فیض کاشانی(ره) در حدیث دیگران

«محمد بن مرتضی مشهور به ملا محسن کاشانی، دانشمندی فاضل، ماهر، حکیم، متکلم، محدث، فقیه، محقق، شاعر، ادیب و از میان نویسندگان هم زمانش، از حُسن تألیف برخوردار بوده و دارای نوشته های فراوانی است».[۱]

1. محدث بزرگ شیخ حر عاملی

«محمد بن مرتضی مشهور به ملا محسن کاشانی، دانشمندی فاضل، ماهر، حکیم، متکلم، محدث، فقیه، محقق، شاعر، ادیب و از میان نویسندگان هم زمانش، از حُسن تألیف برخوردار بوده و دارای نوشته های فراوانی است».[1]

2. شیخ یوسف بحرانی

«محدث کاشانی، فاضل، محدث و اخباری سر سختی بوده است».[2]

3. سید محمدباقر خوانساری

«بر علما و بزرگان دینی پوشیده نیست که فیض در فضل و فهم و خبره بودن در فروع و اصول دینی و زیادی نوشته ها با عبارات و جملات زیبا و رسا سرآمد دیگر عالمان دین است».[3]

4. محدث قمی

«او در دانش و ادب و زیادی معلومات و دانستنی ها و به کارگیری تعبیرات و عبارات نیکو در نوشته ها و احاطه کامل به علوم عقلی و نقلی مشهور است».[4]

5. صاحب ریحانة الادب

«محمد بن مرتضی ملقب به ملا محسن عالم عامل ربانی، فاضل کامل صمدانی، عارف سبحانی، از بزرگان علمای امامیه قرن یازدهم هجری که فقیه، محدث، مفسر، محقق و حکیم، متکلم متأله، ادیب، شاعر ماهر و جامع علوم عقلی و نقلی است و در تطبیق اصول ظواهر با بواطن و جمع ما بین اصول شریعت و طریقت یکتا بوده و علاوه بر مراتب علمی در مکارم اخلاق یکتا، مشهور آفاق بوده و جلالت مقام او معروف بین خلائق و مسلم موافق و مخالف و تصدیق کننده یگانه و بیگانه بوده و مشهورتر از آن است که محتاج شرح و بیانی باشد...».[5]

6. محدث نوری

«از جمله مشایخ و استادان علامه مجلسی عالم فاضل، متبحر، محدث، عارف، حکیم ملا محسن بن شاه مرتضی بن شاه محمود مشهور به فیض کاشانی است».[6]

7. سید نعمت الله جزایری شوشتری

«استاد محقق ملا محمدمحسن فیض کاشانی، صاحب کتاب وافی و نزدیک به دویست کتاب و رساله دیگر است».[7]

8. محمد بن علی اردبیلی

«محسن بن مرتضی علامه ای است محقق، مدقق، جلیل القدر، عظیم الشأن، بلندمرتبه، فاضل، کامل، ادیب و متبحر در همه علوم است».[8]

9. علامه امینی

«فیض علمدار فقاهت و پرچمدار حدیث و گلدسته رفیع و معدن معرفت دینی و اسوه اخلاق و سرچشمه جوشان علم و دانش هاست... بعید است که روزگار به مثل او فرزندی را بیاورد».[9]

10. آیت الله خویی

«فیض، علامه محقق، فاضل کامل، ادیب و صاحب نظر و اهل دقت نظر است که قریب به صد کتاب از او تألیف شده است، از آن جمله کتاب الصافی، الوافی الشافی، کتاب المحجة البیضا و... می باشد».[10]

11. علامه طباطبایی

«این مرد جامع علوم است و به جامعیت او عالم اسلام کمتر کسی سراغ دارد و ملاحظه می شود که در علوم مستقلاً وارد شده و علوم را با هم خلط و مزج نکرده است. در تفسیر صافی واصفی و مصفی وارد مسائل فلسفی و عرفانی و شهودی نمی گردد. در اخبار کسی که وافی او را مطالعه می کند، یک اخباری صرف است و گویی اصلاً فلسفه نخوانده است. در کتاب های عرفانی و ذوقی نیز از همان روش تجاوز نمی کند و از موضوعات خارج نمی شود با اینکه در فلسفه استاد و از مبرزان شاگردان صدر المتألهین بوده است».[11]

12. استاد مطهری

«فیض کاشانی. .. هم یک مرد محدث فقیهی است و گاهی در آن کار محدثی و فقاهتش خیلی قشری می شود و هم ضمناً یک مرد حکیم و فیلسوف است».[12]

مطلبی که از پی می آید، چکیده ای است از برخی سخنرانی­های ارائه شده در کنگره علمی و پژوهشی بزرگ داشت علامه فیض کاشانی که در تاریخ 15 آبان 1388 در مدرسه دارالشفای قم برگزار شد.

13. آیت الله العظمی مکارم شیرازی

«فیض کاشانی عالمی بسیار بزرگ و از شخصیت های مهم جهان تشیع است و... ملا محسن فیض کاشانی از معدود علمایی است که در عصر خود به مقام جامعیت علمی فوق العاده رسید.. .. فیض اساتیدی مانند مجلسی اول، ملا صدرای شیرازی، شیخ بهایی، میرداماد، میرفندرسکی، ملا صالح مازندرانی و ملا محمدطاهر قمی را درک کرد که در تاریخ تشیع درک این اساتید در این سطح برای یک نفر کم نظیر است. .. فیض کاشانی در قرن تحول عالم تشیع و ایران که پایه های تشیع با منطق در حال محکم شدن بود، زندگی می کرد».[13]

14. آیت الله العظمی سبحانی

«فیض کاشانی علاوه بر مفسر، محدث نیز بوده است. روح حدیث گرایی در فیض کاشانی بیشتر بوده، اما آنچه در تاریخ مانده این گونه نشان نمی دهد. مرحوم فیض در عین حال که برای نقل، سنگ تمام می گذارد، از عقل غفلت نکرده و کتاب های عقلانی و عرفانی اش بهترین دلیل بر این مدعاست. آن مرحوم گرایش فراوانی به علوم نقلی داشت، اما در عین حال نیز به مسائل عقلانی، برهانی و عرفانی نیز توجه می کرد».[14]

15. شیخ عبدالله نعمه

«او از پیشوایان عرفان و حکمت و الهیات و از شاگردان صدرالمتألهین شیرازی در فلسفه و شاگرد سید ماجد بحرینی در فلسفه و حدیث و از خاندان علم بود و از خانواده او علما و فقهای بسیاری برخاستند».[15]

16. دکتر علی اصغر حلبی

«ملا محسن فیض از رجال فلسفه و اخلاق و علم بود و تمام همّ خویش را در راه علم مصروف می کرد و از امثال او بعید به نظر می رسد که به خرافات صوفیان دروغین دل داده باشد. ازاین رو، تصوف او از نوع جلال الدین رومی و خواجه شیرازی بوده که همیشه با گروهی که خود را به دروغ صوفی قلمداد می کنند و هیچ صفا ندارد سر نزاع داشتند».[16]

17. استاد سید جلال الدین آشتیانی

«ملا محسن فیض در علوم نقلی ماهر و از اعاظم محدثین شیعه است. وافی حاکی از جلالت قدر و تسلط و احاطه او به اخبار شیعه است. .. در علم اخلاق و سلوک و سبک اهل عرفان محقق و متبحر و صاحب نظر است. محجة البیضاء فی احیا الحیاء او یکی از شاهکارهای مهم علمی در دوره اسلامی است. فیض از لحاظ احاطه به اخبار و آثار وارده از طریق شیعه در اصول و فروع و از لحاظ احاطه به آن اخبار کم نظیر، بر کثیری از محققان از اهل حدیث ترجیح دارد، تا چه رسد به غزالی. .. از خصایص فیض آن است که در هر علمی که وارد می شود و کتاب در آن علم می نویسد خلط مبانی و مسائل مختلف علوم نخورده است و چنان منفرد محض در آن علم وارد می شود که گویا از سایر علوم بی اطلاع است».[17]

18. استاد سید محمد مشکوة

«خاندان فیض سرشار است از عالم، فاضلی که در هیچ خاندان مساوی او نیست. او با تصنیف کتاب وافی که جامع احادیث شیعه است آن را در ردیف منابع اولیه قرار داده و سایر تألیفات اخلاقی و فقهی او چنین است. فیض در فلسفه و زیادی تألیف بر هم عصران خود پیشی گرفته است».[18]

پی نوشت


[1] محمد حر عاملی، امل الآمال، ص 507.

[2] مقدمه الوافی، ج1، ص31.

[3] محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، مقدمه شواهد الربوبیه فی المناهیج السلوکیه، صص96ـ 99.

[4] علی اصغر حلبی، تاریخ فلاسفه ایرانی از آغاز اسلام تا امروز، ص552.

[5] سید جعفر غضبان، فلاسفه الشیعه، ص498.

[6] هفته نامه افق حوزه، شماره 207.

[7] کنگره بین المللی علمی و پژوهشی فیض کاشانی، هفته نامه افق حوزه، 22 آبان 1387، شماره 207.

[8] مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج4، ص 661.

[9] سید محمدحسین حسینی تهرانی، مهر تابان، ص 26.

[10] سید ابوالقاسم خویی، معجم الرجال، ج14، ذیل رقم 9891.

[11] عبدالحسین احمد امینی، الغدیر، ج11، ص362.

[12] محمد اردبیلی غروی حائری، جامع الرواة، ج2، ص42.

[13] نعمت الله جزایری، زهرالربیع، ص 164.

[14] حسین بن محمدتقی نوری، خاتمه مستدرک، ص420.

[15] محمدعلی مدرسی، ریحانَة الادب.

[16] شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج3، ص39.

[17] محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، ج6، ص 79.

[18] لؤلؤ البحرین، ص 133.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر