ماهان شبکه ایرانیان

ابعاد سیاسی و اعتقادی خطبه امام چهارم در شام

پیش از بررسی سخنان امام چهارم در مسجد شام، توجه به نکات زیر لازم و ضروری است:

پیش از بررسی سخنان امام چهارم در مسجد شام، توجه به نکات زیر لازم و ضروری است:

1- اسلام بنی امیه، اسلام اصیل و برخاسته از عمق دل و جان و فکر نبود و آنان تظاهر به اسلام می کردند، چون پس از سالها مبارزه و نبرد جبهه کفر و شرک به سرکردگی ابو سفیان پدر معاویه و جد یزید و جنایت متعدد، آنها ناگزیر جلد عوض کردند و با تظاهر به اسلام و نفوذ در آن و با فرصت طلبی ویژه، اکنون معاویه به خلافت رسیده است و با نیرنگی خاص خلافت رسول الله تبدیل به سلطنت کرده و یزید را بر گرده مردم سوار نموده است، نفوذ شرک و بت پرستی در اعماق دل آنان، خیلی بیشتر از اسلام و توحید است.

در شعر معروف یزید این واقعیت کاملا نمودار است که می گوید:

 

لیت اشیاخی ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الاسل

 

لعبت هاشم بالملک فلا

خبر جاء و لا وحی نزل

 

و چنین زمامداری، هرگز اسلام خالص و توحید را ترویج نخواهد کرد، بلکه اسلام معاویه ای و بنی امیه ای ترویج شد، پس نخستین وظیفه امام اشاره به همین نکته و معرفی رزالت خانوادگی یزید بن معاویه است. ضمنا شعر زیر گویای رزالت خانوادگی آنان است.

 

داستان پسر هند مگر نشنیدی

که از او سه کس او به پیامبر چه رسید

 

پدر او لب و دندان پیامبر بشکست

مادر او جگر عم پیامبر، بدرید

 

او بناحق، حق داماد پیامبر بستاند

پسر او، سر فرزند پیامبر ببرید

 

بر چنین قوم تو لعنت نکنی، ننگت باد

 لعن الله یزیدا و علی ال یزید

 

2- نبوت و رسالت حضرت محمد(ص) و توجه عمیق به مساله رسالت و ارتباط مستقیم امام حسین(ع) و اسراء به آن حضرت و پیوند ناگسستنی آنان به پیامبر اسلام.

3- تبلیغات سی ساله ای که بر ضد علی(ع) در شام و نواحی آن صورت گرفته است تا آنجا که بسیاری از مردم شام در اثر تبلیغات شوم معاویه، علی (ع) اول مسلمانی را که اسلام با زحمات و فداکاریهایش پابرجا مانده است، مسلمان ندانند.

پس فشار خطبه، بیشتر باید بر محور عظمت و شخصیت اسلامی و تقوائی علی و مقام و منزلت و فداکاریش در اسلام دور بزند و این نکته استک ه مسئولیت امام چهارم را حساستر و سنگین تر می کند و لذا می بینیم امام قسمت مهم خطبه را به این جهت و زحمات آن حضرت و مقام او در اسلام، اختصاص داده است.

4- آگاهی مردم و بیدار ساختن آنان و افشاگری جنایتهای بنی امیه به ویژه ستمهائی که بر خاندان پیامبر و فرزند آن حضرت و اهل بیت و ذریۀ رسول نموده است. و امام بحق نقش خویش را خوب ایفا کرد در حق علی(ع) و امام حسین(ع) و حقانیت آنان و شهادت مظلومانه اش، داد سخن داد...

5- تحریک احساسات و عواطف مردم بنفع اهل بیت پیامبر و بر ضد بنی امیه و یزید است که از این فرصت، نباید غفلت کرد، از این جهت امام با تحریک عواطف، طوفانی بر ضد بنی امیه و یزید بپا ساخت و همه بافته های آنانرا واچید.

6- تازه اهالی شام فهمیدند که اقرباء و نزدیکان پیامبر، معاویه و یزید نیستند که بدروغ خود را جا زده بودند، بلکه همین اسرای مظلوم که خارجی معرفی شدند، ذراری پیامبر و ذوی القربی می باشند.[1]

7- ضما یادر آور می شویم که اجازه سخن گفتن به یک اسیر به این آسانی امکان ندارد بلکه عوامل متعددی باید دست بهم بدهد تا بیک اسیر اجازه سخن، آنهم منبر رفتن در یک اجتماع عظیم در مسجد جامع، در حضور همه سران کشوری و لشکری و خلیفه و مهمانان خارجی و... انبوه مردم شام، داده شود.

مدت اقامت اسراء در شام و سخنان زینب کبری و زین العابدین(ع) در مراحل مختلف و برخوردهای پراکنده آنان زمینه روشنگری اجمالی مردم را فراهم ساخت و کم و بیش احساس شده بود که به فرزندان پیامبر ستم شده و باید به آنان اجازه داده شود تا از خود دفاع کنند و خود را به مردم شام بشناسانند... و ضمنا طرفداران اهل بیت کم و بیش شکل یافته بود و گروه فشاری در داخل بوجود آورده بودند که همین فشار و اصرار مردم سبب شد که یزید اجازه سخن گفتن به امام بدهد با اینکه از اینکار شدیدا وحشت داشت.

حتی او دربارۀ درخواست طرفداران خود، که میگفتند چه عیب دارد؟ اجازه بده، این بیمار که قدرت سخن گفتن ندارد، با چند کلمه حرف، خود را رسوا خواهد کرد! !

"یزید، گفت من او را می شناسم "انّه من اهل بیت قد زقّوا العلم زقا"در نقل دیگر آمده است که معاویۀ دوم، فرزند یزید، اصرار کرد که باو اجازه بدهد و یزید گفت: شما اینها را نمی شناسید، اینان علم و فصاحت را با هم (از کودکی) به ارث بردند می ترسم از خطبه اش فتنه ای بر پا شود که وبالش بر ما بماند.

8- نکته دیگر آنکه این خطبه بطرق مختلفی نقل شده است!در برخی از روایات در مقام فضایل هفتگانه "منّا البتول "آمده ولی در برخی دیگر"منّا المهدیّ "الّذی یقتل الدّجال "آمده است[2]

خطبه ایکه مقتل خوارزمی ج 1 ص 140 طبع نجف نقل کرده مفصلتر از همه است که قسمت عمده اش دربارۀ فضایل و شرح فداکاری ها و ویژگیهای امیر مومنان علی علیه السلام است.

در برخی از خطبه ها آمده است "حمل الزکات باطراف الرداء"ولی بیشتر مورخین "حمل الرکن (حجر الاسود) باطراف الرداء"را نقل کرده اند.

بسیاری از مورخین خطبه طولانی را نقل کرده اند لی برخی هم ختصر آن مثل خطبه ایکه ابی مخنف نقل کرده است. و نیز ناسخ ج 2 حالات امام ص 221.

9- امام قبل از رفتن به منبر سخنان خطیب رسمی دربار را که چاپلوسانه در مدح معاویه و یزید، سخن گفته بود، بی اعتبار ساخت و فرمود: بد سخنگوئی هستی که بخاطر رضایت مخلوق (یزید) عذاب و خشم خداوندی را خریدی "لقد اشترتی مرضاة المخلوق بسخط الخالق "

10- منبر مکان مقدسی است، جای گفتن حقایق و ترویج حق است نه دروغ و تهمت و تملق، چاپلوسی و ترویج باطل، منبری که وعاظ السلاطین بر آن سخن بگویند، منبر نیست چوب یا سنگ و آجر است... بهمین مناسبت امام چهارم فرمود اجازه بده بروم بر روی این "چوبها"صحبت کنم نگفت: بر این منبر.

آری قبلا چوب بود و بعدا که محل روشنگری حقایق شد و امام حقگو بر آن قرار گرفت، منبر شد.

امام(ع) با اصرار مردم بالای منبر رفت و پس از حمد و ستایش خداوند با شیواترین بیانها و رساترین کلمات، و درود و سپاس فراوان، به پیامبر اسلام و ستودن مبانی دین... چنین فرمود

"ایّها النّاس اعطینا ستّا و فضّلنا بسبع..."

"ای مردم ما (از طرف خداوند،) به عطایای ششگانه و فضایل و برتری هفتگانه مفتخر شویم

"پیامبر برگزیده خدا، از ما است.

صدیق امت، علی بن ابیطالب "که در نخستین روزهای غربت اسلام به نبوت پیامبر گواهی داده، از ماست

"جعفر طیار (شهید راه حق و فضیلت که عوض فداکاریهایش در آسمان و بهشت بال به بال فرشتگان پرواز می کند از ماست. (و منا الطیار.)

"قهرمان اسلام و شیر مرد شجاع و حمزه سید الشهداء) شیر خدا وشیر رسول خدا از ما است.

"- امام حسن(ع) و امام حسین(ع) دو سبط عالی مقام پیامبر(ص) از ما است.

- مهدی این امت که آخرین حجت الهی و نابود کننده دجال فتنه گر، است از ما می باشد (یعنی همه افتخارات اسلام در دست ما است و یزید نمی تواند حقایق تاریخ اسلام را تحریف و جابجا کند).

این مردم هر که مرا می شناسد که می شناسد و آنکه نمی شناسد بداند که من فرزند مکه و منی، فرزند زمزم و صفا هستم من فرزند آن بزرگواری هستم که "حجر الاسود""را با گوشه واطراف عبا برداشت[3]

"من فرزند بهترین کسی هستم که احرام بست و طواف و سعی نمود و حج بجا آورد.

"من فرزند کسی هستم که به معراج رفت و در یک شب از (مسجد الحرام) به (مسجد الاقصی، بیت المقدس) برده شد[4] از آنجا توسط جبرئیل به سدرة المنتهی و سپس به مقام قرب الهی رسید... ثم دنی قتدلی فکان قاب قوسین او ادنی " "من فرزند کسی هستم که فرشتگان بر او درود فرستادند (و با آنان نماز گذاردند).

"من فرزند کسی هستم که خداوند بزرگ به او وحی کرد.

"من فرزند محمد مصطفی(ص) هستم.

 (پس از معرفی پیامبر (ص) به معرفی امیر مؤمنان علی(ع) می رسد که مردم شام نه تنها شناخت لازم و کافی از او نداشتند، بلکه معاویه نسبت به او حق کشی ها کرده و چهره ضد اسلامی و بدی از او ترسیم نموده بود... پس لازم است چهره واقعی علی(ع) ترسیم گردد. بهمین جهت خصوصیات او را بر می شمرد)

"من فرزند علی مرتضایم، او که در رکاب پیامبر(ص) با دو شمشیر و با نیزه جهاد میکرد و آنقدر شمشیر زد تا بینی گردنکشان را بخاک مالید و توحید را پذیرا شدند[5] و به یگانگی خداوند شهادت دادند.

"من پسر کسی هستم که دوبار، هجرت کرد[6] دو بار با رسولخدا، بیعت نمود[7] و شجاعانه در"بدر"و"حنین "از اسلام دفاع کرد و هرگز بت نپرستید و لحظه ای هم به خدا کافر نشد.

"انا ابن صالح المومنین، وارث النّبیین، قامع الملحدین، یعسوب الدّین، نور المجاهدین، زین العابدین، تاج البکائین و اصبر الصّابرین، و افضل القائمین من آل یاسین و رسول ربّ العالمین ". من پسر صالح مومنان، وارث پیامبران، سلطان دین، نور جهادگران، زینت عبادت کنندگان، زیور و تاج گریه کنندگان و شکیباترین شکیبایان و برترین قیام کنندگان از آل یاسین و از آل رسول پروردگار جانیان هستم... "

"نیای من کسی است که جبرئیل پشتیبانش بود و میکائیل کمکش می داد، پدرم حامی و پاسدار مسلمانان بود، او کسی است که با (ناکثین و قاسطین و مارقین) "پیمان شکنان، ستمگران و از دین بدر رفتگان، (در جنگ جمل، صفین، و نهروان) مبارزه و جهاد کرد. "

من فرزند کسی هستم که افتخاراتش از تمام قریش برتر و بیشتر است.

"او نخستین کسی است که دعوت خداوند را اجابت کرد و ایمان آورد و در ایمان و... از همه مقدم تر بود، او شکننده کمر متجاوزان و نابود کننده و خوار کننده مشرکان و تیر و پیکان خدائی بر قلب منافقان بود، زبان حکمت خدا، و یاری دهنده دین حق، ولی امر خدا، مخزن علم الله و دانش الهی بوده، سماحت و بزرگی داشت و سخی و پاک بود... او پناه مردم، و دادرس ترین مردم برای ستمزدگان بود!!.

"او شیر بیشه شجاعت بود، و هنگامیکه تیرها و نیزه ها از هر طرف می بارید، و بلاء نزدیک می شد، او دشمنان دین و و مشرکان را در جنگ چون، آسیاب خورد می کرد و به باد فنا می داد"یطحنهم فی الحروب طحن الرّحی و یذورهم زروا الرّیح الهشیم "

"او شیر حجاز و امام و پیشوای عراق بود، مکّی، مدنی، ابطحی، تهامّی، حنیفی، عقبی، بدری، احدی، شجری، مهاجری ومن العرب سیّدها و من العجم لیث ها، وارث المشعرین ابو السبطین الحسن و الحسین، مظهر العجائب، و مفرّق الکتائب و الشّهاب الثّاقب و النور الغالب، اسد اللّه الغالب، مطلوب کلّ طالب، ذاک جدّی علی بن ابیطالب "[8]

آنگاه فرمود:

"من فرزند آن بزرگواری هستم که پدر دو سبط گرامی پیامبر (امام حسن و امام حسین) است.

من فرزند فاطمه زهرایم...

سپس فرمود

من فرزند کسی هستم که به خون خویش غوطه ور شد، او را مظلومانه کشتند و با لب تشنه سر بریدند.[9]

پژواک سخنان امام

هنوز سخنان امام تمام نشده بود که آنچنان صدای ناله و گریه بلند شد و هیجان در مردم پدید امد که یزید وحشت کرد وبرای انحراف اذهان و توجه مردم به نماز و ضمنا قطع سخنان زین العابدین، دستور داد اذان بگویند

مردمی که تاکنون، امام(ع) را یک اسیر تبعیدی و حتی خارج از اسلام می دانستند، تازه به اصل موضوع رسیده و فهمیدند که او کیست؟

ناگاه صدای اذان بلند شد

"الله اکبر"

امام(ع) در بالای منبر فرمود خدا بزرگ است و هیچ چیز بزرگتر از خدا نیست.

"اشهد ان لا اله الاّ اللّه"

امام(ع) - من نیز گواهی می دهم که خدائی جز او نیست، دل و زبانم، گوشت، پوست و استخوان و مغزم، گواه یگانگی اوست "شهد بها لحمی و دمی و عظمی و مخی و... "

"اشهد ان محمدا رسول الله"

اینجا بود که امام آخرین ضربه کاری را به مغز یزید و همینطور بر نظام پوسیدۀ رژیم او، کوبید و فریاد زد، ای موذ ن به همین محمد سوگند، کمی درنگ کن و سپس رو به یزید کرد و گفت: ای یزید آیا این پیامبر (محمدص) جد تو است یا جد من.

اگر بگوئی جد تو است، دروغ نگفته ای، چون همه ترا می شناسند. اگر بگوئی جد من است، پس چرا عترت و اهل بیت او را کشتی و دختران و فرزندانش را اسیر کردی چرا؟چرا؟چرا... ؟"

یزید، از کلمات امام چهارم (ع) و وضع آشفته و تحریک شده و بر آشفته، مجلس را ترک گفت و گروهی از مردم از شدت ناراحتی و نفرت از یزید و خاندان اموی، نماز نخوانده از مسجد بیرون رفتند و این نکته با توجه به اهمیت دادن مسلمانان به نماز جماعت در اول وقت... و خود، نمودار تاثیر سخنان امام چهارم(ع) در عمق روح و جان مردم شام بوده و این بود. طنین گسترده ابعاد سیاسی، اعتقادی، حماسی سخنان امام(ع) در مسجد دمشق که زمینه ساز سقوط حکومت ننگین اموی گردید.

پی نوشت ها

[1] به بحار الانوار ج 45 ص 174 و... مقتل خوارزمی، مقتل ابی مخنف، تاریخ کامل بهائی، مناقب ابن شهر آشوب و به کتاب امام چهارم پاسدار انقلاب مراجعه شود.

[2] بیشتر مورخین که خطبۀ آن حضرت را با عبارت "فضلنا بسبع"آورده اند، فضیلت هفتم را ذکر نکرده اند و برخی هم "منا البتول "را اضافه کرده و فنس الامهموم ص 215 بنقل از تاریخ کامل بهائی ج 2 ص 300"منا المهدی الذی یقتل الدجال "را نقل کرده است.

[3] اشاره به داستان نصب حجر الاسود بدست پیامبر در سال 35 پس از عام الفیل است گر چه احتمال دیگری هم دارد که منظور از"حمل الزکاه باطراف الرداء"کنایه از حمل زکات مال، بوسیله عبا و بردن ان بدر خانه مستمندان و مستحقان باشد.

[4] اشاره به داستان معراج پیامبر(ص) است.

[5] (ضرب ضربتین) که در متن عربی آمده اشاره به شکستن شمشیر علی بن ابیطالب در کوران "جنگ احد"است که ""ذو الفقار"در آن لحظه بوسیله فرشته ای به او داده شد مجمع البحرین کلمه "فقر"و بحار ج 42 ص 58

شاید کنایه از دو نوع نبرد و جهاد آنحضرت باشد یکی در دوران پیامبر که جنگ برای تنزل قرآن و دیگر پس از آن جنگ برای تاویل قرآن کرد. چنانکه حدیث نبوی اشاره می کند یا علی ستقاتل بعدی علی التاویل کما یقاتل علی التنزیل "

و احتمال دارد که کنایه باشد از این که علی(ع) در گرما گرم جنگ از کثرت شجاعت با دو شمشیر و یا دو نیزه نبرد می کرد. و یکی به دست راست و دیگری به دست چپ می گرفت و باصطلاح قهرمانان ضربۀ چپ و راست می زند!!

[6] درباره هاجر هجرتین (دوبار هجرت کرد) احتمالاتی داده می شود.

الف- هجرت اول امیر مومنان(ع) ا مکه به شعب ابیطالب که مدت سه سال طول کشید و دوم هجرت از مکه بمدینه.

ب- هجرت اول از مکه بمدینه و دوم هجرت از مدینه به یمن به دستور پیامبر (ص) برای ارشاد و هدایت و رهبری مردم آن منطقه.

ج- هجرت از مکه به مدینه و از آنجا به کوفه هجرت کرد و همانطوریکه پیامبر(ص) و علی و مسلمانان با هجرت خود پایگاه اسلام را از مکه بمدینه منتقل کردند وصی پیامبر علی(ع) نیز روی مصلحتی دار الهجره را از مدینه به کوفه منتقل ساخت چنانکه خود فرمود "و اعلموا ان دار الهجره قد قلعت باهلها و قلعوا بها و جاشت جیش المرجل و قامت الفتنة علی القطب فاسرعوا الی اببرکم و بادروا جهاد عدوکم.

"آگاه باشید که در اثر فتنه طلحه و زبیر...) دار الهجرة (مدینه) با تمام اهلش کنده شده و اهلش از آن دور شدند و مانند دیگ جوشان بجوش و خروش آمده اند و برای نابودی فتنه بر دور قطب و مداردین جمع گشته اند پس بسوی امیر و رهبر خود خویش شتاب کنید و او را برای جهاد با دشمنان خود یاری کنید... " (نهج البلاغه نامه 1 ص 822)

[7] منظور از دو بیعت امیر مومنان(ع) یکی بیعت آنحضرت در بیعت عقبه است (و یا بیعت آنحضرت در آغاز دعوت پیامبر در دعوت عشیره الاقربین است و دیگری بیعت "رضوان... "

[8] منسوب به مکه و مدینه و بطحا و تهامه و به دین حنیف بود در بیعت عقبه جنگ بدر و احد شرکت داشت هجرت کرد آقای عربها، شیر عجمها بود وارث مبشرین و پدر امام حسن و امام حسین(ع) و مظهر عجائب و مبرا کننده دسته ای نظامی دشمن، تیر و شهاب ثاقب، نور پیروز و فاتح و شیر خدای غلبه کننده و مطلوب و خواسته همگی خواستاران و طالبان بود.

این است جد من علی ابن ابیطالب

[9] کامل بهائی ج 2 ص 30 و... بحار الانوار ج 45 ص 174 و مقتل خوارزمی، مقتل ابی مخنف، مناقب ابن شهر آشوب و نفس المهموم ص 284

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان