سرویس فرهنگ و هنر مشرق -جنگ هشتساله که تمام شد، دولت سازندگی روی کار آمد. امام نبود و رهبر جوان انقلاب در تدارک جبهه جدیدی برای نیروهای انقلاب بود: «جبهه فرهنگی». دشمن، جنگ نظامی را در ظاهر ترک کرده بود و جنگ اقتصادی هم معنایی نداشت چون دولت ما داشت همه فرمولهای دیکتهشده بانک جهانی را برای توسعه، اقتباس و از او استقراض میکرد. سرمایهداری بینالمللی برای تحقق اهدافش که همانا منحرفکردن انقلاب از مسیر اصلیاش بود، جاده را هموار میدید. اینجا فقط یک چیز مانع بود: «فرهنگ». ساختارسازی اقتصادی و بعد از آن سیاسی، باید روی بستری فرهنگی مینشست که این بستر نیاز به دستکاریهایی داشت.
بیشتر بخوانید:
این «فرهنگ» چیست و چه بود که محل اصلی نزاع واقع شده بود و چرا رهبر انقلاب در سال 68 شکلدهی یک گفتمان عمومی را علیه «تهاجم فرهنگی» کلید زد؟ تعاریف گوناگونی از فرهنگ ارائه شده است. فرهنگ از آن دسته مفاهیمی است که تصوری بسیط از آن در ذهن ما وجود دارد اما هنگامی که میخواهیم آن را تعریف کنیم، درمیمانیم و اختلاف تعابیر بهوجود میآید؛ حتی عدهای معتقدند فرهنگ قابل تعریف کردن نیست و این ما هستیم که توسط فرهنگ تعریف میشویم، نه اینکه ما فرهنگ را تعریف کنیم. با این حال یک تلقی ضمنی از فرهنگ در سالهای پس از جنگ وجود داشت که با اینکه غلط نبود اما کامل نبود. تلقی این بود که فرهنگ همان «اخلاق اجتماعی» بود؛ چیزی که با مسامحه میتوان آن را «فرهنگ عمومی» نامگذاری کرد. در این تلقی بود که تعظیم شعائر دینی، حجاب، نماز، آداب معاشرت و... برجسته میشد. حساسیتها به پدیده «بیحجابی» در میان مردم متدین ایران از جنس همین دغدغهها بود. این تلقی از فرهنگ نمیتوانست بهتنهایی در برابر هجمه دشمن مقاومت کند زیرا بسیاری از این مظاهر فرهنگ بهراحتی توسط دشمن بهلحاظ محتوا و کارکرد مصادره به مطلوب میشد. از طرف دیگر مدیومهای جدید رسانهای مانند سینما، ماهواره، اینترنت، بازیهای ویدئویی و حتی کتابهایی با محتواهای جدید، در حال ظهور و بروز بود که دارای جذابیت خاصی بود و بر ذهنیت و زندگی نخبگان و سپس مردم اثر میگذاشت.
در این شرایط بود که یک تلقی دیگر از فرهنگ برجستهتر شد که همان تلقی «فرهنگ بهمثابه محصولات فرهنگی و رسانهای» بود. از آنجا که این ابزار جدید حامل محتوای خاصی بود که لزوما با فرهنگ پیشینی ما سازگار نبود، جبهه جدیدی در مقابل آن شکل گرفت. نقشآفرینان این جبهه بیشتر متخصصان فرهنگی، نویسندگان، دانشگاهیان و اهالی رسانه بودند. سرآمد این جبهه هم که بعد از شهادتش موجب شکلگیری یک جریان فرهنگی فراگیر و قدرتمند شد، «سید شهیدان اهل قلم» شهید سید مرتضی آوینی بود که این لقب را از زبان رهبر انقلاب گرفت. در این تلقی از فرهنگ، دشمن بهدنبال تغییر ذهنیت و علایق ما از طریق تولیدات رسانهای گوناگون است. کتاب مینویسد تا چهره پیامبر اسلام را مشوش کند، فیلم میسازد تا شرایط سیاهی از ایران نمایش دهد، پژوهش میکند تا محاسبات ما را در شناخت واقعیت مختل کند، شبکه تلویزیونی راه میاندازد تا نظام خانواده را متزلزل کند، نشریه درمیآورد تا مفاهیم وارداتی و تقلبی را در ذهن ما بکارد و... . این تلقی از فرهنگ بعدها با گسترش اینترنت و همچنین مشاهده تاثیر علوم انسانی، ذیل ادبیات «جنگ نرم» بازتولید شد.
فراموش نکنیم که قرار بود دشمن از طریق اقتصادی یا سیاسی یا فرهنگی نظام ما را از راه انهدام هویت اسلامی براندازی کند. به همین دلیل استراتژی دشمن در مقاطع گوناگون دچار قبض و بسطهایی شده است. گاهی بیشتر بهدنبال تهاجم به بینشها و نگرشهای مردم بوده است، گاهی روابط داخلی قدرت را هدف گرفته و گاهی ضعفهای اقتصادی ما متمرکز شده است. به همین دلیل پس از تمرکز بر فرهنگ در سالهای پس از جنگ (فرهنگ بهمثابه تولیدات فرهنگی و رسانهای)، بهدنبال روابط قدرت رفت و سالهای میانی دهه 70 تا دهه 80 دوران رفرم و نرمالیزه کردن انقلاب در سطح سیاسی شد. پس از این دوران؛ یعنی از حوالی سال 88 به اینسو، جنگ اقتصادی برای تضعیف اراده مردم ایران در دستور کار قرار گرفت. از همین سالها به بعد بود که رهبر انقلاب شعار هر سال را شعار اقتصادی تعیین کرد و گفتمان کار، جهاد اقتصادی، همت مضاعف، تولید، اقتصاد مقاومتی و... سر دست گرفته شد. البته همچنان گفتمان فرهنگی در این سالها جریان داشت اما نوک پیکان گفتمان فرهنگی که در قالب محصولات فرهنگی متبلور میشد، اقتصاد بود.
حالا که در سالهای پایانی دهه 90هستیم، کشور ما از یک جنگ اقتصادی تمامعیار در حال عبور کردن است. دشمن در این عرصه هر چه داشته رو کرده است و محاصره اقتصادی به تمامیت رسیده است. از طرف دیگر اقتصاد ایران در حال پوستاندازی است و تکیه به ظرفیتهای داخلی به ضرورتی انکارناپذیر تبدیل شده و کسبوکارهای کوچک و بزرگ در حال شکلگیری است. البته دولت فعلی همچنان به ایده دیپلماسی خارجی دلبسته است اما تغییر سیاسی آینده که بعید بهنظر نمیرسد، میتواند موتور جهش اقتصادی ایران را چندبرابر قدرتمندتر کند.
حالا دوباره مقوله فرهنگ؛ اینبار با تلقی جدیدتر و کاملتری در حال بازگشت به صدر است. نشانههای این بازگشت هم در تحرکات جبهه دشمن قابل ردیابی است و هم در بیانات رهبر انقلاب. تصادفی نیست که کمپین مسیح علینژاد برای مقابله با حجاب تبدیل به یکی از پرتکرارترین محتواهای فضای مجازی میشود و اینچنین حمایت لجستیکی از او بهعمل میآید. تجمع اخیر دانشگاه تهران که در ماه رمضان انجام شد، علاوه بر آنکه علیه حجاب بود، خواهان روزهخواری در ملأعام هم بود. روزه و حجاب دو نماد تقیدات دینی است. دشمن امروز روی میل به رهایی از این تقیدات سرمایهگذاری کرده است؛ چیزی که با عنوان «اباحیگری» یا «ولنگاری» میشناسیم. مساله اصلی آن تجمع بهمثابه نقطه بحرانی و حاد جریان تهاجم فرهنگی، نه آزادسازی اقتصاد، نه آزادی انتقاد، نه برابری و عدالت و نه مبارزه با فساد بود. زبان حال و قال تهاجم فرهنگی اخیر این است که «بگذارید خوش باشیم و حال کنیم». حتی چپها و مارکسیستهایی که قاعدتا باید طرفدار برابری اقتصادی و ... باشند در این تجمع صحنهگردان بودند. یکی از خبرنگاران زن اصلاحطلب در واکنش به تجمع دانشگاه تهران با لحنی توام با حسرت سخنی با این مضمون گفته بود که خوش بهحال شما! شما بهدنبال «زندگی» هستید! ما باد توی کلهمان بود و دنبال ایدئولوژی و سیاست بودیم!
تاکید دوباره رهبر انقلاب بر مقوله فرهنگ در سخنرانیهای اخیر بسیار پررنگتر شده است. مدتی قبل بحث «آتش به اختیار» درباره فعالیتهای فرهنگی توسط رهبری مطرح شد و اینبار در جمع اعضای هیات دولت بهطور خاص واژه «تهاجم فرهنگی» دوباره بهکار برده شد. بهویژه مقوله حجاب طنین دوبارهای یافت و در همین سخنرانی جمع هیات دولت، رهبری گفت: «دشمنان صراحتاً میگوید که غلبه بر جمهوری اسلامی و حاکمیت اسلام با جنگ نظامی و تحریم اقتصادی امکانپذیر نیست و باید با نفوذ فرهنگی و تأثیرگذاری بر ذهنها و تحریک هوسها به این هدف رسید... ما معتقد به بستن فضای فرهنگی کشور نیستیم اما با ولنگاری فرهنگی بهشدت مخالفیم... ابراز نگرانی نسبت به مسأله حجاب در جامعه، بجا و صحیح است. حجاب یک حکم شرعی و یک مسأله قانونی است و در درجه اول دستگاههای دولتی و حکومتی و مدیران آنها مراقبت کنند تا براساس قانون عمل شود».
بازگشت دوباره فرهنگ به میدان اصلی منازعه به این معنا نیست که همان تلقیهای گذشته درباره فرهنگ راهگشاست. دشمن در تهاجم متاخر فرهنگی نه صرفا بر فرهنگ و اخلاق عمومی و نه صرفا بر تولیدات رسانهای متمرکز است. دشمن «زندگی» را با تمام شوون آن هدف گرفته است. یکی از تلقیها درباره فرهنگ «فرهنگ بهمثابه شیوه انطباق ذهنیت و زیست انسانی محیط» است. در این تلقی همه آنچیزی که در زندگی ما نقشآفرینی میکند، محلی برای تعارضات و منازعات فرهنگی است. معماری، آموزش، شغل، روابط زناشویی، خورد و خوراک، کنشهای سیاسی و... همگی سویهای فرهنگی دارد، به این معنا که هم ذهنیت فرهنگی مردم بر آن اثر میگذارد و دشمن در این عرصه بهدنبال تغییر بینشها و گرایشهاست و هم ساماندهی عرصههای گوناگون زندگی حاوی اثرات فرهنگی است. بهعنوان مثال هم حجاب و بیحجابی روی فرهنگ اثرات عمیق و پهندامنه دارد و هم سایر شوون حیات انسانی روی مقوله حجاب اثرگذار است. چنین تلقی کاملتری از مقوله فرهنگ در گام دوم انقلاب راه انقلاب را هموارتر خواهد کرد.
منبع: صبح نو