بعد عرفانی شخصیت امام حسین (علیه السلام) در دعای عرفه
کلام مقام معظم رهبری: نمایان شدن بعد عرفانی شخصیت امام حسین (علیه السلام) در دعای عرفه/صحیفه سجادیه دعای 47: شخصیت درخشان و بزرگوار امام حسین علیه السّلام دو وجهه دارد: یک وجهه، همان وجهه ی جهاد و شهادت و توفانی است که در تاریخ به راه انداخته و همچنان هم این توفان با همه ی برکاتی که دارد، برپا خواهد بود؛ که شما با آن آشنا هستید. یک بعد دیگر، بعد معنوی و عرفانی است که بخصوص در دعای عرفه به شکل عجیبی نمایان است. ما مثل دعای عرفه کمتر دعایی را داریم که سوز و گداز و نظم عجیب و توسّل به ذیل عنایت حضرت حق متعال بر فانی دیدن خود در مقابل ذات مقدّس ربوبی در آن باشد؛ دعای خیلی عجیبی است.
دعای دیگری مربوط به روز عرفه در صحیفه ی سجادیه هست.[1] که از فرزند این بزرگوار است. من یک وقت این دو دعا را با هم مقایسه می کردم؛ اوّل دعای امام حسین را می خواندم، بعد دعای صحیفه ی سجّادیه را. مکرّر به نظر من این طور رسیده است که دعای حضرت سجّاد، مثل شرح دعای عرفه است. آن، متن است؛ این، شرح است. آن، اصل است؛ این، فرع است. دعای عرفه، دعای عجیبی است. شما عین همین روحیه را در خطابی که حضرت در مجمع بزرگان زمان خود - بزرگان اسلام و بازماندگان تابعین و امثال اینها - در منی ایراد کردند، مشاهده می کنید. ظاهراً هم متعلّق به همان سال آخر یا سال دیگری است - من الان درست در ذهنم نیست - که آن هم در تاریخ و در کتب حدیث ثبت است. به قضیه ی عاشورا و کربلا برمی گردیم. می بینیم این جا هم با این که میدان حماسه و جنگ است، اما از لحظه ی اوّل تا لحظه ی آخری که نقل شده است که حضرت صورت مبارکش را روی خاکهای گرم کربلا گذاشت و عرض کرد: «الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک»[2]، با ذکر و تضرع و یاد و توسّل همراه است. از وقت خروج از مکه که فرمود: «من کان فینا باذلاً مهجته موطناً علی لقاءاللَّه نفسه فلیرحل معنا»،[3] با دعا و توسل و وعده ی لقای الهی و همان روحیه ی دعای عرفه شروع می شود، تا گودال قتلگاه و «رضاً بقضائکِ» لحظه ی آخر. یعنی خود ماجرای عاشورا هم یک ماجرای عرفانی است. جنگ است، کشتن و کشته شدن است، حماسه است - و حماسه های عاشورا، فصل فوق العاده درخشانی است - اما وقتی شما به بافت اصلی این حادثه ی حماسی نگاه می کنید، می بینید که عرفان هست، معنویّت هست، تضرّع و روح دعای عرفه هست. پس، آن وجه دیگر شخصیت امام حسین علیه السّلام هم باید به عظمت این وجه جهاد و شهادت و با همان اوج و عروج، مورد توجه قرار گیرد. 13 / 9 / 1376
دعای عرفه و معنویت
یقیناً یکی از عواملی که دین را، معنویت را، عقیده را و اخلاق را در یک جمعیتی در طول تاریخ حفظ میکند، عواطف است؛ در کنار عقل و خرد و استدلال. انبیاء و فرستادگان الهی ننشسته اند با مردم با زبان فلسفی حرف بزنند؛ اگرچه برای فهمیدن کلام آنها و تعمق در بیان آنها، عقل فلسفی لازم بود و هست؛ یعنی فلاسفه ی بزرگ از سفره ی گسترده ی عمومی انبیای الهی بیشترین بهره را میبرند؛ اما این سفره، سفره ی خاص نیست؛ لذا زبان آن، زبان استدلال عقلی و بگو و مگو و ان قلت و قلت نیست؛ این زبان، ترکیبی است از اندیشه و عقل و عواطف؛ عاطفه است که میتواند مسیر فهم عقلی و حرکت عقلی و جریان عقلی را هموار کند. ما به طور طبیعی این جریان را داریم؛ هم در جلسات مدح و عزا و شادی و مولودی خوانی و عزاداری، هم در جلسات دعاخوانی؛ این دعای کمیل، این دعای ندبه، این دعای امام حسین در عرفه، و دعاهائی که مخصوص ما است. در میان دیگران، این مقدار دعای خوش لفظِ خوش معنای خوش مضمون وجود ندارد؛ این هم از اختصاصاتِ امتیازاتی است که بحمداللّه پیروان اهل بیت از آن برخوردارند. اینها همه اش عقل و عاطفه را درآمیخته ی با یکدیگر در طول تاریخ و در عمق ذهن بشر و عواطف انسان جاری می کند.11 / 2 / 1392 بیانات در دیدار جمعی از مداحان.
عرفه روز بصیرت
امروز بصیرت و آگاهی و تحلیل سیاسی و عمق در مسائل در کشور همگانی شده. ما پیش رفتیم؛ در زمینه ی مادی پیش رفتیم، در زمینه ی معنوی پیش رفتیم؛ این توجهات معنوی، این حضور در عرصه های معنوی. دیدید در هفته ی گذشته در سرتاسر کشور مراسم دعای عرفه چه خبر بود. چه کسانی در مراسم دعای عرفه بودند؟ همه جوان. ایام اعتکاف یک جور، ماه رمضان یک جور، ایام محرم یک جور، عزاداری یک جور، شادی یک جور.10 / 8 / 1391 بیانات در دیدار دانش آموزان و دانشجویان.
دوره اُنس با معنویات و با دعا و نیایش
یادم است هنوز بالغ نبودم که اعمال روز عرفه را بجا آوردم. اعمال آن روز، طولانی هم هست - لابد آشنا هستید؛ خیلی از جوانان با آن اعمال آشنا هستند - چند ساعت طول میکشد. اعمال، از بعد از نماز ظهر و عصر شروع میشود و اگر انسان بخواهد به همه آن اعمال برسد، شاید تا نزدیک غروب - روزهای نه چندان بلند - به طول میانجامد.
آن وقت من یادم است که با مادرم - چون مادرم هم خیلی اهل دعا و توجّه و اعمال مستحبّی بود - میرفتیم یک گوشه حیاط که سایه بود - منزل ما حیاط کوچکی داشت - آن جا فرش پهن میکردیم - چون مستحب است که زیر آسمان باشد - هوا گرم بود؛ آن سالهایی که الان در ذهنم مانده، یا تابستان بود، یا شاید پاییز بود، روزها نسبتاً بلند بود. در آن سایه مینشستیم و ساعتهای متمادی، اعمال روز عرفه را انجام میدادیم. هم دعا داشت، هم ذکر و هم نماز. مادرم میخواند، من و بعضی از برادر و خواهرها هم بودند، میخواندیم. دوره جوانی و نوجوانی من این گونه بود؛ دوره اُنس با معنویات و با دعا و نیایش.
البته ما آن وقت از یک امتیاز برخوردار بودیم که اگر آن امتیاز، امروز در جوانی باشد، دعا و ذکر و نماز برای او شیرین خواهد بود و مطلقاً خسته کننده نخواهد شد؛ و آن توجّه به معانی است. ببینید؛ هر کس که از نماز خسته میشود، یا معنای نماز را نمیداند، یا توجّه نمیکند، والّا اگر کسی معنای نماز را بداند و به نماز هم توجّه کند، امکان ندارد از نماز خسته شود؛ اصلاً امکان ندارد.
اگر کسی معنای دعا، مثلاً دعای ابیحمزه ثمالی، یا دعای امام حسین علیه السّلام در روز عرفه را بفهمد و توجّه کند - که هر دو خیلی طولانی هستند و چون گاهی انسان معنا را هم میداند، اما توجّه نمیکند، ذهنش جاهای دیگر میرود - امکان ندارد از این دعای به این بلندی خسته شود. یعنی این گفتگویی که در این دعا انجام گرفته، بین آن بنده برگزیده و شایسته و بامعرفت و خدا، این قدر پُرجاذبه و نافذ و حقیقی است - یعنی بیان کننده آن خواستهای فطری انسان است - که امکان ندارد کسی هیچ وقت از آن خسته شود. من توصیه ام به جوانان این است که عبادت را با توجّه انجام دهند. من اصرار نمیکنم که زیاد عبادت کنید؛ نه. شما خواستید زیاد عبادت کنید، خواستید کم عبادت کنید؛ ولی آنچه انجام میدهید با توجّه باشد. البته همه باید عبادت واجب را انجام دهند؛ آن که قابل اغماض و اینها نیست. هر کسی باید عبادت واجبش را انجام دهد. عبادات واجب، چیزی هم نیست، فقط هفده رکعت نماز در شبانه روز، عبادت واجب ماست که این چیز زیادی نمیشود. هفده تا یک دقیقه، یا حداکثر هفده تا دو دقیقه چیزی نمیشود. من نمیگویم جوانان عبادات مستحبّه - مثل دعا خواندن، تلاوت قرآن، یا نمازهای مستحبی - را زیاد انجام دهند؛ اما میگویم همان مقداری که انجام میدهند با توجّه باشد. اگر با توجّه انجام دادند، بهره میبرند؛ حقیقتاً از آن چیزی که میخوانند، استفاده میکنند. حالا ممکن است بعضی عربی بلد نباشند، ترجمه های خوبی شده است؛ من بعضی از ترجمه های دعاها را دیده ام، واقعاً خوب است. بد نیست شما این را بدانید. من با دید ادبی که به این دعاها نگاه میکنم، جزو زیباترین سخنان زبان عربی است. همین دعای کمیل، یا دعای امام حسین علیه السّلام در عرفه، یا همین دعای ابیحمزه، یا آن مناجات شعبانّیه، اینها در زبان عرب، جزو زیباترین متنهای ادبی است؛ خیلی زیباست؛ البته این دعاها متنهای قدیمی است. 14/ 11 / 1376 گفت و شنود صمیمانه رهبر انقلاب با جمعی از جوانان و نوجوانان.
پی نوشت ها
[1] صحیفه ی سجادیه، دعای 47؛(وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَیْهِ السَّلَامُ فِی یَوْمِ عَرَفَةَ) (1) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ (2) اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ بَدِیعَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ، ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ، رَبَّ الْأَرْبَابِ، وَ إِلَهَ کُلِّ مَأْلُوهٍ، وَ خَالِقَ کُلِّ مَخْلُوقٍ، وَ وَارِثَ کُلِّ شَیْءٍ، لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ، وَ لَا یَعْزُبُ عَنْهُ عِلْمُ شَیْءٍ، وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ، وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ رَقِیبٌ. (3) أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْأَحَدُ الْمُتَوَحِّدُ الْفَرْدُ الْمُتَفَرِّدُ (4) وَ أَنْتَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، الْکَرِیمُ الْمُتَکَرِّمُ، الْعَظِیمُ الْمُتَعَظِّمُ، الْکَبِیرُ الْمُتَکَبِّر ...ترجمه:حمد خداوندى را که پروردگار جهانیان است. بار خدایا، حمد باد تو را، اى پدید آورنده آسمانها و زمین، اى صاحب جلالت و عظمت، اى مهتر مهتران، اى معبود هر معبود، اى آفریننده هر موجود، اى خداوندى که چون همگان از میان بروند تو باقى هستى، خدایى که هیچ چیز همانندش نیست و هیچ چیز از حیطه علم او بیرون نیست و او بر هر چیز احاطه دارد و هر چیز را نگهبان است. بار خدایا، تویى آن خداى یکتا، که هیچ خدایى جز تو نیست: خداوند یکتاى تنهاى بى همانند و یگانه. تویى آن خداى یکتا، که هیچ خدایى جز تو نیست: خداوند کریم و بخشنده و در کرم و بخشندگى به حد نهایت، خداوند عظیم و در عظمت بىمانند، کبیر و صاحب کبریا ...
[2] موسوعة الامام علی بن ابی طالب(ع) فی الکتاب والسنة، محمدی ری شهری ص 248؛ قال سید الشهداء (علیه السلام)فی اللحظات الاخیرة من حیاته حینما کان یتمرغ فی الدم والتراب : رضا بقضائک وتسلیما لامرک لامعبود سواک.
[3] اللهوف على قتلى الطفوف، سیدبن طاووس ص 60؛ کشف الغمه، اربلی: ج 2 ص 30؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی: ج 44 ص 367؛رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ- وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ- لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ- وَ هِیَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِی حَظِیرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ- وَ تَنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُهُ مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ- مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ- فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه» ترجمه:خشنودی خداوند خشنودی ما اهلبیت است در مقابل بلاى او صبر می کنیم، تا اینکه پاداش صابرین را به ما تمام و کمال عطا فرماید. یک تکه گوشت او هم از رسول خدا جدا نمی شود و آن اعضاى قطعه قطعه بزودى در بهشت جمع مىشوند که چشم پیامبر بدان روشن می شود (شادمان می شود) (می خواهد بگوید ما پاره تن پیامبر هستیم و از او جدایی نداریم)و وعده ای که خدا داده است وفا می شود.کسى که در راه ما می خواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا کند پس باید با من بیاید زیرا که من با خواست خدا فردا صبح روانه خواهم شد.