دانشمندانی در غرب هستند منصفانی هم در غرب هستند باید بدانند که هیچ کس به اندازه ذات مقدس رسول گرامی به بشریت خدمت نکرده است قبل از رسالت آن حضرت، وضع خاورمیانه را و امپراطوری های مقتدر جائر را شناسایی کنند جاهلیت ایران را، جاهلیت روم را، جاهلیت حجاز را که هم به جهل علمی مبتلا بودند هم به جهالت عملی بررسی کنند جنایت هایی که در امپراطوری های ایران و روم می شد بررسی کنند تا ببینند وجود مبارک آن حضرت آمده عقل و عدل را نصیب بشر کرد هم اینها را عاقل و عالم کرد هم اینها را عادل و وارسته کرد کسی که فرشته الهی بود در زمین، کسی که قبل از اینکه به مقام شامخ نبوّت برسد مردم را به اتحاد دعوت کرد قبل از اینکه به مقام شامخ نبوّت برسد نظام برده داری را برمی داشت به آن کسی که پسر بود و عبد بود می گفتند غلام و عبد، به آن کسی که دختر بود و برده بود می گفتند اَمه و کنیز وجود مبارک حضرت قبل از اینکه به مقام شامخ رسالت برسد به جای اینکه بفرماید عبد و اَمه که یک واژه رسمی آن روز بود می فرمود فَتی، فَتاة[1] فتی یعنی جوان، فَتاة یعنی دختر جوان خب این کسی که به فکر آزادسازی جوامع بشری بود هم آزادی از بردگی ظاهری هم آزادسازی از بردگی اخلاقی و هوس و مانند آن، این کسی که خدای سبحان در کتاب های آسمانی پیشین شناسنامه حضرت را بازگو کرد او را معرفی کرد ﴿یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلاَلَ الَّتِی کانَتْ عَلَیهِمْ﴾[2] فرمود پیامبری می آید که مردم را آزاد می کند زنجیر را از گردن اینها برمی دارد از پای اینها برمی دارد آن اسارت و بردگی را از اینها برمی دارد اینها را آزاد می کند به سیادت می رساند جهان را به عقل و عدل دعوت کرده است چه در جاهلیت حجاز چه در جاهلیت ایران چه در جاهلیت غرب، بتها را برطرف کرده است خداشناسی را به جای بت پرستی نشانده است این شخص عالی ترین مقام انسانیت را داراست در پیشگاه او باید خضوع کرد تأدّب کرد وجود مبارک عیسای مسیح (سلام الله علیه) بشارت داد جوامع بشری را منتظر ظهور آن حضرت کرد سالیان متمادی منتظر ظهور بودند این چنین نیست که این انتظار فرج مخصوص ما باشد در رابطه با وجود مبارک ولی عصر (ارواحنا فداه) مسیحیان آن روز هم بی صبرانه منتظر ظهور منجی بشریت بودند که وجود مبارک رسول گرامی ظهور کرده است آن پیش بینی ها و پیش گویی هایی که خدای سبحان به مسیح (علیه السلام) داد و مسیح (علیه السلام) به جامعه ترسایان اعلام کرد آن به وقوع پیوست همان طوری که وجود مبارک مسیح بشارت داد که منتظران ظهور آن حضرت به مقصد رسیده اند وجود مبارک رسول گرامی هم به ما بشارت داد که ما هم امیدواریم روزی فرا برسد این انتظار ما به سر آید این انسان فرشته منش، شایسته عالی ترین احترام است بنابراین هم دانشمندان غرب را باید توجیه کرد که این عظمت برای رسول گرامی است و لاغیر و هم آن اهانت کنندگان را باید تنبیه کرد سر جایشان نشاند که با آن قیام مردمی است با آن مبارزات مردمی است با آن تلاش و کوشش مردمی است و با آن تظاهرات مردمی است که همچنان در سراسر جهان ادامه دارد چیزی را که اینها برای ما آوردند یعنی توحیدی که آوردند عقل و عدلی که آوردند اگر کسی بخواهد آسایش داشته باشد و آرامش داشته باشد و آسوده زندگی کند باید فرمایش اینها را عملی کند هنوز به مقام نبوّت نرسیده بود که یک گرانی در مکه اتفاق افتاد وجود مبارک حضرت با اینکه سنّش کم بود عموهای خود را جمع کرد در یک محفل خانوادگی فرمود: «ألا نحمل ثقل أبی طالب» فرمود الآن وضع گرانی است عموی من و برادر شما ابوطالب عائله مند است ما باید بیاییم عائله او را تقسیم کنیم این بار سنگین او را توزیع کنیم برخی از فرزندان ابوطالب را ما بگیریم جزء عائله ما بشود تا فشار گرانی بر عموی عائله مند ما ابوطالب تحمیل نشود «ألا نحمل ثقل أبی طالب» عموهای او پذیرفتند وجود مبارک رسول گرامی نتیجه این جلسه مشورتی خانوادگی را به اتفاق بعضی از عموها به حضور عمویش ابوطالب پدر علی بن ابی طالب (سلام الله علیهما) رساند او هم قبول کرد فرمود: «دعوا لی عقیلاً و خذوا من شئتم» فرمود من عائله مندم حق با شماست گرانی است حق با شماست پیشنهاد خوبی است که بیاید عائله مرا خودتان اداره کنید ولی پسر بزرگ من عقیل را نزد من بگذارید سایر فرزندها را خواستید ببرید، ببرید وجود مبارک رسول گرامی از این فرصت استفاده کرد فرمود علی سهم من[3]وجود مبارک حضرت امیر در محضر وجود مبارک رسول گرامی (علیهما الصلاة و علیهما السلام) قرار گرفت این قبل از این بود که وجود مبارک رسول اکرم به مقام نبوّت برسد اینها خاندان کرم اند اینها خاندان عزّت و شرف اند اینها عقل آوردند عدل آوردند اتحاد آوردند برادری آوردند مواسات آوردند مساوات آوردند بالأخره چهار تا دانشمند در غرب هست چهار تا آدم عاقل در غرب هست اینها باید بفهمند بشریت در کنار سفره وجود مبارک رسول گرامی نشسته است مگر با بددهنی مگر با اهانت مگر با جسارت می شود جلوی نور را گرفت؟!
آن نصیحت نهایی این است که خدای سبحان مستقیماً از پیامبرانش مخصوصاً از حضرت رسول خدا (علیهم الصلاة و علیهم السلام) حمایت می کند این چنین نیست که خدا صبر کند هر بددهنی اهانت کند، بالأخره شما می بینید جایی یک عذاب الیم پیدا می شود اینها افسانه نیست یک وقت شما می بینید فلان جا آتش سوزی شد فلان جا زلزله آمد درست است همه اینها نظام علمی دارد حساب شده است اما رهبری این نظام علمی به دست کیست یعنی بخواهد رَجْفه بیاید زلزله بیاید با حساب است یا بی حساب؟ ما یک تافته جدابافته نیستیم ما یعنی انسان، گوشه ای از جهان هستیم هم کار ما در جهان اثر دارد هم رخدادهای عالم در ما اثر دارد جهان، انسان، پیوند انسان و جهان اضلاع سه گانه این مثلث تحت تدبیر و رهبری خدای سبحان است فرمود: ﴿وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ﴾[4] فرمود اگر مردم سرزمینی اهل ایمان باشند اهل تقوا باشند ما برکات زمین و آسمان را نازل می کنیم ما اگر مشکل داخلی نداشته باشیم با خودمان بسازیم با هم نوعمان بسازیم با خدایمان رابطه داشته باشیم هیچ تهدیدی کارساز نیست نمی تواند ما را از پا در بیاورد روزی ما به دست غرب نیست روزی ما به دست شرق نیست فرمود شما با تقوا باشید روزی شما به عهده من، همه انسان ها عائله خدا هستند در سورهٴ مبارکهٴ هود فرموده است که تمام موجودات عائله من هستند هر مار و عقربی در عالم زندگی کند در نزد من پرونده ای دارد ﴿مَا مِن دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا﴾[5] این ﴿عَلَی﴾ نشانه تعهّد الهی است فرمود تمام مارها تمام عقرب ها همه موجودات دریایی و صحرایی و فضایی نزد من پرونده دارند عائله من هستند من موظفم اینها را اداره کنم ما اگر بین خود و خدای خود اصلاح کنیم نه بیراهه برویم نه راه کسی را ببندیم نه اهل تجمّل باشیم همین قناعت را داشته باشیم هیچ تهدیدی نمی تواند ما را از پا در بیاورد هیچ تحریمی نمی تواند ما را از پا در بیاورد حواسمان جمع باشد! این قرآن است نگاه کنید در این کتاب آسمانی فرمود هر جا تحریم باشد دو برابر تحلیل هست (یک) نه در بیرون آن قلمروی تحریم بلکه در درون حوزه تحریم (این دو) اینکه می گویند شبانه روز قرآن بخوانید برای همین جهت است شما این دو آیه را در کتاب های ادبی کم و بیش خوانده اید ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً﴾[6] در این دو آیه فرمود با هر دشواری یک آسانی است دو نکته در این تعبیر کوتاه است یکی اینکه این کلمه «عُسر» که تکرار شد با الف و لام است و معرفه است و «یسر» بدون الف و لام و نکره فرق این نکره و معرفه این است که وقتی این کلمه «عُسر» معرفه ذکر شد و تکرار شد دومی عین اوّلی است اگر نکره ذکر بشود دومی غیر اوّلی است نتیجه این می شود که ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً﴾ یعنی با هر سختی، آسانی است (این یک) ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً﴾ با هر سختی آسانی است (این دو) این «عُسر» دومی چون با الف و لام است عین «عُسر» اوّلی است که با الف و لام است یعنی «عُسر» یکی است این «یسر» دومی که بی الف و لام است غیر از «یسر» اوّلی است که بی الف و لام است یعنی در هر جا اگر ما یک دشواری داشته باشیم دو آسانی داریم آسانی، دو برابر دشواری است اگر طلبه ای بخواهد عالِم ربّانی بشود یک مقدار سختی است دو برابرش آسانی است اگر کسی در راه تهذیب نفس تلاش و کوشش کرد مقداری سخت بود دو برابرش آسانی است در هر کاری اگر دشواری مثلاً سی درصد است آسانی دو برابر آن است این یک نکته. نکته دیگر اینکه نفرمود بعد از هر دشواری، آسانی است فرمود با هر دشواری آسانی هست ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً﴾ نه «إنّ بعد العُسر یسراً» نه اینکه اول آدم باید سختی بکشد بعد به آسانی برسد این چنین نیست در درون هر دشواری دوتا آسانی است ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً ٭ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً﴾ با هر تحریمی، تحلیل الهی است آنها تحریم کردند یعنی جامعه اسلامی ایران را محروم کردند ولی خدا دو تا در باز می کند نه بعد از سختی، بلکه با سختی به این شرط که انسان آبروی نظام را نبرد دروغ نگوید تطفیف نکند گران نکند ربا نگیرد رشوه نگیرد معصیت نکند بی حجابی نکند بی عفّتی نکند اگر در راه صحیح قدم بردارد هیچ ممکن نیست کسی بتواند یک جامعه اسلامی انسانی را از پا در بیاورد اگر یک تحریم از دشمن است دو تحلیل از خدای سبحان است ﴿فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً﴾ (این یک) ﴿إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْراً﴾ (این دو) دو آسانی برای یک سختی آن هم در درون سختی بنابراین در درون هر تحریمی دو تحلیل هست اما ما باید بدانیم با چه کسی داریم زندگی می کنیم برای چه داریم زندگی می کنیم هیچ گاه خلاف نگوییم شرّ کسی را نخواهیم و مانند آن، اینها گوشه ای از بحث های اخلاقی است که در طلیعه بحث ذکر می شود حالا شاید مقداری طول کشید ما قصد داشتیم این دو بخش نهج البلاغه را امروز بخوانیم ولی ظاهراً به یک بخش آن می رسیم و آن این است که وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) در نامه 43 که ما از نظر سیر بحثمان به این نامه رسیدیم به مَصقَلة بن هُبیره شیبانی نوشت فرمود: «بَلَغَنِی عَنْک أَمْرٌ» به من گزارش دادند که تو در امور مالی بی احتیاطی کردی اگر این گزارش درست نبود که بسیار خوب، اما اگر این گزارش درست بود ببین چه کردی «بلغنی عنک امرٌ إِنْ کنْتَ فَعَلْتَهُ فَقَدْ أَسْخَطْتَ الهَک وَ عَصَیتَ إِمَامَک»[7] دو کار کردی هم خدا را غضبناک کردی هم امام زمانت را نافرمانی کردی که امام زمانت یعنی وجود مبارک حضرت امیر (سلام الله علیه) همان حکم خدا را دریافت کرده است و به شما ابلاغ کرد «أَنَّک تَقْسِمُ فَی ءَ الْمُسْلِمِینَ الَّذِی حَازَتْهُ رِمَاحُهُمْ وَ خُیولُهُمْ وَ أُرِیقَتْ عَلَیهِ دِمَاؤُهُمْ فِیمَنِ اعتَامَک مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِک» مردم جنگ ها کردند غنیمت هایی به دست آوردند با شمشیرهایشان با اسب هایشان با خون هایی که ریختند بالأخره فتوحاتی نصیب اینها شد غنایم جنگی یک پنجم آن یعنی خمس آن برای حکومت اسلامی است برای امام است و چهار پنجم آن هم برای مسلمین است، فرمود تو این غنایم جنگی را بین بستگان و قوم و خویشان خود تقسیم کردی مسلمان ها در این غنایم جنگی سهیم اند «مِنْ أَعْرَابِ قَوْمِک» تقسیم کردی «فَوَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَئِنْ کانَ ذلِک حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَکعَلَی هَوَاناً»[8] قسم به خدایی که این نَسمه را این انسان را زنده کرده است او خالق است او باری است او مصوّر نَسمات انسانی است او کسی است که «فَلَقَ الْحَبَّةَ» مستحضرید این حبّه گندم و هسته میوه اینها جامدند و بعضی از هسته ها خیلی هم سخت اند در سورهٴ مبارکهٴ واقعه فرمود شما زارع نیستید کشاورز نیستید شما حارث هستید حَرث، غیر از زرع است آن کشاورزی که زمین را شیار می کند این بذرها را به زیر خاک منتقل می کند این را می گویند حرث اما آن که این بذر مرده را زنده می کند به آن دو شعبه می دهد یکی را به زمین فرو می برد به نام ریشه، یکی را از زمین بالا می آورد به نام خوشه این کار را می گویند زرع و صاحب کار را می گویند زارع فرمود زارع من هستم نه شما ﴿أَفَرَأَیتُم مَّا تَحْرُثُونَ ٭ ءَأَنتُمْ تَزرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ﴾[9] حَرث را به بشر نسبت داد زرع را به خودش فرمود ماییم که این جامد را زنده می کنیم این هسته را حیات می بخشیم فرمود قسم به خدایی که این نطفه انسانی را به صورت انسان در آورده و می آورد اگر این گزارش حق بود می بینید که نزد من دیگر حیثیتی ندارید با اینکه کارمند رسمی من هستید «فَوَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ» آن خدایی که این حبّه و هسته را می شکافد چه حبّه گندم و جو و برنج و اینها، چه هسته میوه را «وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ» درباره انسان «لَئِنْ کانَ ذلِک حَقّاً لَتَجِدَنَّ لَک عَلَی هَوَاناً» نزد من دیگر بی آبرویی، خواری «وَ لَتَخِفَّنَّ عِنْدِی مِیزَاناً» ارزش تو نزد من بسیار کم است «فَلا تَسْتَهِنْ بِحَقِّ رَبِّک» حقّ الهی را سست نشمار موهون نشمار به وهن و سستی در این باره اجازه نده «وَ لاَ تُصْلِحْ دُنْیاک بِمَحْقِ دِینِک» مبادا با دین فروشی بخواهی دنیای خودت را آباد کنی خوب می بینید نظام اسلامی به این است که انسان با مال حلال خود می تواند زندگی آبرومندانه داشته باشد تا آخر، خدای ناکرده اگر دستش به حرام و بیت المال دراز شد دیگر می شود بی آبرو این دیگر مخصوص آن زمان که نیست تا روز قیامت این بیان نورانی حضرت امیر است یعنی اگر کسی خائن به بیت المال بود دیگر مسلوب الحیثیه می شود فرمود: «وَ لاَ تُصْلِحْ دُنْیاک بِمَحْقِ دِینِک فَتَکونَ مِنَ الْأَخْسَرِینَ أَعْمَالاً» مبادا دنیایت را آباد و آخرتت را ویران کنی «أَلاَ وَ إِنَّ حَقَّ مَنْ قِبَلَک وَ قِبَلَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ فِی قِسْمَةِ هذَا الْفَیءِ سَوَاءٌ» چه آن مردمی که در محیط شما زندگی می کنند چه آن مردمی که در محیط ما زندگی می کنند همه اینها در این بیت المال سهمی دارند تو بخواهی به بستگانت بدهی این بر خلاف عدل و قِسط الهی است «یرِدُونَ عِنْدِی عَلَیهِ وَ یصْدُرُونَ عَنْهُ» اگر نزد ما آمدند مجازند ما اینها را میپذیریم اما با دست پر برمی گردند این کار ماست اگر کسی به بیت المال خیانت نکند به حلال بسازد در درون هر تحریمی، دو تحلیل هست ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾[10] ﴿مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ﴾[11]چه کسی از خدا راستگوتر است؟! چه کسی وفا کننده تر به عهد از خداست؟! اگر این جمله ها جمله خبریه باشد ﴿مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِیلاً﴾ اگر جمله های انشائیه باشد ﴿مَنْ أَوْفَی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ﴾ فرمود: ﴿فَإِنَّ مَعَ العُسْرِ یسْراً ٭ إِنَّ مَعَ العُسْرِ یسْراً﴾ در درون هر تحریمی دو برابر تحلیل است یک مقدار عاقلانه یک مقدار مقتصدانه یک مقدار هوشمندانه یک مقدار عادلانه یک مقدار عالمانه؛ می شود هم ارز را کنترل کرد هم سکه را کنترل کرد هم اقتصاد را کنترل کرد چیزی در این مملکت کم نیست خب ما دو سرمایه داریم یک سرمایه آب داریم یک سرمایه خاک داریم اینها سرمایه های اقتصادی است که باید مدیریت کرد مهم تر از این، بالاتر از این، عزیزتر از این، شریف تر از این، سرمایه هایی است که برای استقلال مملکت به کار رفته کم خون ریخته نشده! خوب این سرمایه ها کم نیست این سرمایه ها در طول این تاریخ نبود ما یک اقتصاد قوی می خواهیم که راهش ممکن است یک سیاست قوی می خواهیم که راهش ممکن است هر دوی اینها به برکت ولی عصر حاصل است به ما دادند منتها باید حق شناسی کنیم و مدیریت کنیم.
پی نوشت ها
[1] در روایات آمده است که حضرت به این مطلب امر فرموده اند: التفسیر الکبیر، ج 10، ص 49؛ الجامع لاحکام القرآن، ج 4، ص 124.
[2] سورهٴ اعراف، آیهٴ 157.
[3] شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید)، ج 1، ص 15؛ بحار الانوار، ج 38، ص 254.
[4] سورهٴ اعراف، آیهٴ 96.
[6] سورهٴ انشراح، آیات 5 و 6.
[7] استاد « اٴ غضبت» قرائت می فرمایند؛ در نقل اختیار مصباح السالکین، صفحهٴ 528 و بحار الانوار، جلد 33، صفحهٴ 516 به این صورت آمده است.
[8] استاد « بک» قرائت می فرمایند؛ در نقل اختیار مصباح السالکین، صفحهٴ 528 و بحار الانوار، جلد 33، صفحه 516 به این صورت آمده است.
[9] سورهٴ واقعه، آیات 63 و 64.
[10] سورهٴ نساء، آیهٴ 122.
[11] سورهٴ توبه، آیهٴ 111.