ماهان شبکه ایرانیان

۱۰ اختراع دیوانه وار که نسل های پیشین به ایده آنها افتخار می کردند

در همه خانواده ها معمولاً افرادی یافت می شوند که طرز فکر آنها با سایرین کاملاً متفاوت، و گاه غیرعادی و درک ناپذیر است. این افراد معمولاً یا به سمت نبوغ و یا به سمت جنون کشیده می شوند. گاه ایده هایی را مطرح می کنند که در ظاهر بسیار کاربردی هستند اما پس از چند صباح مشخص می شود که اندیشه آنها از اساس مضحک و دور از عقلانیت بوده است.

10 اختراع دیوانه وار که نسل های پیشین به ایده آنها افتخار می کردند

در همه خانواده ها معمولاً افرادی یافت می شوند که طرز فکر آنها با سایرین کاملاً متفاوت، و گاه غیرعادی و درک ناپذیر است. این افراد معمولاً یا به سمت نبوغ و یا به سمت جنون کشیده می شوند. گاه ایده هایی را مطرح می کنند که در ظاهر بسیار کاربردی هستند اما پس از چند صباح مشخص می شود که اندیشه آنها از اساس مضحک و دور از عقلانیت بوده است.

افراد مذکور برخی مواقع ایده های خود را به واقعیت مبدل می کنند و دست به اختراعات و اکتشافات شگفت انگیز می زنند. فعلاً کاری نداریم که این نوآوری ها تا چه اندازه کاربردی و مفید بوده اند بلکه قصد داریم تعدادی از موارد عجیبی را که در گذشته اختراعات تحول آفرین محسوب می شدند به شما معرفی کنیم.

با ما همراه باشید و با این اختراعات دیوانه وار بیشتر آشنا شوید:

10- آشپزی با کمک اگزوز اتومبیل

1

در گذشته وقتی یک خانواده به پیک نیک می رفت با معضل چگونه گرم کردن غذا مواجه بود. گاهاً مردان خانواده برای رفع مشکل موجود راهکارهایی عجیب می اندیشیدند؛ مثلاً، خودروی خود را روشن می کردند و غذا را بر روی کاپوت اتومبیل قرار می دادند تا بر اثر حرارت ناشی از کارکرد موتور غذا گرم شود.

اما عده ای دیگر پا را از این حد هم فراتر می گذاشتند؛ آنها کاپوت خودرو را بالا می زدند و مستقیم بر روی موتور، غذا سرخ می کردند. به هر روی، باید اذعان کرد که گرم کردن غذا به کمک گرمای حاصل از اتومبیل، تقریباً از همان زمان پیدایش خودرو مسبوق به سابقه بوده است.

در ژوئن سال 1930، در مجله ای موسوم به «مدرن مکانیکس» مطلبی منتشر شد که افراد درگیر با معضل فوق را بسیار ذوق زده کرد. مطلب مورد اشاره، پیرامون نوعی زودپز بود که بر روی سپر عقب اتومبیل سوار می شد و با یک شلنگ، مستقیم به اگزوز متصل می گشت. ایده از این قرار بود: «گرمای حاصل از گازهای داغ خروجی از اگزوز باعث گرم شدن زودپز می شود».

مخترع وسیله مذکور مدعی شده بود، اگر خودروی مجهز به زودپز، زمانی معادل یک ساعت در حرکت باشد، گوشت و سبزیجات درون ظرف کاملاً پخته خواهند شد. جای شکرش باقی است که اختراع مورد بحث به گونه ای طراحی شده بود که مواد داخل زودپز به هیچ وجه به صورت مستقیم در معرض دود نفرت انگیز اگزوز قرار نمی گرفتند.

بعدها، این ایده یک طرح کاملاً مزخرف تلقی شد ولی بنا به قانون نانوشته بقای ایده های بد، در سال 2015 میلادی (1394 خورشیدی)، در حین برگزاری یک مسابقه طراحی و نوآوری، یک تیم ایرانی، مجدداً ایده ای مشابه طرح سال 1930 ارائه کرد؛ البته مخترعین ایرانی، این بار به جای زودپز، از یک محفظه منحصر به فرد برای پخت و پز استفاده کرده بودند.

محفظه مذکور حالتی صدف مانند (به لحاظ باز و بسته شدن)، کوچک و دایره ای شکل داشت و بدون شلنگ، مستقیم به اگزوز نصب می شد. درون محفظه، گنجایش یک عدد همبرگر بزرگ را داشت. با قرار دادن گوشت خام در محفظه، دود داغ اگزوز بدون هیچ گونه تماس مستقیم با غذا، از دریچه ای که در بالای محفظه تعبیه شده بود عبور می کرد و گرمای آن باعث پخته شدن همبرگر می شد.

البته اختراع ایرانی، یک عیب هم داشت. این اختراع، به خاطر قابلیت تهیه تنها یک عدد همبرگر، فقط به درد خودروهای تک سرنشین می خورد. تازه، راننده باید مسافت طولانی می پیمود تا پخت غذا به صورت کامل انجام پذیرد.

9- گودی ساز

2

همه ما، هنگام عزیمت به یک مهمانی مهم، به سر و وضع خود می رسیم. لباس مرتب می پوشیم، زیورآلات بر دست و گردن می آویزیم و بهترین کفش های خود را به پا می کنیم. البته از همه این موارد که بگذریم، باید اذعان کنیم که بخش عمده ای از جذابیت یک فرد به زیبایی صورت او بر می گردد.

در دوره های مختلف تاریخ، سنجش زیبایی چهره بر اساس فاکتورهای گوناگون و گاه متناقض انجام پذیرفته است. در یک دوره، ابروان پرپشت، و در دوره ای دیگر، ابروان باریک مظهر زیبایی گردیده است. گاه، برخورداری از سبیل، نیکو و قشنگ محسوب گردیده، گاهِ دیگر، برخورداری از ریش، و در برهه ای، نبود هر دو، زیبایی آفرین تلقی شده است.

حال قصد داریم نمونه ای حیرت انگیز از زیبایی را مطرح کنیم. در حوالی سال 1923، برخورداری از فاکتوری عجیب، زیبایی محسوب می شد: گودی صورت.

گودی صورت معمولاً به شکل ژنتیکی و مادرزادی در برخی از افراد وجود دارد (البته دانشمندان در مورد علت قطعی پیدایش آن هنوز اتفاق نظر ندارند). گاه این گودی در ناحیه گونه ها و گاه در چانه مشاهده می شود. اگر کسی به صورت مادرزادی گودی صورت داشت که هیچ، ولی اگر فاقد این فاکتور می بود چه راهی برای زیبا کردن خود داشت؟ مخترعی به نام «اوانجلین گیلبرت» (مقیم شهر روچِستر در ایالت نیویورک) به این مسئله اندیشید و وسیله ای اختراع کرد که بیشتر به لوازم شکنجه دوران قرون وسطی شبیه بود.

گیلبرت اختراع خود را «گودی ساز» نام نهاد و آن را در سال 1923 روانه بازار کرد. همان طور که در عکس فوق مشاهده می کنید، وسیله مذکور از یک سمت بر روی گوش ها، و از سمت دیگر بر قسمت چانه سوار می شد. در ناحیه گونه ها، قسمتی تعبیه شده بود که به طور عمیق و دردآور، به پوست و گوشت ناحیه گونه فشار وارد می آورد. در تبلیغات این وسیله عنوان شده بود: «در صورت استفاده مداوم، پیدایش گودی زیبای گونه تضمینی است».

مدتی پس از ارائه «گودی ساز»، انجمن پزشکی آمریکا دست به تحقیقات گسترده زد و دریافت که اختراع مذکور نه تنها باعث پیدایش گودی گونه نمی شود بلکه احتمال سرطان را افزایش می دهد. البته خانم گیلبرت پس از مطلع شدن از نتیجه تحقیقات، از موضع مخترعانه خود عقب نشینی نکرد و در سال 1927، اختراعی دیگر موسوم به «توپ زیباساز» را روانه بازار نمود.

توپ زیباساز وسیله ای ساده شبیه به جغجغه بود که در سر آن یک گوی قرار داشت. گیلبرت مدعی شده بود با مالیدن گوی بر روی چین و چروک صورت می توان آنها را برای همیشه محو کرد. شما پاسخ دهید: واقعاً خانم گیلبرت در مورد سطح شعور مردم چه فکر کرده بود؟

8- سلاح نهفته در گاوآهن

3

در بُحبوحه جنگ های داخلی آمریکا، دو شهروند نیویورکی به نام های «فَنچِر» و «فرِنچ» گاوآهنی را طراحی کردند که در پیشاپیش آن یک سلاح تعبیه شده بود. در طرح ارائه شده، کالیبر اسلحه معین نشده بود اما طبق اعلام ایده پردازان، جنگ افزار مذکور می توانست نسبت به شلیک گلوله های خوشه ای یا گوی های 1/5 کیلویی مبادرت ورزد.

مخترعان معتقد بودند، در هنگام شلیک، سازه گاوآهن به مانند مرکز ثقل عمل می کند و این مسئله از قدرت لگدزنی سلاح می کاهد. آنها مدعی بودند این جنگ افزار برای کشاورزان مناطق مرزی ابزاری ایده آل است چون با آن می توانند از خود در مقابل تهاجم دشمنان و جنگاوران غیرنظامی دفاع کنند.

آنچه از مختصات طرح بر می آید، حکایت از آن دارد که «سلاح-گاوآهن» قابلیت مانورپذیری محدود دارد و تنها می تواند نسبت به هدف گیری مواضعِ روبروی خود اقدام کند. نکته بارز دیگر این است که کشاورزان برای استفاده از سلاح، احتمالاً مجبور خواهند بود، نخست نسبت به رهاسازی گاو، اسب یا قاطر از گاوآهن اقدام کنند تا لگدزنی سلاح موجب آسیب رسانی به جانداران مذکور نشود.

اما معایب فوق تنها بخشی از ماجرا هستند. پس از رهاسازی حیوان بارکش از گاوآهن، تازه کشاورز باید نسبت به گلوله گذاری اقدام کند. اگر خوش شانس باشد، دشمنان مهاجم مثل مجسمه در مواضع خود ثابت می مانند تا کشاورز در کمال آرامش مرحله گلوله گذاری را به سرانجام رساند!

ناگفته نماند که موضع دشمن باید دقیقاً روبروی سلاح باشد و اگر مهاجمان ذره ای جابه جا شوند، کشاورز بیچاره باید دوباره کلی تلاش کند تا سر اسلحه را به سمت آنها هدف بگیرد. قطعاً با توجه به سنگینی گاوآهن، این فرآیند به قدری کُند انجام خواهد شد که مهاجمان دوباره فرصت فرار از تیررس اسلحه را خواهند داشت.

7- قیف ضدکولاک

4

نه، اشتباه نکنید! افراد نمایان در عکس فوق دو موجود فضایی نیستند. آنها فقط دو انسان مدگرا هستند که در حال استفاده از وسیله ای نوآورانه می باشند. شیئی که در مقابل صورت این دو خانم قرار گرفته اختراعی موسوم به «قیف ضدکولاک» است. این وسیله نخستین بار، در سال 1939 و در شهر مونترآل رونمایی شد.

کاربرد قیف ضدکولاک محافظت از ترکیب آرایش چهره در مقابل باد، باران، برف و کولاک است. جای تعجب ندارد که به خاطر ظاهر غیرمتعارف این اختراع، استفاده از آن، نه تنها در سطح دنیا، بلکه حتی در خود کانادا رواج پیدا نکرد.

تصور کنید، خانمی هستید که قصد دارد از چنین نقابی استفاده کند. قطعاً با زدن ماسک ضدکولاک نمی توانید حتی جلوی پای خود را به سادگی ببینید. اما مخترعان، به راستی، چه هدفی در ذهن داشتند؟

آنها برای اختراع خود چنین توجیهی داشتند: «وضعیت جوی کشور کانادا، در بسیاری از مقاطع سال برفی و بارانی است. هنگامی که زنان بر سورتمه ها و ارابه ها سوار می شوند و از جایی به جای دیگر می روند، وزش باد و قطرات برف و باران باعث می گردد آرایش چهره آنها کاملاً دگرگون شود. آنها می توانند با صرف هزینه ای اندک، از ترکیب و ظاهر آرایش خود در مقابل این پدیده ها حفاظت کنند».

استفاده از قیف ضدکولاک یک عیب بزرگ دیگر نیز داشت. در پی انجام فرآیند تنفس در قیف، محوطه درون آن به شدت مه آلود می شد، تا جایی که توانایی دید فرد محدود می گشت. از طرف دیگر، رطوبت و حرارت حاصل از تنفس، خود باعث از بین رفتن ترکیب آرایش چهره می شد.

6- گرامافون بزرگراه

5

مدت ها پیش از فراگیر شدن پدیده هایی نظیر رادیوی ماهواره ای، سی دی و حتی نوار کاست، رانندگان ناگزیرانه تنها به شبکه های رادیوی محلی گوش می سپردند. در این هنگام بود که مسئولین کمپانی «کرایسلر» دست به کار شدند و یک دستگاه گرامافون در داشبورد خودروهای خود طراحی کردند.

به باور دست اندرکاران کرایسلر، در مواقعی که راننده حوصله گوش سپردن به رادیوی محلی را نداشت، می توانست به راحتی، با باز کردن داشبورد، از گرامافون بهره گرفته و صفحه مورد علاقه خود را بشنود.

کرایسلر اختراع خود را «گرامافون بزرگراه» نامگذاری کرد و آن را در سال 1956 روانه بازار نمود. همان طور که قابل پیش بینی بود، بهره گیری از این اختراع دردسرهای خاص خود را داشت.

به دلیل کوچک بودن حجم دستگاه، امکان استفاده از صفحه های عادی گرامافون (که اندازه ای نسبتاً بزرگ داشتند) غیرممکن بود. در نتیجه، آنها مجبور به استفاده از صفحه های کوچکتری شدند که قابلیت ذخیره سازی تنها یک آهنگ (در هر سمت) را داشتند. با این حساب، یک صفحه تنها به مدت 5 دقیقه موسیقی پخش می کرد و راننده مجبور بود هر 5 دقیقه یک بار، نسبت به تعویض صفحه اقدام کند. تبعاً مبادرت به چنین اقدامی در حین رانندگی بسیار خطرناک و دردسرآفرین بود.

در نهایت، کمپانی «کلمبیا رکوردز» به داد کرایسلر رسید و با ابداع صفحه های جدیدی که علی رغم اندازه کوچک، قابلیت ذخیره آهنگ های بیشتر را داشتند، چاره ساز شد. صفحه های نوین، قابلیت ذخیره یک ساعت آهنگ در هر سمت خود را داشتند، اما از آنجایی که تنها کمپانی کلمبیا رکوردز به این صفحه ها مجهز بود، رانندگان از شنیدن آثار آهنگسازانی که تحت قرارداد با این شرکت نبودند، محروم می ماندند. ناگفته نماند که تنوع محصولات کلمبیا رکوردز برای استفاده در گرامافون های کرایسلر به 42 عنوان محدود می شد.

یکی دیگر از ایرادات «گرامافون بزرگراه» این بود که حرکات خودرو باعث ایجاد وقفه در پخش موسیقی می شد. با این که سازندگان سعی کرده بودند دستگاه را طوری طراحی کنند که تنش های خودرو خللی در عملکرد آن ایجاد نکند، کماکان، مواقعی که اتومبیل در دست انداز فرو می رفت یا با تکان شدید مواجه می شد، سوزن گرامافون از روی صفحه کنار می رفت و پخش موسیقی متوقف می شد.

سرانجام، با در نظر گرفتن کلیه معایب «گرامافون بزرگراه»، تنها یک سال پس از رونمایی، کرایسلر روند نصب این دستگاه بر روی خودروهای خود را متوقف کرد.

در سال 1960، کرایسلر یک بار دیگر دست به کار شد و با پشتیبانی شرکت «آر سی اِی» نسل جدید گرامافون های خود را روانه بازار کرد. این بار امکان گوش سپردن متوالی به 12 صفحه کوچک برای راننده فراهم شده بود. برای جلوگیری از ایجاد وقفه بر اثر تکان های خودرو، موقعیت سوزن به زیر صفحه موسیقی منتقل شد که این امر در کاهش اخلال در پخش آهنگ مؤثر بود.

علی رغم تمام این تدابیر، باز هم مشکل وقفه های پخش به طور کامل برطرف نشد و نهایتاً کرایسلر پس از دو سال، به تولید گرامافون های نوین خود خاتمه داد. خوشبختانه، در سال 1968، نسل ابتدایی نوارهای کاست موسوم به «8 ترَکس» ارائه شد تا دردسرهای رانندگان برای شنیدن موسیقی دلخواه تا حد زیاد مرتفع گردد.

5- پیپ دو سر

6

دهه های 40 و 50 میلادی برای کمپانی های تولیدکننده تنباکو بسیار سودآور بودند. در سال های مذکور، مصرف دخانیات به طور چشمگیر رشد یافت و به پدیده ای اجتماعی مبدل شد. در این میان، سرمایه گذاران بیکار ننشستند و ایده هایی جدید برای کسب منفعت هر چه بیشتر ارائه دادند.

یکی از این ایده ها، «سیگار دو سر» بود که در سال 1955 مطرح شد. پیچیدگی خاصی در کار نبود؛ اختراع شامل لوله ای دو سر بود که در مرکز آن یک عدد سیگار قرار داده می شد. هر فرد یک سر لوله را بر دهان می گذاشت، سپس، دو نفری با هم، به صورت توأمان سیگار می کشیدند.

در آن دوران، سیگاری های حرفه ای انتخاب های متنوعی برای استعمال دخانیات داشتند. مثلاً، نوعی چوب سیگار طراحی شده بود که دود سیگار را در خود ذخیره می کرد و از پخش آن جلوگیری می نمود. نوعی دیگر از چوب سیگار، مجهز به یک جاسیگاری کوچک در زیر خود بود. یکی دیگر از نمونه های چوب سیگار، به صورت ترکه ای و دراز طراحی شده بود تا رانندگان بتوانند دود سیگار خود را به راحتی از پنجره خودرو بیرون دهند.

اما تنوع و خلاقیت، محدود به موارد فوق نبود و گستره ای به مراتب بیشتر داشت. مثلاً، نمونه ای خلاقانه از چوب سیگار، یک چتر کوچک در خود نهفته داشت که در هنگام بارندگی مانع از خیس شدن سیگار می شد. مورد استثنایی دیگر مربوط به چوب سیگاری بود که امکان دود کردن توأمان 20 سیگار را ممکن می ساخت!

با مشاهده نوآوری ها در عرصه استعمال سیگار، تولیدکنندگان و مصرف کنندگان پیپ نیز به خودشان آمدند و دست به نوآوری زدند. یکی از این نوآوری ها پیپ دو سر بود که در سال 1949 روانه بازار شد. بنا به گفته سازندگان این پیپ، برای صرفه جویی در مصرف تنباکو، دو نفر در آنِ واحد می توانستند نسبت به استعمال یک پیپ اقدام کنند.

سازندگان پیپ دو سر، در تبلیغات خود از تصویر دو مرد بهره جستند که در حالتی چهره به چهره، مشغول استعمال پیپ شگفت انگیز هستند (عکس فوق). با مشاهده تصویر، تنها می شود گفت: «ایده ای عجیب، کاربردی عجیب و تبلیغی عجیب!».

4- مرد بخار نیوآرک

7

برای یک لحظه، تمام تصورات خود را کنار بگذارید و تنها به عکس فوق خیره شوید. باورش سخت است، ولی باید بدانید که این تصویر متعلق به یک اختراع واقعی موسوم به «مرد بخار نیوآرک» می باشد که در سال 1868 به معرض نمایش گذاشته شده است.

«مرد بخار نیوآرک» را نمی توان نخستین آدم آهنی تمام اتوماتیک تاریخ قلمداد کرد اما شاید بتوان به آن لقب نخستین «آدم آهنی مجهز به موتور بخار» را داد.

جالب است بدانید، تنها چند ماه پس از رونمایی از این آدم آهنی در روزنامه ها، نخستین رمان علمی تخیلیِ بهره مند از ساختار «رمان کیلویی» انتشار یافت («رمان کیلویی» یا «رمان امیرارسلانی» به کتاب‌های داستانِ جلدکاغذی و پرماجرا گفته می‌شود که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در آمریکا به قیمت حدود ده سنت به فروش می‌رفت). لازم به ذکر است، رمان مورد اشاره که «مرد بخار دشت ها» نام داشت، با الهام گیری از «مرد بخار نیوآرک» نوشته شده بود.

متأسفانه «مرد بخار» در هر دو عرصه ای که قرار بود خودنمایی کند، ناموفق عمل کرد. در عرصه صنعتی، نتوانست جایگزین اسب برای جابجایی درشکه شود. در عرصه نوآوری نیز، به خاطر معیوب بودن ایده، حرف زیادی برای گفتن نداشت.

«مرد بخار» توسط دو مکانیک آمریکایی (هر دو اهل شهر نیوآرک از ایالت نیوجرسی) ساخته شده بود. وزنی معادل 230 کیلوگرم داشت و از قامتی حدود 2/5 متر برخوردار بود. به خاطر جثه بزرگ آن به او لقب «دانیل لمبرت» را داده بودند («دانیل لمبرت» نام یک زندان بان معروف انگلیسی بود که به خاطر هیکل بسیار درشتش زبانزد خاص و عام گشته بود). این اختراع عجیب، مجهز به یک دیگ بخار و یک موتور با توان 3 اسب بخار بود. موتور مذکور، درون شکم آدم آهنی جای داشت.

برای سوخت رسانی به «مرد بخار»، نخست کت او را از تن در می آوردند و سپس با بیل، درون محفظه موتور، ذغال سنگ می ریختند. کلاه آدم آهنی نقش دودکش را ایفا می کرد و بر پشت بدن او درجه هایی تعبیه شده بود که جزییات عملکرد وی را نشان می داد. پیکر «مرد بخار» به کمک قطعه آهن مستحکمی که یک سر آن مستقیم به کالسکه پشتِ سر متصل بود، قائم می ایستاد.

بنا به استناد مصاحبه های مندرج در روزنامه ها، هدف از ساخت «مرد بخار»، جایگزینی اسب در درشکه ها بود. جالب است که سازندگان، حتی به ساخت اسب های آهنی نیز امیدوار بودند. با تمام این تفاسیر، استارتِ شکست «مرد بخار» از جایی زده شد که هزینه ساخت آن (حدود 300 دلار) بسیار بیشتر از یک اسب واقعی بود. از دیگر سو، ذغال سنگ تأمین کننده سوخت آن نیز هزینه ای به مراتب بیشتر از علوفه مورد نیاز اسب داشت.

مخترعان «مرد بخار» مدعی بودند اختراع آنها قادر است یک درشکه را با سرعت 48 کیلومتر در ساعت به پیش راند. البته با توجه به این که حرکت آدم آهنی با توجه به گام برداشتن عادی انسان طراحی شده بود، احتمال باور این ادعا بسیار دور از ذهن تلقی می شد.

برای جلب توجه هر چه بیشتر اذهان عمومی، سازندگان «مرد بخار»، اختراع خود را در نمایشگاه های گوناگون در شهرهای نیویورک، بوستون، شیکاگو، سنت لوئیس و نیواورلئان به معرض نمایش گذاشتند. البته، رونمایی عمومی چندان مطابق با میل سازندگان پیش نرفت چون معایب فنی و مکانیکی مانع از درخشش «مرد بخار» می شد.

در اینجا، به برخی از ایرادات «مرد بخار» خلاصه وار اشاره خواهیم کرد: «هنگام حرکت بر روی سنگفرش خیابان با مشکل مواجه بود؛ لرزش پیستون هایی که تأمین کننده انرژی پاها بودند باعث عدم تعادل آدم آهنی می گشت؛ خروج دود از کلاه، گاه به صورت ناقص و معیوب انجام می شد؛ در عملکرد پاها، گاه و بی گاه، اختلال پدید می آمد که این امر آدم آهنی را از حرکت باز می ایستاند».

نقایص «مرد بخار»، در برخی موارد، خطرساز نیز ظاهر می شدند. یکی از این موارد را با هم بررسی می کنیم: «در جریان یک رژه تفریحی در شهر آلبانی ایالت نیویورک، ناگهان موتور مرد بخار به طرزی غیرقابل تصور داغ شد. شدت حرارت موتور به حدی بود که مخترعان مجبور شدند آن را به طور کامل از آدم آهنی جدا کنند تا باعث آتش سوزی نشود».

در نهایت، یک سال پس از نخستین رونمایی، «مرد بخار» با حضور در یک نمایشگاه در شهر «فورت وِین» (واقع در ایالت ایندیانا)، برای آخرین بار در انظار عمومی ظاهر شد. چند ماه بعد، آدم آهنی جنجالی به معرض فروش گذاشته شد. پس از آن، مدتی در یک انبار نگهداری شد و چند صباح بعد، برای همیشه ناپدید گشت.

3- کلاهی که اتوماتیک وار ادای احترام می کرد

8

امروزه، ما از ابزارهای «بدون نیاز به دست» یا اصطلاحاً «هَندز-فری»، بیشتر برای مصارف حین رانندگی بهره می گیریم. اما بد نیست بدانید، در سال 1896، یک وسیله هندز-فری برای خدمت رسانی به تنبل ها ساخته شد.

حتماً مستحضر هستید که در جوامع غربی، برداشتن کلاه از سر، یکی از نشانه های ابراز احترام به طرف مقابل است. بر همین مبنا، یک مخترع اهل شهر اسپوکان (واقع در ایالت واشنگتن)، موسوم به «جیمز بویل»، اختراعی را معرفی کرد که به طرزی مضحک در خدمت تنبل ها بود. اختراع او از این قرار بود: «کلاهی که به نشانه احترام، خود به خود از سر بر داشته می شد».

برای ادای احترام با کلاه مورد بحث، کافی بود فرد سر خود را کمی پایین بیاورد تا کلاه به صورت خودکار از سر بر داشته شود. پس از ادای احترام، دوباره کلاه در جای اصلی خود قرار می گرفت، آن هم بدون اینکه صاحب کلاه بخواهد کوچکترین حرکتی به دستان خود دهد.

در زمان ارائه طرح، بویل مدعی شده بود کلاه قابلیت اجرای چند شیرین کاری را نیز دارد. مثلاً می تواند پس از برخاستن از سر، در هوا چرخ بزند یا به صورت عمودی به بالا و پایین حرکت کند. حال تصور کنید، واقعاً چه نیازی هست که یک مرد متشخص و موقر بخواهد در اماکن عمومی کلاه خود را در هوا بچرخاند یا حرکات عجیب و غریب با آن اجرا کند؟ شاید اگر یک مقدار جلوه های صوتی هم به کلاه اضافه می شد، برای استفاده‌ی دلقک های سیرک کاربردی جالب و مضحک پیدا می کرد. شما این طور فکر نمی کنید؟

2- دوچرخه بامزه

9

در اکتبر سال 1939، مجله «پاپیولار سایِنس» تصویری از «چارلز استاینلاوف» (اهل شیکاگو) و اختراع شگفت انگیز آن «دوچرخه بامزه» را منتشر کرد.

جزییات تصویر (همان طور که در عکس فوق می بینید) از این قرار بود: «چارلز در بالاترین قسمت دوچرخه نشسته بود و در حین رکاب زدن، هدایت وسیله نقلیه را بر عهده داشت. در بخش عقبی دوچرخه، پسر چارلز به رکاب زنی مشغول بود. در مرکز دوچرخه، خانم استاینلاوف، در کمال آرامش به دوخت و دوز خود با چرخ خیاطی سرگرم بود. در جلوی دوچرخه نیز دختر چارلز نشسته بود که در ظاهر هیچ کاری نمی کرد. اندیشیدن به این نکته که واژگونی دوچرخه بیشترین صدمه را به او وارد خواهد کرد، دغدغه احتمالی دخترک بوده است. شاید به همین خاطر است که در عکس، حالتی بین گریه و خنده دارد».

پاپیولار ساینس هیچ توضیحی در مورد انگیزه احتمالی استاینلاوف از اختراع خود نداده است.

شاید او قصد داشته سیستم حمل و نقل شهری را با تحول مواجه کند؟ شاید قصد داشته پسر خود را به خاطر پاره کردن شلوارش تنبیه کند؟ شاید هم قصد داشته دختر خود را با احساس پرواز آشنا سازد؟ اما از همه محتمل تر این است که استاینلاوف می خواسته با اختراعش، عکس خود و خانواده اش را بر روی جلد مجله پاپیولار ساینس ببیند. البته اگر این انگیزه اصلی چارلز بوده باشد، باید در کمال تأسف اعلام کنیم که او هرگز به خواسته خود نرسید چون این عکس مشهور در صفحه 133 مجله مذکور به چاپ رسید نه روی جلد!

1- کلاهخود مجهز به تفنگ

10

بار دیگر شاهد سلاحی هستیم که در مکانی غیرمتعارف تعبیه شده است. طرح «کلاهخود مجهز به تفنگ» در سال 1916 توسط فردی به نام «آلبرت بِیکِن پِرَت» (اهل شهر وِرمونت از ایالت نیو اِنگلند آمریکا) معرفی شد.

در تصویر منتشر شده از اختراع مورد بحث (عکس فوق)، مردی نظامی را می بینیم که یک کلاهخود آهنی بر سر دارد. در رأس کلاهخود یک اسلحه تعبیه شده است. ماشه اسلحه به یک شیء بادکنک مانند متصل است. بادکنک مذکور نیز با یک لوله به دهان مرد نظامی اتصال یافته است. مرد می تواند با دمیدن در لوله، نسبت به چکاندن ماشه اقدام کند.

پِرَت در دفاع از اختراع خود عنوان کرده: «حال که دستان مرد مسلح آزاد است می تواند از آنها برای دفاع شخصی بهره گیرد یا در صورت لزوم، با سرعت بیشتر از مهلکه فرار کند». او در مورد لگدزنی اسلحه نیز اظهار داشته: «لگد اسلحه، به خاطر حرکت خودکار فنر متصل به گلنگدن (به سمت عقب) تا حد زیاد خنثی می گردد».

علی رغم اظهارات پِرَت، افرادی که سلاح مذکور را مورد آزمایش قرار داده اند همگی متفق القول از لگدزنی و سر و صدای زیاد اسلحه شاکی بوده اند. آنها مدعی شده اند، پس از شلیک، سردرد و سرگیجه شدید به سراغ آنها آمده است.

از آنجایی که پِرت نگران بود طرحش با استقبال مواجه نشود، کاربردی دیگر نیز برای این کلاهخود عجیب تدارک دیده بود: قابلیت تبدیل شدن به یک قابلمه. با جدا کردن قسمت رأس کلاهخود، بدنه آهنی آن حالت یک قابلمه به خود می گرفت و بخش لوله‌ی سلاح، نقش دسته قابلمه را ایفا می کرد.

البته فردی که می خواست از کاربرد اخیر کلاهخود استفاده کند باید به شدت مواظب می بود تا فراموش نکند پیش از قرار دادن ظرف بر روی آتش، باید مهمات اسلحه را خالی کند. سهل انگاری در این خصوص می توانست منجر به آسیب جدی از جمله قطع دست سرباز/آشپز بی نوا شود.

در پایان باید اشاره کنیم که در کمال تأسف، ایده پِرت هیچ گاه رنگ واقعیت به خود نگرفت. جالب است که در زمان ارائه اختراع مذکور، جنگ جهانی اول در حال پیگیری بود. شاید «کلاهخود/اسلحه/قابلمه» پِرَت می توانست تحولی عظیم در روند جنگ ایجاد کند! کسی چه می داند؟!

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان