تاریخ نشر کتاب در ایران (۳)

روند ترجمۀ کتاب از زبان های فرنگی به فارسی که در دورۀ عباس میرزا قاجار آغاز شده بود، در دورۀ حکومت پسرش محمد شاه قاجار (سال های حکومت: ۱۲۵۰- ۱۲۶۴ ق) کم وبیش ادامه یافت و آهنگی که تحول چاپ در ایران با آن به راه افتاده بود، با شتابی کم تر تداوم داشت

تاریخ نشر کتاب در ایران (3)

وضعیت نشر در عصر محمد شاه قاجار

روند ترجمۀ کتاب از زبان های فرنگی به فارسی که در دورۀ عباس میرزا قاجار آغاز شده بود، در دورۀ حکومت پسرش محمد شاه قاجار (سال های حکومت: 1250- 1264 ق) کم وبیش ادامه یافت و آهنگی که تحول چاپ در ایران با آن به راه افتاده بود، با شتابی کم تر تداوم داشت. مترجمانی که آثارشان در این دوره انتشار یافت، کسانی بودند که در عصر عباس میرزا برای تحصیلات عالی به خارج اعزام شده بودند، ولی در دورۀ محمد شاه به ثمر رسیده بودند. شمار کتاب هایی که در عصر این شاه تألیف شد، رقم درخور توجهی نیست و بررسی آثار ترجمه و منتشر شده، تصویر دقیق تری از وضع نشر کتاب در آن دوره به دست می دهد. با این همه صاحب مقام، این دوره از بابت چند تأثیر دارای اهمیت است که به آن اشاره خواهد شد.

محمد شاه به سیاست پدرش در زمینۀ فرستادن دانشجو به خارج از کشور ادامه داد و شماری از دانشجویان اعزامی این دوره، بعدها در عصر ناصری به جمع مترجمان پیوستند و در نشر آثار ترجمه شده به فارسی مؤثر قرار گرفتند. حاج میرزا آقاسی، صدراعظم، گذشته از پیگیری این سیاست، به دانش و فرهنگ غربی هم علاقه نشان می داد. به گفتۀ هما ناطق، که پژوهش های او در تاریخ دورۀ محمد شاه گسترده تر است و باتوجه به جنبه های مختلف انجام می گیرد، هرگاه سفیری از ایران به فرانسه فرستاده می شد، میرزا آقاسی فهرستی از کتاب های علمی و فنی را به منظور ترجمه به فارسی به او می داد و می خواست که سفیر آنها را تهیه کند و به ایران بفرستد. در فهرست میرزا آقاسی، دو دانشنامه، چند واژه نامۀ زبانی و موضوعی، آثاری از پاسکال، دکارت، سیسموندی، کتاب هایی در باب علوم طبیعی، فیزیک و شیمی، علوم عملی نظیر ذوب فلزات، کشتی سازی، نقشه برداری، جغرافیا و نیز در زمینۀ تاریخ و خاطرات و حوزه های دیگر دیده شده است.[1]

صنعتی شدن کشور هدفی بود که جمعی از سران کشور در سر داشتند و ترجمه و نشر منابع فرنگی در این زمینه، شاید از مؤثرترین راه هایی بود که به آن می اندیشیدند. هما ناطق می گوید که دولت ایران حتی قصد داشت شماری محصل هم به مصر بفرستد، زیرا مصر در آن زمان در راه مدرن شدن تلاش می کرد.[2] در مقالۀ پیش به شمه ای از تلاش های مصر برای ایجاد صنعت جدید چاپ، و انتشار آثار اشاره ای شد. به هر تقدیر تلاش دولت ایران در این خصوص به نتیجه نرسید و رابطه ای فرهنگی که می خواستند با مصر برقرار کنند، سر نگرفت، اما فرستادن دانشجو به فرنگ عملی شد و از جملۀ جوانانی که در اروپا تحصیل کردند و بعدا در عرصۀ ترجمه و نشر آثار فرنگی فعالیت کردند، به ویژه از سه تن شاخص تر از بقیه می توان یاد کرد: 1) میرزا حسین خان (بعدا سپهسالار) که بعدها وزیر و صدراعظم شد و دورۀ حکومت او در تاریخ مدرنیتۀ ایرانی و ترویج و نشر اندیشه های جدید، درخور بررسی های جداگانه است؛ 2) میرزا یحیی خان (بعدا مشیر الدوله) که او هم به وزارت رسید و تأثیر اقدامات او هم از منظر این بحث ما شایستۀ مطالعه است؛ و3) میرزا ملکم خان (بعدا ناظم الدوله) که مترجمی بسیار چیره دست از کار درآمد، در نثرنویسی، صاحب قلم و سبک شد و پیشگام حرکت تجددخواهانه ای قرار گرفت که پرداختن به جزئیات آن، فصلی است پرتفصیل در تاریخ مدرنیتۀ ایرانی و تحول اندیشه های مشروطه طلبانه و آزادی خواهانه، و در ادامۀ مقاله دربارۀ او صحبت می شود.

همۀ آثاری که در دورۀ محمد شاه از زبان های فرنگی به فارسی ترجمه شد، انتشار نیافت و تعدادی به صورت خطی باقی ماند، اما شماری دیگر با حمایت و هزینۀ دولتی منتشر شد. در واقع در این دوره هم نشر خصوصی در ایران هنوز پا نگرفته بود و آثار منتشر شده موافق طبع طبقۀ حاکم بود که در ضمن عدۀ اندک شمار دیگری در حواشی این طبقه و دولت، که سوادی داشتند و سلیقه و ذائقه شان هم به آنها نزدیک بود، ممکن بود امکان مطالعۀ آنها را داشته باشند. اما کتاب منتشر شده به درون جامعه، که اکثریت آنها در آن زمان بی سواد و ساکن روستاها بودند، راه نداشت و همان گونه که پیش تر هم اشاره شد، طبقۀ متوسط شهری، که در همه جای جهان معمولا برخوردار از سواد و تحصیلات، درآمد، اندکی اوقات فراغت و نیز آرمان های سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی، و ازاین رو پشتوانۀ اصلی نشر است، هنوز به وجود نیامده بود.

از کتاب هایی که یا به دستور مستقیم محمد شاه یا در عصر او به فارسی ترجمه شده، صورت هایی در دست است. از میان اینها از کتاب هایی که چاپ و منتشر شده است، می توان از اینها یاد کرد:

تاریخ پتر کبیر، مؤلف؟، ترجمۀ روسی (مسیو) جبرئیل از فرانسوی، ویراستۀ (البته به تعبیر امروز) میرزا رضا قلی تاریخ نویس (تهران، 1263 ق). همراه این کتاب، دو کتاب تاریخ اسکندر و شارل دوازدهم هم چاپ شده است.[3]

تاریخ ناپلئون اول، نوشتۀ والتر اسکات (نویسندۀ معروف داستان های تاریخی) ، ترجمۀ میرزا رضای مهندس (که در زمان عباس میرزا به خارج فرستاده شده بود و از معروف ترین و برجسته ترین مترجمان دورۀ محمد شاه بود و فعالیت های چشمگیرش در زمینۀ ترجمه در دورۀ ناصری هم ادامه یافت) ، (تهران، 1253 ق).[4] از دیدگاه ترجمۀ داستان های تاریخی، که نه تنها در عصر قاجار، بلکه در عصر پهلوی اول و حدود دو دهه از عصر پهلوی دوم، خوانندگان بسیاری داشت، ترجمۀ این کتاب اهمیت بسیاری دارد. ترجمه و انتشار داستان های پرحادثه و هیجان تاریخی در عادت های کتابخوانی و علاقه مند ساختن آنها به مطالعۀ مداوم، و حتی در برخی خوانندگان ایجاد اعتیاد به خواندن، و نیز در آموختن شگردهای داستان نویسی جدید مؤثر بود. تنی چند از نویسندگان ایرانی داستان های تاریخی، می کوشیدند به قدرت قلم والتر اسکات و توان او در آفرینش صحنه های مهیج تاریخی دست یابند. از جنبه های بد تقلید محض که بگذریم، تأثیر ترجمه و نشر آثار والتر اسکات را در تحول داستان نویسی فارسی، به ویژه داستان نویسی تاریخی، نمی توان نادیده گرفت.

رسالۀ قورخانه، ظاهرا ترجمه و تألیفی به قلم محمد باقر تبریزی، رساله ای در فنون نظامی (تهران، 1257 ق) بود. کتاب های دیگری که در همان دوره به فارسی ترجمه شده و به صورت خطی باقی است، عبارت است از: تاریخ شهر قسطنطنیه و قیاصره، ترجمۀ محمد حسین قاجار از فرانسوی (تهران، 1261 ق) ؛ جهان نمای جدید یا جغرافیای کره، ترجمۀ محمد حسین دبیر الملک فراهانی، احتمالا از ترکی عثمان؛ رساله ای در فشنگ، ترجمۀ میرزا رضای مهندس از انگلیسی، در زمینۀ فنون نظامی (تهران، احتمالا در دهۀ 1250 ق) ؛ رساله در وبا، ترجمۀ موسی (مسیو) جبرئیل و محمد حسین قاجار از فرانسوی، همراه با بخشی تألیفی (تهران، 1262 ق) ؛ شرح بلدان چین، ترجمۀ محمد حسین قاجار از فرانسوی؛ صواعق النظام، گردآوری و ترجمۀ میرزا رضای مهندس از انگلیسی (تهران، 1254 ق) ، همراه با 18 طرح از قطعات توپ؛ کتاب چین، ترجمۀ ادوارد برجیس از انگلیسی، ویراستۀ میرزا صادق خان (تهران، 1262 ق).[5]

احتمال زیاد دارد که جز اینها آثار دیگری به فارسی ترجمه و نسخه های خطی آنها در کتابخانه هایی موجود باشد. برای رسیدن به یقین در این زمینه، تفحص گسترده ای لازم است. از بررسی همین عنوان های ترجمه شده، گرایش های موضوعی را می توان مشخص کرد: تاریخ، داستان تاریخی، جغرافیا، فنون نظامی، بهداشت؛ همان موضوع هایی که در دورۀ عباس میرزا هم بر آنها تأکید بود. ترجمه از زبان انگلیسی، به سبب آشنایی بیشتر با این زبان در دورۀ عباس میرزا، در این دوره رواج داشت. محمد حسین قاجار از فرانسه دان های زمان خود بود. ژول ریشار فرانسوی در زمان محمد شاه به ایران آمد و پس از مدتی اقامت مسلمان شد و نام خود را به رضا تغییر داد. او بعدا به موسیو ریشار و میرزا رضا خان و رضا ریشار معروف شد. تاریخ ناپلئون را به دستور محمد شاه از فرانسوی به فارسی ترجمه کرد. البته ترجمۀ او را محرّر (ویراستار ادبی) ها بازنگاری و برای خوانندگان ایرانی مفهوم می کردند و چه بسا که از ترفندهای منشیانۀ موافق سلیقۀ ادبی زمان، چیزی فرو نمی گذاشتند. درهرحال مسیو ریشار در محیط فرهنگی ایران فعال و مولد شد، فرهنگ فرانسوی به فارسی تدوین کرد، در دورۀ ناصر الدین شاه به فعالیت هایش ادامه داد، در مدرسۀ دار الفنون به تدریس زبان فرانسوی پرداخت، مترجم ناصر الدین شاه و در سفر او به انگلستان جزو همراهان بود.[6]

موسی (مسیو) جبرئیل، یونانی تبار بود، به خدمت عباس میرزا درآمد و پس از مرگ او به دستگاه محمد شاه پیوست و به دستور وی چند کتاب از فرانسوی به فارسی ترجمه کرد که شارل دوازدهم، اثر ولتر از جملۀ آنهاست.[7]

سنتی که در ترجمه و نشر آثار فرنگی از زمان عباس میرزا آغاز شده بود، در دورۀ محمد شاه تداوم یافت و به عصر ناصری انتقال یافت. عصر اخیر از دیدگاه تاریخ ترجمه و نشر آثار، مهم ترین و پربارترین عصر در تاریخ قاجار از آغاز تا پایان این سلسله است. دورۀ محمد شاه، گذشته از این وظیفۀ انتقال، از دیدگاه چند تأثیر دیگر شایستۀ بررسی جدی تری است. این تأثیرها و بررسی جایگاه آنها در تاریخ ترجمه، ویراستاری، و نشر در ایران، از نظرها دور مانده است و تصورات قالبی و پیش داوری های بی مبنا، مانع از آشکار شدن حقیقت امر شدن است. اگر تأکید تنی چند از پژوهش گران نبود، فعالیت های فرهنگی و تأثیرگذار درخور توجهی از دیده ها به کلی پنهان می ماند؛ از جملۀ این موارد مهم که به آنها به اختصار اشاره می شود.

هزار و یک شب، اثری که در دورۀ محمد شاه از عربی به فارسی ترجمه شده، نمونه ای اعلا از نثری بسیار کم نظیر و به یادگار ماندنی از عصر قاجار است. این اثر جاودانه، که اصل آن سرچشمۀ الهام بخش داستان نویسی جدید است، به قلم ملا عبد اللطیف طسوجی (تسوجی) چیره دستانه به فارسی ترجمه شده و شعرهای اصل کتاب سرودۀ سروش اصفهانی، شاعر نامدار قاجاری، یا به انتخاب او از ابیات مناسب موقع و حال از میان شعرهای سعدی و حافظ است. شعرهای اصل هزار و یک شب، غالبا سخیف و عامیانه است، حال آنکه ترجمۀ منظوم سروش، تراویدۀ ذوق ادبی - هنری و الا، و ترکیب ترجمۀ منثور و منظوم نه تنها از شاهکارهای ترجمۀ فارسی، که به دور از هرگونه غلو و مبالغه، درشمار شاهکارهای ترجمه در جهان است. این ترجمه بر روند ترجمه در ایران و نیز تحول نثر فارسی تأثیر گذاشت.[8] نثر فارسی که در آن دوره از قلم مترجمی تبریزی از راه ترجمۀ هزار و یک شب به یادگار ماند و با گذشت زمان به میان خوانندگان بسیاری از قشرهای مختلف اجتماعی و فرهنگی نفوذ کرد؛ به تنهایی می تواند سهمی کلان در ترجمه و نشر از دورۀ خود باشد. شاهزاده ای که حامی ترجمۀ این اثر شد، نمی دانیم تا چه حدّ به تأثیر اقدام خود واقف بود، اما خواسته یا ناخواسته، تأثیر فرهنگی کم نظیر برجا گذاشت؛ تأثیری که هنوز هم الهام بخش نثر قصه گویی و حکایت پردازی است.

انتشار نخستین روزنامه های فارسی در دورۀ محمد شاه و ضرورت نگارش خبرها و مطالب روزنامه ای به نثری که با مخاطبان این رسالۀ ارتباطی جدید تناسب داشته باشد، عامل مهم دیگری در تحوّل بود. شماری از منشیان دیوانی باسواد به وظیفۀ تازه ای در روزنامه ها مشغول شدند که به آن «تحریر و انشا»می گفتند و ما امروزه به آن ویرایش زبانی یا ویرایش ادبی و ویرایش صوری می گوییم. ترکیب ویرایش زبانی و ویرایش صوری، نسخه ویرایی[9] است که هم در نشریات و هم در کتاب ها رایج ترین و عمده ترین شاخۀ ویرایش است. از میرزا محمد جعفر ادیب شیرازی با عنوان«منشی کاغذ اخبار» (-ویراستار در روزنامه) یاد شده است. شاید بتوان او را نخستین ویراستار روزنامه در ایران دانست. میرزا عبد اللّه نامی خلجستانی هم به وظیفۀ ویراستاری در روزنامه اشتغال داشته است. اطلاعات ما دراین باره به ویژه مرهون جست وجوهای گستردۀ سید فرید قاسمی، پژوهش گر تاریخ مطبوعات، است.[10]

اما رویکرد به درست نویسی و مفهوم نویسی، فقط به روزنامه محدود نشد و شماری از منشیان خوش قلم که به«تحریر و انشا»در مطبوعات تسلیم یافتند، به حوزۀ کتاب هم راه یافتند. اصلاح انشا و عبارت های مترجمانی همچون مسیو ریشاخان و مسیو جبرئیل، که به زبان مبدأ تسلط داشتند، اما زبان مقصد را در ترجمه خوب نمی دانستند، به این گونه منشیان سپرده می شد. در چند کتاب که نام منشیان درج شده است، می توان اسم هایی را دید که کار خود را با«تحریر و انشا»در روزنامه های آن عصر آغاز کرده اند. دورۀ مورد بحث، از حیث تاریخ آغاز ویراستاری جدید در ایران، که حوزه ای است ناشناخته و نکاویده، به سهم خود بررسی های دقیق تری را اقتضا می کند و مطالعه های تطبیقی در زمینۀ آغاز ویراستاری های جدید، به شناخت بهتر آن کمک خواهد کرد.

ترجمه و نشر در عصر ناصری

نشر، به ویژه نشر آثار ترجمه، در عصر ناصر الدین شاه قاجار (سال های حکومت: 1264 -1313 ق) یا عصر ناصری، به چند سبب دستخوش تحولی گسترده شد. این تحول به سبب تأسیس مدرسۀ دار الفنون، نخستین نهاد آموزش عالی در ایران با روش غربی؛ ایجاد شماری مدرسه در سطوح مختلف تحصیلی و چند مدرسۀ خارجی؛ فرستادن دانشجو به خارج از کشور برای تحصیلات عالی و برخی دوره های تخصصی؛ بنیادگذاری دار الترجمه و مدرسۀ ترجمه، در پیش گرفتن سیاست انتشار آثار ترجمه ای در زمینه های مختلف که به آنها اشاره خواهد شد، با حمایت دولتی و به ویژه هماهنگ با مقاصد حکومتی از راه نشر آثار؛ ورود اندیشه های جدید و شکل گرفتن قشری از روشنفکران دگراندیش و صاحب قلم که جدا از سیاست های حکومتی و حتی گاه در تقابل با آن سیاست ها، به ترجمه و نشر آثار روی می آوردند؛ پیدایش قشر تازه ای از کتابخوانان که در دل طبقۀ متوسط به تدریج در حال رشد و گسترش بود و نیازهای مطالعاتی آنان بر روند ترجمه و نشر تأثیر می گذاشت، به وجود آمدن زمینه ای برای پیدایش نشر خصوصی؛ ایجاد تحول در نثر فارسی و مناسب شدن آن برای بیان مقاصدی که سیر تحولات در زمینه های مختلف ایجاب می کرد؛ و نیز به سبب عامل های دیگری بود که به آنها اجمالا اشاره می شود.

در 1267 ق، همان اوایل سلطنت ناصر الدین شاه، ظاهرا پنج چاپخانه در تهران دایر بوده است.[11] خود ناصر الدین شاه تدریج به اهمیت فناوری چاپ و تأثیرهای آن، دست کم از جهت تبلیغی آگاه شد. بعدا که به فرنگ سفر کرد، در استانبول یک دستگاه چاپ سربی خرید و همراه با یک حروف چین به تهران فرستاد. در سفر به انگلستان، از چاپخانه ای دولتی بازدید کرد و از سرعت چاپ در آن چاپخانه در سفرنامه اش یاد کرده است. در سفر دیگری، از دستگاه چاپ رتاتیو در شگفت شد، و وصف او از کار این دستگاه، شاید نخستین وصف مکتوب دستگاه های جدید و پرسرعت چاپ در زبان فارسی باشد.[12] او درعین حال به چاپ تصویر در کتاب و نشریات علاقه داشت، به ویژه آنکه هنر و صنعت عکاسی هم در عصر او در حال پیشرفت بود. روزنامه ها و کتاب های مصوری که در نهادهای زیر نظارت او با کیفیت های بسیار مطلوب چاپ می شد -البته مطلوب باتوجه به امکانات فنی آن زمان -از حمایت او از چاپ مصور حکایت می کند. میرزا ابراهیم خان عکاس باشی، معروف به مصوّر رحمانی، با نظر او برای آموختن فناوری جدید عکاسی، حکّاکی وگراوورسازی به اروپا فرستاده شد و او پس از بازگشت در چاپ مصور کشور تحولی ایجاد کرد، کیفیت این گونه چاپ را کاملا ارتقا داد و شمار زیادی از افراد همکار و زیردست او، روش های فنّی این کار را از وی آموختند.[13] تأثیری که تصویرهای مطبوع در دورۀ مشروطیت بر خوانندگان گذشت، بخشی یا بخش عمده ای از آن، مرهون این کوشش ها و شالوده هایی بود که برای چاپ و تصوری گذاشته شد. ناصر الدین شاه در سفرهای داخلیش به ولایات، چاپخانۀ کوچک سیاری همراه اردوی خود می کرد که روزنامۀ سفر او را انتشار می داد.[14] چاپ، که تا پیش از تحولات الکترونیک در سال های اخیر محمل اصلی نشر بود، در عصر ناصری دستخوش تحول شد و به نیازهای دولتی در حوزۀ نشر پاسخ می داد. درشماری از شهرها، به ویژه شهرهایی که فعالیت های آموزشی و فرهنگی در آنها بیشتر بود، یا دروازه های ورود مدرنیته به ایران، از شمال، غرب، و جنوب کشور به شمار می آمدند، چاپخانه دایر یا تعداد آنها افزون شد. تبریز که پیشاهنگ چاپ در ایران و پیشگام همۀ شهرهای کشور در فناوری چاپ و نیز از دروازه های ورود مدرنیته و از کانون های پرورش اندیشه های جدید بود، در عصر ناصری فعالیت چشمگیرتری داشت.[15]

مدرسۀ دار الفنون و تأثیر آن بر ترجمه و نشر. دار الفنون، نخستین مدرسۀ آموزش عالی در ایران به اسلوب جدید، در پرتو سیاست نوسازی میرزا تقی خان امیرکبیر (ح 1220-1268 ق) برپا گردید، اگرچه گشوده شدن این مدرسه با پایان غم انگیز دورۀ صدارت او مقارن شد. امیرکبیر می خواست با تربیت کردن نیروهای جوان و مستعد در زمینه های فنی، صنعتی، نظامی و صنایع نظامی، نیاز کشور را در این عرصه ها برطرف سازد. در آغاز شش معلم اتریشی و یک معلم ایتالیایی استخدام و در 1268 ق، حدودا چهار سال پس از جلوس ناصر الدین شاه به تخت، به ایران آورده شدند. (البته ماجرای استخدام این عده و شکل گرفتن هیأت آموزشی دار الفنون بسیار مفصل است. در اینجا فقط به رئوس نکاتی که با ترجمه و نشر ارتباط می یابد، اشاره می شود.) معلمان خارجی، آموزش در زمینه های پیاده نظام، سواره نظام، توپخانه، مهندسی، طب و جراحی، علم استخراج مواد معدنی، و داروسازی را آاز کردند. زبان تدریس، فرانسوی بود و محصلانی که پیش تر در دورۀ محمد شاه در فرانسه درس خوانده بودند، وظیفۀ مترجمی را در کلاس های درس به عهده گرفتند. شمار معلمان هم اندک اندک افزایش یافت و معلمانی از کشورهای آلمانی، انگلستان، پروس، سویس، لهستان، و هلند به ایران آمدند و به جمع مدرسان پیوستند. چند تن از مدرسان به تدریج زبان فارسی آموختند و توانستند در ترجمه و انتقال مطلب مؤثرتر باشند. عده ای از شاگردان با استعداد دار الفنون، به زبان فرانسوی و یکی از رشته های علمی یا فنی تسلط یافتند و از میان آنها نخستین مترجمان منابع علمی از زبان فرانسوی به فارسی ظهور کردند[16] و تحول در ترجمه از زبان فرانسوی و نشر آنها در ایران به مرحلۀ تازه و بی سابقه ای راه یافت. شمار محصلان دار الفنون در آغاز کار 114 تن بود و در 1307 ق که جرج کرزن از این مدرسه بازدید کرد، عدۀ محصلان به 387 تن افزایش یافته بود. او می گوید از میان محصلان، 45 تن زبان فرانسوی می آموختند و 37 تن انگلیسی و 10 تن روسی. او از توانایی شاگردان در ترجمۀ حکایتی از فرانسوی به فارسی یاد می کند که خود ناظر بوده است.[17]

معلمان دار الفنون چند کتاب برای تدریس تألیف کردند و از میان شاگردان آنها، عده ای وظیفۀ ترجمه را به عهده گرفتند. نیاز محصلان به متن درسی، انگیزۀ اصلی تألیف و ترجمۀ نخستین منابع درسی به الگوی درس نامه های فرنگی شد. از چگونگی بازنگری، ویرایش و آماده سازی این کتاب ها، که دقت علمی در آنها ضرورت داشت و مراعات می شد، اطلاعی در دست نداریم. کتاب های چاپ شده که به دست ما رسیده، گواه خوبی است بر دقت هایی که در آن زمان در چاپ و نشر آنها به کار می بستند. از اطلاعات موجود این طور برمی آید که دار الفنون چاپخانۀ کوچکی برای چاپ و نشر آثار خود تأسیس کرده بود. ابزارهای این چاپخانۀ سنگی را از هندوستان آوردند و نصب کردند و نامش را «دار الطباعۀ خاصۀ علمیۀ مبارکۀ دار الفنون تهران» گذاشتند. این چاپخانه زیر نظر علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه کار می کرد.[18] چاپخانۀ دار الفنون، که شاید بتوان آن را نخستین چاپخانۀ تخصصی ایران قلمداد کرد، تا حدود 1300 ق، حدودا بیش از 30 سال دایر بود و براساس کتاب هایی که بیرون داد، به طور قطع نزدیک به چهل کتاب درسی چاپ کرد.[19] چاپخانۀ دار الفنون، همراه با خود مدرسه و فعالیت های آن، رو به افول رفت که در اینجا جای بحث دربارۀ علت های ویرانگرانۀ آن نیست.

محصلان دار الفنون در امور چاپی چاپخانۀ مدرسۀ خود همکاری داشتند. تشریح بدن انسان، تألیف پولاک، ظاهرا نخستین متن درسی بود که به شیوۀ چاپ سنگی در 1270 ق چاپ و نشر شد. چهار سال بعد، کتاب دیگری از او با عنوان کتاب جراحی و رسالۀ کحّالی ترجمه و منتشر شد.[20] میرزا ملکم خان (ناظم الدوله) کتابی در فنون نظامی و شمار دیگری از محصلان منابعی در زمینۀ پزشکی و نظامی ترجمه کردند.[21] دامنۀ تأثیرها گسترده تر از اینها و همچنان در حال گسترش بود. میرزا تقی انصاری کاشانی، طبیب و از معلمان ایرانی دار الفنون، براساس منابع فرنگی کتابی با عنوان جانورنامه تألیف کرد. در این کتاب؛ بخشی به بحث دربارۀ اندیشه های چارلز داروین اختصاص داشت و در واقع نخستین اثر فارسی بود که تکامل از دیدگاه داروین به خوانندگان ایرانی معرفی شده بود.[22] میرزا عبد الغفار نجم الدوله، از دیگر معلمان ایرانی دار الفنون، چند کتاب از فرانسوی به فارسی ترجمه کرد، از جمله کتابی در علم تعدیل قوا (شعبۀ اصلی جرّ اثقال) ، کتابی در علم تسطیح تصویری اجسام[23]، اثری کاملا فنی، دقیق، همراه با معادل گذاری ها و معادل گزینی های بسیار و مؤثر بر آثار پس از خود.

در کنار مدرسۀ دار الفنون، تماشاخانۀ کوچکی در 1303 ق تأسیس شد، اما کارشکنی ها و مخالفت های کسانی که به تئاتر نظر مساعدی نداشتند، سرانجام موجب تعطیلی این تماشاخانه در 1308 ق شد. با این حال برای اجرای نمایش های فرنگی، چند نمایشنامه را به فارسی ترجمه کردند. طبیب اجباری و تنفر از مردم (مردم گریز) از مولیر از جملۀ این نمایشنامه ها بود که ترجمه و اجرای آنها هم بر ترجمۀ ادبی، ترجمۀ آثار نمایشنامه ای و هم بر نمایشنامه نویسی فارسی و اجرای تئاتری تأثیر گذاشت. گویا میرزا علی اکبر خان مزیّن الدوله نطنزی که در فرانسه تحصیل کرده بود و در دار الفنون زبان فرانسوی و نقاشی تدریس می کرد، طبیب اجباری را برای نخستین بار ترجمه کرده باشد. نمایشنامه های دیگری هم به فارسی ترجمه شده و در همان تماشاخانه اجرا شده است، اما از نام مترجمان آنها آگاه نیستیم. احتمال داده می شود که برخی از معلمان دار الفنون در ترجمۀ آنها دخالت مستقیم یا همکاری داشته اند. درهرحال دار الفنون نه تنها در عرصۀ علم و فن که در زمینۀ بعضی هنرها، از جمله هنر نمایش، تأثیر گذاشت.[24]

از جنبۀ مهم دیگر دار الفنون که باید یاد کرد، تأثیر کتاب های ترجمه شده در این مدرسه بر نثر جدید فارسی است. بیان علمی در کتاب های درسی ایجاب می کرد نثری ساده، زود فهم و دور از تکلف های ادبی به کار گرفته شود. یافتن یا ساختن اصطلاح های فارسی در برابر انبوهی از اصطلاحات علمی و فنی خارجی، از ضروریات ترجمه بود. مترجمان در آغاز کار تجربۀ کافی نداشتند، بر نثر ترجمه مسلط نبودند و به شمار زیادی اصطلاح فرانسوی جواز ورود به زبان فارسی دادند، اما این تسلط به تدریج کسب شد و دانش آموختگان زبان دانی از این مدرسه به خدمت وزارت امور خارجه، وزارتخانه های دیگر، سفارتخانه ها و روزنامه ها درآمدند و بر روند ترجمه در ایران، که در حال گسترش بود، تأثیر نهادند.[25]

ترجمه و نشر در دورۀ امیرکبیر. تأثیرهای دار الفنون که در بالا به آن اشاره شد، در دوره ای است که نخست دست امیرکبیر از کار و سپس از دنیا کوتاه شده بود. او به ترجمه و نشر و اهمیت و تأثیرگذاری آنها به خوبی آگاهی داشت. فریدون آدمیت حق امیرکبیر را در این زمینه هم به جا آورده و به حمایت او در این باب به اندازۀ لازم اشاره کرده است. او می گوید امیر عده ای را که با زبان های خارجی آشنایی داشتند، چه از خارجیان و چه از ایرانیان، در دستگاه دولت جمع کرد و وظیفۀ ترجمۀ آثاری را به آنها سپرد. برای مثال، حقوق ملل نخستین کتاب دربارۀ حقوق بین الملل، به دستور او ترجمه شد. وی دستور داد از خارج کتاب وارد کنند و در 1265 ق، 293 جلد کتاب و 323 قطعه نقشۀ جغرافیایی از فرانسه به ایران رسید. کتاب های رسیده عمدتا در زمینۀ علوم و فنون جدید بود. مطالبی در زمینۀ بهداشت عمومی و راه های مبارزه با بیماری های واگیردار خطرناک و شایع در آن زمان، ترجمه، منتشر و به صورت رایگان پخش شد. هرکس کتابی به فارسی ترجمه می کرد، از او انعام می گرفت. از فهرست مفصلی که آدمیت از عنوان کتاب ها به دست داده است، و کتاب شناسی ها هم مؤید آنهاست، برمی آید که چندین و چند کتاب در زمینۀ علوم طبیعی، مهندسی، علم مالیه و تجارت، اقتصاد، آیین حکومت داری، صنعت، کشاورزی، کشتی سازی، آبیاری و چند رشتۀ دیگر به فارسی ترجمه و منتشر شده است.[26] همۀ این کتاب ها از منابع پایه و برای سیاست توسعه و نوسازی امیرکبیر لازم بود. سیاست انتشاراتی دورۀ او پشتیبان سیاست توسعه و نوسازی، و سیاست روشنگریش بود. اگر دورۀ صدارتش کوتاه نشده بود و می توانست بر ادارۀ دار الفنون نظارت داشته باشد، با شور و علاقه ای که به نشر آثار نشان می داد، کارنامۀ انتشارات عصر ناصری قطعا جز این بود که هست. با این حال، اگرچه نشر دولتی در دورۀ پس از او در مسیر و با سرعت دیگری حرکت کرد، اما تأثیرهای سیاست انتشاراتی او در بخش دولتی و در دوره های دیگر، تا اندازۀ زیادی مشهود است، سیاستی که جای بررسی بیش تری هم دارد.

مدرسه ها، آموزش های جدید و تأثیر آنها بر ترجمه و نشر.

از دورۀ حکومت محمد شاه به بعد، مدرسه هایی در ایران تأسیس شد که در آنها زبان های خارجی تدریس می کردند. تربیت یافتگانی از این مدرسه ها که به این زبان ها مسلط می شدند و به ترویج آموزش آنها یا ترجمه از آنها دست می زدند، در مجموع بر روند ترجمه و نشر آثار در عصر قاجار تأثیر می گذاشتند. این مدرسه ها را به چند دستۀ کلی می توان تقسیم کرد: 1) آن دسته که مبلغان خارجی برای مقاصد خود تأسیس کردند؛ 2) مدرسه هایی که برای ترویج فرهنگ اروپایی، اما فارغ از گرایش مذهبی خاصی، برپا شد؛ 3) مدرسه های خصوصی که به الگوی غربی تشکیل و بودجه شان از منابع غیردولتی تأمین شد؛ 4) مدرسه های وابسته به دولت که هدف اصلی از ایجاد آنها تربیت کردن نیروهایی برای برطرف ساختن نیازهای دولت بود.

مدرسۀ سن لوئی (تأسیس 1277 ق در تهران، به دست مبلغان لازاریست) از نمونۀ مدرسه های دسته اول؛ مدرسۀ پسرانۀ آمریکایی (تأسیس 1289 ق در تهران) و مدرسۀ دخترانه آمریکایی (تأسیس 1313 ق در تهران) که زبان انگلیسی در آنها تدریس می شد، مدرسۀ پسرانۀ آلیانس که زبان فرانسوی در آن آموخته می شد، و مدرسۀ آلمانی که زبان آلمانی در آن یاد داده می شد، از نمونه های دستۀ دوم؛ چند مدرسۀ خصوصی که اواخر عصر ناصری، و به تعداد بسیار در عصر مظفری در سطوح ابتدایی و متوسطه، به ویژه به اهتمام دگر اندیشان تأسیس شد، از نمونه های دستۀ سوم؛ و مدرسۀ مشیریه (تأسیس 1289 ق) برای تدریس زبان های خارجی، مدرسۀ اتا ماژوری (تأسیس 1291 ق) برای آموزش علوم و فنون نظامی و زبان فرانسوی، مدرسۀ سیاسی (تأسیس 1313 ق) برای تدریس علوم حقوق و سیاست و زبان فرانسوی و تربیت دیپلمات برای وزارت امور خارجه، از نمونه های دستۀ چهارم بود.[27] فعالیت برخی از این مدرسه ها گسترش یافت و به چاپ و نشر آثاری در جهت مقاصدشان انجامید. مدرسۀ مبلغان مسیحی آمریکایی در ارومیه در 1256 ق/1840 م چاپخانه ای با حروف عربی، سریانی و انگلیسی دایر کردند و به چاپ و نشر آثار مذهبی پرداختند.[28] در همین مدرسه به ترجمۀ کتاب هم دست زدند و چاپخانۀ کوچکی همراه با یک متخصص آمریکایی در زمینۀ چاپ از امریکا آوردند و در ارومیه چند تن زیر نظر او و با کار کردن با دستگاه های جدیدی که وارد شده بود، فن آوری چاپ آموختند. کشیشی به نام پرکینز در کتاب خود با نام هشت سال در ایران اطلاعات مفیدی دربارۀ این چاپخانۀ فعال، که سالیانی مدید دایر و فعال ماند، ذکرکرده است.[29] روزنامه ای به زبان سریانی با نام زارایت بارا تا دورۀ احمدشاه قاجار در این چاپخانه چاپ می شد. بنا به آماری که امریکاییان مسئول آن مدرسه و چاپخانه داده اند، تا پایان سدۀ 19 م، حدود شش سال پیش از انقلاط مشروطۀ ایران، 600 کتاب و جزوه، 3600 اعلامیه و جمعا 000/510 صفحه مطلب در چاپخانۀ مدرسۀ مبلغان آمریکایی در ارومیه به چاپ رسیده بود.[30]

فعالیت های آموزشی و انتشاراتی این مدرسه بر بخشی از اقلیت مسیحی مقیم ایران تأثیری بسیار عمیق نهاد و قشری از روشنفکران مسیحی ایرانی پرورش یافتند. روس ها هم که در منطقۀ آذربایجان نفوذ داشتند، بی کار ننشستند و چاپخانه ای دایر کردند. هیأت مبلغان مسیحی انگلیسی، هیأت مبلغان فرانسوی و مسیحیان لازاریست هم در ارومیه چاپخانه به راه انداختند. ارومیه به کانون فعال تبلیغ و انتشار آثار متعلق به مذاهب و فرقه های مسیحی تبدیل شده بود. تأثیرهای جنبی دیگری هم این مدارس داشت که اقتضای بحث و بررسی های مفصل تری در جای خوددارد، به ویژه در پرتو نظریه های جدید چند فرهنگی و تکثر فرهنگی که این نظریه ها به عطف توجه به زوایای نکاویده و ناشناخته ای کمک می کند.

جنبۀ دیگری که تأکید بر آن لازم است، مدرسۀ مشیریه یا مکتب مشیریه است که نام آن از «مشیر الدوله» لقب میرزا حسین خان سپهسالار گرفته شده است. او در اجرای برنامه اش در زمینۀ اصلاحات و نوسازی، به ضرورت تربیت مترجم برای انتقال دانش و فن از غرب به ایران، و تربیت کردن زبان دان برای وزارت امور خارجه آگه بود. در مدرسه یا مکتب او در تهران، که کلاس های آموزش زبان های فرانسوی، انگلیسی، روسی، و ترکی عثمانی پنج روز در هفته عصرها در محل دار الترجمۀ دولتی به صورت رایگان و برای عموم علاقه مند برگزار می شد، معلمان با تجربه و زبان دانی تدریس می کردند. از معلمان خارجی این مدرسه از میرزا هارتون خان، ماردروس خان، و مسیو پروسکی، و از معلمان ایرانی از آقا میرزا رضای کاشانی، میرزا علی خان، که از معلمان زبان دان و مترجمان چیره دست بوده اند، یاد کرده اند. ترویج چهار زبان فرنگی و شرقی، که وسیلۀ مؤثر انتقال دانش و فن جدید از راه آثار کتبی آنها بود، و آموزش دادن رایگان این زبان ها، از مصداق های سیاست نوسازی سپهسالار بود.[31]

پی نوشت ها

[1] ناطق، هما، ایران در راه یابی فرهنگی: 1848 -1838 م (لندن، 1988 م) ، ص 107.

[2] ناطق، هما، همان جا.

[3] کیان فر، جمشید، «ترجمه-گذرگاه انتقال فرهنگ غرب به ایران»، در: رویارویی فرهنگی ایران و غرب در دورۀ معاصر (تهران، 1375 ش) ، ص 70.

[4] انوار، سید عبد اللّه، فهرست نسخ خطی کتابخانۀ ملی ایران (تهران، 1365 ش-) ج 3، مدخل 1057.

[5] انوار، سید عبد الله، همان، ج 2، مدخل های 735 و 861؛ ج 3، مدخل های 396، 1055؛ کیانفر، جمشید، همان، ص 68 و 73.

[6] رایت، دنیس، ایرانیان در میان انگلیسی ها، ترجمۀ کریم امامی (تهران، 1368 ش) ، ص 240؛ ناطق، هما، همان، ص 246.

[7] پولاک، یاکوب، سفرنامۀ پولاک، ترجمۀ کیکاووس جهانداری (تهران، 1361 ش) ، ص 192؛ کیان فر، جمشید، همان، ص 73.

[8] نک: هزار و یک شب، ترجمۀ عبد اللطیف تسوجی تبریزی (تهران، 1383). شاید تذکر این نکته از نظر پژوهشی لازم باشد که مقدمۀ ناشر براین کتاب متأسفانه حاوی خطایی تاریخی است و طسوجی را متعلق به اواخر حکومت قاجار دانسته است؛ برای دقت بیش تر، نیز نک: آرین پور، یحیی، از صبا تا نیما (تهران، 1351) ، ج 1، ص 90.

[9] copy editing

[10] سید فرید قاسمی چندین کتاب دربارۀ تاریخ مطبوعات در ایران، که حوزۀ پژوهشی اوست، انتشار داده است. برای اطلاعات دربارۀ موضوع مورد بحث، نک: همو، سرگذشت مطبوعات ایران (تهران، 1380) ، ج 1، ص 231-233؛ نیز نک: اعتماد السلطنه، چهل سال تاریخ ایران (المآثر و الآثار) ، چاپ ایرج افشار (تهران، 1363) ، ج 1، ص 138، 142، 149، 156.

[11] دربارۀ شمار چاپخانه ها اتفاق نظر نیست؛ نیز نک: جمع بندی دیگری دراین باره: پروین، ناصر الدین، تاریخ روزنامه نگاری ایرانیان و دیگر پارسی نویسان (تهران، 1377) ، ج 1، ص 20 و بعد.

[12] نک: ناصر الدین قاجار، روزنامۀ خاطرات ناصر الدین شاه (تهران، 1377-1379) ، ج 1، ص 238؛ ج 2، ص 167.

[13] gaffari,farrokh,"akkas-bashi",in: encyclopedia iranica,vol. 1- ,p. 719

[14] رضوانی، محمد اسماعیل، «نقش مطبوعات در انقلاب مشروطیت»، کلک، ش 84 (اسفند 1375) : ص 20.

[15] برای مثال، برای صورتی از چاپخانه های سنگی و سربی در تبریز عصر ناصری، می توانید به این منبع نگاه کنید: هاشمیان، هادی (گردآورنده) : فهرست کتاب های چاپ سنگی و چاپ سربی کتابخانۀ تربیت تبریز (تهران، 1386).

[16] آدمیت، فریدون، امیرکبیر و ایران، ج 7 (تهران، 1362) ، ص 163.

[17] کرزن، جرج، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ وحید مازندرانی (تهران، 1361) ، ص 203 و بعد.

[18] آدمیت، فریدون، همان، ص 367؛ میرزای گلپایگانی، حسین، تاریخ چاپ و چاپخانه در ایران (تهران، 1378) ، ص 30.

[19] برای جزئیات بیشتر دربارۀ دار الفنون و تحولات و افول آن، نک:

gurney,john ;nabavi ,negin,"dar-al-fonun",in: encyclopedia iranica ,vol. 6,pp. 662 -8; هاشمیان، احمد، تحولات فرهنگی ایران در دورۀ قاجاریه و مدرسۀ دار الفنون (تهران، 1379) ؛ معتمدی، اسفندیار، «کتاب های درسی ایران از تأسیس دار الفنون تا انقلاب اسلامی، 1357-1320 »، تاریخ معاصر ایران، ش 27 (پاییز 1382) ؛ پولاک که معلم طب دار الفنون بود در سفرنامه اش (سفرنامۀ پولاک، بیش تر به مشخصات آن اشاره شد) به نکاتی اشاره می کند که حاوی اطلاعات مهمی دربارۀ ادارۀ دار الفنون و طرز کار آن است، نک: ص 209-212 و 220 در سفرنامۀ او.

[20] پولاک، یاکوب، همان، ص 212 ب.

[21] محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران (تهران، 1370) ، ج 1، ص 307-308.

[22] آجودانی، ما شاء اللّه، مشروطۀ ایرانی (تهران، 1382) ، ص 213.

[23] پاکدامن، ناصر، «میرزا عبد الغفار نجم الدوله و تشخیص نفوس دار الخلافه»، فرهنگ ایران زمین، ش 20 (1353 ش) ، ص 332.

[24] برای تفصیل بیش تر و جزئیات دقیق تر، می توانید به این منبع رجوع کنید: ملک پور، جمشید، ادبیات نمایشی در ایران (تهران، 1363) ، ج 1، ص 306-309 (چاپ دوم این کتاب در سه جلد در 1385 انتشار یافته است).

[25] واعظ شهرستانی، نفیسه، «نقش دار الفنون در روند ترجمه»، مترجم، سال 8، ش 30 (پائیز 1378) ، ص 97-98.

[26] آدمیت، فریدون، همان، ص 379 -381.

[27] برای جزئیات بیش تر، نک: محبوبی اردکانی، حسین، همان، ج 1، ص 366-367، ص 414؛ ناطق، هما، کارنامۀ فرهنگی فرنگی در ایران، 1921-1837 م (تهران، 1380) ، ص 51-53.

[28] «چاپخانه و روزنامه در ایران»، کاوه، دورۀ جدید، سال 2، ش 5 (1339 ق) ، ص 13.

[29] همان، ص 13؛ ناطق، هما، ایران در راه یابی فرهنگی... ، ص 186-187.

[30] برای جزئیات بیش تر، نک: تمدن، محمد، اوضاع ایران در جنگ اول یا تاریخ رضائیه (تهران، 1350) ، ص 94 به بعد؛ کاویان پور، احمد، تاریخ ارومیه (ارومیه، 1378) ، ص 449 به بعد؛ ناطق، هما، همان، ص 185 به بعد.

[31] اعتماد السلطنه، محمد حسن، همان، ج 1، ص 160؛ روزنامۀ ایران، ش 48 (7 شعبان 1288) ، ص 1.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان