ماهان شبکه ایرانیان

به یاد فریدون؛ کوچه شهر دلمان، از صدای تو خالیست

و سرانجام در ۱۳ مهر ۱۳۸۰ به دور از سر و صدای حاکم بر زمانه، شعرِ وداع را سرود. دیروز هفدهمین سالگرد درگذشتش بود. او زمستان متولد شد و پاییز درگذشت. اگر تپشِ قلبِ آزرده‌اش اجازه گذران زندگی بیشتری به او می‌داد، امسال ۶۸ سالگی‌اش را می‌دید.

روزنامه قانون - سید مسعود آریادوست: و سرانجام در 13 مهر 1380 به دور از سر و صدای حاکم بر زمانه، شعرِ وداع را سرود. دیروز هفدهمین سالگرد درگذشتش بود. او زمستان متولد شد و پاییز درگذشت. اگر تپشِ قلبِ آزرده‌اش اجازه گذران زندگی بیشتری به او می‌داد، امسال 68 سالگی‌اش را می‌دید. هم‌سن و سال‌های او برای کناره‌گیری از پست و مقام‌های سیاسی - اقتصادی باید قانون برایشان تصویب شود؛ همان‌هایی که برای خفه کردن صدایش، قانون تصویب کردند.

تاریخ، ممنوع‌ شدن صدا و فعالیت او را فراموش نخواهد کرد. قبل انقلاب، ساواک 2 سال مانع از فعالیت او شد. بعد از انقلاب نیز 20 سال منتظر صدور مجوز جهت ارائه کارهایش ماند. اما...

وداع تلخ!

فریدون فروغی، ترانه‌سرا، آهنگ‌ساز، نوازنده و خواننده مشهور دهه 50 خورشیدی هر چند در خانوده‌ای متولد شد که از ملاکان سرشناس بودند، اما ترجیح داد به جای تجارت و خرید و فروش، به سمت دنیای موسیقی بیاید؛ تا این‌گونه با صدا و هنر خاص خویش، مرهمی بر دردهای دل‌های خسته نهد. البته پدر فروغی با تار و آواز میانه خوبی داشت و هر از گاهی می‌خواند و می‌نواخت. فروغی را این تراث پدری بیشتر خوش آمد تا ملاکی و تجارت. این خصلت عاشقان است.

او از اوان جوانی گرفتار عشق شد و شکست خورد. در همان دوران، به سبک رنگین پوستان آمریکایی «بلوز» می‌خواند. با این وصف شکست عاطفی فریدون، چند زمانی او را از دنیای موسیقی دور کرد. اما این پایان، آغاز یک فراز عظیم و تاریخی است.

آغاز شهرت

شهرت فریدون فروغی به فعالیت‌های پیش از دوران انقلاب شکوهمند اسلامی باز می‌گردد. درواقع بعد از انقلاب او نتوانست فعالیتی انجام دهد و ممنوع صدا شد. این هنرمند شهیر گام‌های نخستین مشهوریت خود را با افرادی همچون شهیار قنبری و اسفندیار منفردزاده برداشت. ظاهرا آغاز همکاری این سه هنرمند به کلوب‌های مارکیز و کاکوله‌ تهران قدیم در اواخر دهه 40 باز می‌گردد.

استعداد فروغی، قنبری و منفردزاده ستودنی است. از مشهوترین کارهای منفردزاده می‌توان به «بهاران خجسته باد» اشاره کرد. این سروده به مناسبت سالروز کشته شدن «خسرو گلسرخی» در زمان دیکتاتوری شاه، با همت منفردزاده به اجرا درآمد. بعدها هرچند منفردزاده از ایران رفت، اما اجرای «بهاران خجسته باد» همچنان ماندگار ماند.شهیار قنبری نیز در ترانه‌سرایی جایگاهی ویژه دارد؛ آنچنان‌که برخی او را «ترانه‌سرای نوین ایران زمین» می‌دانند.

اما مسیر زندگانی فروغی غیر از مسیر زندگی دو یار دیگرش بود.او هر چند نتوانست بخواند اما چه بسا سنگینی نام این هنرمند فقید، بسی گران‌تر از همکاران او باشد.در این میان فیلم «آدمک» در شهرت فروغی نقش خاصی ایفا کرد. خسرو هریتاش که کار خود را از 21 سالگی در سینما آغاز کرده بود، بعد از تحصیل و تولید چند فیلم در آمریکا، تصمیم گرفت به ایران باز گردد و در سال 1350 فیلم «آدمک» را بسازد. ماهیت فیلم هریتاش، صدایی را طلب می‌کرد تا انتقال مضمون فیلم،گواراتر شود.

در این میان، این صدای فریدون فروغی بود که خواسته‌ هریتاش را پاسخ گفت. دو ترانه «آدمک» و «پروانه من» با صدای تکرار نشدنی فروغی به فیلم خسرو هریتاش رنگ و بوی خاصی بخشید. از این پس بود که فروغی و صدای او بر سر زبان‌ها افتاد. سال 50، آغاز شهرت فروغی شد.

ساختارشناسی ترانه‌های فروغی

این یک حقیقت است که فروغی تا پیش از آشنایی با خسرو هریتاش، ترانه‌های خود را به سبک و سیاق خواننده محبوب خود، یعنی ری چارلز رابینسون می‌خواند. رابینسون مانند رنگین پوستان آمریکایی،به سبک بلوز می‌خواند. ریشه این سبک موسیقی به دوران برده‌داری رنگین پوستانی باز می‌گردد که کلام سرمایه‌داری حرف اول و آخر را در زندگی‌شان می‌زد. در ابتدای کار،روح ترانه‌سرایی‌چارلز در کارهای فروغی تناسخ داشت.

این روال را می‌توان در جهت روحیه وطن‌پرستی و عاطفی فروغی تاویل کرد. مادام که دیکتاتوریِ زمانه بر ساعات و زندگانی مردم ایران‌زمین رنگ سیاهی پاشیده، کدامین سبک بهتر از سبک بلوز می‌تواند فریاد اعتراض را سر دهد؟ همان سبکی که درد رنگین‌پوستان فاقد حقوق ابتدایی بشری را فریاد زد، این بار از سوی فریدون فروغی و با سرمشق و الگوپذیری ازچارلز رابینسون اتفاق افتاد.

در ادامه،فروغی هر چند از چارلز رابینسون جدا شد. اما فریاد آزادی‌خواهی او کماکان ادامه‌داشت. او ضمن آشنایی با هریتاش و خواندن دو ترانه«آدمک» و «پروانه من» به عنوان یک خواننده صاحب سبک شناخته شد. بعد از این دوران بود که کارهای فروغی را شبیه‌خوانی نپنداشتند. او با این ترانه‌ها وارد دوران پختگی می‌شود. هر سال که می‌گذشت این پختگی کامل‌تر می‌شد. تاریخچه‌ بررسی کارهای فروغی هیچ ابهامی در این ادعا باقی نمی‌گذارد.

البته سنگینی نام «فرهاد مهرداد»، نیم‌سایه‌ای بر کارهای فروغی می‌انداخت. لذا او مجددا متهم به تقلید می‌شد. اما با نگاهی به ویژگی‌های ترانه‌خوانی دهه 50 و قیاس حجم صدای فرهاد و فریدون، به آسانی می‌توان فروغی را از این اتهام تبرئه کرد. تن‌صدایِ فروغی با کمتر خواننده پاپ ایرانی قابل قیاس است. او شورانگیز و عاشقانه و انحصاری و تکرار نشدنی می‌خواند.مقلدان او که هم عصر ما هستند نیز هیچگاه نتوانستند پا جای پای او بگذارند.

وداع تلخ!

آثارسیاسی فروغی

ترانه‌های فریدون فروغی هنوز ماندگار هستند. ضمن اصوات باریک و کلفت و اغلب تصنعی خواننده‌ها! و موسیقی‌های وصله شده به آنها، این صدا کنار نرفته و هنوز گوش‌دادنی است؛حال می‌خواهد ممنوع باشد یا نباشد.

بسیاری از آهنگ‌های فروغی به‌خصوص برای نسل‌های قدیمی‌تر، ماندگاری خاصی دارند. در این میان واروژان (واروژ هاخبندیان) در ماندگارترین خواندنی‌های فروغی نقش داشته است. تنظیم آهنگ ترانه‌های «زندون دل»، «ماهی خسته من»، «غم تنهایی»و « همیشه غایب» توسط واروژان صورت گرفته است. البته مرحوم فروغی نیز در آهنگسازی برخی از آثار نام‌برده شراکت داشته است.

شهیار قنبری، کوروش یغمایی و بابک افشار نیز از جمله افراد سرشناسی هستند که در تنظیم، آهنگ‌سازی و یا ترانه‌سرایی، فروغی را همراهی کرده‌اند. در میان آثار فروغی، «یار دبستانی» از شهرت بی‌نظیری برخوردار است.

عموما آن دسته از ترانه‌هایی که محتوا و مضمون انقلابی داشته‌اند، از ماندگاری خاصی برخوردار هستند. دیده شده که بعضا در تجمعاتی، «یار دبستانی» فروغی به نشانه اعتراض هم‌خوانی شده است.آهنگ «یار دبستانی» در سال 59 برای فیلم «از فریاد تا ترور» اجرا شده بود. اما پخش این فیلم بعد از مدت کوتاهی متوقف شد. در واقع مانع از پخش فیلم شدند؛ به عبارتی اکران فیلم ممنوع شد؛ در حقیقت صدای فروغی عامل ممنوع شدن پخش آن شده بود! پس از بازبینی این فیلم از سوی وزارت ارشاد اسلامی، صدای فروغی حذف شد و جمشید جم به تقلید از فروغی این ترانه را بازخوانی کرد.

مخالفت علم‌الهدی با آثار سیاسی فروغی

در حال حاضر برخی به آهنگ «یار دبستانی» حساسیت‌ خاصی دارد. جریان مذکور به جهت حذف حساسیت جامعه‌ ترانه «یار دبستانی»، بعضا این آهنگ را از مسیر تارهای صوتی جمشید جم پخش می‌کند.صدا و سیما وقتی «یار دبستانی» را سروده‌ای برای جریان معترض یافت، برای حذف حساسیت‌ها به کرات دست به پخش این ترانه زد.

البته در پخش و یا عدم پخش سروده مذکور، اختلافاتی در جریان قدرت وجود داشت. در سال‌های پیشین آقای علم‌الهدی نماینده ولی فقیه در مشهد نسبت به پخش «یار دبستانی» از تلویزیون واکنش نشان داده و گفته بود: «سرود «یار دبستانی من» ضد انقلابی است و در حال حاضر منافقین آن را می‌خوانند، من چند بار به آقای دارابی(معاون وقت صداوسیما) تذکر دادم که آن را از تلویزیون پخش نکنند».

این سخنان علم‌الهدی در حالی گفته می‌شد که شخص جمشید جم، خواننده نزدیک به جریان قدرت، این ترانه را مربوط به هیچ کدام از جریانات سیاسی کشور ندانسته است. در همین رابطه غلام کویتی‌پور، مداح و سراینده مشهور دوران جنگ، ضمن گفتگویی ابراز داشت که مسئولان جمهوری اسلامی قدر فرهاد مهرداد و فریدون فروغی را ندانستند. او گفته است: متاسفانه نگاه هنری مسئولان فرهنگی ما کور است.

«بت‌شکن» نام آهنگ ماندگار دیگر فریدون فروغی است که ماهیتی سیاسی دارد.این آهنگ در بحبوحه انقلاب در تابستان 57 خوانده شد و هنوز از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است:

مزدور ننگین جلاد خونخوار

مرگش رسیده ای خلق بیدار

رزمی جانانه گلبانگ صدایی

عزمی چو کوه و ایمانی خدایی

با لاله های پرپر در میدان

با خون پاک خیل عزیزان

باغ آزادی سرسبز و شاداب

نقش اهریمن شد نقش بر آب

برخوردهای سیاسی با فروغی

وداع تلخ!

فریدون فروغی در سال‌های 50 تا 58 کارهای ماندگار خود را به ثبت رساند. «سال قحطی» از فراموش نشدنی‌ترین آهنگ‌های اوست که ساواک به خاطرش، دو سال فروغی را از خواندن منع کرد. او از سال 54 تا 56 نتوانست فعالیتی انجام دهد.

در همان سال 56، فروغی مجدد آهنگ "سال قحطی" را خواند و در عین حال با او برخوردی صورت نگرفت! شعر و آهنگ و صدای این ترانه، دل خفته هر آدمی را بیدار می‌کند. فروغی در این ترانه، با صوتی آرام و نجوا مانند آغاز می‌کند و در ادامه، ابیات شعر را آنچنان به طاق ذهن می‌کوبد که معنای واقعی «سال قحطی»حاصل می‌شود:

گلدونا گل ندادن

درختا بار ندادن

گوسفند و گاو و میش‌ها

ماست و پنیر ندادن

گندم‌های بیابون

یه لقمه نون ندادن

چشمه‌های تو دالون

یه چیکه آب ندادن

به هر کی هر چی گفتم

به من جواب ندادن

مردای مست کوچه

تو جیباشون کلوچه

تلو تلو میرفتن

از پیچ و تاب کوچه

آی آدمای مرده

ترس دلاتونو برده

پس چرا ساکت هستین

سگ دلاتونو خورده

فریدون فروغی بعد از انقلاب چندسالی ادامه‌کار داد. ولی بازهم تاریخ تکرار شد و از سال 60 او را برای همیشه ممنوع از فعالیت نمودند. بارها به وزارت ارشاد مراجعه کرد.

اما هر بار بهانه‌ای قید می‌شد. در یکی از مراجعاتش متوجه می‌شود که او را از فعالیت محروم کرده‌اند. گفته شده از فروغی خواسته‌اند برای دریافت مجوز باید اطلاعیه بزند.

با سرکار آمدن دولت اصلاحات امیدها برای امکان بازگشت به صحنه مقداری بیشتر شد. با پیگیری‌های انجام شده، فروغی موفق شد در کیش اجرای زنده داشته باشد. این اجرا در سال‌های 77 و 78 و 79 اتفاق افتاد. البته اجراهای مذکور صرفا در کیش و فضایی محدود اتفاق افتاد.

یک بام و دو هوای قدرت

این نوع برخورد با فریدون فروغی در حالی صورت گرفت که جریان قدرت یک دهه بعدتر، با خواننده‌ای به نام امیرحسین مقصودلو مشهور به تتلو عکس یادگاری گرفت و او را به کمپین انتخاباتی خود دعوت کرد. در باب محتوای شخصیتی تتلو نیازی به حرام کردن کاغذ و قلم نیست؛ درست همانطور که در باب آنهایی که با تتلو نشست و برخاست کردند. .

با این اوصاف تتلو چندی پیش چشمانش را بست و با دهان باز هرآنچه فحش می‌دانست نثار اسلام و مسمانان کرد. اسلام و اعتقاد تتلو را همان آقایانی تشخیص دادند که فروغی را طرد کردند و اجازه فعالیت به وی ندادند.بالفرض، فروغی بهایی هم بوده باشد؛ مگر شما به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقید نیستید؟ بر اساس اصل 23 قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی‌توان به صرف داشتن عقیده‌ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.

آیا فروغی مورد تعرض و مواخذه قرا نگرفت؟ اگر عقیده بهاییت مانع از فعالیت افراد است، چرا فریدون فروغی در دوران خاتمی فعالیتی هرچند مختصرداشت؟ این‌ها همه نشان از برخوردهای سلیقه‌ای دارد؛ نه قانونی و اعتقادی.از این نوع برخوردها با اساتید بزرگ موسیقی سنتی ایران، همچون استاد محمدرضا شجریان و استاد شهرام ناظری نیز صورت گرفته است. ماحصل این برخورد را هم باید بپذیریم. در حوزه اقتصاد اختلاس داریم؛ در حوزه سیاست خیانت داریم؛ در حوزه فرهنگ هم ارتجاع.هر سال که سالگرد درگذشت یکی از بزرگان عرصه موسیقی و یا هر عرصه‌ی دیگری (از فرهنگ گرفته تا اقتصاد و سیاست و ...) می‌رسد، حقا که باید عزای عمومی اعلام کنیم. عزا به خاطر این‌که با فیلترهای ریزِ کوچک‌اندیشان، مغزهای بزرگ باید بیرون بمانند.البته نتیجه چنین تصمیماتی کم‌کم از کف خانه و خیابان فاصله گرفته و شوربختانه دامان تصمیم‌گیران را هم دارد می‌گیرد.

ژن‌های خوب واقعی همان کسانی هستند که با تلاش شبانه‌روزی خود، به جایگاهی برای ثمردهی و کمک به جامعه رسیده‌اند؛ لیکن صاحبان قدرت و اهالی رانت، این افراد را به هر طریق ممکنی کنار می‌زنند تا جای خواب و سفره رفیع‌شان کوتاه‌تر و کوچک‌تر نشود. غافل از اینکه «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ »؛ مصداق «للمتقین» فقط تسبیح و جانماز انداختن نیست. متقین مصداق آنهایی است که سره و ناسره را بر اساس عدالت تمییز داده و به آن پایبند هستند. درست بسان دادگاهی امام علی(ع) و آن فرد یهودی... حضرت علی(ع) اسوه تمکین به قانون و شرافت است؛ اما او را الگو نگرفتند.

«طلوع خونین» اثر ماندگار فریدون فروغی از جمله آهنگهایی است که در گرماگرم انقلاب سال 1357 اجرا شد. روحش شاد و یادش گرامی.

خوش باوران زحمت کشان در خوابند

شب به دستان بت پرستان بیدار

ای جانبازان رزمندگان اکنون کجایید

انسانی مرد انسانی رفت آزادی کو

یکی آمد با پتک سیاه پرواز را کشت

ای طلوع خونین از شب تو بگریز

صبح خونبار با خون من با نور آمیز

هم‌خاک من هم وطنم یک دو برپاخیز

شب فرو ریز با نور آمیز ای همصدا

تو دستات خورشید بر لبهات امید

بر دشمن بستیز بر دشمن بستیز

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان