از دید من
ایشان با سابقه مدید کار در سطوح عالی وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی
و با داشتن تجربه ریاست مأموریت دیپلماتیک (سفیر) ایران در آلمان و عضویت
در هیئت مذاکرهکننده هستهای، دیپلماتی مبرز تلقی میشد. از همینرو با
وجود مهاجرت به خارج نوعا نقطهنظرات و تحلیلهای ایشان را ذیقیمت و درخور
توجه میدانستم؛ اما یادداشت اخیر ایشان که متضمن برخی قصهپردازیهاست،
مرا و لابد بسیاری افراد دیگر را دچار حیرت و شگفتی کرد.
2) در این یادداشت، تا آنجا که آقای موسویان به زعم خود در صدد ارائه
راهبرد به رئیسجمهور محترم است و پیشنهاد میکند که جناب آقای روحانی با
تصمیم شورای امنیت ملی و تأیید مقام معظم رهبری به پیشنهاد مذاکره
رئیسجمهور آمریکا پاسخ مثبت دهد، واجد ایرادی نیست. بخش اول یادداشت مبنی
بر ضرورت مبنا قرارگرفتن دیپلماسی بهعنوان راهبرد حل بحران در روابط ایران
و آمریکا و ترغیب رئیسجمهوری اسلامی ایران به گفتوگوی مستقیم با ترامپ
فینفسه اشکالی ندارد.
تا اینجای یادداشت نظری مبنی بر تجویز راهبرد دیپلماسی و مذاکره که منطق و
اقتضائات خاص خود را دارد، ارائه شده است و نظریه مذکور مانند هر نظریه
دیگری قابل نقد و ارزیابی است و هرکس میتواند راهبرد تجویزی ایشان مبنی بر
(پذیرش پیشنهاد مذاکره ترامپ) را نقد و با توجه به شرایط کشور مناسب یا
نامناسب تشخیص دهد.
اما ادامه یادداشت مذکور آنجا که نویسنده پس از ارائه راهبرد پذیرش پیشنهاد
مذاکره با آمریکا، بر اجرای «برنامه ایرانشناسی» برای رئیسجمهور آمریکا،
آنهم قبل از گفتوگوی کاری تأکید میکند، واجد اشکال و قابلتأمل است که
از منظر سیاسی و دیپلماتیک ناموجه و بیربط مینماید. ایدههایی که در عرصه
دیپلماسی بهعنوان عرصه واقعیات و مقدورات جایی ندارد و بیشتر به توهم و
رؤیاپردازی میماند.
3) به آقای موسویان خاطرنشان میکنم این درست است که گفتوگو یا مذاکره
رایجترین، مناسبترین و کارسازترین شیوه حل اختلافات بینالمللی است و
مذاکره از چنان اهمیتی برخوردار است که امروزه بهطور عام و جهانی پذیرفته
شده است اما درعینحال آنچه درخورتوجه مینماید، این است که در منظومه
دیپلماسی مذاکره یا گفتوگو واجد اصول، مبانی، منطق، روش، آیین و تشریفات
خاص خود است و همین مؤلفهها و عناصر است که «مذاکره» را از «مشورت»،
«تبادل نظر» و «ملاقات» متمایز میکند و این همان چیزی است که نویسنده در
این یادداشت عامدانه یا سهوا آن را نادیده گرفته است.
4) صرفنظر از مسائل شکلی مانند «مکان مذاکره» که با فرض انجام مذاکره در
تهران محل مناقشه نیست؛ مذاکره اگر قرار باشد در «سطح سران» انجام شود،
مبتنی بر چارچوب خاص و برنامه یا دستوری مورد توافق و از قبل معلوم و البته
محدود به زمان معین است. باوجوداین پیشنهاد «برنامه ایرانشناسی» برای
رئیسجمهور آمریکا حتی با اینکه از نقطه نظر احساسی و عاطفی تحریک عرق ملی
موجه مینماید اما از منظر سیاسی و دیپلماتیک فاقد مبنا، غیرمنطقی، ناموجه،
غیرممکن و نشدنی است؛ ارائه چنین پیشنهادی از سوی دیپلماتی برجسته بعید
است.
حتما ایشان التفات دارند تجویز دیپلماسی و مذاکره بهعنوان راهبرد حل یک
مسئله یا مشکل در روابط خارجی مستلزم تمهید و لحاظکردن شرایطی است که به
آغاز مذاکره بینجامد. بهعبارتی راهبرد مذاکره وقتی مؤثر و کارساز خواهد
بود که مبتنی و دربردارنده شرایطی باشد که طرفین اختلاف را به آغاز مذاکره
ترغیب و گفتوگو را ممکن کند؛ وگرنه راهبرد ابتر خواهد شد.
حال سؤال این است که آیا پیشنهاد مذاکره با آمریکا در عین پیشبینی
«برنامه ایرانشناسی» قبل از گفتوگو برای رئیسجمهور آمریکا به شرح مذکور
اصولا میتواند به آغاز مذاکره دو رئیسجمهور بینجامد و آن را تسهیل کند یا
نه؟ آیا در عالم واقعیت چنین امری ممکن و محتمل است؟
5) از جمله اصول و مبانی مذاکره «شناسایی و احترام متقابل» و «گفتوگو از
موضع برابر» است. پیشنهاد «برنامه ایرانشناسی» برای رئیسجمهور آمریکا قبل
از گفتوگوی کاری، بهجز آنکه یک «پیششرط» است، تلویحا متضمن توهین به
طرف مقابل و مفروضگرفتن دست بالا برای طرف دیگر است. این امر درخور
دیپلماسی در مفهوم جدید نیست.
23302