زن و شوهر پس از افشای خیانت، 3 مرحلۀ درمان را در پیش خواهند داشت:
1- گردباد عاطفی
2- دست و پنجه نرمکردن با مسئله
3- بازسازی رابطه
در مرحلۀ گردباد عاطفی که بلافاصله پس از افشای خیانت است، همسران دچار بینظمی عاطفی و جسمانی میشوند و درمانگر در این مرحله سعی دارد که نشانهها را که شامل اضطراب، افسردگی، خشم و افکار وسواسی است، بهبود بخشد.
بعد از اینکه هیجانهای منفی زوج تخفیف یافت، مرحلۀ دوم درمان خیانت که شامل تصمیمگیری دربارۀ ماندن (حفظ ازدواج) یا رفتن (طلاق) است، شروع میشود. هنگامی که همسر زخمخورده و همسر پیمانشکن به پیوند دوباره میاندیشند، با تردیدها و نگرانیهایی کلنجار میروند که فشار خردکنندهای بر آنها وارد میسازد. در این مقاله برای کمک به تصمیمگیری آگاهانه و سنجیده در مورد حفظ ازدواج یا طلاق، نگرانیها و ترسهای شایع همسران پس از افشای خیانت بررسی میشود:
1- آیا پس از خیانت، دوباره میتوان به زندگی زناشویی برگشت؟
برای پاسخ به این پرسش، باید زندگیتان را در مجموع قضاوت کنید. استحکام رشتۀ پیوندتان در نخستین ســالهــای ازدواج، پیشآگهی امیدوارکنندهای دربارۀ آیندهتان است. اگر پایۀ اول را محکم بنا کرده باشید و در سالهای نخست ازدواج در کنار هم احساس عشق میکردید، خوشحال بودید و دیدگاه مثبت نسبت به آینده داشتید، برای ادامۀ رابطه جای امیدواری است. اما اگر رابطهای آشفته و پرتنش داشتهاید، پس امروز هم جای امیدواری نیست.اما یادتان باشد وقتی به گذشته مینگرید، واقعبین باشید و غیرمنصفانه و کینهورزانه، خاطرات را مرور نکنید. گاهی همسر پیمانشکن برای توجیه خیانت خود ،عمدا خاطرات بد گذشته را به یاد میآورد و همسر زخمخورده برای نجات زندگی خود، خاطرات خوب گذشته را دستاویز قرار میدهد. درست است که خوشبختی گذشته هیچ تضمینی برای سعادت آینده نیست، اما میتواند نویدبخش باشد.
2- چطور میتوان دوباره اعتماد کرد؟ از کجا معلوم که خیانت دوباره تکرار نشود؟
هیچ پاسخ قطعی برای این پرسش وجود ندارد، اما با در نظرگرفتن چند نکته، شاید بتوان پاسخی نسبی برای آن یافت. اگر همسر پیمانشکن فقط یک بار اشتباه کرده در مقایسه با فردی که سابقۀ کجروی و دروغگویی دارد، متفاوت است. کسی که سابقۀ طولانی از دروغ و فریبکاری دارد و از این بابت احساس گناه نمیکند، احتمال بیشتری وجود دارد که الگوی خیانت را تکرار کند. البته این بدان معنا نیست که اگر فردی فقط یک بار خیانت کرده، میتوان آن را ندیدهگرفت یا صرفا داشتن یک رابطۀ فرازناشویی به معنای عدم تکرار آن در آینده است. اما اعتماد به همسری که سابقهای از دروغگویی و فریبکاری دارد، بسیار مشکل است.
بررسی نگرش زیربنایی همسر پیمانشکن، در پاسخ به این پرسش و ساختن اعتماد دوباره، نقش بسزایی دارد. اگر او فردی است که با مسائل ارزشی و اخلاقی به طور اتفاقی برخورد میکند و نگرش سهلگیرانهای به قید و بندها دارد، امکان وقوع دوبارۀ خیانت وجود دارد. افرادی با چنین باورهایی: «مگر انسان چند بار به دنیا میآید که خوش نباشد!» یا «اگر همسرم بویی نبرد اشکالی ندارد و صدمهای به کسی نمیخورد!» و یا «من نیازهایم را با این رابطه ارضا میکنم تا بتوانم به خانوادهام بیشتر رسیدگی کنم» و از همه بدتر اینکه «همه این کار را میکنند!» اعتماد مجدد به آنها کار عاقلانهای نیست.
همچنین اگر همسر پیمانشکن، نیازهای خود را نمیشناسد یا در مورد آنها صحبت نمیکند و نیازهایش را سرکوب میکند؛ دیگری را مسئول تنهایی و احساس بد خود میداند، و انتظار دارد که همسرش نیازهای او را حدس بزند و برآورده سازد، به سمت فرد دیگر راحتتر گرایش پیدا میکند. برای اعتمادِ دوباره به چنین همسری، لازم است که باهم صادق باشید و با صراحت در مورد نیازهایتان گفتوگو کنید.
نکتۀ دیگری که میتواند برقراری اعتماد را تسهیل سازد، تمایل همسر پیمانشکن به کشف علت خیانت و قبول مسئولیت در برابر آن است. اگر همسر پیمانشکن به لطمههای عاطفی که وارد کرده اعتراف میکند، برای آزردگی روحی همسرش اظهار ندامت میکند و در پی دلجویی است، اعتماد دوباره به او راحتتر است. اگر یکی از همسران یا هر دوی آنان سعی دارند با سکوت در کنار هم بمانند و هرگز به این فکر نکنند که چرا چنین رابطهای برقرار شد یا برای جلوگیری از بروز مجدد آن چه کار باید کرد، رابطه از نو به بنبست خواهد رسید و اعتمادکردن سخت خواهد شد.
3- آیا این ازدواج از ابتدا درست بوده است ؟ آیا اکنون میتوان تغییر کرد؟
اگر بر این باورید که شما و همسرتان از اول نباید ازدواج میکردید و اکنون نیز نمیتوانید تغییر کنید؛ این احتمال است که به اتمام رابطهتان فکرکنید. اما بهتر است این فرصت را به یکدیگر بدهید، زیرا ممکن است باور شما اشتباه باشد. برای این کار، باید هر دو نفر تغییراتی را که در طرف مقابل لازم میبینید، به دور از حس جنگطلبی و تهدید و اتمامحجت برای یکدیگر مطرح کنید، همین طور سعی کنید درخواست خود مبنی بر تغییر همسرتان را به طور قابل فهم و مشخص بیان کنید. فقط یادتان باشد که این تغییرات باید منصفانه، دستیافتنی و معقول باشند. بیشتر افراد خیلی خوب میدانند که همسرشان چه تغییراتی لازم دارد، اما در مورد خودشان اینگونه نیست. به دور از موضع دفاعی، هر دو به تغییرات مورد نظر همسرتان فکرکنید، آیا از پس آن برمیآیید؟ آیا تمایلی به انجام این تغییرات دارید؟ یا فقط برای جلب رضایت او میخواهید تغییر کنید؟ آیا چیزی که همسرتان از شما میخواهد که تصحیح کنید، از دیگران هم شنیدهاید؟ آیا آن تأثیرگرفته از دوران کودکی شما نیست؟ آیا تغییرات باعث رشد شخصیتی شما میشود یا آن را خدشهدار میسازد ؟ پاسخ منصفانه به این پرسشها میتواند نگرانی شما را در مورد توانایی تغییرکردن برطرف سازد.
4- تغییرات تا چه حدی میتواند عمیق و پایدار باشد؟
غالبا دیده شده که پس از افشای خیانت، چه همسر زخمخورده و چه همسر پیمانشکن، ناگهانی و داوطلبانه، رفتارشان را تغییر میدهند، در حالیکه شاید پیش از این واقعه، هر کدام عاجزانه خواهان تغییر رفتار طرف مقابل بودند، اما پاسخی دریافت نمیکردند. این تغییرات ممکن است هر دو را به وحشت بیندازد. همسر زخمخورده با خود میگوید «اینها همگی برای فریب من است، باز که خیالت راحت شد، دوباره خیانت میکنی» و نگرانی همسر پیمانشکن هم این است که «تو تغییر کردی که من دست از معشوقم بردارم و برگردم، پس از مدتی روزگارم را سیاه خواهی کرد و زندگی از روز اول هم بدتر خواهد شد.» برای پایان دادن به این نگرانی، اگر دیدید که همسرتان تلاش میکند تا در جهت ایجاد تغییرات قدم بردارد، بهتر است بدبینی را کنار بگذارید و به او فرصت دهید. زمان، سنگ محک انسان است، اما اگر او مایل نیست تغییر کند و نمیتواند سر قولش بایستد، دست بردارید و چارهای دیگر بیندیشید.
5- آیا همسرم مرا به خاطر خودم میخواهد یا به خاطر شرایط جانبی مانند مسائل مالی، بچهها یا ترس از آبروریزی به زندگی با من ادامه میدهد؟
به هیچ طریقی نمیتوان میزان دخالت عواملی را که همسران را به یکدیگر جذب میکند تعیین کرد. حتی همان اوایل آشنایی هم، دو نفر صرفا به خاطر یکدیگر به طرف هم کشیده نمیشوند. پشتوانۀ مالی و عاطفی، برخورداری از آسایش، وجود فرزندان، ارضای نیازها در کنار دوستداشتن، همگی ارکان جداییناپذیر یک رابطه هستند. پس اگر در محیط خانواده احساس آرامش و خوشبختی میکنید، دیگر چه اهمیتی دارد که دیگران برای چیزهای دیگری غیر از وجود خودتان، چیزهایی که به نفع زندگی مشترک است، به شما بها بدهند؟ پس وقتی قرار شد زندگی را از نو بسازید، به این نکته توجه کنید که زندگی زناشویی شما از هزاران تار و پود مختلف به هم بافته شده است ، به طوریکه نمیتوان شخص شما را از ملحقات پیرامونی آن جدا کرد. توجه به این نکته نیز الزامی است که اگر بدون حلکردن اختلافنظرها و بدون بررسی علت خیانت، فقط و فقط به خاطر بچهها، مسائل مالی یا از روی احساس گناه، ترس و وظیفه به زندگی ادامه دهید، در درازمدت باز هم بهبنبست خواهید رسید. برای اینکه دوست داشتن همسرتان را محک بزنید، لازم است رنج و عذاب درونی خود را برای او بیان کنید و اجازه بدهید که همسرتان به شما کمک کند. اگر او به ناراحتی شما اهمیت میدهد و سهم واقعی خود را در ایجاد مشکل میپذیرد، میتوانید به رابطهتان امیدوار باشید.
6- پرسش همیشگی همسر پیمانشکن این استکه چگونه از رابطۀ فرازناشویی (معشوقم) چشمپوشی کنم؟
درست است که رابطه با معشوق شما را به وجد درآورده و به او وابسته شدهاید، اما بعدها با رنگ باختن شور عشق و سربرآوردن اختلافات، درخواهید یافت که شما به علت ناتوانی حل مشکلاتتان به شیوۀ درست و نیز مشکلات شخصیتی، به سوی این رابطه کشیده شدهاید. پس حتی اگر هنوز احساساتتان به معشوق باقی است از او فاصله بگیرید و به همسرتان نزدیک شوید، زیرا توفان رابطۀ فرازناشویی باعث میشود که از احساسات خود نسبت به همسرتان چیزی نفهمید.
احساسات و ترسهای زیاد دیگری در پشت دیوار زلزلهزدۀ زندگی زناشویی مبتلا به خیانت وجود دارد، که اگر قرار به بازسازی آن باشد، باید با آنها رویارو شد. تمامی زن و شوهران آسیبدیده از خیانت زناشویی که بهطور موفقیتآمیزی به زندگی برگشتهاند، فرایند ایجاد اعتماد و بخشش را با احساس تردید و ترس و ناتوانی شروع کردهاند، و آنچه باعث موفقیت آنها شده است، کنارگذاشتن احساسات منفی و ایجاد احساسات مثبت، تغییر و مسئولیتپذیری دوجانبه بوده است. بازسازی یک رابطه پس از افشای خیانت، کار سادهای نیست، اما ویرانکردن آن هم کمکی به شما نخواهد کرد.