اصول پرورش فضائل اخلاقی در فرزندان برمبنای سیره تربیتی حضرت زهرا علیهاالسلام

موضوع تربیت انسان از آغازین روزهای حیات بشر اهمیت داشته است؛ زیرا در مقایسه با دیگر مخلوقات الهی، انسان بیشترین نیاز را به تربیت و خودسازی دارد و بیشترین تربیت و رشد و کمال را می پذیرد (مطهری، ۱۳۸۷، ج۷: ص۱۳)

اصول پرورش فضائل اخلاقی در فرزندان برمبنای سیره تربیتی حضرت زهرا علیهاالسلام

بیان مسئله

موضوع تربیت انسان از آغازین روزهای حیات بشر اهمیت داشته است؛ زیرا در مقایسه با دیگر مخلوقات الهی، انسان بیشترین نیاز را به تربیت و خودسازی دارد و بیشترین تربیت و رشد و کمال را می پذیرد (مطهری، 1387، ج7: ص13). مکاتب و گروه های گوناگون بنا بر شناختی که از انسان به دست آوردند، به طراحی شیوه های تربیتی همت گماشتند. این شیوه ها غالباً از تجربیات خود طراحان برآمده و به همین دلیل انسان از مسیر تربیت حقیقی که ضامن کمال و سعادت اوست، فاصله گرفته است؛ به عبارت دیگر، گستره شناخت حسی و تجربی به پدیده های مادی و طبیعی محدود است؛ ازاین رو، نمی توان تنها به شناختی که بر دستاوردهای علوم تجربی استوار است، اعتماد و اکتفا کرد (مصباح یزدی، 1384: ص37). عقل نیز محدودیت هایی دارد و از کشف آنچه در حیطه فهم او نیست، عاجز است. بنابراین، بدون یاری گرفتن از وحی نمی توانیم به طرحی دقیق در تربیت انسان دست یابیم (حسینی خامنه ای، 1392: ص317). البته این بیان به معنی رد کامل روش های معرفتی عقلانی و تجربی نیست، بلکه بیانگر عدم کفایت این دو روش در ادراک همه حقایق هستی است؛ ازاین رو، بهره گیری از هر سه منبع معرفتی (یعنی وحی، عقل و تجربه) ضروری است تا با جمع و ترکیب آن ها معرفتی قابل اعتماد به دست آوریم و نوعی تعاضد در منابع معرفتی ایجاد کنیم (نک: عالم زاده نوری، 1392 ص315).

در این پژوهش، برای آنکه در امر تربیت از این سه منبع معرفتی بهره بگیریم، به واکاوی سیره حضرت زهرا پرداخته ایم؛ زیرا حضرت زهرا(ع) ازیک سو، مظهر جمیع اسماء و صفات الهی (مصباح یزدی، 1387: ص27) و برترین نمونه کمال در عرصه های مختلف تعلیم وتربیت، سیاست، درایت، شجاعت و... است و ازسوی دیگر، به منبع وحی و معرفت الهی متصل است؛ چنانکه علامه مجلسی در تفسیر حدیث امام باقر علیه السلام که فرمود: «فطمها الله بالعلم»، می گوید:

«یعنی به سبب کثرت علم، از جهل بریده شد و به قدری علم دارد که جهالت هرگز در آن راه ندارد و از آغاز آفرینش از علوم ربانی برخوردار شده است» (مجلسی، 1404ق، ج43: ص14).

در استنباط اصول پرورش فضائل اخلاقی از سیره حضرت زهرا(ع)، از روش توصیفی  تحلیلی بهره گرفته ایم و برای تبیین، توجیه یا تأیید دستورالعمل های مستخرج گاهی به یافته های علوم تجربی و آرا و اندیشه های فلاسفه مسلمان استناد کرده ایم.

پژوهش های زیادی درباره موضوع تربیت در سیره اهل بیت علیهم السلام انجام شده است؛ از جمله: احمد قلی زاده (1397) در پژوهشی با عنوان «بررسی سیره حضرات معصومین علیهم السلام در جذب و تربیت شاگردان»، به مبانی تعلیم وتربیت و جایگاه آن در سیره اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده و در فصلی نیز به خطبه ها و سخنان معصومان پرداخته است. فاطمه صحرایی پاریزی (1396) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود، با عنوان «بررسی نقش والدین در تربیت عاطفی کودک با بهره گیری از سیره امام رضا علیه السلام»، ابتدا تربیت را از نظر اندیشمندان غربی و مسلمان به تفصیل بررسی کرده و در فصل چهارم، برای تحلیل یافته ها به سیره امام رضا علیه السلام مراجعه کرده است. حسین مولودی (1389) در پژوهشی با عنوان «سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام در تربیت اعتقادی»، ابتدا به مبانی و اصول تربیت اعتقادی پرداخته و شش اصل را (از جمله تطور وسع فکری مخاطب، هدایت از جانب خدا، ارتباط تربیت اخلاقی و اعتقادی با اختیار انسان در انتخاب عقیده) تبیین کرده و در ادامه، با تقسیم روش های تربیتی به عام و خاص، مؤلفه های هریک را ارائه کرده است. بررسی این پژوهش ها نشان می دهد تاکنون پژوهش متمرکزی درباره سیره تربیتی معصومان، مخصوصاً حضرت زهرا(ع)، انجام نگرفته و صرفاً به ارائه گزارش اکتفا شده است. بعضی از پژوهش ها نیز از حیطه سیره تربیتی فراتر رفته و سیره اجتماعی و سیاسی اهل بیت علیهم السلام را بررسی کرده اند. این پژوهش بر آن است تا با رفع این کاستی ها، راهنمای مربیان و والدین در تربیت و پرورش فضائل اخلاقی کودکان باشد.

مفاهیم پژوهش

1- اخلاق

اخلاق، جمع «خلق»، به معنی سرشت باطنی و ناپیدای انسان است و سرشت و سیرت نیز نامیده می شود؛ چنان که «خَلق» بر صورت ظاهری و دیدنی انسان دلالت دارد (زبیدی، 1414ق، ج25: ص257). اخلاق، در اصطلاح، تعاریف مختلفی دارد؛ از دیدگاه آیت الله جوادی آملی، اخلاق یعنی «ملکات نفسانی و هیئات روحی که باعث می شود کارهای زشت یا زیبا، به آسانی از نفس متخلق به اخلاق خاص نشأت گیرد» (جوادی آملی، 1374: ص77). بعضی از پژوهشگران معاصر که به دنبال تعریف جامع تری برای اخلاق بوده اند، تعریف زیر را برای حیث اخلاقی- یعنی ملاک تمایز حوزه اخلاق از غیر آن- ارائه کرده اند: «تأثیر پایدار فزاینده/ کاهنده ای که صفات و افعال اختیاری بر/ از کمال انسان دارند و زمینه نوعی از ارزش گذاری را مهیا می کنند، به طوری که پیامدهایی از قبیل کاهش بنیادین رنج و حل مؤثر اختلاف منافع از کارکردهای انحصاری سویه مثبت آن به شمار می رود» (علیزاده،1390: ص99). آیت الله مصباح معتقد است: «موضوع علم اخلاق اعم از ملکات نفسانی که فلاسفه اخلاق تاکنون بر آن تأکید داشته اند، بوده و شامل همه کارهای اختیاری انسان می شود که ارزشی است؛ یعنی متصف به خوب و بد بوده و می تواند برای نفس کمالی را فراهم آورد یا موجب رذیلت و نقصی در نفس شود» (مصباح یزدی، 1391، ج1: ص214). در این پژوهش مراد از اخلاق دیدگاه اخیر است؛ بدین معنی که مراد از فضائل اخلاقی ملکات نفسانی، آداب اجتماعی و اعمال جوارحی و جوانحی است که در کمال نهایی انسان نقش دارند.

2- تربیت

واژه «تربیت» در زبان فارسی به معنی «پروردن یا پرورانیدن، آداب و اخلاق را به کسی آموختن و آموختن کودک تا هنگام بالغ شدن» آمده است (معین، 1382، ج1: ص1063). تربیت، در اصطلاح، یعنی فعالیتی هدفمند و دوسویه میان مربی و متربی برای کمک به متربی در تحقق بخشیدن به قابلیت های وی و پرورش شخصیت او در جنبه های گوناگون فردی، اجتماعی، جسمی، عاطفی، اخلاقی و عقلانی و... (بهشتی، 1387: ص35).

3- سیره

واژه شناسان معانی متعددی برای کلمه «سیره» بیان کرده اند، مانند روش، طریق، سنت (فیومی،2001م، ج1: ص361). شماری نیز سیره را مثل «فطره» بر وزن «فعله» گرفته اند که بر نوع و سبک رفتار دلالت می کند (طریحی، 1362، ج3: ص340). سیره، در اصطلاح، نیز در معانی متفاوتی به کار رفته و تعریف واحد و مورد وفاقی برای آن ارائه نشده است. علامه طباطبایی آن را به معنی طریقه و حالت دانسته که برگرفته از مفهوم لغوی آن است (طباطبایی، 1374، ج14: ص199). علامه مرتضی مطهری، به دلیل هم وزن بودن سیره با «فِعلَه»، سیره را نوع و سبک خاص رفتار دانسته و معتقد است رفتاری که دارای روش و سبک ویژه باشد، مصداق سیره است (مطهری، 1384: ص47). بعضی نیز مراد از سیره را مطلق قول و فعل معصومان می دانند (حسینی زاده،1391: ص10). در این تلقی، گفتار به دلیل اینکه جزء رفتار آدمی است، ازنظر چگونگی صدور از گوینده می تواند سیره محسوب شود. در این پژوهش مراد از سیره، دیدگاه اخیر یعنی مطلق قول و فعل حضرت زهرا(ع) است.

4- اصول

واژه «اصل» در بیشتر شاخه های علمی به کارمی رود. مراد از اصول تربیت، گزاره های تجویزی یا دستورالعمل های تربیتی است که ازیک سو، با مبانی و ازسوی دیگر، با فعالیت های تربیت رابطه دارند و راهنمای عملیات تربیت هستند (مصباح و دیگران، 1391: ص291). اصول تربیتی به مربیان ارائه می شود تا مربیان به وسیله آن اهداف تربیت را محقق کنند (همان: ص297). ازنظر ماهیت و کارکرد «اصول» و «روش ها»ی تربیت از یک سنخ، یعنی جزء دستورالعمل ها، هستند و تنها ازنظر کلی و جزیی متفاوتند؛ به گونه ای که اصول کلی تر از روش ها است (باقری، 1389: ص88). از هر اصل تربیتی می توان چند روش تربیتی استخراج کرد. خود اصول نیز ازنظر کلیت برابر نیستند، بلکه ممکن است از یک اصل تربیتی چند اصل جزیی تر استخراج شود (مصباح و دیگران، 1391: ص293). بنابراین هر دستورالعمل تربیتی که از منبع معرفتی استنباط شده است، اگر ناظر به اهداف تربیتی باشد و قابلیت استخراج روش یا راهکار تربیتی را داشته باشد، اصل نامیده می شود؛ بدین دلیل، اصول تربیت در بیان محققان تربیت تنوع و گوناگونی زیادی دارد و به چند اصل خاص منحصر نمی شود.

طبقه بندی اصول و شیوه استنتاج آن ها

گرچه اصول، گزاره هایی کلی هستند، می توان آن ها را از جنبه های مختلف طبقه بندی کرد؛ مثلاً ازنظر کلیت و جزییت (نک: همان، 1391: ص297). در این پژوهش، اصول پرورش فضائل اخلاقی را که از سیره حضرت زهرا(ع) استنباط شده است، از حیث متعلق آن ها یعنی نسبت آن ها با یکی از ارکان تربیت (مربی، متربی، محتوا و ابزار) چنین طبقه بندی کرده ایم: اصول ناظر به والدین (مربی)؛ اصول ناظر به فرزندان (متربی) و اصول ناظر به عمل تربیتی (محتوا و ابزار). ممکن است در این دسته بندی همپوشی وجود داشته باشد، اما جهت غالب و اصالت تعلق در قراردادن هر اصل ذیل یکی از ارکان تربیت مد نظر است.

کشف اصول استنادشده نیز به چند شیوه بوده است: گاهی یک اصل مستقیماً با وصف قول و فعل حضرت استنباط شده است، به گونه ای که می توان چند روش یا راهکار را از آن استخراج کرد (شیوه مستقیم)؛ گاهی در سیره آن حضرت رفتارها یا توصیه هایی وجود دارد که با نگاه تحلیلی و القای خصوصیت از مصداق و مورد می توان گزاره ای کلی (اصل) را از آن استخراج کرد، به طوری که آن اصل ناظر به روش های مختلف ازجمله مصداق بیان شده از سیره حضرت زهرا(ع) است (شیوه غیرمستقیم)؛ حضرت زهرا(ع)(ع)نمونه یک انسان کامل، پرورش دهنده و مربی انسان های کاملی مانند حسنین علیهما السلام و مصداقی از این آیه مبارکه است: (وَمَاینْطِقُ عَنِ الْهَوَی)؛ و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید» (نجم:3). رفتار و گفتار حضرت زهرا یقیناً نقش مثبتی در مسیر رشد وکمال معنوی خود ایشان و دیگران داشته است و از تمام افعال و اقوال او می توان به منزله الگو و اسوه در مسیر تربیت بهره گرفت. بنابراین راه دیگر برای استنباط اصول تربیتی، ضمیمه کردن رفتار یا قول آن حضرت با یک مقدمه مطویه (چنانکه بیان شد) است. این روش مخصوصاً در اصول ناظر به مربی اهمیت دارد.

1. اصول ناظر به والدین

از منطق تربیتی حضرت زهرا(ع)گزاره های کلی استنباط می شود که بالاصاله ناظر به والدین است. این گزاره ها بر نقش والدین در فرایند تربیت تأکید دارند؛ یعنی والدین ازآن رو که در امر تربیت دخیل هستند، اقتضائاتی دارند که باید در فرایند تربیت لحاظ شود.

1-1. اعتصام و استعانت

بعضی از مربیان، در زمانی اندک، انسان های بزرگی را تربیت کرده اند. اینان، همان مربیان بااخلاص بوده اند (جعفری،1390: ص137). مربی زمانی می تواند دیگران را به خدا پیوند دهد که خود با خدا پیوند داشته باشد. به علاوه، بدان دلیل که غایت پرورش فضائل در مسیر تربیت، توحید و قرب الهی است (باقری، 1389: ص81)، مربی باید همواره از خدا استمداد کند تا بتواند آنچه موجب رضایت اوست، محقق کند و بر مشکلات این راه غلبه کند. درواقع، «از آنجا که تعلیم وتربیت کار خداست، شایستگی حیازت مقام نمایندگی خدا را باید از او بخواهیم» (جعفری، 1390: ص148). خداوند دراین باره فرمود: (فَادْعُوا اللّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ وَ لَوکرِهَ الکافِرُونَ)؛ خداوند یگانه را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هرچند کافران ناخشنود باشند»(غافر:14).

در سیره تربیتی زهرا(ع) استعانت از خدا نمود ویژه ای دارد؛ به گونه ای که در وصف عبادتش گفته اند: «در تمام دنیا عابدتر از فاطمه یافت نمی شود. او به حدی برای عبادت برپا می ایستاد که پاهایش ورم می کرد» (مجلسی، 1404ق، ج43: ص75). اعتصام به خدا چنان نمودی در زندگی حضرت دارد که در شیرین ترین لحظات زندگی، یعنی شب اول زندگی مشترک، از علی علیه السلام می خواهد که آن شب را به نماز برخیزند و به عبادت مشغول شوند، چنانکه وقتی فردای آن روز پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از علی علیه السلام پرسید: «همسرت را چگونه یافتی؟» حضرت فرمود: «نِعْمَ الْعَونُ عَلی طَاعَةِ اللَّه؛ بهترین یاور برای اطاعت و عبودیت خداوند» (ابن شهرآشوب، 1376ق، ج3:ص356؛ مجلسی، 1404 ق،ج42: ص117). استعانت از خدا در سیره حضرت، جلوه های قرآنی نیز داشته است؛ برای مثال، در مقام تربیت الهی، راه پرهیز از گمراهی ها را استمداد از قرآن می دانست و می فرمود: «کتَابُ اللَّهِ بَینَ أَظْهُرِکمْ، أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ وَ أَحْکامُهُ زَاهِرَةٌ وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ؛ کتاب خدا در میان شماست، همه چیزش پرنور، نشانه هایش درخشنده، نواهی اش آشکار و اوامرش واضح است» (مجلسی، 1404ق، ج29: ص225؛ بحرانی، 1382، ج11: ص668). زهراء(ع) شبانه روز با قرآن انس داشت، به تلاوت آن عشق می ورزید و فرزندانش را به تلاوت قرآن سفارش می کرد: «از دنیای شما سه چیز را دوست دارم: تلاوت کتاب خدا... نگاه کردن به چهره رسول خدا و انفاق در راه خدا را» (قیومی، 1389: ص276). آن حضرت بر تلاوت سوره های واقعه، الرحمن و حدید تأکید می کرد و می فرمود: «قرائت کننده سوره های حدید و الرحمن و واقعه در آسمان ها، ساکن فردوس خوانده می شود» (همان: ص178).

1-2.ثبات عاطفی

گاهی ممکن است عواطف والدین با ارزش های تربیتی تعارض پیدا کند؛ بدین معنا که اِعمال این عواطف فرزند را از کسب فضیلت های اخلاقی بازمی دارد. این نوع عاطفه ورزی به دلیل تعارض با هدف اصیل تربیت، جنبه ضدارزش پیدا می کند. بنابراین، ثبات و پایداری عاطفی والدین به مثابه یک اصل تربیتی مطرح است. در قرآن نیز عاطفه ورزی در اعمال حدود الهی مذمت شده است. خداوند درباره اجرای حدّ بر مرد یا زن زناکار می فرماید: (وَلا تَأْخُذْکمْ بهِما رَأْفةٌ فی دینِ اللّهِ اِنْ کنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الاخِرِ)؛ و هرگز درباره آنان در دین خدا رأفت و ترحّم روا مدارید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید» (نور:2). در سوره حج نیز بی ثباتی عاطفی نکوهش شده است: (وَمِنَ النَّاسِ مَنیعْبُدُ اللَّهَ عَلَی حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیرٌ اطْمَأَنَّ بهِ وَإِن أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَی وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةَ ذلِک هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ) ؛ بعضی از مردم خدا را تنها با زبان می پرستند؛ همین که (دنیا به آن‎ها رو کند و نفع و) خیری به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا می کنند. اما اگر مصیبتی برای امتحان به آن ها برسد، دگرگون می شوند (و به کفر رومی آورند. به این ترتیب) هم دنیا را از دست داده اند و هم آخرت را. و این همان خسران و زیان آشکار است» (حج: 11). حضرت صدیقه طاهره(ع)همیشه در امر تربیت فرزندانشان پایداری عاطفی نشان می-دادند و مصالح معنوی فرزندانشان را بر عواطف خود مقدم می-داشتند. در سیره آن حضرت آمده است، وقتی خبر شهادت امام حسین علیه السلام در کربلا و چگونگی آن واقعه را از پیامبر شنید، بسیار گریست، اما بدان دلیل که این شهادت یک سعادت و فوز عظیم در مسیر تربیت فرزندشان بود، این مصیبت بزرگ را پذیرفت و عرض کرد: «پدرجان، در برابر خواسته خداوند تسلیم و راضی ام و به خدا توکل می کنم» (ابن شهرآشوب، 1376، ج3: ص384).

1-3. دانش و تخصص

بسیاری از مربیان در فراگیری معارف تربیتی نقص بینشی داشته اند. این افراد تنها نیم رخی از حقیقت انسان را یافته اند و انسان را در همان نیم رخ میخ کوب کرده اند (جعفری،1390: ص140). تربیت دهی فرع تربیت شناسی و تعلیم فرع تعلم است؛ پس والدین ابتدا باید دانش و تخصص لازم را برای تربیت و پرورش فضائل داشته باشند، اهداف و مقاصد خلقت انسان و هستی را دریافته باشند، غایت تربیت را درک کرده باشند و درباره استعدادهای متربی شناخت کافی داشته باشند تا بتوانند به امر تعلیم بپردازند. دانش و تخصص به مثابه اصل تربیتی برای مربی ضرورت دارد؛ چراکه در فرایند تربیت، مرحله تعلیم و آموزش معارف اخلاقی بخش مهمی از این فرایند را شکل می دهد. به اعتقاد شهید مطهری، دلیل اینکه بسیاری از افراد  حتی تحصیل کرده ها  معارف دینی را انکار می کنند و از آن ها روی گردانند، این است که مفاهیم مذهبی و دینی به درستی به آن ها تعلیم نشده است (مطهری، 1389«الف»: ص56). به همین دلیل است که حضرت زهرا(ع) به مسئله علم آموزی بسیار اهمیت می داد و آموزنده علم را دارای اجر بسیار می دانست و خود نیز در این راه از مقام علمی ممتازی بهره مند بود. اگر حضرت زهرا توانست شخصیت هایی مانند حسنین علیهما السلام تربیت کند، به یقین یکی از دلایل آن، بهره مندی او از علم و معرفت بود. همچنین، حضرت برای تربیت دیگران نیز با صبر و حوصله به سؤالات فقهی آنان پاسخ می داد تا مسیر تربیت الهی آن ها هموار شود. یکی از زنان مدینه خدمت حضرت زهراء(ع) رسید و گفت: «مادر پیری دارم که درباره نماز، سؤالات فراوانی دارد و مرا فرستاده است تا آن مسائل شرعی را از شما بپرسم». حضرت زهرا (ع) فرمود: «بپرس». آن زن، مسائل بسیاری را مطرح کرد و برای هریک از آن ها پاسخ شنید. در ادامه گفت وشنود، آن زن از کثرت پرسش ها خجالت کشید و گفت: «ای دختر رسول خدا، از اینکه فراوان خدمت می رسم و با سؤالات زیاد شما را به زحمت می اندازم، معذرت می خواهم». فاطمه(ع) فرمود: «باز هم بیا و هر چه سؤال برایت پیش می آید، بپرس. آیا اگر کسی اجیر شود که بار سنگینی را به بالای بام ببرد و به پاداش آن ده هزار دینار طلا مزد بگیرد، چنین کاری برای او دشوار خواهد بود؟» گفت: «خیر». حضرت ادامه داد: «من در ازای هر مسئله ای که پاسخ می دهم، بیش از فاصله بین زمین و عرش، جواهر و لؤلؤ پاداش می گیرم؛ پس سزاوار است که بر من سنگین نیاید» (محدث نوری، 1408ق، ج17: ص318).

1-4. نقش بی بدیل مادر

امور بسیاری در رشد و پرورش فضائل اخلاقی فرزندان نقش دارند. این امور تفاوت هایی از حیث نوع تأثیر- مقتضی و مانع - و شدت تأثیرگذاری، با یکدیگر دارند (مصباح و دیگران، 1391: ص377). بعضی از این امور را می توان اصل تربیتی به شمار آورد؛ به گونه ای که حذف آن ها از فرایند تربیت، تحقق بخشی از اهداف و نیز اعمال بعضی از روش-های تربیتی را با مشکل مواجه می کند. در سیره تربیتی حضرت فاطمه(ع) نکته ظریفی در این باره وجود دارد؛ حضرت، وجود مادری مهربان را برای تربیت فرزندانش (بعد از شهادت خود) ضروری می دانست، به گونه ای که پیش از شهادت، به حضرت امیر علیه السلام درباره تربیت فرزندانش چنین وصیت فرمود:

«علی جان، درباره فرزندانم به تو سفارش مهربانی و خوش رفتاری می -نمایم و سفارش می کنم که پس از من با دختر خواهرم، امامه، ازداوج کنی؛ زیرا او همانند من به فرزندانم دلسوز و مهربان است» (حرعاملی، 1414ق، ج1: ص321؛ محدث نوری، 1408ق، ج2: ص360).

این سفارش می تواند مؤید این نکته باشد که نقش مادر در پرورش فضائل اخلاقی کودکان اصالت دارد و افراد دیگر مانند پدر، مربی، معلم، دوست و... نمی توانند این نقش را ایفا کنند. در سیره تربیتی آن حضرت درباره تربیت امام حسین علیه السلام چنین آمده است: «سلمان می گوید: روزی فاطمه زهرا (ع) را دیدم که مشغول آسیاب بود. در این هنگام فرزندش، حسین، گریه می کرد. عرض کردم: برای کمک به شما آسیاب کنم یا بچه را آرام کنم؟ فرمود: من به آرام کردن فرزندم اولی هستم، شما آسیاب را بچرخانید» (مجلسی، 1404ق، ج43: ص257). پژوهش های علوم تجربی نیز مؤید چنین دیدگاهی است؛ تحقیقات روان شناسان نشان می دهد نقش مادر در این تأثیرگذاری بی بدیل است؛ به طوری که حذف مادر از فرایند تربیت صدمات روحی جبران ناپذیری به کودکان وارد می کند. مطالعات روان شناسان دربارۀ ناراحتی ها و اختلالات عاطفی کودک نشان می دهد دلیل بیشتر این اختلالات محرومیت از مادر است. کندی در سخن گفتن، کاهش بهره هوشی،کاهش میزان جنب وجوش، پرخاشگری، اختلال حواس، ضعف استعداد تفکر انتزاعی و... را می توان از آثار محرومیت از مادر به شمار آورد (شعاری نژاد، 1368: ص72)؛ ازاین رو، مادر در امر تربیت، عاملی بی جانشین است و با توجه به اینکه بخش مهمی از اهداف تربیتی را محقق می کند، یکی از اصول تربیتی شمرده می شود. افزون براین، شماری از روش ها و حتی اصول تربیتی با نظر به این اصل فراهم می آیند و گاهی نیز نقش مادر حاکم بر آن هاست؛ برای نمونه هنگامی که موضوع مربیان جایگزین (مانند مربی مهد کودک، خدمتکار، دایه، معلم یا پدر) مطرح می شود، هیچ یک از این جایگزین ها نمی تواند با نقش مادر برابری کند.

2. اصول ناظر به فرزندان

در این بخش به اصول مستنبط از سیره تربیتی حضرت زهرا(ع) اشاره می شود که دلالت های آن ها بالاصاله به شخص متربی و گوناگونی متربیان معطوف است؛ هرچند بالعرض در مقام عمل تربیتی هم باید بدان ها توجه شود. در این بررسی یک اصل استنتاج شد. برای استنباط اصول دیگر به تحقیق بیشتری در این زمینه نیاز است.

2-1. ظرفیت شناسی

پرورش فضائل را باید با توجه به ظرفیت ها و توانمندی های جسمی و روحی کودک انجام داد. رعایت ظرفیت و توان کودک، به طور عمده، دو مصداق دارد: «یکی در مواردی که مربی وظیفه ای را از متربی طلب می کند(اقدامات تربیتی الزام آور)؛ و دیگری در جایی که مربی تکلیفی از متربی نمی خواهد، بلکه صرفا به اقداماتی برای تربیت متربی، از قبیل آمادگی یا عادت یابی وی دست می زند(اقدامات غیر تکلیف آور)، (اعرافی، 1394: ص: 62). حضرت زهرا(ع) در تربیت حسنین(ع) به این نکته توجه داشت و تربیت را بر ظرفیت های فرزندان خود استوار می کرد. هنگامی که مسلمانان به دلیل کمبود آب در مضیقه بودند، حضرت زهرا(ع) حسنین(ع) را نزد پیامبر(ص) آورد و عرض کرد:

«یا رسول الله فرزندان من خردسالند و تحمل تشنگی را ندارند». پیامبر(ص) که نگرانی دخترش را به جا دید، زبان مبارکش را در دهان حسنین(ع) قرار داد و با تر کردن دهان آن ها، حضرت زهرا(ع) را از نگرانی درآورد و دو طفل کوچکش را نیز از تشنگی نجات داد.(ابن شهرآشوب، 1376، ج 3: ص 394). با توجه به وضعیت سخت زندگی مسلمانان و کمبود آب، ممکن است این درخواست نوعی خودخواهی جلوه کند یا رفتار حضرت زهرا(ع) را در سطح رفتار مادران دیگر که به طور طبیعی اقدام به رفع تشنگی فرزندان خود می کنند، تنزل دهد، اما این دو اشکال با توجه به نکاتی که در تبیین شخصیت علمی و الهی حضرت علیها السلام بیان شد نمی-تواند مورد اعتنا باشد؛ چراکه خودخواهی یا بروز رفتاری که صرفا از عواطف نشأت گرفته و نقش تربیتی نداشته باشد، از ساحت آن وجود مقدس دور است. این اقدام حضرت علیها السلام حتماً نقش مؤثر و مثبتی در تربیت فرزندانش داشته است. بنابراین این رفتار باید ازحیث تربیتی آن هم به منزله عامل مثبت بررسی شود. در تحلیل تربیتی این اقدام می-توان پرسید که چرا حضرت زهرا سعی نکرد تحمل سختی ها را به فرزندانش آموزش دهد تا برای تحمل تکالیف دینی، در آن ها آمادگی یا عادت یابی تربیتی ایجاد شود؟ پاسخ را درکلام خود حضرت می توان یافت: «فرزندان من خردسال اند». این تحلیل بیانگر ظرفیت شناسی در فرایند تربیت است. در اقدامات تربیتی الزام آور و اقدامات غیرتکلیف آور- برای عادت دهی- باید به ظرفیت های جسمی و روحی کودک توجه ویژه داشت و عادت دهی یا تکلیف دهی و الزام تربیتی را با توجه به ظرفیت های کودک اعمال کرد. این اصل می تواند ناظر به روش های اساسی در تربیت باشد، مانند: تکلیف به قدر وسع، مجازات به قدر خطا.

3. اصول ناظر به عمل تربیتی

مراد از عمل تربیتی فرایند شکل دهی تربیت با استفاده از محتوا و ابزارهای لازم است. بعد از فراهم آوردن آمادگی لازم در مربی و توجه به ظرفیت های متربی، باید از گزاره هایی برای رشد فضائل اخلاقی و سوق دادن متربی به سوی اهداف تربیتی بهره گرفت.

3-1. هنرگرایی

استفاده از ظرفیت های هنر به ویژه بعضی از نمادهای آن مانند شعر، استعاره، تشبیه و ایجاز نقش مؤثری در رشد معنوی و پرورش فضائل اخلاقی در فرزندان دارد. هنر وقتی در خدمت رشد و تعالی انسان قرار گیرد، ارزش ذاتی خواهد داشت (جعفری، بی تا: ص137). هنر در کنار آگاهی ها، باورها و اخلاق موجب رشد فرهنگی و ایجاد جامعه متعالی و انسان های باکمال می گردد (جوادی آملی، 1389: ص353). امروزه با توجه به کاستی های تربیت مستقیم، متخصصان تعلیم وتربیت به سوی بهره گیری از روش های غیرمستقیم، مانند استفاده از ابزار هنر، رفته اند (صابری، 1391: ص114). با ابزار هنر می توان عواطف کودک را تحریک کرد و در جهت مطلوب به کار گرفت. استفاده از ابزارهای هنری در سیره تربیتی حضرت زهرا آشکار است؛ نقل شده است که حضرت با فرزندش امام حسن علیه السلام بازی می کرد و از شعر برای القای مفاهیم تربیتی به او بهره می گرفت. فرزندش را بالا می انداخت و می فرمود: «إشْبَه أباکَ یا حسن واخلَعْ عن الحقِ الوَسَنَ واعبد الهاً ذامِنَن و لا تُوالِ ذَا الاِحَنِ؛ پسرم حسن، مانند پدرت باش، ریسمان ظلم را از حق برکن، خدایی را بپرست که صاحب نعمت های متعدد است و هرگز با صاحبان ظلم و تعدی دوستی مکن» (مجلسی، 1404ق، ج43: ص286). همچنین، وقتی فرزندش حسین علیه السلام را بازی می داد، می فرمود: «اَنْتَ شبیهٌ بأبی لَسْتَ شبیهاً بعلیٍّ؛ تو به پدر من (پیامبر) شبیهی و به پدرت، علی، شباهت نداری» (همان جا). این اصل تربیتی در تعلیم بسیاری از روش های تربیتی کارآمد است و سبب پایداری آموزه های تربیتی می شود.

3-2. اولویت رتبی الگوها

الگو، در اصطلاح، به فردی گفته می شود که به دلیل داشتن خصوصیاتی، شایسته تقلید و پیروی است. از الگو در آیات و روایات به «اُسوه» و «قدوه» تعبیر شده است (قائمی مقدم، 1382: ص25). تأکید بر الگویابی، اولاً بر این اساس است که انسان از محیط اجتماعی و انسان های دیگر تأثیر می پذیرد و ثانیاً مبتنی بر گرایش فطری انسان به سوی کمال است (سلیمانی، 1390: ص63). این اصل در سیره حضرت زهراء علیها السلام نمود ویژه ای دارد؛ حضرت به معرفی الگو می پرداخت و به فرزندان خود سفارش می کرد از الگو پیروی کنند: «پسرم حسن، مانند پدرت باش؛ ریسمان ظلم را از حق برکن، خدایی را بپرست که صاحب نعمت های متعدد است و هرگز با صاحبان ظلم و تعدی دوستی مکن» (مجلسی، 1404ق، ج43: ص286). آنچه در این باره قابل تأمل است این است که حضرت، در معرفی الگو نوعی اولویت و تقدم و تأخر را رعایت می کرد؛ با وجود اینکه پیغمبر اسلام اشرف خلائق هستند و منزلت آن حضرت از همه انبیا و ائمه اطهار بالاتر است، حضرت زهرا، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان الگوی حسنین معرفی می کرد. شاید حکمت این باشد که در معرفی الگو باید الگویی که ازنظر مکانی، معاشرتی و نسبی قریب تر است، مقدم شود. بنابراین می توان بر این نکته تأکید کرد که الگوی عینی بر ذهنی و الگوی قریب بر بعید ترجیح دارد. نکته دیگری که در سیره تربیتی حضرت مشاهده می شود این است که ایشان فضیلت الگو را مشخص کرده است؛ یعنی در معرفی الگو لازم است مشخصه ممتاز الگو تعیین شود.

3-3. مراقبت و نظارت

پرورش فضائل در فرزندان مانند رشد و پرورش نهالی است که به مراقبت نیاز دارد. مراقبت و نظارت در دوران پرورش فضائل اخلاقی کودک ضروری است؛ یعنی از هنگامی که نطفه فرزند بسته می شود تا وقتی که به بلوغ و رشد می رسد (حسینی زاده، 1391: ص131). انسان ازیک سو، همواره تحت تأثیر عوامل محیطی است و ازسوی دیگر، درجات کمال برای انسان پایان ناپذیر است و پیشرفت مادام العمر او را فراهم می سازد (مصباح و دیگران، 1391: ص314)؛ به همین دلیل، نظارت و مراقبت باید تا زمانی استمرار یابد که فضائل در کودک به «شاکله» تبدیل شود: (قُلْ کلٌّ یعْمَلُ عَلَی شَاکلَتِهِ)؛ هریک برپایه شالکه خود رفتار می کنند» (اسراء:84). ویژگی اصلی شاکله، استواری و پایداری آن است؛ به گونه ای که بر فکر و احساس و نیت و اراده اعمال و رفتار فرد احاطه دارد (باقری، 1389: ص126). مراقبت ابعاد مختلفی دارد که عبارتند از: جسمی، روحی و روانی، غذایی، پوشش و لباس، دوستان و همسالان، شناختی و بینشی. حضرت زهراء علیها السلام با محبت خاصی که به فرزندانش داشت، مراقب تمام رفتارهای آنان بود و به دقت آن ها را زیرنظر داشت تا در تربیت صحیح آن ها مشکلی پدید نیاید. نقل شده است که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عازم خانه حضرت فاطمه شد. چون به خانه رسید، دید فاطمه مضطرب پشت در ایستاده است. فرمود: «چرا اینجا ایستاده ای؟» فاطمه علیها السلام با صدایی مضطرب عرض کرد: «فرزندانم صبح بیرون رفته اند و تاکنون هیچ خبری از آن ها ندارم». پیامبر به دنبال آن ها روانه شد. چون به نزدیک غار جبل رسید، آن ها را دید که در کمال سلامت مشغول بازی بودند. آن ها را به دوش گرفت و به سوی مادرشان روانه شد (شیبانی، 1421ق، ج1: ص242).

3-4. تعلیم فضائل درآداب

ازنظر بعضی از اندیشمندان، آداب به اقتضای زمان تغییر می کنند؛ یعنی نسبی هستند و وابسته به قراردادها و اساساً مربوط به اخلاق نیستند (مطهری، 1386، ج2: ص 168). بنابراین در تعلیم آداب باید اقتضائات زمانی و مکانی رعایت شود. این نکته در جای خود درخور دقت و بررسی است، اما آنچه در منطق تربیتی حضرت زهرا علیها السلام دیده می شود این است که آداب فردی و اجتماعی جنبه نسبی محض ندارند؛ چراکه حضرت ادب آموزی را با فضیلت آموزی همراه می کرد و درواقع، از ادب ورزی به فضیلت پروری پل می زد و جنبه اطلاق (درمقابل نسبی) به آداب می بخشید. در سیره حضرت آمده است که در آموزش آداب غذاخوردن فضائل تربیتی را با آداب غذاخوردن عجین می کرد و می فرمود:

«بر سر سفره غذا، دوازده کار نیک وجود دارد که سزاوار است هر مسلمانی آن ها را بشناسد؛ چهار مورد واجب، چهار مورد مستحب و چهار مورد نشانه ادب و بزرگواری است. اما چهار عمل واجب عبارتند از: شناخت و معرفت پروردگار، راضی بودن به نعمت های خدا، گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز غذاخوردن و شکر خدا در پایان آن. و چهار عمل مستحب عبارتند از: وضوگرفتن قبل از غذاخوردن، نشستن به جانب چپ؛ غذاخوردن در حالت نشسته و با سه انگشت. و چهار عملی که نشانه ادب و بزرگواری است: از غذای پیش روی برداشتن، لقمه ها را کوچک برداشتن، غذا را به خوبی جویدن و کمتر نگاه کردن در صورت دیگران» (ابن بابویه، 1413ق، ج3: ص359).

چنانکه حضرت تصریح کرده اند، شماری از این موارد از جمله آداب است و بعضی در زمره اخلاقیات. این همراهی می تواند بیانگر یک اصل تربیتی باشد و درنتیجه، ناظر به چند روش تربیتی است، ازجمله: 1) در فرایند تعلیم معارف تربیتی نباید میان آداب و اخلاق تفکیک صورت گیرد؛ 2) آداب همانند اخلاقیات ازنظر معرفت شناختی مطلق هستند (نه نسبی)، بنابراین درآموزش آداب نیاز نیست وضعیت زمانی و مکانی را لحاظ کرد؛ 3) راه درست آموزش فضائل اخلاقی، همراه کردن آن ها با آداب است، زیرا آداب جنبه ظاهری و محسوس دارند. با این روش، آموزش فضائل هم جنبه عینی پیدا می کند و یادگیری بهتر و ماندگارتر می شود.

3-5. تحریک حقطلبی (مسئولیت)

یکی از گرایش های اصیل فطری در نهاد انسان حقیقت طلبی است (مصباح یزدی،1391، ج1: ص215). قرآن وجود این گرایش را در انسان تأیید و بر آن به منزله یک اصل تربیتی تأکید کرده است (همان: ص252). تحریک حق طلبی ازآن رو می تواند اصل تربیتی باشد که ازیک سو، با مبانی انسان شناختی تربیت پیوند دارد و ناظر به گرایش فطری حقیقت طلبی است و ازسوی دیگر، اهداف تربیتی را تحقق می بخشد. افزون براین، حق طلبی گزاره ای تجویزی وکلی است که می تواند ناظر به روش هایی مانند دعوت به ایمان، ابتلا و... باشد (نک: باقری، 1389: ص148). تأکید بر حق طلبی در سیره تربیتی حضرت زهرا علیها السلام نیز نمود دارد. حضرت، در خطبه «فدکیه»، با سرزنش انصار به تحریک حق طلبی آن ها پرداخت: «إِیها بَنِی قَیلَةَ، أَ أُهْضِمَ تُرَاثُ أَبِیهْ وَ أَنْتُمْ بمَرْأی منْهُ وَ مَسْمَعٍ؟ تَلْبَسُکمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُکمُ الْحَیرَةُ؛ ای فرزندان قیله، آیا ارث من پایمال گردد و شما آشکارا می شنوید و می بینید و در جلسات شما این معنی گفته می شود و اخبارش به خوبی به شما می رسد و باز هم خاموش نشسته اید» (مجلسی، 1404ق، ج 29: ص244). همچنین، در ماجرای غصب فدک، هنگامی که حضرت فاطمه علیها السلام و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به خانه های مهاجرین و انصار می رفتند تا آن ها را به یاری بطلبند، حسنین علیهما السلام را نیز به همراه خود می بردند (شیخ مفید، 1379ق: ص184). این همراهی، احساس مسئولیت و الزام درونی را در فرزندان برمی انگیزد. به اعتقاد مصباح یزدی (1391، ج1: 253) رشد حق طلبی از دو راه محقق می شود؛ یکی، از راه تحریک و برانگیختن این گرایش و توجه دادن انسان به وجود آن و دوم، از راه تعیین مصداق و شناساندن حق که باعث آشکارترشدن متعلق این گرایش و جهت آن می شود و نهایتاً انسان را به سوی شناخت حقایق و معرفت حق تعالی سوق می دهد. هنگامی که حضرت زهرا، حسنین علیهما السلام را برای گرفتن حق خود، به همراه می برد، مصداق حق طلبی را تعیین می-کند و وقتی به امام حسن علیه السلام می فرماید: «حسن جان، مانند پدرت باش و ریسمان از گردن حق بردار، خدای احسان کننده را پرستش کن و با دشمن کینه توز دوستی نکن» (مجلسی، 1404 ق، ج43: ص286)، حق طلبی را در فرزندانش برمی انگیزد.

3-6. کرامت پروری

ازنظر استاد مطهری رحمه الله عزت و کرامت نفس ام المسائل اخلاقی است (مطهری، 1389«ب»: ص147). در احادیث بر اهمیت و کارکردهای تربیتی کرامت نفس تأکید شده است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «مَن کرُمَت عَلَیهِ نَفْسُهُ هانَت عَلیهِ شَهَواتُهُ؛ هرکس نفسش کرامت پیداکرد، شهواتش در نظرش کوچک می شوند» (شریف رضی، 1414 ق: حکمت 155). اوج عزت دهی را می توان در سبک تعامل حضرت زهراء علیها السلام با فرزندانش یافت. آن حضرت با خطاب های محبت آمیزی که موجب تقویت کرامت و عزت فرزندانش می شد، با آنان سخن می گفت. در حدیث شریف «کساء» آمده است: «اِذا بَوَلَدِیَ الْحَسِن قَد اَقْبَلَ وَ قالَ السَّلامُ عَلَیْکَ یا اُمّاهُ فَقُلْتُ وَ علَیْکَ السلامُ یا قُرَّة عَیْنی وَ ثَمَرَة فُؤادی؛ ناگاه فرزندم، حسن، وارد شد و گفت: ای مادر، سلام بر شما. گفتم: سلام بر تو، ای روشنی چشم و میوه دل من» (بحرانی، 1382، ج11: ص931).

3-7. کردار مؤثرتر از گفتار است (اهمیت اقدام عملی)

به اعتقاد علامه جعفری بهترین راه شکل دادن به رفتار متربی، اقدام عملی مربی است؛ چراکه عمل نسبت به آموزش و گفتار تحقق عینی تری دارد، درحالی که الفاظ صرفا آیینه هایی هستند که مفاهیم را نشان می دهند و اگر بایسته و شایسته باشند ممکن است در متربی مؤثر افتند (جعفری، 1390: ص164). علاوه بر اینکه عمل مربی، به آموزش های تربیتی جنبه عینی می دهد، موجب ایجاد انگیزه و تحریک عاطفی در متربی می شود؛ چراکه عمل نشان می دهد عمل کننده به کاری که انجام می دهد معتقد است. بنابراین کردار عینی مربی می-تواند اصلی مهم در فرایند تربیت باشد و بخشی از اهداف تربیتی را محقق کند. امام حسن علیه السلام فرمود: «مادرم، فاطمه علیها السلام، را دیدم که شب جمعه در محراب خویش به عبادت ایستاده بود و پیوسته در رکوع و سجود بود تا اینکه سپیده صبح بردمید و از او می شنیدم که برای مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و نامشان را بر زبان جاری می‎ساخت و برای ایشان بسیار دعا می کرد، ولی برای خودش هیچ دعا نمی کرد. به او گفتم: ای مادر، چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی، برای خود دعا نمی کنی؟ فرمود:یا بُنی الجار ثُمَ الدار؛ ای پسرکم، نخست باید همسایگان را دریافت، آنگاه به خانه پرداخت» (حرعاملی، 1414ق، ج7: ص113). همچنین روایت شده که فرزندان فاطمه علیها السلام همیشه شاهد بودند که مادرشان به مردم کمک می کرد و خود گرسنه می ماند و به قیمت گرسنگی خود دیگران را سیر می کرد (همان جا).

3-8. ترجیح خردورزی ایمانی بر نازپروری

یکی از اصول مهم دیگری که بانوی بزرگ اسلام در منطق تربیتی خود بر آن پایبند بود، این بود که خردورزی عقلانی - ایمانی را جانشین عواطف غیرمنطقی می کرد؛ به عبارت دیگر، علاوه بر آنکه بر مهرورزی و عزت دهی تأکید داشت، از محبت های بی جایی که موجب نازپروردگی فرزندان شود و آن ها را از کسب فضائل اخلاقی و معنوی باز دارد، اجتناب می کرد و همواره خردورزی ایمانی را بر نازپروردگی ترجیح می داد. در سیره تربیتی آن حضرت می بینیم که فرزندانش را با مشقت های عبادت آشنا می کرد؛ برای مثال، در شب های قدر به چهره فرزندانش آب می زد تا نخوابند و شب قدر را درک کنند (مجلسی، 1404ق، ج76: ص241). علامه جعفری در تبیین این اصل تربیتی چنین گفته است: «در انتقال از احساسات به دوران تعقل، بیان روشن و قانع کننده در تعلیم امتیازات تعقل و ضرورت مراعات احکام آن - که ارتباط انسان را با واقعیت منطقی تر می سازد - لازم است تا ریشه احساسات را نخشکاند» (جعفری، 1390: ص193)؛ بدین معنی که در این انتقال لازم است کودک دلیل سختی و مشقت یا علت حرمان محبت را بفهمد. بنابراین مادر باید برای فرزندش تبیین کند که چرا او را از محبت ظاهری محروم کرده است؛ چنانکه حضرت زهرا علیها السلام دلیل بیدار نگه داشتن فرزندانش را برای آن ها توضیح می داد و می فرمود: «محروم است کسی که از برکات شب قدر محروم بماند» (مجلسی، 1404ق، ج76: ص241).

نتیجه گیری

در این پژوهش، اصول پرورش فضائل اخلاقی در فرزندان بر مبنای سیره تربیتی حضرت زهرا علیها السلام بررسی شد و سه سطح از اصول به دست آمدکه ناظر به سه رکن تربیت یعنی مربی، متربی و تجویزات تربیتی (محتوا و ابزار) است. شماری از این اصول از دستورالعمل های جزیی و با الغای خصوصیت از مورد به دست آمد و بعضی با وصف قول و فعل حضرت علیها السلام. اصول ناظر به والدین (مربی) عبارتند از: ثبات عاطفی، تربیت شناسی، استعانت از خدا و نقش بی بدیل مادر به منزله عامل مهم در فرایند تربیت. در بخش اصول ناظر به کودک به اصل ظرفیت شناسی کودک دست یافتیم.

در بخش اصول ناظر به عمل تربیتی نیز مواردی استنباط شد؛ از جمله اینکه استفاده از هنر و نمادهای آن اصل مهمی در القای محتوای تربیتی است و کرامت پروری و حق طلبی نیز از اصول محوری به شمار می روند. همچنین، لازم است تعلیم فضائل وآداب با هم انجام شود و تقدم و تأخر زمانی در آموزش آن ها وجهی ندارد. مراقبت و نظارت نیز از دیگر اصول استنباط شده است و بیانگر این است که فرزندان در فرایند تربیت و شکوفایی فضائل اخلاقی به مراقبت و نظارت مستمر نیاز دارند. اقدام عملی مربی و ترجیح خردورزی ایمانی بر نازپروری هم از دیگر اصول استنباط شده از سیره حضرت زهرا است.

منابع

1. قرآن کریم.

2. ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق) (1413ق)، من لایحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

3. ابن شهرآشوب، محمدبن علی (1376)، مناقب آل ابی طالب علیه السلام نجف: مکتبة الحیدریة.

4. اعرافی، علیرضا و تقی مهری رمی (1394)، «نقش رعایت توان متربی در تربیت عبادی از منظر فقهی»، دوفصلنامه مطالعات فقه تربیتی، ش 3، ص 62 - 78.

5. باقری، خسرو (1389)، نگاهی به تربیت اسلامی، ج 1و2، چاپ بیست ویکم، تهران: مدرسه.

6. بحرانی، عبدالله بن نورالله (1382)، عوالم العلوم و المعارف والأحوال الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام، تصحیح محمدباقر موحد ابطحی اصفهانی، قم: مؤسسة الامام المهدی (عج).

7. بلاذری، احمدبن یحیی(1417)، انساب الاشراف، بیروت: موسسة الاعلمی للمطبوعات.

8. بهشتی، محمد (1387)، مبانی تربیت در قرآن، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

9. جعفری تبریزی، محمدتقی (بی تا)، زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام، تهران: انتشارات شرکت سهامی چاپخانه وزارت ارشاد اسلامی.

10. ________________ (1390)، ارکان تعلیم و تربیت، چاپ سوم، تهران: مؤسسه تدوین و نشر آثار علامه جعفری.

11. جوادی آملی، عبدالله (1374)، تفسیر موضوعی قرآن کریم، مبادی اخلاق در قرآن، قم: اسراء.

12. ____________ (1389)، آفاق اندیشه، چاپ دوم، قم: اسراء.

13. حرعاملی، محمد بن حسن (1414ق)، وسائل الشیعه، چاپ دوم، بیروت: دار احیاء التراث العربی.

14. حسینی خامنه ای، سیدعلی (1392)، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، مشهد: صهبا.

15. حسینی زاده، علی (1391)، سیرۀ تربیتی پیامبر (ص) و اهل بیت، چاپ یازدهم، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

16. زبیدی، محمد بن محمد (1414ق)، تاج العروس، بیروت: دار الفکر.

17. سلیمانی، محمد (1390)، نقش الگوها در تربیت انسان، مشهد: ضریح آفتاب.

18. شریف رضی، محمد بن حسین (1414 ق)، نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، قم: هجرت.

19. شعاری نژاد، علی اکبر (1368)، روان شناسی رشد، تهران: مؤسسه اطلاعات.

20. شیبانی، احمد بن حنبل (1421ق)، مسند، چاپ سوم، مصر: مؤسسة قرطبة.

21. شیخ مفید (محمد بن محمد بن نعمان) (1379ق)، الاختصاص، تحقیق علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

22. صابری، رضا (1391)، «کاربرد زیباگرایی و هنر در تربیت دینی»، دوفصلنامه علمی پژوهشی تربیت اسلامی، سال 7، ش 1، ص 113-134.

23. طباطبایی، محمدحسین (1374)، المیزان، ترجمه سید محمدباقر موسوی همدانی، قم: دفتر انتشارت اسلامی جامعه مدرسین.

24. طبری، محمد بن جریر (1967)، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، چاپ دوم، بیروت: دار التراث.

25. طریحی، فخرالدین بن محمد (1362)، مجمع البحرین، تصحیح احمد حسینی اشکوری، تهران: مرتضوی.

26. طوسی، محمدبن حسن (1414)، الامالی، قم: دارالثقافة.

27. عالم زاده نوری، محمد (1392)، استنباط حکم اخلاقی از سیره و عمل معصوم، چاپ دوم، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.

28. علیزاده، مهدی (1390)، «اخلاق چیست؟ تحلیلی فرااخلاقی از مفهوم حیث اخلاقی»، پژوهش های اخلاقی، ش 3، ص 99-124.

29. فیومی، احمد بن محمد (2001م)، المصباح المنیر، بیروت: مکتبة لبنان ناشرون.

30. قائمی مقدم، محمدرضا (1382)، «روش الگویی در تربیت اسلامی»، مجله معرفت، ش 69، ص 25-37.

31. قیومی، جواد (1389)، صحیفة الزهراء، قم: دفتر انتشارات اسلامی.

32. مجلسی، محمدباقر (1404ق)، بحارالانوار، چاپ سوم، بیروت: الوفا.

33. محدث نوری، حسین بن محمدتقی (1408ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام.

34. محمدی ری شهری، محمد (1379)، اهل بیت علیهم السلام در قرآن و حدیث، تهران: دارالحدیث.

35. مصباح، مجتبی و دیگران (1391)، فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ دوم، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله.

36. مصباح یزدی، محمدتقی (1384)، آموزش عقاید (دوره سه جلدی در یک مجلد)، چاپ هفدهم، قم: سازمان تبلیغات اسلامی.

37. _____________ (1387)، جامی از زلال کوثر، تحقیق و نگارش محمدباقر حیدری، چاپ هشتم، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله.

38. _____________ (1391)، اخلاق در قرآن، چاپ پنجم، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله.

39. مطهری، مرتضی (1384)، سیری در سیره نبوی، چاپ بیست ونهم، تهران: صدرا.

40. _________ (1386)، اسلام و نیازهای زمان، چاپ هجدهم، تهران: صدرا.

41. _________ (1387)، آشنایی با قرآن، چاپ هشتم، تهران: صدرا.

42. _________ (1389«الف»)، علل گرایش به مادیگری، چاپ سی وسوم، تهران: صدرا.

43. _________ (1389«ب»)، فلسفه اخلاق، چاپ چهلم، تهران: صدرا.

44. معین، محمد (1387)، فرهنگ فارسی، چاپ دوم، تهران: دبیر.

45. مکارم شیرازی، ناصر (1384)، زهرا (س) برترین بانوی جهان، چاپ سیزدهم، قم: سرو.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان