این استاد ادبیات فارسی دانشگاه خوارزمی در گفتوگو با ایسنا، درباره میزان اثرپذیری آثار ادبی معاصر از ادبیات کهن اظهار کرد: تمام کسانی که شروع به ایجاد تحول در شعر یا نثر معاصر کردهاند، کسانی هستند که شناخت خوب و درستی از ادبیات کلاسیک دارند. یعنی اینطور نبوده است که آنها فارغ از این ادبیات باشند، آن را نشناسند و از آن اطلاع نداشته باشند و بخواهند تحول ایجاد کنند. برعکس، امثال نیما و شاعران عصر مشروطه بر ادبیات کلاسیک اشراف داشتند و از این جهت، اغلب شاعران و نویسندگان از جمالزاده گرفته تا هدایت و امثالهم غالبا از شیوههای ادبی کلاسیک استفاده بردهاند و بر همان اساس و شیوه شعر سروده و اثر پدید آوردهاند و کمکم مسیر را تغییر داده و آن را امروزی کردهاند.
او افزود: بنابراین چه نیما و چه سایر شاعران عصر مشروطه و حتی امروزیها غالبا شناخت خوب و درک درستی از ادبیات کلاسیک داشتهاند. منتها برخیها آن ادبیات را متناسب با زمانه نمیدیدند و اعتقاد داشتند که آن ادبیات باید تغییر پیدا کند. این حرف هم درست است چون ادبیات هم باید پابهپای زمانه تغییر میکرد و شد آنچه شده است.
پارسانسب سپس با اشاره به تاثیری که شناخت ادبیات کهن در قوت آثار خلقشده دارد، گفت: مثلا ما در بین داستاننویسها میبینیم آنها که شناخت خوبی نسبت به ادبیات کلاسیک دارند، آثارشان قویتر و پرمفهومتر است و با ادبیات اخلاقی و تعلیمی و قصههای کهن ارتباط دارد و هرچه هست با درک، فهم و جامعه ایرانی تناسب بهتری برقرار میکند.
او در پاسخ به این سوال که در کدام آثار دوران معاصر تاثیر بیشتری از ادبیات کهن به چشم میخورد؟ بیان کرد: نویسندهها یا شاعران غالبا ادبیات کهن را میشناختند اما اینکه چقدر آن مضامین، محتوا و قالبها بتواند انتقال پیدا کند و چقدر منظور شاعران و نویسندگان را برآورده کند و همچنین اینکه چقدر از پس انتقال آن مفاهیم بربیایند، مهم است. به هر حال حرفهای فردوسی، خیام و مولانا مربوط به دنیای قدیم است و فرهنگ دیگری میطلبد و آن حرفها را امروزی کردن و عرضه نو داشتن، کار هر کسی نبوده. مثلا تقی مدرسی در کتاب «یکلیا و تنهایی او» میآید و دنیای عهد عتیق و کتاب مقدس را بازآفرینی و بازسازی میکند. یا دولتآبادی که سخت دلبسته نثر بیهقی است. در بین شاعران هم همین است، یعنی کسانی مثل اخوان یا شفیعی کدکنی دلبسته فرهنگ قدیم، اساطیر کهن، شاهنامه و تاریخ ایران هستند و این باعث میشود کسی بتواند آثار آنها را بفهمد که ادبیات قدیم را خوانده و درک کرده است.
این استاد دانشگاه در پایان گفت: آنچه یک ایرانی یا هر فرد در هر ملیتی میپسندد این است که دوست دارد اثر سابقهای ذهنی، تاریخی و فرهنگی داشته باشد. پس بهترین شیوه این است که پیوندها قطع نشوند. البته در رمان شاید کمی سخت است و این موضوع ضرورتی ندارد. البته که خود داستاننویسان باید درباره آن جستوجو کنند، برای اینکه این مسئله نیز بعضا خودش آفتزا است.