به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری میزان، جمال الدین غیاثی کارشناس مسائل افغانستان طی یادداشتی اختصاصی به بررسی سیاستهای آمریکا و طرح صلح این کشور در افغانستان پرداخت.
در این یاددشت آمده است: سیاست ترامپ پیشبرد اهداف آمریکا با کمترین هزینه و نیروی انسانی است و بر این سیاست از آغاز دوران ریاست جمهوری خود تاکید داشته است. خارج کردن نیروهای آمریکایی از عراق و اعلام خروج این نظامیان از سوریه و در نهایت از افغانستان نیز در این راستا قابل ازریابی خواهد بود.
ترامپ و سایر سیاستمداران آمریکا که فکر میکردند در چند سال بسیار محدود قادر خواهند بود حضورشان را در افغانستان تثبیت کرده و دولت مطیع در این کشور بوجود آورند، از طولانی شدن جنگ ناراضی هستند و به دنبال جایگزین کردن سیاست جدید برای پایان دادن بحران افغانستان هستند. سوال اینجاست که آیا آمریکا با چرخ سیاست و روی آوردن به مذاکره قادر است به اهداف خود در افغانستان برسد؟
برای پاسخ به این سوال و تلاش آمریکا برای جایگزین کردن راهکار سیاسی به جای مواجه نظامی در وهله اول باید دید هدف آمریکاییها از این راهکار سیاسی چیست؟ به نظر میرسد از نظر آمریکاییها این گزینه سیاسی به آنها اجازه میدهد که بدون پذیرفتن شکست و ترک آبرومندانه افغانستان و همچنین واگذار کردن هزینه های جنگ به کشورهای ثروتمند عربی، آمریکا بتواند به نفوذ خود در این کشور ادامه دهد.
از سوی دیگر آنها قادر خواهند بود با این سیاست جدید پایگاههای نظامی خود را در افغانستان داشته باشند و به فعالیتهای امنیتی و جاسوسی خود نیز در منطقه و نظارت برکشورهای مانند ایران، چین، روسیه ادامه دهند و همچنین ایالات متحده می تواند اطمینان پیدا کند که دولت آینده افغانستان طرفدار سیاست غرب خواهد بود.
از اهداف دیگر آمریکاییها در تعریف سیاست جدید کاهش نفوذ رقبای جهانی از جمله چین، روسیه و ایران در افغانستان است که از طریق حضور و دخالت کشورهای متحد خود مانند عربستان، پاکستان و امارات متحده عربی در مذاکرات و قرار دادن آنها در کنار طالبان به دنبال تحقق این هدف است.
البته اینها خواستههای جدیدی نیست؛ ایالات متحده آمریکا از همان آغاز حمله در 2001 با حضور نظامی در افغانستان برای تحقق این اهداف خود تلاش کرده و تاکنون بیش از 2500 سرباز خود را در این راه قربانی کرده است، اما به هیچ یک از اهداف مدنظر خود دست نیافته است، اکنون ترامپ با استفاده از تجارب و شکستهای گذشته به دنبال جایگزین کردن و استفاده از مسیر سیاسی است و طرح صلح افغانستان از سوی آمریکا در این راستا طراحی و برنامهریزی شده است.
افغانستان چهل سال است در جنگ دست و پا میزند و تمام زیرساختهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این کشور نابود شده و مردم این کشور خسته از جنگ به دنبال یک زندگی آرام و مسالمت آمیز هستند. صلح در افغانستان به یک نیاز فوری ملی تبدیل شده، اما برخی کشورهای ذینفوذ و برخی سیاستمداران افغانستان تلاش دارند با سوار شدن بر این موج خواستههای خود را بر مردم تحمیل کنند.
مردم افغانستان نمیخواهند به گذشته بازگردند و حکومت سیاه طالبان را این بار به نام صلح تجربه کنند. قانون اساسی کنونی، حقوق بشر، آزادیهای مدنی، آزادی احزاب و گروههای سیاسی، آزادی رسانهها، جامعه مدنی، گسترش آموزش و پرورش و دانشگاهها، حقوق زنان، انتخابات و ... از دستاوردهای مهم مبارزات طولانی مردم افغانستان و خونبهای هزاران شهید و معلول و چند میلیون آواره است. اینها را هیچ کشوری به افغانستان اعطا نکرده و حاصل مبارزات خود مردم این کشور است. از سوی دیگر طالبان نیز دیدگاههای خاص سیاسی و مذهبی خود را دارند که با این دستاوردها ناسازگار است.
اوّلین چالش بر سر راه صلح افغانستان، اهداف خود آمریکاییهاست. مردم افغانستان در حال حاضر با اهداف و شیوه کاری آمریکاییها به خوبی آشنا هستند. آنها میدانند که آمریکا با یک هدف خاص در افغانستان حضور دارد و هدفی که با آمالهای مردم افغانستان برای رسیدن به یک صلح پایدار در تضاد است.
چالش مهم دیگر تضادی است که بین خواستههای عموم مردم و نوع نظام طالبانی وجود دارد. در نظام سیاسی طالبان با برداشت قبیلهای، حقوق بشر، انتخابات، آزادی رسانهها و حقوق زنان جایی نخواهد داشت. طالبان آزادی، دموکراسی و انتخابات را پدیدههای غربی میدانند و بجای خواست و اراده مردم این اراده رهبری گروه است که اهمیت دارد.
با اینکه از نظر مردم، حکومت فعلی یک حکومت ناکارآمد و ضعیف و فاسد است؛ امّا اگر قرار باشد مردم از طالبان و حکومت کنونی یکی را انتخاب کنند، مردم طرف نظام سیاسی فعلی را خواهند گرفت. این حکومت براساس انتخابات ایجاد شده و مردم به آن رأی دادند.
طالبان با خودداری از دیدار با هیئت اعزامی دولت افغانستان در ابوظبی، نشان دادند که به مذاکره و صلح اعتقادی ندارند و تنها به دنبال خروج نظامیان آمریکا از افغانستان و سپس با حمایت عربستان، امارات و پاکستان به دنبال حمله و سرنگونی نظام حاکم در افغانستان هستند. هدف نهایی طالبان تشکیل نظامی قرائت افراطی از اسلام بوده و در این نظام صداهای مخالف سرکوب شده و مجددا استبداد حاکم خواهد شد.
دولت افغانستان در پاسخ به طرح جدید آمریکا و ضمن آگاهی از خواستههای طالبان به آن مخالفت برخواسته و همچنین با درخواست زلمی خلیلزاد نماینده ویژه آمریکا برای صلح افغانستان مبنی بر تعویق انتخابات به مخالفت برخواسته و فرآیند ثبت نام کاندیداهای انتخابات در حال انجام است.
از سوی دیگر غنی در تازهترین اقدام «اسدالله خالد» را به عنوان وزیر دفاع و «امرالله صالح» را به عنوان وزیر کشور معرفی کرده است. این اقدام رئیس جمهور افغانستان با دو هدف صورت گرفته است: از یک سو از نفوذ و شهرت این افراد به نفع خود در انتخابات آینده استفاده کرده و هم می توان آن را به نوعی مخالفت با طرح آمریکا برای صلح و امتناع طالبان از مذاکره با دولت افغانستان تفسیر کرد.
صالح و خالد که در زمان ریاست جمهوری کرزی در پستهای نظامی امنیتی کار کردند و تجربه نظامی و امنیتی خوبی دارند به عنوان دشمنان سرسخت طالبان شهرت دارند و انتصاب این دو نفر در پست کلیدی امنیتی، جنگ در برابر طالبان را تشدید خواهد کرد. غنی با این اتخاذ این سیاستها به دنبال ارسال این پیام به طالبان است که آنها قادر نخواهند بود صرفا با مذاکره به آمریکا به خواست و هدف خود دست یابند.
مشکل مهم دیگری که در طرح صلح آمریکا نادیده گرفته شده، کشورهای همسایه و قدرتهای منطقهای است. روسیه، ایران، هند و چین همسایگی با افغانستان، بازیگران جهانی و منطقهای مؤثری نیز محسوب میشوند. تأثیر این کشورها در افغانستان به مراتب از سهگانه پاکستان، عربستان و امارات قویتر است. در این طرح صلح برای این کشورها نقشی در نظر گرفته نشده و این درحالی است که این قدرتهای منطقه ای قادر هستند تمام نقشه های آمریکا در افغانستان را بر باد دهند.
بنابراین طرح صلح آمریکا برای افغانستان با مشکلات بسیاری روبهرو بوده و با اصرار بر روند فعلی قطعا به مقصد نخواهد رسید. همچنان که سیاست نظامی آمریکا در 18 سال گذشته با شکست مواجه شده به نظر می رسد که سیاست مذاکره و صلح این کشور نیز شکست بخورد. درست است که صلح خواست ملی افغانستان است؛ امّا هر طرحی که منافع مردم را تأمین نکند و از دستاوردهای چهل ساله مبارزه مردم دفاع نکند، راه به جایی نخواهد برد.
/