سرویس سیاست مشرق- حسن روحانی شامگاه پنجشنبه (23 خرداد 98) برای شرکت در پنجمین کنفرانس "تعادل و اعتماد سازی در آسیا" (سیکا) در تاجیکستان و نوزدهمین اجلاس سازمان همکاری شانگهای در قرقیزستان به شهرهای دوشنبه و بیشکک پایتختهای این دو کشور آسیای میانه، تهران را ترک کرد.
اهمیت نمادین این سفر، بلافاصله بعد از دیدار رهبر انقلاب با شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن، در آنجاست که عرصه اصلی تقابل و جبههبندی در صحنه بینالمللی، افول قدرت غرب و احیای دوباره قدرت آسیا است که از یک سو، ایالات متحده فرماندهی اردوگاه غرب را بر عهده دارد و در سمت شرقی، جبههای با محوریت چین و روسیه شکل گرفته است که در حال حاضر، عرصه اصلی تقابل هم «اقتصاد» است و البته قطعاً این تقابل در زیرپوست وقایع، در حوزههای سیاسی و نظامی هم در حال پیشروی است.
این را باید در نظر داشت که هم چین و هم روسیه، متحد سنتی و قدیمی جمهوری اسلامی ایران هستند که در دوره قبلی تحریمها، در کنار ایران ایستادند. به طور خاص، در دوره قبلی تحریمها، علیرغم میل آمریکا، چین میزان خرید نفت خود را از ایران کاهش نداد. اصولاً یکی از امکانات همیشگی جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با زیادهخواهی و زورگویی ایالات متحده، در جهان تکقطبی پس از فروپاشی اتحاد شوروی، استفاده از فضای تقابل بین چین و روسیه با ایالات متحده بوده است که در سالیان اخیر، این فضا، اجازهی استفاده از حمایت پکن و مسکو را در مثلاً صحن شورای امنیت سازمان ملل به کشور ما داده است.
متأسفانه در فضای خوشبینی مفرطی که در سالهای 92 تا 96، از بابت مذاکرات هستهای و «برجام»، بر دولت یازدهم حاکم شده بود، به شدت از متحدان و شرکای سنتی خود غافل شدیم و حتی نوعی غرور نسبت به این شرکا در دستگاه دیپلماسی ما پیدا شد که نمود آن در جریان سفر رئیس جمهور خلق چین، شی جین پینگ، و هیأت همراه به ایران خود را به شدت نشان داد و یک استقبال بسیار سرد و حتی (بنا بر گزارشهایی که تازه در ماههای اخیر منتشر شده) و خلاف شوونات دیپلماتیک از سوی دولت ایران از رهبر دومین قدرت اقتصادی جهان صورت گرفت (بخشی از این رفتار در نامه 72 تن ازنمایندگان مجلس درباره عملکرد بیژن زنگنه بازتاب یافت) [1].
حقیقت آن است که از ابتدای شروع به کار دولت اعتدال تا همین چند ماه پیش (که پوچ بودن کانال تبادلات مالی اروپا و عدم پایبندی مطلق طرفهای اروپایی حتی بر دولت هم عیان شد)، چنان ذوقزدگی و رضایت از «بستن با کدخدا» بر فضای عمل و تصمیمگیری سیاستمداران ما حاکم بود و چنان از آینده برجام و تعهد آمریکا و متحدانش اطمینان و اعتماد وجود داشت، که حتی درصدی هر چند اندک هم برای زیرپا گذاشته شدن برجام در نظر گرفته نمیشد و از همین رو، به راحتی با برخوردهای دفعی و غیرحرفهای، نوعی سردی و بیتفاوتی نسبت به متحدان سنتی بر دستگاه دیپلماسی در پیش گرفته شد.
از این رو، وقتی ترامپ در اردیبهشتماه سال گذشته، به صورت یکجانبه از توافق هسته ای خارج شد و نظام تحریمها مجدداً برقرار گردید، دولت تا چند ماه حاضر به تصحیح اشتباه خود در اعتماد بیش از حد به طرفهای غربی نبود و بیش از یک سال کشور را معطل وعدههای سر خرمن اروپاییها (یعنی متحدان سنتی واشینگتن) نگه داشت.
اما از دو سه ماه پیش، دوباره از سوی دولت زمزمههایی مبنی بر بازگشت به راهبرد «نگاه به شرق» شنیده میشود. لازم به ذکر است که اگر رشتههای پیوند با شرکای سنتی از طریق تدبیر و دوراندیشی ارکان عالیه نظام و نمایندگان ویژه در چند سال اخیر برقرار نمیماند، با دست فرمان دولت در سیاست خارجی، اکنون شاهد روابط بسیار تیره و تاری با مسکو و پکن بودیم، کما اینکه همین امروز، بیژن زنگنه، وزیر نفت، حاضر به پذیرش رویکرد اشتباه خود در قبال چین (بزرگترین خریدار نفت ایران) نیست و هنوز هم گوشه چشمی به تدبیر اروپاییها دارد که البته هیچ گاه از راه نخواهد رسید.
حال سفر روحانی به قرقیزستان و تاجیکستان جهت شرکت در کنفرانس سیکا و اجلاس شانگهای (که صبح روز جمعه 24 خرداد آغاز شد)، آن هم درست ساعاتی بعد از دیدار مهم رهبر انقلاب با شینزو آبه و بیانات قاطع و مقتدرانه رهبری خطاب به آقای آبه، به لحاظ نمادین هم بسیار قابل توجه است. این سفر، تلویحاً این پیام را به جهان مخابره میکند که دوران خوشبینی یا «صبر و انتظار» در قبال اروپاییها حتی از سوی دولت «خوش بین» حسن روحانی به پایان رسیده است و استراتژی بازگشت به ظرفیت همکاری و شراکت با متحدان سنتی (یا همان راهبرد «نگاه به شرق») دوباره از سوی ارکان عالیه نظام در دستور کار قرار گرفته و دولت هم (گرچه با تأخیر) به منطقی و عقلایی بودن همین روش (در فضای زیاده خواهی آمریکا و پیمانشکنی اروپا) رسیده است.
حقیقت آن است که جهان آبستن تحولات بنیادین در همین یکی دوسال پیش روست. صفبندیها و تقابلهای جدیدی که از چند سال پیش آرام آرام آغاز شده بود، اکنون به نقاط اوج خود میرسد. دنیا در دوران «افول هژمونی آمریکا» به سر میبرد و صعود قدرتهای نوظهور و آشکارشدن روزافزون ضعفهای آمریکا (به عنوان ابرقدرت مطلق دوران تقریباً 15 ساله بعد از فروپاشی اتحاد شوروی)، به ویژه رقم خیرهکننده 22 تریلیون دلاری بدهیهای این کشور، هر روز عرصه را بر هژمونی آمریکایی بیش از پیش تنگ میکند.
شمار زیادی از کارشناسان و تحلیل گران و متخصصان حوزه سیاست خارجی، اقتصاد و نظامیگری در خود آمریکا و در اندیشکدههای معروف این کشور، هر روز در ارزیابیها و مقالات و گزارشهای خود، این افول تمدنی را به طور روزافزون گوشزد میکنند. جبههبندی جدیدی که دانلد ترامپ از طریق دوستان و متحدان و تحسینگران خود (از قبیل نارندرا مودی در هند، شینزو آبه در ژاپن، نتانیاهو در رژیم صهیونیستی، بن سلمان در سعودی، بین زائد در امارات، و مکرون در فرانسه) شکل داده، همه در جهت ایجاد تأخیر در زوال هژمونی آمریکا و کاستن از هزینههای عظیم آن است.
در این زمینه بیشتر بخوانید:
پاسخ قاطع رهبر انقلاب به «ترامپ قبل از ترامپ» / مشت خالی «پلیس خوب» باز شد
وقتی رئیس جمهور عربدهجو، قمارباز و هتاکی مثل ترامپ که نقش رهبران دیوانه و ترمز بریده را بازی میکند، در ماجرای سوریه و بعد از انواع و اقسام شوآف نظامی و بلوف سیاسی، به شلیک چند ده تیر موشک تاماهاوک (آن هم با اطلاع قبلی به طرف سوری و آن هم بیشتر اهداف متروک و بی ارزش) رضایت میدهد و در نهایت هم تسلیم صحنهآرایی محور مقاومت میشود. وقتی در بیخ گوش آمریکا، در ونزوئلا، بعد از سالها تحریم اقتصادی سنگین و فلج کردن همه زیرساختها و حتی ایجاد شکاف در ارتش، سیا و پنتاگون و همه دستگاههای اطلاعاتی ایالات متحده قادر به براندازی نیکلاس مادورو نیستند. وقتی کره شمالی، بی توجه به تهدیدهای جان بولتون و پمپئو در همین ماه می گذشته موشک هدایتشونده تاکتیکی آزمایش میکند و هیچ وقعی به بیانیههای وزارت خارجه آمریکا نمیگذارد، وقتی معتبرترین تحلیلگران و کارشناسان اقتصاد سیاسی در آمریکا از پیش گرفتن قریبالوقوع اقتصاد چین از آمریکا میگویند و وقتی بخش عمده بازار خردهفروشی آمریکا در تسخیر کالاهای چینی است و وقتی چین به تنهایی نزدیک به 1 تریلیون و 200 میلیارد دلار اوراق قرضه آمریکا را در اختیار دارد، وقتی برجستهترین اقتصاددانان و برندگان جایزه نوبل اقتصاد از قبیل جوزف استیگلیتز از قریبالوقوع بودن انفجار بمب بدهیهای آمریکا میگویند، وقتی....
اینها و دهها نشانه دیگر، همه از افول قدرت و هژمونی ایالات متحده خبر میدهد. طبیعی و بدیهی است که برای این شرایط جدید، کشورهایی با موقعیت ژئوپلیتیک و دغدغههای ایدئولوژیک بسیار ویژه مانند جمهوری اسلامی ایران، باید طراحیهای دقیق و چندلایه برای بازی کردن در این فضای بینالمللی صورت دهند و سناریوهای متعدد و جایگزین و آماده اجرا داشته باشند.
زمانبندی دقیق ملاقات رهبر انقلاب با شینزو آبه، سخنان قاطع و صریح رهبری درباره «نالایق بودن ترامپ برای مبادله پیام» و «عدم تکرار تجربه مذاکره از سوی ایران»، پخش بیسابقه ویدئوهای این دیدار از سوی دفتر رهبری و بازخوردهای چشمگیر این بیانات و سفر روحانی به قزاقستان و قرقیزستان با هدف شرکت در اجلاس بسیار مهم شانگهای در بیشکک قرقیزسستان تنها چند ساعت بعد از دیدار رهبری و آبه، همه نشان از گامهای جدید در حوزه سیاست خارجی و برنامه جدید «اقدام و عمل» در خصوص برجام میدهد.
اکنون بهترین زمان برای جمهوری اسلامی ایران است که با استفاده از فضای تقابلی که به صورت فزاینده بین ایالات متحده و رقبای آن تعمیق میشود، با یک «موازنهسازی» درست و یک «بازیخوانی» دقیق و «روندشناسی» عمیق، با انسجام و یکپارچگی در سیاست خارجی تحت لوای یک مرکز فرماندهی واحد، به بهرهبرداری از این فضا در جهت منافع ملی بپردازد.
امید میرود که در روزهای آینده، با خروج دیپلماسی دولت از انفعال و انتظار، و ورود دیپلماسی ایران به فاز فعال با هدف موازنه قوا و تعادلسازی، شاهد گشایشهایی تازه در حوزه سیاست خارجی باشیم.
[1] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/11/09/1934116