قرآن کریم و اعجاز تشریعی آن

اعجاز تشریعی از جهت نوآوری های مفاهیم دینی است، بدین معنا که قرآن در دو قسمت معارف و احکام راهی پیموده که تا آن روز، بشریت بدان راه نیافته بود و برای ابدیت بدون راه نمایی دین، دست یابی به آن امکان پذیر نیست هستی شناسی قرآن، فراگیر و شامل و تشریعات آن همه جانبه و کامل است و از هر دو جهت بدون هیچ گونه کاستی بر بشریت عرضه شده است

اعجاز تشریعی از جهت نوآوری های مفاهیم دینی است، بدین معنا که قرآن در دو قسمت معارف و احکام راهی پیموده که تا آن روز، بشریت بدان راه نیافته بود و برای ابدیت بدون راه نمایی دین، دست یابی به آن امکان پذیر نیست هستی شناسی قرآن، فراگیر و شامل و تشریعات آن همه جانبه و کامل است و از هر دو جهت بدون هیچ گونه کاستی بر بشریت عرضه شده است. انسان همواره پرسش هایی درباه هستی و راز آفرینش با خود داشته و پیوسته درتلاش بوده است تا پاسخ های قانع کننده ای برای آن بیابد، سؤال هایی از قبیل آن که از کجا آمده چرا آمده و به کجا می رود؟ کوشش های او برای یافتن پاسخ هایی در این زمینه، مجموعه مسایل فلسفی را تشکیل می دهد که هدف آن ها پی بردن به رازهستی است ولی آیا این کوشش ها به پاسخ قانع کننده ای رسیده است و تمامی جوانب این پرسش ها روشن شده است، یا آن که زوایای تاریک هم چنان در مسایل ومباحث انجام شده وجود دارد؟ در این باره قرآن می فرماید: ((وَمَا أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلا قَلِیلا[1]، هر آن چه از دانش به دست آورده اید اندکی بیش نیست )). دین، آن گونه که قرآن عرضه کرده، پاسخ تمامی این مسایل را به گونه کافی وشافی داده است با تعمق در آن چه قرآن عرضه کرده، انحراف اندیشه ها تعدیل می شود و راه های نیمه رفته تکمیل می گردد ((یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ[2]، ای مردم! پند واندرزی از جانب خداوند به شما داده شده است که مایه بهبودی و آرامش خاطرتان می باشد و رحمت وهدایتی برای مؤمنان است )). مقصود از بهبود بخشیدن سینه ها، رها ساختن انسان از رنجی است که در راه یافتن گمشده خود، در درون خود احساس می کند، زیرا بیانات وحیانی بهترین درمانی است که این درد و رنج ها را بهبودی می بخشد. ((وَرَبُّک الأکرَمُ الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الإنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ ))[3] این اولین آیاتی است که بر پیامبر گرامی نازل گردیده و مساله تعلیم انسان را مطرح ساخته است البته تعلیم آن چه را که انسان در پی تعلم آن بوده است و فطرت و نهاد آدمی درخواست یافتن آن را داشته است لذا می فرماید: ((وَآتَاکمْ مِنْ کلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ[4]، آن چه راکه [ در نهاد خود جویای آن بودید و] درخواست [دست یافتن به آن را] داشتید،[ خداوند] به شما ارزانی داشت )). لذا قرآن، چیزی را بر انسان عرضه داشته که خود جویای آن بوده و نتوانسته به خوبی و روشنی به آن راه یابد، این خود دلیل اعجاز قرآن است اگر این لطف و عنایت نبود، انسان هرگز به مقصود خویش دست نمی یافت و اندیشه کوتاه بشری به این روشنی و گستردگی، به مطلوب خود نمی رسید در ذیل به برخی نوآوری های قرآن در جهت هدایت و تکامل انسان اشاره می شود.

معارف و احکام

نوآوری های دین در دو بعد معارف واحکام است معارف عرضه شده توسط قرآن در جای گاه بلندی قرار دارد و از هرگونه آلودگی و وهم، پاک و از خرافات به دوراست از بعد احکام نیز علاوه بر جامع و کامل بودن، از گرایش های انحرافی مبرا و خالص است. بشریت از دیرباز در مساله شناخت دست خوش اوهام و خرافات بوده است، ازبدوی ترین قبایل تا متمدن ترین جوامع بشری آن روز، باورهایی از جهان هستی و مبدا آفرینش و تقدیر و تدبیر داشتند، که با حقیقت فاصله زیادی داشت و به تصوراتی خیال گونه می مانست با داشتن چنین شناختی، بشر آن روز هرگز نمی دانست از کجا آمده و چرا آمده و به کجا می رود انبیا با آن که جواب این پرسش ها را داده بودند، ولی گفتار انبیا با گذشت زمان دست خوش تحول و تحریف گردیده بود، تا آن که قرآن مجید از نو پاسخ های روشن و قاطعی در تمامی این زمینه ها ارائه نمود.

مبانی تشریعات وحیانی

با مختصر مراجعه به گفته ها و نوشته های سلف، در رابطه با مبدا و معاد و رازآفرینش و صفات جمال و جلال پروردگار و روش و شیوه های انبیای عظام و مقایسه آن با آن چه قرآن بیان داشته، این تفاوت فاحش به خوبی آشکار می گردد شاید تبیین این تفاوت، برای کسانی که از عادات و رسوم و عقاید جاهلیت با خبر باشند چندان مشکل نباشد چه در یونان که مرکز دانش و بینش جهان آن روز به شمار می رفت، چه در جزیرة العرب که دورافتاده ترین جوامع بشری به حساب می آمد، حتی با مراجعه به کتب عهدین که رایج ترین نوشته های دینی آن دوران شناخته می شد، این تفاوت آشکار می گردد بررسی ها در این زمینه بسیار است و نیازی به تکرار نیست،نمونه هایی از آن را در ادامه می آوریم.

درباره تشریع احکام و قوانین حاکم بر نظام حیات اجتماعی، مبانی تشریعات وحیانی دارای دو امتیاز است که در دیگر تشریعات وضعی (بشری ) وجود ندارد، یاکمتر رعایت شده است.

اول: مبرا بودن از هرگونه گرایش های منحرف کننده که ممکن است در قوانین وضعیه تاثیر گذار باشد تجربه نشان داده که این امکان، در اکثریت قوانین وضع شده بر دست انسان ها، تحقق یافته است حتی انسان های بزرگ، هرچند سعی در پرهیزاز گرایش های قومی، نژادی، منطقه ای، گروهی و صنفی نموده اند، باز ناخودآگاه لغزیده اند امروزه، بشریت از ناهنجاری این گونه قوانین وضعی، چه در سطح بین المللی و چه در محدوده های خاص، هنوز رنج می برد.

دوم: رعایت سه بعد در حیات انسان، که لازمه زندگی اجتماعی وی در این جهان است: رابطه وی با شؤون فردی و شخصی خود، رابطه وی با جامعه ای که درپوشش آن قرار گرفته، رابطه وی با خدا و آفریدگار وی که در همین راستا اخلاق،معنویت و کرامت انسانی مطرح می شود. قوانین وضعیه، تنها شؤون فردی و اجتماعی را جهت بخشیده و حتی در بعداول کمتر توجه نموده، بیش تر همت را در بعد دوم به کار انداخته است ولی از بعد سوم، یعنی رابطه با پروردگار، به کلی غفلت ورزیده است در حالی که همین بعدسوم است که به حیات انسان درخشش می دهد و او را کاملا متعادل می سازد و از صورت ((بهیمیت))  انحصار در محدوده نیازهای جسمانی  به در آورده، به انسان چهره ملکوتی می بخشد. اسلام، درباره شؤون خاص افراد وظایفی مقرر داشته که آدمی را در پندار و گفتار و رفتار متعادل می سازد، و نیز در تامین مصالح همگانی و تضمین گسترش عدالت اجتماعی می کوشد تا جامعه ای سالم و سعادت بخش فراهم نماید، تا هر فرد به حقوق طبیعی و مشروع خود به آسانی دست یابد. علاوه بر این دو جهت، انسان را به علو شرف و بلندای کرامت خویش آشنامی کند، جای گاه و اخلاق و معنویت را در زندگی به او نشان می دهد، تا او را ازسقوط در ((حضیض )) ذلت نادانی ها و وابستگی های پست نگاه دارد و به ((اوج ))عزت و رفعت بالا برد. اسلام، احکام و قوانین تشریعی خود را بر همین سه جهت بنیان نهاده، تا((وَلَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی آدَمَ))[5] را تحقق بخشد، ودایعی را که در نهاد او قرارداده[6] ظاهر سازد و از حالت استعداد به صورت فعلیت درآورد و از این راه منصب خلافت الهی را که به او عطا کرده، جامه عمل بپوشاند لذا خداوند بر انسان منت نهاد که او را این چنین به شریعت خود مفتخر نمود و او را به این زیور گران قدرآراست. ((لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ[7]، خداوند منت [ بزرگی ] بر مؤمنین نهاد که پیامبری از میان خودشان برگزید، تا آیات و نشانه های خود را بر آنان بنمایاند، آنان را از درون پاکیزه سازد و کتاب [ تعالیم شریعت ] را به آنان بیاموزد و بینشی در درون آنان بیافروزد [ تا حقایق برایشان آشکار شود] گرچه پیش از این سخت در گم راهی بودند)). اینک به اختصار، به نمونه هایی از اعجاز هدایتی قرآن در دو بعد معارف واحکام می پردازیم:

صفات جمال و جلال الهی

قرآن خدا را با بهترین وجهی وصف نموده، او را مجمع صفات کمال معرفی کرده و از هر زشتی و صفت ناپسندی مبرا و منزه دانسته است در پایان سوره حشرمی خوانیم: ((هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ الْمَلِک الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِکونَ هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الأسْمَاءُ الْحُسْنَی یسَبِّحُ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ))[8]، او خدایی است که جز او خدایی نیست به هرچه پنهان و آشکار است آگاهی دارد مهر او فراگیر و تمامی جهان هستی را چه دراصل وجود و چه در تداوم آن فرا گرفته و این مهر با عنایت خاصی بندگان صالح خدا را شامل شده است او خدایی است که جز او خدایی نیست فرمان روایی است که از هرگونه پستی و فرومایگی به دور است پرتو رحمت او همگان را سلامت وسعادت بخشیده است آرامش بخش جهانیان است و همگی در سایه رافت او آرمیده اند قدرت و شوکت و هیمنت او فراگیراست و بر هرکه و هر چیز پیروز وتوان مند می باشد و برتر از همه است منزه است چنین خدایی از هر گونه شریک و انبازی که برای او پنداشته اند او آفریننده و سازنده و صورت بخش همه موجودات است بهترین نام ها و نشانه های نیک مخصوص او است هر آن چه در آسمان ها وزمین است تسبیح گوی او است و همگان او را می ستایند او است که هرچه بخواهدانجام می دهد و هرچه انجام می دهد از مقام حکمت او برخاسته است بدین سان هیچ چیزی سد راه او نمی گردد، خواسته های او جملگی وفق حکمت و بینش حکیمانه او انجام می گیرد.

این گوشه ای از صفات برجسته الهی است که قرآن خدا را بدان ستوده است ولی آیا در کتب دیگر یا اندیشه های دیگران، چنین وصفی از خدای متعال آمده، یابرعکس او را به گونه ای وصف کرده اند که هرگز شایسته مقام الوهیت حق تعالی نیست؟ در تورات کنونی که کهن ترین کتاب دینی به شمار می رود و پندار آن می رود که معارف خود را از وحی آسمانی گرفته، می بینیم که خدا به گونه ای ناپسند وصف شده که خرد آن را نمی پذیرد در داستان آدم و حوا چنین نوشته که خداوند آدم را ازآن جهت از خوردن ((شجره منهیه )) منع نمود تا مبادا دارای عقل و شعور گردد،سپس او را از بهشت بیرون راند تا مبادا از درخت ((حیات جاویدان )) نیز بخورد وهمانند خداوند زندگی جاودانی یابد[9] یا این که خداوند در پی آدم آمده بودو آدم در پشت درختان پنهان شده بود، خداوند نمی دانست آدم کجا است و او رامی خواند تا خود را نشان دهد. در داستان ساختن شهر بابل، خداوند بیم آن داشت که انسان ها اگر گرد هم آیند،نیروی متشکلی را به وجود می آورند، آن گاه خطری متوجه ربوبیت خداوندی خواهد بود، لذا به جبرئیل دستور فرمود تا تجمع آنان را از هم بپاشد. [10]از آن که بگذریم، در اسطوره های یونانی قدیم، ترسیمی از خداوند جهان ارائه داده اند، که انواع خدایان کوچک و بزرگ (آلهه ) را در پی داشته است گوشه ای ازآن را  که صرفا خرافه می ماند  تاریخ نویس معروف ((ویل دورانت)) در کتاب تاریخ تمدن آورده است. (یونان باستان به ویژه فصل هشتم). [11]

قداست مقام انبیا

قرآن، انبیای عظام الهی را در والاترین مقام قداست قرار داده، سرآمد بندگان خالص حق تعالی شمرده است اینان نخبگان و برگزیدگان خلایق به شمارمی روند((إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ[12]، خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید)). در سوره انعام (آیه های 87  84) پس از آن که از پیامبرانی مانند اسحاق ویعقوب، نوح، داود و سلیمان و ایوب، یوسف و موسی و هارون و زکریا و یحیی وعیسی و الیاس و اسماعیل و یسع و یونس و لوط، و پدران و فرزندان و برادران آنان یاد می کند، آنان را به ((محسنین)) و ((صالحین )) وصف می کند، که آنان را بر جهانیان برتری داده و به راه راست هدایت نموده است. در آیات و سوره های دیگر با بهترین وصفی آنان را ستوده است که با مختصرمراجعه به قرآن کریم این ستایش والا به خوبی آشکار می شود. این گونه تعبیرها در مورد پیامبران و اولیای الهی مخصوص قرآن است در سایرمتون تعبیرات ناروا در این زمینه زیاد به چشم می خورد درباره حضرت نوح نوشته اند شراب خوار مستی بود که از شدت بیهوشی برهنه و مکشوف العوره درمیان چادر افتاده بود[13] درباره حضرت ابراهیم نوشته اند که همسر خود رابه دروغ خواهر معرفی کرد تا جان و مال خود را حفظ نماید[14] در صورتی که هاجر در آن هنگام در سنین بالای عمر خویش در حدود هفتاد سالگی بود و جای واهمه نبود که فردی غیور مانند حضرت ابراهیم، ناموس خود را فدای جان و مال خود کند درباره حضرت لوط گفته اند که در حال مستی با دخترانش درآمیخت وآنان را آبستن نمود[15] درباره حضرت یعقوب که با خداوند کشتی گرفت و براو چیره گشت و نبوت از او بستاد. [16]هم چنین نوشته اند که ودایع نبوت را از پدرش اسحاق با تزویر درربود[17] داستان عجل بنی اسرائیل و ساختن آن را به هارون نسبت داده اند[18] هم چنین افسانه داوود و اوریا که همسر او را با ترفند شرم آوری ازدستش ربود[19] از این قبیل داستان های افسانه آمیز در کتب عهدین فراوان است که در این جا مجالی بیش از اشاره نبود.

جامعیت احکام اسلامی

اسلام در بعد تشریع احکام از جامعیت کاملی برخوردار است، که در هیچ یک ازشرایع باقی مانده و نیز تشریعات وضعی، چنین جامعیت و گستردگی به چشم نمی خورد. اسلام  همان گونه که اشارت رفت  در سه بعد عبادات، معاملات و انتظامات، دیدگاه های مشخصی دارد و در تمامی جوانب این سه بعد به طور گسترده نظرات خود را ارائه داده، بشریت را برای رسیدن به سعادت حیات (مادی و معنوی) به پیروی از خود فراخوانده است. عبادات اسلام، انسان را به پاکی و صفای درون وا می دارد، او را از آلایش هاپاکیزه نگاه می دارد، روح را آرامش می بخشد و رابطه انسان را با ملکوت اعلامستحکم می سازد و این خود موجب تقویت روح انسان و پاکی و صفای او است باتامل در اوراد و اذکار نماز و خلوص و توجه قلب به ساحت قدس الهی، و نیزمقاومت درونی که از روزه حاصل می گردد، هم چنین با دقت در دیگر ادعیه وعبادات واجب و مستحب، به ویژه به لحاظ انجام دادن آن ها در اماکن مقدسه،تمامی این ها حاکی از یک برنامه حساب شده برای پاک سازی و طهارت درون انسان و رشد و تکامل او است. واژه ((تزکیه )) با ترکیب های مختلف در قرآن فراوان آمده است و هدف از تشریع،به ویژه قسمت عبادات را مشخص می سازد و نشان می دهد که هدف عبادات همان پاکی و صفای درون است. در سوره ((شمس )) می خوانیم: ((قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا[20]، به یقین رستگار است کسی که درون خود را پاکیزه نماید)) و هدف بعثت را همین ((تزکیه )) خوانده: ((یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِک وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَیزَکیهِمْ))[21] پیامبری که نشانه ها و آیات الهی را بر مردم بر می شمرد و تلاوت می کند، شریعت و احکام الهی را به آنان می آموزد به آنان بینش می دهد و آنان را پاکیزه می گرداند.

انسان در درون خود احساس می کند که بر فراز هستی، نیروی برتری هست که تمامی هستی ها را فراگرفته و خود را ذره ای کوچک می بیند که بر روی امواج متلاطم هستی شناور است، آن نیروی برتر و قدرت مند است که او و دیگر ذرات هستی را نگاه داشته، به علاوه همین عجز و ناتوایی او را به سوی کمال و توانایی مطلق رانده، توجه درونی او را به سوی کمال مطلق معطوف داشته است ازاین رو ازدرون خود می کوشد تا این میل و رغبت و عشق به کمال مطلق را در صورت کلمات و الفاظ (ادعیه و اذکار) ابراز دارد، همین است که عبارات سرشار از محبت وسپاس، از درون او می جوشد و سیل آسا سرازیر می گردد و اگر قصوری در خوداحساس کرده درخواست گذشت و آمرزش می نماید این چیزی است که انسان ازروزی که خود را شناخته با آن خوگرفته و همواره سرشت وجود او با آن هم رازبوده است.

عبادت ها و نیایش ها  به شکل های گوناگون  صورت های تجسد یافته ابراز عواطف درونی او است که بر ملا می سازد هر دین و آیینی به شکلی، قسمتی ازنمایش های نیایش جوشان انسانی را سرلوحه عملی خود قرار داده است. در آیین های کهن هندوئی و زرتشتی نمونه هایی از این گونه نمایش های عبادی نیایشی وجود داشته است، گونه هایی نیز از نیایش میان جهودان و ترسایان رواج داشته و دارد اما به نظر می رسد که شکل های موسوم آمیخته با بسیاری از خرافات وبدعت های ناروا گردیده است.

این گونه ناهنجاری ها در تعلیمات دینی کم کم وسعت یافت و حجیم تر گردید تاآغاز قرن هفتم میلاد که پیامبر اسلام شریعتی پاک و منزه بر بشریت آن روز عرضه داشت در این آیین عبادات وادعیه و اذکار حاکی از توحیدی ناب و معنویتی پاک بود معنویتی که درون ها را به کلی از آلایش ها و تیرگی ها پاکیزه ساخته به آفاقی تابناک هدایت می نمود و انسان ها که تشنه چنین آب زلال و گوارایی بودند، گمشده خود را در شریعت اسلام یافتند و از جان و دل آن را پذیرفتند. بر پایه تعالیم قرآن کریم، دین نیامده که بر مردم دشواری تکلیف را تحمیل کند،بلکه آمده تا آنان را از بار سنگین تیرگی درون رهایی بخشد. ((مَا یرِیدُ اللَّهُ لِیجْعَلَ عَلَیکمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَکنْ یرِیدُ لِیطَهِّرَکمْ وَلِیتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیکمْ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ [22]، خداوند نمی خواهد بر شما تنگ بگیرد، بلکه می خواهد شما را پاک و نعمت خود را بر شما کامل نماید، باشد تا سپاس گذار باشید)). ((هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الأمِّیینَ رَسُولا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکتَابَ وَالْحِکمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ[23]، او [ خداوند] از میان مردم جاهل پیامبری از خودشان برگزید، تا آیات او را بر آنان بخواند و آنان را پاک سازد و کتاب [ شریعت حق ] را به آنان بیاموزد، و بینش حکمت را در دل آنان بیافروزد، گرچه پیش از این در گم راهی آشکاری به سر می بردند)).

این آیه به سه مطلب اساسی اشاره دارد:

1- تزکیه، پاک سازی درون و آراسته نمودن شخصیت والای انسانیت که در پس پرده کالبد جسمانی او نهفته است.

2- تعلیم کتاب، یعنی شریعت که حاوی نبشته های تکلیفی و تشریعی است.

3- آموزش حکمت، یعنی بینش درونی که مایه آراسته شدن رفتار و کردار انسان می باشد و همین بینش درونی غایة الغایات است که آدمی را به اوج کرامت انسانی می رساند. ((یؤْتِی الْحِکمَةَ مَنْ یشَاءُ وَمَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ أُوتِی خَیرًا کثِیرًا وَمَا یذَّکرُ إِلا أُولُو الألْبَابِ [24]، خداوند هر که را بخواهد [ شایسته دید]، بینش حکمت را به اوارزانی می دارد و هر که این بینش را دریافت نمود، هرآینه بر انباشته ای از ارزش هادست یافته، که به این حقیقت جز صاحبان خرد پی نمی برند)). عبادات در اسلام به گونه پاک و خردپسند و موافق فطرت اصیل انسانی عرضه شده است دراین عبادات نه فقط نیایش شایسته پروردگار و تقرب او به درگاه الهی لحاظ شده، بلکه پاک سازی درون و پالایش نفس نیز مورد عنایت واقع شده، برآینداین دو گرایش موجب تعادل در ابعاد وجود انسان است. ((مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیقِیمُوا الصَّلاةَ[25]، بندگان خالص خدا در پیش گاه حضرت حق با درونی پاک و آراسته و از هرگونه آلایشی پیراسته، به نیایش برمی خیزند)). ((إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکرِ وَلَذِکرُ اللَّهِ أَکبَرُ[26]، نماز، آدمی را ازناهنجاری در کردار و رفتار باز می دارد و از آن بالاتر، یاد خدا را در دل ها زنده نگه می دارد)). ((حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَی وَقُومُوا لِلَّهِ قَانِتِینَ[27]، بر نمازها و[ به ویژه ] نماز میانه [ نیم روزی ] مواظبت کنید  که درب رحمت الهی بر روی شماگشوده است  و در پیش گاه خداوند با حالت خضوع و خشوع بایستید)). ((وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلاةِ وَإِنَّهَا لَکبِیرَةٌ إِلا عَلَی الْخَاشِعِینَ[28]، از خو گرفتن به مقاومت و نیایش به درگاه ربوبیت کمک بگیرید  تا شما را همواره زنده دل ونشاط افزا نگاه دارد  همانا نیایش پاک و به دور از آلایش باری سنگین است، جز برکسانی که لذت خشوع و خضوع در پیش گاه الهی را دریافته اند)). ((وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَی النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّیلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یذْهِبْنَ السَّیئَاتِ ذَلِک ذِکرَی لِلذَّاکرِینَ[29]، در دو طرف روز[ با مداد و واپسین ] و پاسی از شب، نماز را به پادار، که زیبایی ها زشتی ها را از میان بر می دارد و این یادآوری است برای کسانی که یادخدا باشند)). البته این از ویژگی های عبادت در اسلام است که نخست درون و سپس برون راپاکیزه می گرداند پیامبر گرامی (ص ) در این باره می فرماید: ((هرگاه در جلوی خانه های شما آبی روان باشد و پیوسته روزی پنج بار در آن آب شستشو کنید، آیادیگر چرکی و آلودگی بر بدن شما باقی می ماند؟)). فرمود: ((نمازهای پنج گانه همانند همان آب جاری است که هرگاه بنده خالص خدا نمازی به جا آورد، آلودگی های حاصله بر طرف می شود)). [30]امام صادق (ع ) می فرماید: ((اگر مردم با همان تذکر نخستین به خود واگذارمی شدند و شریعت به دست آنان سپرده می شد، بدون یادگیری مجدد که به وسیله پیامبران پی درپی انجام می گرفت، هرآینه بر همان حالت نخستین همراه باآلودگی ها باقی می ماندند و همین بود که شرایع پیشین فرسوده و از میان رفت لذاخداوند خواست تا شریعت وی به دست فراموشی سپرده نشود، پیامبر اسلام رابرانگیخت و نمازهای پنج گانه را واجب نمود، تا روزانه پنج بار یاد او کنند و نام او رابه بزرگی ببرند، تا دین و شریعت هیچ گاه به دست فراموشی سپرده نشود))[31] برای توضیح بیش تر به آیات (76  63) سوره فرقان رجوع کنید. از عبادات که بگذریم، ابواب معاملات و در کنار آن احکام انتظامی اسلام، آن اندازه گسترده و فراگیر است که مایه حیرت دین پژوهان گردیده است اصولاشریعتی به این گستردگی که تمامی ابعاد حیات جامعه را زیر دیدگاه خود قرار داده باشد و در هر یک نظر داده باشد، همانند شریعت اسلام در دست نیست یگانه دین الهی زنده جهان، اسلام است و بس. ((إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الإسْلامُ[32]، اسلام تنها شریعتی است که نزد خدا پذیرفته شده )). ((وَمَنْ یبْتَغِ غَیرَ الإسْلامِ دِینًا فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ[33]، و هرکه جز اسلام آئینی بجوید،هرگز از او پذیرفته نمی شود و در نهایت زیان برده است )). شرح و بسط این مقال از حوصله بحث حاضر بیرون است، گوشه هایی از آن در((التمهید)) (ج 6، ص 340  262) ارائه شده است.

پی نوشت ها:

[1]. اسرا17: 85-

[2]. یونس 10: 57-

[3]. علق 96: 5  3-

[4]. ابراهیم 14: 34-

[5]. اسرا 17: 70.

[6]. اشاره به آیه امانت است (احزاب 33: 72).

[7]. آل عمران 3: 164-

[8]. حشر59: 24  23-

[9]. ر ک: باب سوم سفر پیدایش  عهد عتیق، شماره 12  1-

[10]. ر: ک: باب یازده سفر پیدایش، شماره 24  22-

[11]. تاریخ تمدن، ج 2، ص 197 به بعد و عربی آن به نام قصة الحضارة، ج 6، ص 347  317 (التمهید، ج 6، ص 262  258).

[12]. آل عمران3: 33-

[13]. سفر پیدایش، باب 9، شماره 24  18-

[14]. همان، باب 12-

[15]. همان، باب 19-

[16]. همان، باب 32، شماره 29  22-

[17]. همان، باب 27-

[18]. سفرخروج، باب 32-

[19]. صموئیل دوم، باب 11-

[20]. شمس 91: 9-

[21]. بقره2: 129-

[22]. مائده5: 6-

[23]. جمعه62: 2-

[24]. بقره2: 269-

[25]. بینه98: 5-

[26]. عنکبوت 29: 45-

[27]. بقره2: 238-

[28]. بقره2: 45-

[29]. هود11: 114-

[30]. وسایل، ج 4، ص 12 (مؤسسة آل البیت ) شماره 3-

[31]. همان، ص 9، رقم 8-

[32]. آل عمران3: 19-

[33]. آل عمران3: 85-

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان