نقد فیلم Mission Impossible – Fallout

مک‌کوری که کارگردانی نسخه‌ی پنجم فیلم را هم برعهده داشته است، همان نویسنده‌ی فیلم مشهور و ماندگار «مظنونین همیشگی» است. فیلمی که در سال ۱۹۹۵، جایزه‌ی اسکار بهترین فیلمنامه‌ی غیر اقتباسی را برای او به ارمغان آورد. تام کروز ایفاگر نقش «ایتن» در سن ۵۶ سالگی همچنان سوپراستار این مجموعه فیلم است.

نقد فیلم Mission Impossible – Fallout

وقتی غیرممکن، ممکن می‌شود

ششمین قسمت از مجموعه فیلم‌های ماموریت غیرممکن، با کارگردانی کریستوفر مک کوری بار دیگر روی پرده‌ی سینماهای جهان نقش بسته است. این فیلم به روایت داستانی هیجان انگیز و جذاب از نبرد میان مرگ و زندگی و خیر و شر می‌پردازد.

مک‌کوری که کارگردانی نسخه‌ی پنجم فیلم را هم برعهده داشته است، همان نویسنده‌ی فیلم مشهور و ماندگار «مظنونین همیشگی» است. فیلمی که در سال 1995، جایزه‌ی اسکار بهترین فیلمنامه‌ی غیر اقتباسی را برای او به ارمغان آورد. تام کروز ایفاگر نقش «ایتن» در سن 56 سالگی همچنان سوپراستار این مجموعه فیلم است.

«ایتن هانت» و تیمش در سازمان ام.اِی.اف آمریکا این بار با دشوارترین ماموریت تمام عمرشان روبه رو هستند. دو سال قبل ایتن سرکرده گروهی تروریستی و بسیار خطرناک به نام سولومان را دستگیر کرده بود. حالا بازمانده اعضای این گروه تروریستی سه عدد پلوتونیوم را ربوده‌اند و قصد دارند به طور همزمان آنها را در سه شهر واتیکان (مرکز مذهبی مسیحیان)، اورشلیم (مرکز مذهبی یهودیان) و مکه (مرکز مذهبی مسلمانان) منفجر کنند و این مساوی است با مرگ شمار زیادی انسان بیگناه. ایتن و تیمش در یک قدمی به دست آوردن پلوتونیوم‌ها هستند اما «ایتن» مجبور می‌شود به خاطر نجات جانِ «‌لوتر»، یکی از اعضای تیمش، هر سه پلوتونیوم را از دست بدهد. این خطای بزرگی است که سازمان سیا حاضر نیست به راحتی از آن بگذرد چراکه «ایتن» می‌توانست با به دست آوردن پلوتونیوم‌ها جان انسان‌های زیادی را نجات دهد ولی به جای آن نجات جان همکارش را انتخاب کرد، و این از مشخصه‌های شخصی ایتن است که او را منحصر به فرد کرده است. (وجود همین ویژگی در اوست که باعث شده است رئیسش به او ایمان داشته باشد.) فردی به نام« واکر»، از طرف سازمان سیا به تیم «ایتن» اضافه می شود تا در ماموریتی که به تروریستی به نام «جان لارک» مربوط است، آنها را همراهی کند. سازمان سیا در واقع او را برای بررسی کار «ایتن» فرستاده است، چرا که سازمان نمی‌خواهد که او اشتباهش را دوباره تکرار کند.

طرح‌های روایی در سری فیلم‌های «ماموریت غیرممکن»، تا حدودی پیچیده و سرشار از صحنه‌هایی است که مخاطب در پایان می‌فهمد که گول خورده و داستان اصلی، چیز دیگری بوده است. در این فیلم، طرح و ماجرای داستان از قبل هم پیچیده‌تر شده است. این بار همه ماجراها به شکلی به خود ایتن ربط پیدا می‌کند. پیچیدگی روایت تا آنجا پیش می‌رود که ما به ماهیت وجودی چندین کاراکتر شک می‌کنیم: «جان لارک»، کاراکتر دلال پلوتونیوم به نام «بیوه»، «السا» و حتی خود «ایتن».

فیلمنامه فیلم یک سر و گردن از قسمت‌های قبلی بهتر است. صحنه‌های اکشن فیلم به شدت درگیرکننده و جذاب هستند. فیلمبرداری و تدوین نیز همگی از کیفیتی بسیار خوب برای این فیلمِ پر از تعیقب و گریز، برخوردارند.

یکی از نکاتی که در این فیلم نادیده گرفته شده است، شخصیت‌پردازی کاراکترهاست. شخصیت‌ها مخصوصا «ایتن»، «واکر» و «سولومان» کاملا تک بعدی هستند. در دنیای سینما دو مفهوم در پرداخت کاراکتر وجود دارد: «تیپ» و «شخصیت». اگر کاراکتری همه جنبه‌های شخصیت‌اش کاملا منفی یا کاملا مثبت باشد، «تیپ» محسوب می‌شود و اما اگر کاراکتر، ویژگی‌های مثبت و منفی را توامان داشته باشد، «شخصیت» محسوب می‌شود. معمولا مخاطب، با «شخصیت» همذات‌پنداری بیشتر می‌کند.

فیلمساز ظاهرا قصد داشته کاراکترهایش را به سمت «شخصیت» بکشاند، اما در این کار موفق نشده است.کاراکترها حتی به سمت «تیپ» هم نزدیک نشده‌اند. (تیپ نشانه بدی برای فیلم و کاراکتر نیست. مثلا در فیلم «شوالیه‌ی تاریکی»، «جوکر» و «بتمن» دو تیپ جذاب سینمایی هستند.)

این فیلم که نود درصد صحنه‌های آن اکشن است، در میان دیگر فیلم‌های اکشن آمریکایی، از کیفیت بسیار بالایی برخوردار است. دلیل اصلی آن اما به خاطر بهتر بودن صحنه‌های اکشن‌اش نیست، چرا که سایر فیلم‌های اکشن آمریکایی هم از این کیفیت برخوردارند. دلیل اصلی، پیچیدگی در روایت فیلمنامه است. در عرض چندین دقیقه‌ی کوتاه، فیلمساز اطلاعاتی به ما به عنوان بیننده می‌دهد که هویت واقعی شخصیت‌ها را زیر سوال می‌برد و بعد بلافاصله شاهد سکانس طولانی‌ای از تعیقب و گریز هستیم که فرصت فکر کردن را از ما می‌گیرد. تازه زمانی که کاراکترها دور هم جمع می‌شوند تا حرفی بزنند، اطلاعات قبلی را نقض کرده و مسیر روایت را به شکلی سریع عوض می‌کنند. البته این فرمول فقط برای این گونه فیلم‌های اکشن جواب می‌دهد. چون صحنه‌های اکشن فیلم که زمانبندی و ریتمی بسیار سریع دارند، فرصت تفکر و چراییِ ماجراها را از مخاطب می‌گیرند. اگر فیلمساز سکانس‌های تعیقیب و گریز کمتری در فیلمش داشت و یا این صحنه‌ها ریتم کندتری داشتند، مخاطب می‌توانست بیشتر فکر کند و حفره‌هایی روایی داستان را پیدا کند و پیچیدگی را به سادگی تبدیل کند. این که سازمان سیا تا چه حد اشتباه می‌کند؟ این که چرا به آسانی «ایتن» در جایی از فیلم متهم می‌شود و به آسانی هم تبرئه می‌شود؟

ضرباهنگ سریع و جذاب فیلم باعث می‌شود که همه چراها در ذهنمان از بین برود و دو ساعت و اندی را به تماشای این فیلم پر از هیجان بنشینیم.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان