محمد بهنامفر در گفتوگو با ایسنا، اظهار کرد: «شاهنامه» نقش والا و برجستهای در «خاوراننامه» ابن حسام داشته و ابن حسام نیز اراداتی خاص به فردوسی داشت و از جنبههای گوناگون تحت تأثیر شاهکار استاد توس بود و آن را الگوی کار خویش قرار داد.
او در ادامه متذکر شد: در قرن نهم گرایشهای شیعی به اوج خود رسیده بود و نیاز باطنی مردم ایران و علاقه شدید آنها به امام علی (ع) سبب شد که وجود مبارک آن حضرت که جنبهای اسطورهای و افسانهای پیدا کرده بود صبغه ملی بگیرد و به عنوان انسان آرمانی فرهنگ ایرانی در کنار رستم که نماد ملیت ما بود و نه در مقابل آن قرار گیرد.
این استاد دانشگاه افزود: لذا همانگونه که فردوسی بنا را بر احیای حماسه ملی ایرانیان میگذارد اما در عین حال تمامی ارادت خود را به اهل بیت پیامبر (ص) و امام علی (ع) در جای جای «شاهنامه» بازمیگوید، ابن حسام نیز در شرایط متفاوت بنایش را بر حماسهای دینی میگذارد که در آن فردوسی و رستم جایگاه والایی دارند و این یعنی تلفیق عناصر فرهنگ ایرانی و اسلامی، مخصوصاً مذهب تشیع که هر کدام به منزله دو روی یک سکهاند و فرهنگ ملی ما را در چهره دو قهرمان آرمانی و ملی مینمایانند.
او همچنین تاکید کرد: نباید تصور کرد که هویت ملی چیزی جدا از مذهب و یا در تقابل با مذهب تشیع است، بلکه هویت ملی اعم از عناصر مذهبی و غیرمذهبی است، به این معنا که وقتی عناصر مذهبی مشخصه فرهنگی یک ملت شدند، از عناصر ملی به حساب میآیند، چنانکه بسیاری از عناصر مذهبی میترائیسم و زردشتی که زمانی جزء اساطیر مذهبی بودهاند، امروزه به عناصر ملی فرهنگ ایرانی تبدیل شدهاند.
بهنامفر ادامه داد: در «خاوراننامه» ابن حسام خوسفی نیز امام علی (ع) که نماد مذهب تشیع است، بعد از مقبولیت عام در بین ایرانیان به صورت نماد ملی و انسان آرمانی درمیآید.
او خاطرنشان کرد: «خاوراننامه» و «شاهنامه» هر دو با یک هدف و در یک مسیر حرکت میکنند و آن احیای هویت ملی و فرهنگی و هویتبخشی به ایرانیان است اما هرکدام در دورهای خاص و به سبک خاص و با تاکید روی عنصری خاص متناسب با نیاز زمان به این مهم دست یافتهاند.