آن شب نور باران (مروری بر معراج رسول اکرم (ص) در شعر فارسی)

نظامی گنجوی از جمله شاعرانی است که فراوان از معراج می گوید. او در ابتدای هریک از پنج گنج خود، ابیاتی طولانی در توصیف معراج می سراید که گاه به اطناب می انجامد. در مخزن الاسرار، با این ابیات شرح معراج را آغاز می کند:

نظامی گنجوی از جمله شاعرانی است که فراوان از معراج می گوید. او در ابتدای هریک از پنج گنج خود، ابیاتی طولانی در توصیف معراج می سراید که گاه به اطناب می انجامد. در مخزن الاسرار، با این ابیات شرح معراج را آغاز می کند:

 

نیم شبی کان فلک نیم روز

کرد روان مشعل گیتی فروز

 

نه فلک از دیده عماریش کرد

زهره و مه مشعله داریش کرد

 

کرد رها در حرم کائنات

هفت خط و چار حد و شش جهات

 

روز شده با قدمش در وداع

ز آمدنش آمده مه در سماع

 

دیدۀ اغیار، گران خواب گشت

کاو سبک از خواب عنان تاب گشت

 

با قفس قاب از این دام گاه

مرغ دلش رفته به آرام گاه...

 

(مخزن الاسرار)

سعدی نیز در بوستان، فصلی در ستایش پیامبر(ص)سروده است که در آن از معراج نیز سخن می رود.

 

شبی بر نشست از فلک برگذشت

به تمکین و جاه از ملک درگذشت

 

چنان گرم در تیه قربت براند

که در سدره جبریل از او باز ماند

 

بدو گفت سالار بیت الحرام

که ای حامل وحی برتر خرام

 

چو در دوستی مخلصم یافتی

عنانم ز صحبت چرا تافتی

 

بگفتا فراتر مجالم نماند

بماندم که نیروی بالم نماند

 

اگر یک سر موی برتر پرم

فروغ تجلی بسوزد پرم

 

(بوستان)

هم چنین سنایی در ابتدای حدیقه، پس از نعت خداوند، ابیاتی در معراج دارد:

 

 

بر نهاده زبهر باغ قدم

پای بر فرق عالم و آدم

 

دو جهان پیش همتش به دو جو

سرّ مازاغ و ماطغی بشنو

 

قامت عرش با همه شرفش

ذرّه ای پیش ذروۀشرفش

 

بر نهاده خدای در معراج

بر سر ذاتش از لعمرک تاج

 

(حدیقه الحقیقه)

افزون بر این مثال ها، در شعر شاعران، تأثیر معراج و یاد کرد آن به مناسبت های مختلف و با یادآوری ابعاد گوناگون معراج دیده می شود. این ابعاد را، که در تفاسیر از روایات مختلف مستفاد شده، می توان به این ترتیب طبقه بندی کرد:

1- اشاره به زمان معراج

در قرآن کریم تصریح شده است که معراج در شب اتفاق افتاده است. در شعر شاعران نیز شب معراج فراوان دیده می شود. این اشارات گاه تنها تلمیح است و گاه اشارۀ کامل به معراج پیامبر(ص).

در این ابیات واژۀ معراج، حکایت گر زیبابی از شب وصال است:

 

گر شب وصلت نماید مر شب معراج را

نیک ماند، روز هجرت روز رستاخیز را

 

(سنایی)

 

به پای ساز تو از ذوق عرش کردم سیر

که روز وصل تو کم نیست از شب معراج

 

(شهریار)

 

یک شبی در تاخت جبریل امین

گفت ای محبوب رب العالمین

 

صد جهان جان منتظر بنشسته اند

در گشاده، دل به تو در بسته اند

 

(عطار)

 

2- سفر با براقی که جبرئیل آورد

 

سفر پیامبر(ص)، با مرکبی به نام براق انجام گرفته و هر جا یادی از معراج است، نام براق نیز دیده می شود:

رسول اکرم علیه السلام گفت: من در مسجد الحرام بودم در حجر میان خفته و بیدار، که جبرئیل آمد و براق آورد.

(روض الجنان و روح الجنان)

 

براقی شتابنده زیرش چو برق

ستامش چو خورشید در نور غرق

 

(اقبالنامۀنظامی)

 

سر بلندیش را ز پایۀپست

جبرئیل آمده براق به دست

 

(هفت پیکر نظامی)

 

3- گذشتن از افلاک

سفر به اوج آسمان، مستلزم گذشتن از 9 فلک است؛ و این نکته در توصیف چگونگی معراج دیده می شود:

 

تنش محرم تخت افلاک بود

سرش صاحب تاج لولاک بود

 

(اقبالنامه نظامی)

 

آن که آمد نه فلک معراج او

انبیاء و اولیاء محتاج او

 

(پندنامه عطار)

 

این بر سر سدره گشته راهت

وی منظر عرش پایگاهت

 

این شش جهت از تو خیره مانده

بر هفت فلک جنیبه رانده

 

(لیلی و مجنون نظامی)

 

4- سفر با قالب خاکی

در چگونگی سفر پیامبر(ص)به افلاک، اختلافاتی دیده می شود و برخی فرقه ها، به معراج جسمانی قائل نیستند.

بدان که مسلمانان خلاف کردند در معراج. بعضی نفی کردند و گفتند نبود رفتن رسول بیشتر تا به بیت المقدس، که ظاهر قرآن بیش از این نیست و آن معتزلیانند و جماعتی دگر گفتند رسول این در خواب دید؛ و آن نجاریانند و بعضی حشویان گفتند: روح او به معراج بردند و تن او در مکه بود و آنچه درست است آن است که، رسول را به آسمان بردند به نفس و تن او، و آسمان ها به او عرض کردند و او معاینه بدید.

(روض الجنان و روح الجنان) نظامی از آن دسته است که به معراج جسمانی قائل است و آن را تصدیق می کند:

 

با قفس قالب از این دام گاه

مرغ دلش رفته به آرام گاه

 

(مخزن الاسرار)

5- باز ماندن جبرئیل از ادامۀسفر

در آیات قرآن، دربارۀباز ماندن جبرئیل از پیامبر(ص)مطلبی نیست؛ اما در روایات و تفاسیر، هر جا شرح معراج هست این مطلب نیز بیان شده و شعرا آن را مایۀفخر پیامبر دانسته و از آن یاد کرده اند:

 

هم سفرانش سپر انداختند

بال شکستند و پر انداختند

 

(مخزن الاسرار)

 

چو روشن شد زنور حق حوالی

فغان برداشت روح القدس حالی

 

که ای سید، اگر آیم فراتر

بسوزد پیش این پرتو، مرا پر...

 

(اسرارنامه عطار )

 

6- سدرة المنتهی و باز ماندن جبرئیل

به اعتقاد عامه، مکانی که جبرئیل در آن باقی ماند و پیامبر(ص) به تنهایی به راه خود ادامه داد، جایگاهی به نام سدره المنتهی است که درختی به نام سدره در آن قرار دارد:

رسول گفت؛ چون به سدرة المنتهی رسیدم، می شناختم که آن درخت سدره است به شاخ و برگش، جز که نوری بر آن درخت نشست از نورهای خدای تعالی که وصف آن کس نداند... مقام جبرئیل در میان آن درخت بود؛ چون به آن جا رسیدیم. جبرئیل باز ایستاد و مرا گفت پیش رو. گفتم یا جبرئیل، تو پیش رو. گفت نه. تو بر خدای گرامی تری از من و مقام من بیش از این نیست.

(روض الجنان و روح الجنان)

 

چنان گرم در تیه قربت براند

که در سدره جبریل از او باز ماند

 

(بوستان سعدی)

 

کنار سدره چون جبریل هادی باز ماند از وی

جمال کعبه خود چرخنده مصباح هدایت بود

 

(دیوان شهریار)

7- سخن بی واسطه گفتن و در میان گذاشتن اسرار؛

توصیف معراج در تفاسیر طولانی است و در روایات مختلف، از پیامبر(ص)از وقایعی که آن شب اتفاق افتاده نقل می شود.

از میان تعاریفی که مورد توجه است، صحبت کردن خداوند با پیامبر(ص)است که بی واسطه صورت می گیرد و اسراری با او در میان گذاشته می شود. بهشت و جهنم و دوزخ را می بیند و جزای گناهان را مشاهده می کند. این قضیه نیز مورد اتفاق است و در ابیات بسیاری دیده می شود:

 

کرد در شب، سوی معراجش روان

سرّ کل با او نهاده در میان

 

(عطار)

 

هم حضرت ذو الجلال دیدی

هم سر کلام حق شنیدی

 

(لیلی و مجنون نظامی)

 

پس بدید او بی حجاب اسرار را

سیر روح مؤمن و کفار را

 

(کاشفی)

 

 8- دیدار خداوند

مسئلۀدیدن یا ندیدن خداوند، از مسائل کلامی است که در آن اختلاف است.

برخی شعرا چون نظامی، سعدی و مولوی ظاهرا اعتقاد دارند که، خدا دیدنی است؛ اما برخی عرفا-که صحبت از دیدار او می کنند-به دیدار عارفانه نظر دارند؛ مثلا در این بیت از حضرت امام خمینی نمی توان گفت که ایشان قائل به دیدار خداوند است.

 

دیده ای نیست، نبیند رخ زیبای تو را

نیست گوشی که همی نشنود آواز تو را

 

فردوسی نیز صریحا می گوید خدا دیدنی نیست:

 

به بینندگان آفریننده را

نبینی، مرنجان دو بیننده را

 

و نظامی می گوید:

 

آیت نوری که زوالش نبود

دید، به چشمی که خیالش نبود

 

دیدن او بی عرض و جوهر است

کز عرض و جوهر از آن سوتر است

 

مطلق از آن جا که پسندیدنی است

دید، خدا را و خدا دیدنی است

 

دیدنش از دیده نباید نهفت

کوری آن کس که به دیده نگفت

 

دیده پیمبر نه به چشمی دگر

دید بدین چشم سر این چشم سر

 

(مخزن الاسرار)

 

هم چنین مولوی هدف اصلی معراج را، دیدار خدا می داند و باقی قضایا را فرع:

 

قصد در معراج دید دوست بود

در تبع، عرش و ملائک هم نمود

 

9- اشاره به آیات قرآن

الف: لیله الاسری در این بیت، مولوی به آیۀ211 از سورۀاسری نظر دارد:

 

نهی بر فرق جان تاجی بری دل را به معراجی

ز دو کونش برافزایی که سبحان الذی اسری

 

ب: قاب قوسین: ابیات زیر اشارۀتلمیحی به این آیه است: فکان قاب قوسین او ادنی(نجم/9)

 

قاب قوسین او در آن اثنی

از دنی رفت سوی اوادنی

 

(هفت پیکر نظامی)

 

رنگ زلفت بس، شب معراج من

قاب قوسینم دو ابروی تو بس

 

(خاقانی)

 

به طوری که دیده شد، کمتر شاعری است که به سراغ معراج نرفته و اشاره ای-هرچند کوتاه-به آن نداشته باشد. اکثریت آنان، ابیاتی طولانی بدان اختصاص داده اند که نشان از اهمیت این امر، در میان مسلمانان دارد.

منابع

1- نظامی گنجوی، کلیات خمسه، چ 5 امیرکبیر 1370.

2- شهریار، دیوان اشعار، چ 18 زرین 1376.

3- عطار، منطق الطیر، رنجیر چ 3 اساطیر 1370.

4- الهی نامه(الهی نامه-اسرار نامه-پندنامه)چ 2 انتشارات اندیشه گستر 1382.

5- مصیبت نامه، انتشارات سنایی 1383.

6- خمینی، محرم راز، چ 2 مؤسسۀتنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی 1371.

7- فردوسی، شاهنامه چ 2 مسکو 1966.

8- قرآن کریم.

9- سنایی، فخری نامه، دکتر مریم حسینی، مرکز نشر دانشگاهی 1382.

10- مولانا، ملاحسین کاشفی، لب لباب مثنوی، حاج سید نصراللّه تقوی، انتشارات اساطیر 1375.

11- ابو الفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان.

12- معین، فرهنگ معین، امیرکبیر.

13- سعدی کلیات، محمد علی فروغی، عباس اقبال آشتیانی، چ 5 انتشارات فروغی 1370.

14- مولوی مثنوی، چ 5 انتشارات طلوع 1396.

15- دیوان شمس، منصور شفق، چ 9 انتشارات صفی علی شاه 1370.

16- WWW. parset. Com

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان