ماهان شبکه ایرانیان

جواد لشگری، آهنگساز قدیمی و نوازنده ویولن

در روز ١٧ فروردین ١٣٩٥ قلب حساس کمپوزر و ویلنیست شهر موسیقی ملی و یکی از سه بازمانده عصر طلایی آهنگ‌سازی و نغمه‌پردازی و تکنولوژی از تپش فروماند و جواد لشگری در ٩٣سالگی با ما وداع گفت و به تاریخ پیوست.

روزنامه شرق - حسن شایگان: در روز ١٧ فروردین ١٣٩٥ قلب حساس کمپوزر و ویلنیست شهر موسیقی ملی و یکی از سه بازمانده عصر طلایی آهنگ‌سازی و نغمه‌پردازی و تکنولوژی از تپش فروماند و جواد لشگری در ٩٣سالگی با ما وداع گفت و به تاریخ پیوست.

اینک از آن نسل خلاقیت‌های استثنایی تنها پسرعمه او بزرگ لشگری و عبدالوهاب شهیدی آواز‌خوان بزرگ در میان ما و در نود‌و‌اندسالگی حضور دارند بدون اینکه از حسین دهلوی و امین‌الله رشیدی در هشتاد‌و‌اندی‌سالگی غافل شویم.

اگر از سه غول موسیقی ملی که ابرکمپوزرهای ما هستند و ستارگان خلاقیت‌های موسیقایی که انقلاب موسیقی ملی را پیاده و به پیش بردند یعنی علینقی وزیری، روح‌الله خالقی و جواد معروفی بگذریم، یک دوجین کمپوزر استثنایی که قریحه آهنگ‌سازی یا به قول فارابی «غریزه» خلاقیت در ژن‌های آنها نهفته بود به‌عنوان نسل دوم بعد از مشروطه ظهور کردند که لشگری یکی از آنها بود. این نسل آفرینشگر، انقلابی را که وزیری در موسیقی ما آغازیده بود به عصری زرین بدل کردند و مانند داستایوسکی که گفته بود ما همه از زیر شِنِل گوگول بیرون آمدیم.
 
این نسل نیز از زیر شِنِل وزیری ظهور کرده بود. بعد از ابراهیم آژنگ و رکن‌الدین مختاری، به دنبال صبا دوجین ویلنیست که آهنگ‌سازی در رگ و پی و تاروپود آنها تموج و ترنم داشت، فضای فرهنگی ایران را به همراه نیم دوجین دیگر که تار یا پیانو می‌نواختند از نغمات و الحان دلپذیر و جان‌بخش خویش لبریز کردند. اهم این ویلنیست‌های آهنگ‌ساز عبارت بودند از: مجید وفادار، مهدی خالدی، حبیب بدیعی، جواد لشگری، عبدالله جهان‌پناه، همایون خرم، علی تجویدی، پرویز یاحقی، حسین یاحقی، عباس شاپوری، بزرگ لشگری، حسینعلی ملاح، محمود ذوالفنون و محمود تاجبخش ولی نام ابوالحسن صبا از آن جهت به میان نیامد که او معلم بزرگی بود ولی فاقد قریحه یا غریزه آهنگ‌سازی بود و از او یکی، دو آهنگ بیشتر به جا نمانده است. همچنین از ویلنیست بزرگ رضا محجوبی دو، سه آهنگ بیشتر در دسترس نیست، اگرچه محمود ذوالفنون نیز دو، سه آهنگ بیشتر نساخت، اما اسدالله ملک را نباید از قلم انداخت.
 
 نسل آفرینشگر

از میان کمپوزر (کمپزیتور)هایی که ساز تخصصی آنها ویلن نبود، مهدی مفتاح، موسی معروفی، اکبر محسنی، نصرالله زرین‌پنجه، یحیی زرپنجه، شُکری قهرمانی، مرتضی نی‌داوود، مرتضی محجوبی، فریدون حافظی و عباس خوشدل، آثاری باارزش به جا مانده است. اما آب‌وهوا و شرایط ایران بیشتر با ایتالیا که غالب آهنگ‌سازانش ویلنیست بودند تناسب دارد تا آلمان، اتریش و روسیه که غالب کمپوزرهایشان تخصص در نواختن پیانو داشتند با استثنایی مانند روسینی و آنتوان بروکز. بهترین ویلن‌سازهای جهان نیز ایتالیایی بودند: استرادیواری، آماتی، گوآرنری و دیگران.

زمینه پدیدارشدن آهنگ‌سازان جدید

سال ١٣٠٢ که جواد لشگری به دنیا آمد دو اتفاق مهم که مسیر سیاسی و فرهنگی کشور را دگرگون کرد، در ایران رخ داد؛ رویداد اول آنکه وزیر جنگ و فرمانده کل قوا که رضاخان میرپنج و سردار سپه بود، از طرف احمدشاه حکم نخست‌وزیری را برای تشکیل کابینه دریافت کرد که این انتصاب تأثیرات و پیامدهای تعیین‌کننده‌ای در وضعیت فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ایران به‌بار آورد. رخداد دوم مربوط به موسیقی بود که با بازگشت کلنل علینقی وزیری به ایران پس از پنج سال تحصیل موسیقی و هنر در آلمان و فرانسه و تأسیس مدرسه موسیقی و سپس کلوپ موزیکال همراه سعد، تحولی اساسی در مسیر موسیقی و تولد موسیقی ملی خلق کرد.

ظهور رضاخان معلول شرایطی بود که به دنبال انقلاب مشروطه تحقق می‌یافت، زیرا مردان سیاسی و پیشگامان مشروطیت موفق به جایگزین‌کردن آنچه را که حذف کرده بودند، نشدند. اگرچه مشیرالدوله پیرنیا غائله خیابانی و تجاسرطلبی او و اعلان «آزادستان» را خاتمه داد و وثوق‌الدوله موفق شد نایب حسین کاشی و ماشاءالله‌خان را همراه با ده‌ها یاغی و گردنکش دیگر به‌دار بیاویزد، اما هنوز شیخ خزغل، سمیتقو و تعداد دیگری از مدعیان محلی که هل من‌مبارز می‌طلبیدند و از دولت مشروطه و مجلس متابعت نمی‌کردند در اقصا و اکناف کشور عرض اندام می‌کردند و از مردان بی‌سلاح مشروطه که گرفتار شقاق و نفاق درونی و ده‌ها مانع دیگر بودند، کاری برنمی‌آمد. بنابراین لزوم یک ناپلئون غیرقابل اجتناب بود و برای رهایی از مشکلات و از جمله شجره خبیثه قاجاریه، قدرت باید از لوله تفنگ بیرون می‌آمد. این تقارن سیاسی و فرهنگی، قِران سعدین برای موسیقی کشور هم بود که دو نسل کمپوزر با ذوق و خلاق با آثاری ماندنی را به بار آورد.

ترکش‌ها و تموج‌های انقلاب مشروطه روی موسیقی ایران‌زمین

از جهت آموزش موسیقی، شِنِل وزیری که صبا و احمد فروتن‌راد نیز از زیر آن بیرون آمده بودند، این فرصت را به لشگری داد که ازاین‌رو آبشخور برای تئوری موسیقی و تکامل تکنیک ویلن‌نوازی و آهنگ‌سازی بهره گیرد. در مصاحبه‌ای که در دیدار با استاد لشگری پس از چندین‌بار تماس تلفنی در تابستان ‌سال‌های ٢٠١٢ و ٢٠١٤، حاصل شد، وی می‌گفت پس از آموختن مقدمات موسیقی و آموزش ویلن، به منزل صبا رفتم و تقاضای پذیرش کردم، استاد گفت من به مبتدیان درس نمی‌دهم، اما من اصرار ورزیدم و حتی با تندی درخواستم را تکرار کردم. صبا گفت یک قطعه در مایه دشتی با ویلن بزن ببینم و پس از آن بود که رضایت داد هفته‌ای دو بار خدمت ایشان برسم. اما پس از چند ماه چون مسافت طولانی و وسایل ایاب‌وذهاب در آن زمان دشوار بود، صبا گفت کارت را می‌توانی پیش شاگردم مهدی خالدی ادامه بدهی که همین کار را کردم و کار را با خالدی ادامه دادم.

به‌این‌ترتیب، مکتب وزیری از این طریق به خالدی، همایون خرم، علی تجویدی، حبیب بدیعی، مجید وفادار و شماری دیگر از موزیسین‌های نسل بعدی انتقال یافت. دکتر سیروس غنی در کتابش: ایران و ظهور رضاشاه، یادآور می‌شود علینقی وزیری «نخستین و پیشروترین حافظ موسیقی کلاسیک ایرانی» به شمار می‌رود که «محمدعلی فروغی اغلب او را در خانه‌اش ملاقات می‌کرد»

وزیری سن‌تزی است که از دو آبشخور سرچشمه می‌گرفت. او از یک‌سو از مکتب آقامیرزا عبدالله و برادرش آقاحسینقلی ردیف‌ها و مقام‌های موسیقی ایرانی را آموخت و قبل از سفر تحصیلی به اروپا آنها را به نُت درآورد و پس از بازگشت از سوی دیگر، آنچه از مکتب آلفرد لومر فرانسوی و شاگردانش در قشون همچون سرتیپ غلامرضاخان مین‌باشیان خلق شده بود را همراه حسن رادمرد، ابراهیم آژنگ و حسین استوار و حسین هنگ‌آفرین با آموخته‌های خود از غرب درهم آمیخت تا در بزنگاهی تاریخی، حد فاصل موسیقی ملی با موسیقی سنتی را رقم بزند و به تکوین سن‌تزی قائل شود که او سمبل آن به‌شمار می‌رود. تحلیل چنین پدیده‌ای بدون درک شرایط و زمینه‌ای که از درون آن نشئت گرفت، غیرعلمی خواهد بود. مکتب تازه‌ای که ویلن را به سبک رکن‌الدین مختاری، ابراهیم‌خان ویلنی (آژنگ) و ابوالحسن صبا با تکنیک و متد نوین ولی با سبک مستقل می‌نواخت، در چارچوب همین تحول تازه باید مطرح شود.
 
چنان‌که طرز نواختن پیانو از رادمرد و هنگ‌آفرین تا حبیب‌الله شهردار (مشیر همایون) بر کار جواد معروفی که مکتب وزیری را همراه پدرش موسی معروفی درک کرده بود و از سرژخوشیف روسی در سال‌های تدریس در ایران الهام پذیرفته بود، همه این حرکت تازه را صلا می‌زدند. بنابراین موسیقی ملی نه‌تنها تکنیک و متد تازه در نواختن ساز را جدی می‌گرفت، بلکه موسیقی ارکسترال و به قول استاد حسین دهلوی «موسیقی جمعی» را با نُت، هارمونی، ارکستراسیون و تنظیم و رهبری تأکید می‌کرد، همان‌طور که موسیقی را بر شعر و کمپوزیسیون را بر آواز مرجح می‌دانست.
 
البته از مکتب تازه موسیقی‌دان‌هایی مانند حسین استوار، حشمت سنجری، حسین ناصحی و حسین سنجری در مسیر تازه گام‌هایی همراه شماری دیگر برداشتند. اما جهان‌بینی و پیام و اهداف وزیری به کمک خالقی، معروفی، ملاح و صبا حرکت رودخانه اصلی را ترسیم می‌کرد که تأسیس رادیو و تشکیل ارکسترهای متعدد به تحقق آن پیام و اهداف کمک تعیین‌کننده‌ای کرد و باعث بالش و رویش موسیقی ملی به مدت یک ربع قرن شد که آثار بی‌شماری بر جای گذاشت. تأسیس هنرستان موسیقی ملی و هنرستان عالی موسیقی نیز از نتایج این دوره بود.

اگرچه لشگری بهترین یا یکی از پنج سولیست درجه اول ویلن به شمار نمی‌آید و خود به نگارنده تصریح کرد که برتری ویلن‌نوازی حبیب‌الله بدیعی بلامنازع است، اما در میان ١٠ نفر برتر TopTen جای می‌گیرد. او همچنین در عِداد آهنگ‌سازان بزرگ این دور بعد از سه تفنگدار بزرگ که خدایگان تصنیف به شمار می‌آیند و بعد از مجید وفادار، در میان مهدی خالدی، عبدالله جهان‌پناه، پرویز یاحقی، حسین یاحقی، همایون خرم، علی تجویدی، عباس شاپوری، محمود تاجبخش و حسینعلی ملاح باید به حساب بیاید، اگرچه مقایسه این آهنگ‌سازان، کاری است دشوار و تا حدودی غیردقیق و سوبژکتیو و به‌همین‌ترتیب، از میان آهنگ‌سازانی که ویلنیست نبودند نیز فهرست طولانی است.
 
از نسل اول مرتضی نی‌داوود و جواد بدیع‌زاده و قبل از آنها اگر از شیدا و عارف و درویش‌خان عبور کنیم، مختاری و آژنگ، به موسیقی تعلق دارند که آهنگ‌های زیادی نساختند، لیکن کم‌وبیش با تفاوت‌هایی از حیث کمی‌وکیفی باید از موسی معروفی، مهدی مفتاح، یحیی زرپنجه، نصرالله زرین‌پنجه، مرتضی محجوبی، فریدون حافظی، اکبر محسنی و نیز رضا محجوبی و اسدالله ملک و امین‌الله رشیدی نام برد. اگرچه فهرست بسیار مفصل است و رضا گلشن‌راد، عباس خوشدل، محمود ذوالفنون، بزرگ لشگری و خویشاوندان آنها حسن لشگری و منوچهر لشگری را نباید از یاد برد کمااینکه در ژانر موسیقی پاپ  عطاالله خرم، پرویز مقصدی و سایران آهنگ خوب، زیاد ساخته‌اند همان‌طور که در موسیقی ایرانی، رضا ناروند، انوشیروان روحانی، پرویز اتابکی، اصغر زارع، سلیم فرزان، حسین صمدی، ناصر زرآبادی، ابراهیم منصوری، علی محمدخادم، هوشنگ سپهری و میثاق هم در این فهرست طولانی نامشان باید ذکر شود و آنها که از قلم افتاده‌اند، در خاطر نیستند.

شمه‌ای از احوال و آهنگ‌های لشگری

جواد لشگری مدتی به همراهی بزرگ لشگری و سپس سال‌ها به تنهایی یکی از ارکسترهای هفتگانه را یک روز در هفته برای اجرای آهنگ تحت تمرین و رهبری قرار می‌داد و بعد از آنکه شماره ارکسترهای هفتگانه یک تا هفت به باربد، نکیسا و ... بَدل شد، رهبری ارکستر رامتین از آنِ او بود که با خوانندگان و نوازندگان خاص خود همکاری می‌کرد. این فعالیت از دهه ٢٠ که وی بیست‌واندی سال از سنش گذشته بود تا ١٣٥٧ که افزون بر سه دهه می‌شود و حاصل آن بالغ بر ٣٥٠ آهنگ است، به طول انجامید.

طبیعی است حتی خود لشگری تمامی صفحه‌ها و نوارهای این همه آهنگ را در اختیار نداشت و احتمالا در آرشیو رادیو نیز نتوان قاطبه آنها را به دست آورد. ایضا بدیهی است هر هنرمند و هر دانشمند همه کارهایش از نظر ارزش و اعتبار علمی و هنری یکسان نیستند. به‌علاوه در پاره‌ای هنرمندان کمیت غلبه کرده و تعداد کارهای متوسط و ضعیف افزون بر آثار برجسته آنها شده است. در موسیقی کلاسیک، هایدن صدواندی سمفونی ساخته بود درحالی‌که تعداد سمفونی‌های بتهوون به ١٠ نرسید. با این همه هایدن، بتهوون را «مغول بزرگ» خطاب کرده بود، زیرا آثار او را تند و پرطنین و شاید خشن ارزیابی می‌کرد و بتهوون، هایدن را با عنوان «کلاه‌گیس کهنه» مفتخر کرد، زیرا کارهای او را فرسوده می‌دانست و فاقد کیفیت والا. اینک داوری تاریخ رأی را به بتهوون داده است و ما هم آثار لشگری را در مقایسه با آهنگ‌های علینقی وزیری و روح‌الله خالقی، از نظر تعداد بیشتر می‌دانیم، ولی از حیث کیفیت، فقط یک دوجین از آنها قابل مقایسه هستند.
 
با این همه، باید آهنگ‌های لشگری را (تا آن تعدادی که در دسترس و رایج بوده‌اند) به سه دسته عالی، خوب و متوسط تقسیم کنیم. البته شاید آهنگ ضعیفی هم در میان آن همه کار بتوان یافت که مستلزم دسترسی به همه آنهاست و بدون چنین امکانی، داوری، منصفانه نخواهد بود. در پاره‌ای آهنگ‌ها هم، ترانه‌سرا ضعیف بوده و اثر منفی روی کار گذاشته، اما تا آنجا که به خوانندگان مربوط است، لشگری با خُنیاگر کم‌بضاعت کار نکرده بود.

نگاهی به آهنگ‌های لشگری

از همکاران لشگری کریم فکور جایگاه چشمگیری را اشغال می‌کنند. آهنگ «ناله ساز» با شعر فکور اثری ماندنی است اما آهنگ «رؤیا» با ترانه فکور یک شاهکار است؛ همان‌طور که آهنگ «فتنه» با شعر رهی معیری. لشگری به نگارنده گفت هنگامی که روابط خالدی و خواننده شکراب و همکاری آن‌دو متوقف شده بود، وی از من که هم‌شاگرد خالدی بودم و هم در ارکستر او ویلن می‌زدم، خواست برایش آهنگ بسازم و «فتنه» با شعر رهی معیری ساخته و شُهره شد. در فعالیت لشگری و فکور می‌توان از چندین کار ارزشمند مشترک نام برد.

آهنگ «نگاه تو» از جمله شاهکارهای این فهرست است و آهنگ «آتش به جان» یا «سوز عشق» یا «پیشه عاشقان»  در مایه اصفهان، بسیار دلپذیر است و آهنگ «دختر کوهستان» را باید از همین سنخ شمرد و نیز آهنگ «طوفان» و آهنگ «کلبه من» را. آهنگ «شد بهار» در ماهور را که به آهنگ «آمد نوبهار» یا «نشاط» خیلی شبیه است و خالدی همراه شعر نواب صفا اجرا کرد، لشگری با شعر فکور ساخت که کاری جذاب و لطیف است و آهنگ «لاله آتشین» را با ترانه فکور در مایه اصفهان برای یاسمین آفرید که از کارهای دلنشین آنهاست و شاید تنها آهنگی که برای این خنیاگر ساخته بود. اما آهنگ «یار یار یار» با شعری محلی کاری است مترقی با پیام‌های مردمی از خطه بارور و پرکار مازندران. همچنین آهنگ «شیرفروش» با ترانه ایرج تیمورتاش از مفاهیم مترقی انباشته است. اما از کارهای بسیار شنیدنی لشگری آهنگ «تاک» با شعر معینی‌کرمانشاهی اثری بدیع و ناتورالیستی است که در پایان صبغه رمانتیک به خود می‌گیرد. این آهنگ شبیه «سرود بید» است که معینی‌کرمانشاهی برای آهنگی از پرویز یاحقی ساخته بود.

آهنگ «عشق پنهان» را لشگری با ترانه کریم فکور کار کرد اما «عشق بی‌ریا» را با شعر بیژن ترقی، کورس سرهنگ‌زاده خواند که کار درجه‌دومی است و با‌رقه تابان آثار پیشین را در آن نمی‌توان سراغ گرفت. از همین سنخ است آهنگ «بی‌آرام» را که با شعر ماهدخت مُخبر در ژانر مدرن برای خانم دینامیک ساخت و نیز آهنگ «ابر پاییزی» با ترانه بهادر یگانه را سیمین آرین ساخت که متوسط است.

اما آهنگ «لبخند پیروزی» با شعر هدایت نیرسینا در باب موسم نوروزی و طراوت بهاری و آهنگ «ترک هوس» با شعر بهادر یگانه متوسط هستند و نیز آهنگ «گیسو» با شعر معینی‌کرمانشاهی، همچنان‌که آهنگ «قهر بیجا» با ترانه بهادر یگانه. اما آهنگ «شکوفه آرزو» با شعر کریم فکور، کاری قدیمی است و رمانتیک و شنیدنی و نیز آهنگ «غزال زیبا» با شعر صادق سرمد بسیار جذاب و دل‌انگیز است و نیز آهنگ «طوطی» با ترانه کریم فکور از کارهای رانتیک و لطیف است که از زبان این پرنده پیام عاشقانه بیان می‌کند و ایضا آهنگ «نامه‌رسان» که از اوج همکاری این مثلث خلاقیت حکایت دارد.
 
آهنگ «نوای دل» با شعر معینی‌کرمانشاهی را که قبلا خوانده شده بود و کار قشنگی است، در سال‌های اخیر لشگری که صدای خوبی داشت و چند آهنگش را در سی‌دی ضبط کرده با صدای خود خوانده که همایون فرزندش هر دو اجرا را در اینترنت در دسترس قرار داده است.
از آهنگ‌هایی که ترانه آن را سیمین بهبهانی سروده «گل خشک» است و «سایه ما» . اما بی‌شک بهترین شاهکار جواد لشگری آهنگی است که در سه برداشت Version اجرا و ضبط شده است. این آهنگ هم در دستگاه ماهور است که می‌دانیم تقریبا ٨٠ درصد شاهکارها در همین دستگاه خلق شده‌اند.  
 
 نسل آفرینشگر

در سال ١٣٤٠ آهنگ دیگری در ماهور که خیلی به این کار شباهت دارد برای فیلم «دام عشق» از سوی جواد لشگری ساخته شد که احتمالا شعر آن از کریم فکور است که سازآرایی آن بی‌بدیل است. احتمالا شعر نگهبان قبل از نواب‌صفا اجرا شده است. همچنین آهنگ «دردآشنا» را لشگری به نواب صفا سپرد تا ترانه‌اش را بسراید که کار موفقی بود با مطلع: «من عاشقم، درد و بلا می‌خواهم‌ای بیدلان اهل دلی دردآشنا می‌خواهم». آهنگ «رویا» را که قبلا ذکر شد با نام «دور جوانی» سالار عقیلی با ارکستر ملی و رهبری فرهاد فخرالدینی در سال‌های اخیر در تالار وحدت اجرا کرد و نیز علی امیرقاسمی آن را با ارکستر نغمه باران به رهبری امیر فرشید رحیمیان و تنظیم شهرام توکلی در شهریور ١٣٩٢ در تالار وحدت اجرا کرد. همچنین دو آهنگ «شب مهتاب» و «رؤیای شیرین» با شعر ایرج تیمورتاش شنیدنی هستند.

از آهنگ‌های قدیمی لشگری «لاله صحرایی» و «سرگرم مستی شو» هر دو با شعر معینی‌کرمانشاهی، از کارهای خاطرانگیز هستند و نیز آهنگ «تنهایی» با همین شاعر و خواننده. اما آهنگ «سفر» با شعر جواهری وجدی و صدای جمال وفایی چنگی به دل نمی‌زند. یکی از آهنگ‌های نادر لشگری که شایان توجه است، «به یاد صیاد» نام دارد که ترانه‌اش را دکتر هدایت نیرسینا سروده بود.

اجرای اصلی این آهنگ با یک آنسامبل کوچک با سازآرایی سلیقه‌مندانه لشگری خیلی شنیدنی است که ارکستر عریض و طویل حنانه را خجل می‌کند، باوجود آنکه شنوندگان و تماشاچیان کف می‌زنند و هورا می‌کشند و دسته‌های گل به وسط صحنه تالار رودکی پرتاب می‌کنند. بنابراین انتقاداتی که حسینعلی ملاح بر او داشت که برداشت غرگونه از موسیقی ایرانی می‌تاخت، مقبول به نظر می‌رسد و در این اجراها و رهبری‌ها و تنظیم‌ها کاملا مشهود است.

آهنگ «اسیران» با شعر بهادر یگانه را لشگری با صدای خود نیز خوانده که در سی‌دی ضبط شده است، اما دسترسی به نسخه اصلی میسر نشد. آهنگ «طوفان عشق» با ترانه موید ثابتی و آهنگ «افسانه دل» با شعر عبدالله الفت را هم او خوانده که آهنگی است با اورتوری مفصل و مجلل و هم آهنگ «صحبت دوست» که ترانه‌اش از حسین شاه‌زیدی است. «پیک سحر» با شعر نیرسینا از کارهای رمانتیک و جذاب به شمار می‌آید. آهنگ «پریشان» با صدای یاسمین و شعر کنی پدر از کارهای متوسط لشگری به شمار می‌آید و «موج سرگردان» با ترانه عبدالله الفت نیز از همین نسخ است.

خصال و سبک لشگری

لشگری مردی آرام، نرم‌خو، رئوف و مهربان و فروتن بود. در ٩١سالگی نزدیک سه ساعت با من در سالن پذیرایی منزلش و در دفتر کارش گفت‌وگو کرد و چند آهنگ از کارهایش را که با صدای خودش ضبط شده بود به من هدیه داد. از او آهنگ نحیف و مبتذلی صادر نشده است. حتی «سرود آتش‌نشانی» که شعر آن را بهادر یگانه سروده و به‌وسیله اسفندیار قره‌باغی خوانده شده و کاری سفارشی از سوی عوامل دولتی بود، به ابتذال نگرایید. همچنین سازآرایی و سازبندی و بهره‌بردن از سازهای بادی با وجود اینکه خود ویلنیست بود، در موسیقی لشگری چشمگیر است.
 
در آن دوره، بسیاری از اقشار جامعه از داشتن یک دستگاه رادیو محروم بودند. هنگامی که اولین ایستگاه رادیو در ایران در اردیبهشت ١٣١٩ تأسیس شد، لشگری جوانی ١٧ساله بود و بعد از جنگ جهانی دوم در اواسط دهه ١٣٢٠ پاره‌ای از آهنگ‌ها را در اوراقی با کاغذهای کاهی چاپ می‌کردند که هر نسخه شامل ١٦ تصنیف بود که جوانان دوره‌گرد که صدایی خوش هم داشتند آن تصنیف‌ها را که اسم خواننده، سازنده و ترانه‌سرا بر بالای هر تصنیف و زیر اسم آهنگ چاپ شده بود، در کوی و برزن صلا می‌زدند و مردم هر نسخه را به قیمت یک قِران (یک ریال) می‌خریدند و در خانه و مغازه و ... می‌خواندند. صفحه‌های موسیقی و دستگاه کوچک گرامافون، وسیله دیگری بود که آهنگ‌های آن روزها را تکثیر می‌کرد و در اختیار اقشار میانه و زیر متوسط قرار می‌داد.

ختامیه و روش نقادانه تحلیل هنرها

استاد لشگری در دیداری که با او داشتم اشاره کرد که مجموع ساخته‌هایش حدودا بر ٢٥٠ آهنگ بالغ می‌شود. اما چرا در زندگی خالقی، وزیری و معروفی، تعداد آهنگ‌ها به‌مراتب از شمار کارهای یاحقی، بدیعی، خرم، خالدی، لشگری و سایر آهنگ‌سازان کمتر بود؟ یکی به این دلیل که آنها به تدریس و تنظیم آثار دیگران و تألیف اشتغال داشتند و دوم به این دلیل که کیفیت و وسواس در کار آنها بر کمیت یا انگیزه مادی و نیاز اداری رُجحان داشت، به‌ویژه در شرایطی که دگردیسی سیاسی و اجتماعی و چاپ و انتشار صفحه و کاست به علت تقاضای عمومی، بازار رایجی پیدا کرده بود.

متأسفانه در مطبوعات به مناسبت کوچیدن لشگری، افراد بی‌اطلاع مدعی شده بودند که وی ٣٥٠ آهنگ برای برنامه «گلها» ساخته است. اما مرحوم پیرنیا برخلاف تقاضای آهنگ از بدیع‌زاده از پاره‌ای از آهنگ‌سازان مانند وفادار، لشگری و امین‌الله رشیدی کاری نخواست، مثلا آنچه مرحوم استاد جواد بدیع‌زاده در تابستان ١٣٥٧ به نگارنده اظهار کرد (آیندگان، خرداد ٥٧) به این قرار بود که پیرنیا از من خواست آهنگی برای «گلهای رنگارنگ» بسازم که از من یک «یادگاری» داشته باشد و من آهنگ «رفتی و بازآمدی» را در دستگاه سه‌گاه ساختم که ترانه کم‌نظیر آن را نواب صفا ساخت که در برنامه شماره ٢٢٦ با صدای قوامی ضبط شد. کار (فاخته‌ای) یعنی قوامی بهتر از آب درآمد.

«طوفان عشق» با شعر عباس شهری در برنامه «گلهای رنگارنگ» شماره ٥٢٣ با تنظیم و رهبری فریدون ناصری در مایه اصفهان و گلهای ٥٧٣ در مایه ابوعطا با ترانه معینی‌کرمانشاهی با تنظیم و رهبری فریدون ناصری به نام «عشق نافرجام» همه زمانی برای برنامه گلها فراهم شدند که مدت‌ها قبل پیرنیا رادیو را ترک کرده بود زیرا او با برنامه ٤٠٧ بر اثر ناسپاسی‌ها و ناهنجاری‌های مختلف با «گلها» وداع گفت که علل و شرح آن را در پژوهش در حال تکمیل: «انقلاب مشروطه و موسیقی ملی» خواهم آورد.
 
بنابراین این سه آهنگ از میان کارهای متوسط و ضعیف او بدون اطلاع سازنده برای «گلها» برگزیده شده بود. خودش وقتی از پیرنیا و برنامه «گلها» از او پرسیدم، گفت از وی دعوتی برای ساختن آهنگِ خاصی برای آن برنامه نشده بود و چند تا از آهنگ‌های مرا خودشان برداشتند پخش کردند که منظور مرحوم فریدون ناصری باشد. اما چون وی بیشتر با موسیقی کلاسیک آشنا بود، به جای اینکه همان کاری را که جواد معروفی و پیرنیا در مورد مجید وفادار کردند و دو شاهکار از او را در گلهای ٢٣٤ با شعر حسینقلی مستعان در بیات اصفهان و شماره ٢٣٦ با شعر رهی در مایه دشتی با صدای قوامی اجرا کردند، کاری برجسته از لشگری را برگزیدند، روی بی‌اطلاعی، ثابت می‌کند که عظیم فرقی راست میان معروفی و ناصری که دعوت‌نکردن پیرنیا از لشگری از کار ناصری بهتر است. سؤالی که باقی می‌ماند و ذهن را می‌خلد، آن است که چرا جواد معروفی آهنگ «رویا» یا «ساز عشق» یا «زلف یار» به ترتیب با شعر فکور و ترانه نواب‌صفا و اجرای سوم با نام «شور جوانی» با ترانه تورج نگهبان را برای گلهای رنگارنگ تنظیم و اجرا نکرد یا آهنگ «فتنه» با ترانه رهی معیری که نسخه اصلی‌اش نایاب است را بازسازی نکرد. «ای بسا آرزو که در خاک شده».
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان