ماهان شبکه ایرانیان

گفت‌وگو با رشید کاکاوند

شاعرانی که اسم‌شان برده نمی‌شود

رشید کاکاوند می‌گوید: خیلی جالب است که اگر شاعری مورد علاقه و پذیرش سیستم نیست صدا و سیما اجازه نمی‌دهد این شاعر مطرح شود، اما این عجیب است که شعر این دسته شاعران خوانده می‌شود، ولی اسم‌شان برده نمی‌شود.

شاعرانی که اسم‌شان برده نمی‌شود

این شاعر و مجری رادیو و تلویزیون در گفت‌وگو با ایسنا، درباره فعالیت خود در حوزه رسانه و شعر اظهار کرد: من از دوره نوجوانی شعر گفته‌ام و با شعر و ادبیات علاقه‌مندانه سروکار داشته‌ام. در نهایت هم دکتری ادبیات فارسی گرفتم و حالا کارم این است. خوشبختانه یکی از درس‌هایی که همیشه در دانشگاه درس می‌دهم، ادبیات معاصر است، هم شغلم ایجاب می‌کند و هم شعر و ادبیات علاقه شخصی‌ام است؛ این ماجرای من و شعر است. با رسانه هم که کار می‌کنم، در رادیو همیشه هستم، در تلویزیون هم گاهی هستم و اگر در حوزه شعر و ادبیات برنامه‌ تلویزیونی جدی‌ای باشد، حضور دارم.

او سپس در پاسخ به سوالی درباره رسانه نداشتن شاعرانی که آثار خوبی دارند گفت: عموما در کشور ما همانند دیگر کشورها سیستم‌هایی وجود دارند که مسائلی برای خودشان دارند. خصوصا که سیستم فعلی ایران ایدئولوژیک است و ایدئولوژی برایش مهم است، این باعث می‌شود به‌طور ناخودآگاه برخی شاعران، چه قدیمی و چه تازه‌کار، چه متوسط و چه درجه یک، به شکل کاملا طبیعی از رسانه محروم شوند. هر کس اندیشه‌اش با اندیشه حاکمیت سازگار نیست، جواز و مهلت و موقعیت پیدا نمی‌کند که از طریق رسانه‌ها خودش را نشان دهد. ضمن این‌که مطبوعات هم در فشار هستند، اگر یک کار چاپ کنند هزار ناظر هست که آن‌ها را منع کند، صداوسیما هم که خودش در این مسائل ناظر است و سخت‌گیری‌های خودش را دارد و این باعث شده شعر ما به یک شعر دوقطبی تبدیل شود. یک قطب شعر رسمی است که مطابق با معیارهای حاکمیت است که تبلیغ هم می‌شود و در کتاب‌های درسی می‌آید، در مطبوعات و صداوسیما مطرح می‌شود، کتاب‌هایش هم خوب چاپ می‌شود که در میان‌شان شاعران خوب هم هستند، شاعران ضعیف هم هستند؛ منتها این‌ دسته به‌خاطر ایدئولوژی‌شان تبلیغ می‌شوند. دسته دوم شاعران خیلی خوبی هستند که رسانه ندارند و شاعران غیررسمی محسوب می‌شوند. این شاعران گاهی در فضای مجازی دیده می‌شوند، البته که فضای مجازی هم فضای سالمی ندارد، در نتیجه خوب دیده و معرفی نمی‌شوند و این باعث می‌شود بخش بزرگی از ادبیات معاصر ما به شکل زیرزمینی و غیررسمی کار خودش را انجام دهد که شاید روزی در آینده این‌ها به روش‌های مختلف معرفی شوند و ما متوجه شویم شاعر بزرگ روزگار ما آن نبوده که ما می‌خواندیم و به راحتی به آثارش دسترسی داشتیم، شاعر بزرگ ما کسی بوده که در خلوت خود شعر گفته و روی هم گذاشته تا روزی که مشخص نیست کی باشد و این شعرها منتشر شود و اهل فن ببینند.

کاکاوند به خوانده شدن شعر برخی از شاعران بدون این‌که نامی از آن‌ها برده شود نیز اشاره و بیان کرد: من در رادیو و تلویزیون کار می‌کنم. خیلی جالب است که اگر شاعری مورد علاقه و پذیرش سیستم نیست صدا و سیما اجازه نمی‌دهد این شاعر مطرح شود، اما این عجیب است که شعر این دسته شاعران خوانده می‌شود، اما اسم‌شان برده نمی‌شود و شاعر یک لنگ در هواست. اگر قرار است این شاعر غیرمجاز باشد، باید به‌خاطر شعر و اندیشه‌اش باشد، نه به خاطر شخصیتش. ما به شکل خیلی مضحکی شعر این شاعران را در صداوسیما می‌خوانیم اما اسم‌شان را نمی‌بریم که مبادا آن شاعر را تبلیغ کرده باشیم؛ این در حالی است که شعرش رواج پیدا می‌کند. بارها و بارها در فضاهای رسمی، در عنوان‌بندی تیترها در مطبوعات و تیتراژها دیده شده که از شعر شاعران استفاده می‌شود اما از آن‌ها نامی برده نمی‌شود.

این پژوهشگر ادبیات فارسی که معتقد است شاعران بزرگ شاعرانی هستند که قابلیت ادبی_هنری دارند یعنی اهل فن از جهت فنی کارشان را می‌پذیرند و آن‌ها ذخیره کشور ما هستند، اظهار کرد: از این شاعران باید در رسانه‌ها به شکل‌های مختلف استفاده شود و باید تبلیغ شوند؛ گویی که حالا اندیشه این شاعران مورد پسند منِ نوعی نباشد. این شاعران به جامعه زیبایی‌شناسی می‌دهند و شکل بهتر سخن گفتن را به جامعه یاد می‌دهند. اگر این‌طور که امروزه با شاعران برخورد می‌شود بود، حافظ باید در روزگار خودش ممنوع بود و خیلی از شاعران هم ممنوع بودند. در این‌ صورت هرگز کسی شعر آن‌ها را نمی‌شنید. از کجا معلوم که شاید شاعرانی در تراز حافظ و سعدی بوده‌اند و آثارشان هیچ‌وقت شنیده نشده است!

کاکاوند درباره اثرگذاری فعالیت در عرصه رسانه بر کار شاعری و برعکس، به کتاب‌های «تاریخ تحلیلی شعر نو» نوشته شمس لنگرودی و «از صبا تا نیما» نوشته یحیی آرین‌پور که در آن‌ها به این اثرگذاری اشاره شده است، اشاره کرد و افزود: دوران اوج تمام شاعران بزرگ ما، از شاملو تا اخوان و نیما، جایی بوده است که کار مطبوعاتی می‌کردند، در یک روزنامه کار می‌کردند یا خودشان صفحه ادبی داشتند و این باعث رفت‌وآمدهایی می‌شده تا جوانان به آن‌ها سر بزنند و از آن‌ها درس بگیرند و ایده‌هایی که داشتند در مطبوعات گسترش پیدا می‌کرد. شاید یکی از - تاکید می‌کنم یکی از - دلایلی که شعر در روزگار ما افت کرده، این است که رسانه‌ها و مخصوصا مطبوعات به مردم شعر معرفی نمی‌کنند. حالا جدا از این‌که مردم هم حساسیت‌شان نسبت به شعر از بین رفته، که این را هم صداوسیما و مطبوعات به وجود آورده‌اند. 

او با بیان این‌که مردم برای شعر خوب باید مرجع داشته باشند، گفت: فضای مجازی بسیار به هم ریخته است. در آن‌جا شعرهای زیر متوسطی را می‌بینیم که تعداد کسانی که آن‌ها را می‌پسندند، میلیونی است. این شعرها خوب رواج پیدا می‌کنند، حتی به طور غیررسمی. به خاطر ذات شعر که شعر خوب دیریاب و لایه‌به‌لایه است، عموم مردم با شعر خوب ارتباط برقرار نمی‌کنند، حتی در فضای مجازی هم که از مجوز ارشاد آزاد است باز هم این شعرها خوب خوانده و معرفی نمی‌شوند و محبوبیتی هم پیدا نمی‌کنند. 

او افزود: رسانه واقعا موثر است. در تاریخ معاصر هم می‌بینیم در اوج لحظات اجتماعی تاریخ معاصر که جامعه ما جامعه زنده‌ای بوده است، مطبوعات ما مطبوعات فعالی بوده‌اند و در وجوه مختلف فرهنگی و هنری فعالیت می‌کرده‌اند، یک شاعر بزرگ، از جهت فنی، پیدا نمی‌کنید که در مطبوعات روزگار خودش سروصدا نکرده باشد. 

کاکاوند سپس با یادآوری سخن حضرت علی (ع)، «اُنْظُرْ الی مَا قَالَ، و لا تَنْظُر إِلَی مَنْ قَالَ»، به مستندی که تلویزیون اخیرا درباره احمد شاملو پخش کرده است، اشاره و بیان کرد: ما عموما برای نقد شعر شاعر به ویژگی‌های شخص او مراجعه می‌کنیم. اگر فرض را بر این بگیریم که تمام حرف‌هایی که در آن مستند درباره شاملو زده شده درست باشد، شعر شاملو را که نمی‌توان نقد کرد، شعری که چند دهه تاثیر گذاشته و شعر برجسته‌ای است. همه منتقدان شعر چند شعر شاملو را بهترین شعرهای معاصر ما دانسته‌اند. برخی از منتقدان و صاحب‌نظران شاملو را بزرگ‌ترین شاعر روزگار ما می‌دانند. به همین راحتی که مثلا «شاملو از جهت شخصی، فساد اخلاقی دارد» که نمی‌توان شعرش را نقد کرد. گو این‌که شعر بسیاری از شاعران بزرگ گذشته‌مان را به عنوان الگو می‌پذیریم و نمی‌دانیم در عوالم شخصی‌شان چه جور آدم‌هایی بوده‌اند. این ظلم نیست که ما زندگی شخصی حافظ را ندانیم و زندگی شخصی شاملو را بدانیم و به خاطر زندگی شخصی‌اش شاملو را نقد کنیم و حافظ را بپذیریم؟! من فکر می‌کنم باید قدری منصفانه عمل کنیم و این مسائل را از هم جدا کنیم. ماجرای شعر و هنر ماجرایی است که اصول خودش را دارد. درست است که شعر با ذات شاعر ارتباط دارد ولی ارزش‌گذاری‌های ما بر شخصیت افراد مبتنی بر متر و معیارهای مقطعی، ایدئولوژیک و ایده‌هایی است که ممکن است در هر دوره عوض شود. اما ارزش‌گذاری بر شعر در جایگاه خودش و در زمینه ادبیات است. ما شاعران و نویسندگانی در جهان داریم که از نظر اخلاقی چنان پسندیده نبوده‌اند اما آثارشان جهان را گرفته است. چرا باید برای فروغ شایعه‌ای درست یا غلط درست کنیم تا شعرش خوانده نشود؟! هرچقدر هم که گفته شده «شاملو و فروغ آدم‌های بدی هستند»، مردم شعرشان را می‌خوانند و شعرشان رواج پیدا کرده است. هرچقدر هم که بگوییم «یک نفر آدم خوبی است»، اگر شعرش خوب نباشد، رواج پیدا نمی‌کند هرچند که ممکن است مقطعی در کتاب درسی گذاشته شود و مطبوعات هم کارش را چاپ کنند و برایش تبلیغ شود، اما یک دوره برای آن تبی ایجاد می‌شود که ماندگار نیست. شاعرانی که سیستم برای‌شان تبلیغ می‌کند و به صرف تبلیغ، شهرت مقطعی پیدا می‌کنند، محبوبیت دائمی پیدا نمی‌کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان