راه کارهای ارتباط مؤثر در میان اعضای خانواده

ارتباط مفید و سازنده، اولین گام برای وصول به اهداف بلند و مقدس می باشد

راه کارهای ارتباط مؤثر در میان اعضای خانواده

مقدّمه

ارتباط مفید و سازنده، اولین گام برای وصول به اهداف بلند و مقدس می باشد. در این زمینه کارهایی به شرح زیر انجام گرفته است: روان شناسی روابط انسانی نوشته رابرت بولتون، مهارت های ارتباطی نوشته رابرت بولتون، آموزش مهارت های زندگی، نوشته لادن فتی، فهمیدن، فهماندن و ارتباط مؤثر و کلید طلایی ارتباطات، نوشته کریس کول، مهارت های اجتماعی در ارتباطات میان فردی از اون هارجی و....

کسانی که از ارتباط مناسب برخوردار نیستند اصولاً انسان هایی ملول، افسرده و بی انگیزه هستند. صفا و سلامت در زندگی، به الگوی ارتباطی فرد در مواجهه با دیگران معنا پیدا می کند. پیدا کردن یک الگو و دغدغه انتخاب سبک ارتباط، برای یک فرد هنگامی رخ می دهد که تحت فشار باشد. در چنین وضعیتی، انسان الگوهایی از رفتار را می تواند پیدا کند؛ از جمله:

الف. «سرزنشگر» که همواره با انگشت خود به سمت دیگری نشانه می رود، مخالفت می ورزد، اتهام می زند و عیب جویی می کند.

ب. «حسابگر» که سرد، آرام و از دیگران بریده است و به لحاظ عاطفی خود را درگیر نمی کند. قامتی راست دارد، منطقی حرف می زند و منکر احساسات است.

ج. «سازشگر» که همیشه موافقت می کند، و می کوشد خواهش، تمنّا و عذرخواهی نماید. می توان او را به صورت فردی تجسّم کرد که زانو زده است، در حالی که سرش به سمت زانوهایش خم شده و پایین افتاده است.

د. «شخص گیج» که حواس دیگران را پراکنده می کند و به نظر می رسد قادر نیست خود را با آنچه در جریان است وفق دهد. او سعی می کند موضوع را عوض کند.

ه. «پیام دهنده» که می خواهد خودش باشد و صادقانه خود را بیان کند. او قادر است اطلاعات را به طور دقیق اخذ و پردازش نماید.

به نظر می رسد تمام سبک ها بجز سبک پیام دهنده  که از ویژگی های افراد متعادل است  مانع مواجهه افراد با احساس واقعی خود هستند.

با استفاده از الگوهای ارتباط، اعضای جامعه با حالت های مختلف ارتباط و تأثیر آن حالت ها آشنا می شوند و این آشنایی به اعضا کمک می کند تا در ارتباط، مهارت بیشتری کسب کنند و در نتیجه، یاد بگیرند که خودشان باشند.[1]

برای اینکه بتوانیم از ارتباط مؤثر و مفید بهره بگیریم، باید ویژگی های یک ارتباط مؤثر را بدانیم و آنها را در ارتباط خود با اعضای خانواده به کار گیریم. نیز موانع ارتباط مؤثر را از بین ببریم تا به نتایج و آثار ارتباط مؤثر دست یابیم.

ویژگی های ارتباط مؤثر

1. همگرایی در برابر واگرایی

از عناوین مهمی که در بحث ارتباط نقش کلیدی و اصلی دارد، «همگرایی» و «واگرایی» است. برای رسیدن به یک زندگی مطلوب که منافع مشترک را تأمین کند، همگرایی بسیار مؤثر است. چنانچه جامعه به صورت حوزه متشکّل، وحدت یافته و منتظم اداره شود، تصمیمات، اندیشه ها و کنش ها به سوی یک کانون جهت گیری می شود و مرکزیت مقتدر و متحدی به وجود می آید. افراد جامعه در این کانون در کنار یکدیگر قرار می گیرند و به مرور زمان قطب واحدی در تصمیم گیری و هدایت زندگی شکل می گیرد. چنین کیفیتی به «همکنشی» یا «همگرایی» موسوم است و از طریق آن، خط مشی حال و آینده روشن و مشخص می گردد. در این صورت، الگوی مطلوبی برای تنظیم مناسبات میان افراد فراهم می شود. اصطلاح «همگرایی» مترادف با هماهنگی و اصطلاح «واگرایی» مترادف با ناهماهنگی است.

از ویژگی های جامعه «همگرا» تشخیص مصلحت زندگی و ترجیح آن بر منفعت شخصی است. قراردادها و مقرّرات در این جامعه مورد احترام است؛ ولی آنجا که پای مصلحت بزرگ تری در میان باشد، هر یک از افراد انعطاف پذیری خاصی از خود نشان می دهد تا خواسته های فردی را فدای پیشبرد اهداف زندگی کند. روح حاکم بر جامعه «همگرا» صمیمیت، یک دلی، یک رنگی و رفاقت است. در مقابل، جو غالب بر خانواده «واگرا» بیگانگی، فاصله عاطفی و لجاجت است.

«همگرایی» بستر مساعدی برای شکوفایی و خلّاقیت اعضای خانواده است و «واگرایی»  به نوع خود  طرحی از خانواده را درمی افکند که همچون دو حوزه جداگانه شاهد به هدر رفتن انرژی های زندگی است که صرف اصطکاک و تقابل می شود.

اولین گام برای کسب روحیه رفاقت در زندگی، پذیرش دیگران است. افرادی که همسرشان را آن گونه که «هست » می پذیرند نه آنچنان که «می خواهند»، به این مرحله ارزشمند نایل می شوند که دوستی در روابط متقابل آنان موج می زند. پذیرش همسر در نگرش تحلیلی، شامل پذیرش شخصیت، افکار و علایق او در مدیریت زندگی است. زنان و مردانی که به همسر خود همچون رقیبی آشتی ناپذیر می نگرند، تجسم «واگرایی» و «تزلزل» در زندگی مشترک هستند. البته در «همگرایی» نکاتی باید مورد توجه قرار گیرد که در ذیل، به برخی از آنها اشاره می شود:

1. همگرایی در زندگی امری نسبی است و جنبه مطلق ندارد؛ به این معنا که هرگز نمی توان انتظار داشت افراد در تمام موارد توافق داشته باشند، بلکه منظور این است که آنها بتوانند در غالب موارد، سیاستی هماهنگ در مواجهه با مسائل اتخاذ نمایند. همگرایی با شناخت نسبتی مستقیم دارد، به گونه ای که با پشت سر گذاشتن سال های اولیه زندگی، درجه شناخت و معرفت همسران از یکدیگر، بیشتر و عمیق تر می گردد. به همین دلیل، زنان و همسران جوان نباید در اولین گام های زندگی انتظار هماهنگی کامل از یکدیگر داشته باشند. همه خصوصیات همسر را نباید تغییر داد. این امر به مقاومت شدید و لجاجت همسر منتهی می شود و اعتماد به نفس را از او سلب می کند. تلاش همسران باید صرف تغییر خصوصیاتی شود که همچون عایقی از حصول تفاهم آنان جلوگیری می کند.

2. در تصمیم گیری ها، انتخاب راه حل ها و برنامه ریزی در زندگی، لازم است هر یک از همسران حقوقی را برای دیگری در نظر بگیرد و او را از صحنه تصمیمات دور نگه ندارد. مدیریت مطلوب در زندگی زمانی امکان پذیر خواهد بود که هر فرد از اهمیت نقش خود در پیشبرد خانواده اطمینان حاصل نماید.

3. مصلحت خانواده ایجاب می کند که هر یک از همسران به محض نارضایتی از همسر، او را از زندگی کنار نگذارد و جایگاه او را در زندگی حفظ نماید. پدری که نقش سایه در زندگی دارد و به حاشیه رانده شده است، هیچ گاه تأثیر اخلاقی بر فرزندان نخواهد داشت و مادری که از موقعیت اصلی خویش محروم گردیده، هیچ گونه سهمی در مراحل تصمیم گیری برای زندگی نخواهد داشت و در نتیجه، همسر لایقی برای شوهرش نخواهد بود. تصویر صحیح از مشارکت در خانواده، آن گاه شکل می گیرد که هریک از همسران دستی از آستین همت برآورد و با همیاری و قبول مسئولیت در زندگی، بهترین جلوه مشارکت را به نمایش گذارد. دلیل اصلی برای ضرورت مشارکت این است که هیچ عاملی نمی تواند مرز منافع مرد را از منافع زن جدا سازد، همان گونه که هیچ عاملی نمی تواند مرز آسیب های وارد شده بر مرد را از آسیب های زن جدا سازد؛ زیرا هر دو در یک مجموعه و برای رسیدن به مقصود واحدی تلاش می کنند. افزایش تأثیرپذیری همسر در هر سنّی و با هر میزان تحصیلات و درجه ایمان و تعهدی که باشد، به چهره گشاده و متبسم و در عین حال مصمم همسر، و ثبات شخصیتی و مهارت شخصی او در امر انتقال پیام وابسته است؛ چراکه تبسم و مهر و محبت فرستنده، نیاز عاطفی گیرنده پیام را تأمین و ثبات شخصیت و استواری اراده، منطقی بودن و اعتماد به نفس را در او تقویت می کند.[2] بر اساس آماری که ارائه گردیده است، 59 درصد از نخستین تأثیری که بر دیگران می گذاریم به آراستگی ظاهر ما بستگی دارد و 41 درصد باقی مانده را زبان رفتار ما تعیین می کند.[3] از این رو، فرستنده باید به این دو مهم توجه لازم را داشته باشد.

روابط بین فردی مؤثر اثر مستقیم روی سلامت روانی فرد دارد، به رشد شخصی و هویت یابی افراد کمک می کند، بهره وری شغلی و موفقیت و نیز کیفیت زندگی را افزایش می دهد، تندرستی و سلامت جسمی به همراه می آورد، سازگاری فرد را افزایش می دهد، باعث مقابله سازنده با فشار روانی می گردد و خودشکوفایی را به همراه دارد.[4]

ارتباط مؤثر بهترین راه برای از بین بردن سوءتفاهم ها، تنها راه نشان دادن احساسات به یکدیگر، مسیری برای انتقال اطلاعات و امری ضروری برای رشد و بالندگی است. چنان که ارتباط مؤثر نباشد، نارضایتی، تنهایی و تعارض در خانواده پدید می آید، سوءتفاهم زیاد می شود، آسیب روانی به وجود می آید، اعتماد به نفس زن و شوهر مختل می شود و توانایی افراد خانواده برای مقابله با مشکلات کاهش می یابد.

یک ارتباط خوب بر سلامتی روانی فرد تأثیر مستقیم دارد، به رشد و هویت یابی او کمک می کند، کیفیت زندگی، موفقیت و سازگاری در آن را افزایش می دهد، با شکوفایی افراد خانواده همراه است، سلامت جسمی می آورد و باعث مقابله سازنده با اضطراب و فشار روانی می شود.

در این زمینه، چهار حوزه مهارتی را باید آموخت:

1. در زندگی مشترک به یکدیگر اعتماد کنیم.

 - نسبت به همسر خود متعهدانه عمل نماییم.

 - از برخورد قضاوتی نسبت به او اجتناب کنیم.

 - با او صادق باشیم.

2. ارتباط باید روشن و دور از ابهام باشد.

 - به پیام «من» رو بیاوریم.

 - از چند پهلو سخن گفتن بپرهیزیم.

 - از تغییر دادن عبارات به خاطر محدود نشدن اجتناب کنیم.

3. از یکدیگر حمایت کنیم و پذیرای همدیگر باشیم.

 - امکان ندارد دو نفر در همه چیز هم عقیده و هم فکر باشند. بنابراین، مشروط کردن حمایت به امر محال بی معنا است.

 - اختلاف نظر می تواند تغییر مثبت را در پی داشته باشد. پس باید روحیه پذیرش را تقویت کرد.

 - تفاوت دیدگاه به پختگی در تصمیم کمک می کند. برای تصمیم بهتر دیدگاه مخالف را تحمل کنیم.

 - پذیرش دیگران قدرت مدیریت انسان را افزایش می دهد. حذف دیگران نشانه اقتدار در مدیریت نیست.

4. تعارض های موجود را به شیوه ای سازنده برطرف سازیم.

 - اگر به دنبال اختلاف نظر، روابط مستحکم تر شود، دوستی افزایش یابد، رضایتمندی وجود داشته باشد و همسران خود را در حل مسائل توانمندتر ببینند اختلاف نه تنها مخرّب نیست، بلکه سازنده است.

 - در قواعد و مقرّرات از ابتدای زندگی، با یکدیگر توافق کنیم.

 - اگر عصبانیت بر گفت وگو حاکم شد، مدت کوتاهی از هم فاصله بگیریم و در زمان مشخصی بحث را پی بگیریم.

 - به نوبت، هریک گوینده و شنونده باشیم و نقش خود را در هر موقعیت ایفا کنیم.

برای اینکه ارتباطی مؤثر داشته باشیم، باید به محتوای کلام، فرایند بیان آن و نوع ارتباط غیرکلامی توجه کرد. هرچه سخن ما جذّاب، شورانگیز، دور از تهدید و غم افزایی باشد، زمینه بهتری در بخش محتوا، برای ارتباط مؤثر فراهم می شود. چنان که نحوه فراز و فرود سخن، جمله بندی و زمانبندی در گفتار ما مناسب باشد، فرایند بیان سخن به ارتباط مؤثر ما کمک خواهد کرد. در کنار این دو، تُن و آهنگ صدا، تماس چشمی، حالت های چهره، حرکات بدنی و گوش دادن فعال، می تواند به بخش غیرکلامی در ارتباط مؤثر کمک کند. برای برقراری یک ارتباط مؤثر باید علاوه بر کلمات، از ارتباط غیرکلامی نیز بهره جست. این کار زمینه برآورده شدن بهتر و بیشتر انتظارات همسران را فراهم می آورد.

2. توجه کردن

برای برقراری رابطه مطلوب عاطفی، توجه کردن نقش اساسی دارد. توجه کردن در دو بخش کلامی و غیرکلامی نقش ایفا می کند. در بخش غیرکلامی، ژست هایی نظیر لبخند زدن، سر تکان دادن و نگاه همدلانه داشتن یا مجاورت بدنی از قبیل خم شدن به جلو، تماس و لمس، بستر مناسبی را برای ارتباط فراهم می آورد.

توجه غیرکلامی اغلب رساتر از توجه کلامی است. هر بخش از بدن ما می تواند به گونه ای باشد که میان همسران ارتباط ایجاد کند، ارتباط را آسان نماید و آن را تداوم بخشد. ما هنگامی که در مواجهه با یکدیگر حالتی آرام، اما هوشیار از خود نشان می دهیم، اندکی بدن خود را به سوی جلو خم می کنیم یا با روی گشاده در فاصله مناسبی از یکدیگر قرار می گیریم، ارتباط را تقویت می کنیم و در عین آرامش با هیجان نشان می دهیم که آنچه را به یکدیگر منتقل می نماییم، خوب درک می کنیم و می فهمیم؛ چراکه برای درک آن بسیار مصمم هستیم. ما با شیفتگی برای یکدیگر پیام مخابره می کنیم و برای دریافت پیام چنان برانگیخته ایم که بر لبه جلوی صندلی می نشینیم و حالت وارفتگی از خود نشان نمی دهیم. به این حالت «گرایش نشان دادن» می گویند. در ایجاد این حالت، حرکت های بدنی، تماس چشمی و گشاده رویی بسیار مؤثر است.

همسران ترجیح می دهند در زندگی مشترک با کسی باشند که در عین دوری از عصبانیت، بی تحرک نباشد. این تحرک، نشان مهربانی او و گرمی زندگی است. مهم این است که حرکت های بدنی متناسب باشد و اشاره های گیج کننده نداشته باشد. کسی که با همسرش سخن می گوید و در همان حال به رهگذران دست تکان می دهد، گرچه حرکت بدنی دارد، اما حرکت او متناسب با سخن گفتن با همسرش نیست.

3. لحن صدا

برخی معتقدند که 38 درصد از استنباط اولیه افراد از هر عبارتی، به نحوه بیان آن بستگی دارد.[5] اولین کلماتی که از دهان انسان خارج می شود، لحن کلام را تعیین می کند. بنابراین، صدا باید آرام، منظم و نیرومند باشد، کلمات به روانی پشت سر هم ادا شوند و از تأمّل بی جا و زننده خودداری و روی کلمات و جملات مهم تکیه شود. اولین حالت ها در مواجهه میان افراد، تأثیر عمیقی میان آنها به جا می گذارد. بعضی صداها پرمایه و غنی، برخی دیگر آوازگونه، تعدادی گرم و دلنشین، گروهی آکنده از افاده و سرانجام برخی هم سرد، بی احساس و یکنواخت هستند.

لحن صدا از کیفیت صوت، طنین و گویایی آن رنگ می گیرد. تغییر در کیفیت صوت گویای احساسات، عواطف و تفاوت در معناست؛ زیر و بم صدا تعیین کننده نت بالا یا پایین یا ترکیبی از این دو نت است که موجب تنوع صدا و قوت آن می شود و ترکیب مناسبی از سرعت کلام و زیر و بم صدا موجب قوت آن می گردد.[6]

در لحن بیان برای برقراری ارتباطی مؤثر، باید به مواردی توجه داشت؛ از جمله:[7]

 سرعت: تند، کند، تندتر، کندتر؛

 نحوه مکث یا تردید بین کلام؛

 درجه: بلند، فریادکنان، متوسط، آرام، بسیار آرام، نجواکنان؛

 دانگ: زیر، جیغ زنان، بم، متوسط؛

 تغییر: نحوه بالا و پایین رفتن صدا؛

 تکیه کلام خاص.

4. حالات چهره

چهره نیز اطلاعات فراوانی در خصوص حالات هیجانی دیگران به ما می دهد. برخی از نظریه پردازان می گویند: حالات چهره بعد از زبان، مهم ترین منبع اطلاعاتی است. شاهد این مدّعا، زمان و حجم کارهایی است که نویسندگان، نمایش نامه نویسان و فیلم نامه نویسان به توصیف جزئیات چهره شخصیت های موردنظر خود اختصاص داده اند. برخی شواهد از نظریه فطری بودن حالات چهره حکایت می کند؛ زیرا در فرهنگ های مختلف دنیا شاهد حالات چهره ای مشترکی هستیم؛ از قبیل بالا کشیدن یک یا هر دو ابرو، خمیازه کشیدن و جمع کردن لب ها که به ترتیب نشانه نگرانی و تعجب، خستگی و اضطراب هستند.

به هر حال، بسیاری از نشانه های خوش رویی از طریق حالات چهره به دیگران و از جمله به همسر ارائه می شود. برای مثال، هنگامی که همسر ما شاد یا نگران باشد، ما می توانیم با اتخاذ حالت چهره ای متناسب با آن موقعیت، در شادی او خود را شاد، و در نگرانی اش خود را سهیم بدانیم.

پیراستن و آرایش چهره نیز از مهارت هایی است که لازم است مورد توجه قرار گیرد و به عنوان نمودی بارز از خوش رویی ملحوظ گردد. فردی که با چهره آراسته با همسر خود مواجه می شود، میزان علاقه مندی خود را به او نشان داده و خاطرنشان می سازد که برای او ارزش و احترام خاصی قایل است. هرچند با توجه به تفاوت های جنسیتی، تأکید بیشتری بر آراستگی زن در برابر شوهر شده است، ولی مردان نیز بدین وسیله به همسران خود ابراز توجه کرده، سلامت اخلاقی آنها را تضمین می کنند. در روایتی آمده است: شخصی می گوید: امام موسی بن جعفر علیه السلامرا دیدم که خضاب کرده بود. گفتم: فدایت شوم، خضاب کرده ای؟! فرمود: آری، نظافت و آراستگی مردان از اموری است که بر عفّت زنان می افزاید، و عفت زنان از آن رو کاهش یافته است که شوهران آنها به سر و روی خود نمی رسند. سپس فرمود: آیا مایلی همسرت را در وضعیت نامناسبی از حیث نظافت و آراستگی ببینی؟ گفتم: نه. حضرت فرمود: پس در مورد همسرت نیز این را نپسند.[8]

برخی از پژوهش ها نشان می دهد که لبخندها تقویت کننده اند. شوالتر در جریان یک آزمایش، موفق شد با استفاده از لبخندهای انتخابی، برخی از جملات عاطفی مصاحبه شونده ها را شرطی کند. در برخی از بررسی ها، ترکیبی از لبخندها و سایر تقویت کننده های غیرکلامی و کلامی مورد استفاده قرار گرفته اند. کرسنر با ترکیب کردن خنده و تکان دادن سر و «اُهوم» گفتن آزمودنی ها را واداشت تا از کلمه «مادر» بیشتر استفاده کنند.[9] لبخند به عنوان یک تقویت کننده، نمونه ای از مهارت های خوش رویی در برابر همسر و دیگران است. رسول خدا صلی الله علیه و آله همواره از این مهارت در هنگام سخن گفتن استفاده می کردند.[10]

امام باقر علیه السلام نیز تبسّم در برابر برادر دینی را حسنه دانسته اند.[11]

در زمان برقراری ارتباط، چهره می تواند با حالت های مختلف زیر به ادامه یا قطع ارتباط کمک نماید:[12]

1. خیره نگریستن و مستقیم به چهره یا چشمان دیگری نگاه کردن که در بعضی از موارد نشانه دقت و در برخی موارد نشانه بهت و تعجب شماست که در صورت دوم می تواند به قطع ارتباط منجر شود.

2. لبخند زدن که نشانه تمایل به برقراری ارتباط و ادامه آن است. البته لبخندها همان گونه که مهربانی و تفاهم را منتقل می سازند، گاهی نشانه تحقیر و تمسخر هم هستند. تعبیر این رفتارها به ویژگی های بافتی از قبیل رفتارهای ضمیمه رفتار موردنظر بستگی دارد.[13] بنابراین، کاربرد این مهارت در برابر همسر نیازمند توجه به رفتارهای ضمیمه نیز می باشد تا مبادا لبخند به عنوان عامل تحقیر و تمسخر همسر محسوب شود. برای نمونه، لبخند زدن مداوم به همسر موجب می شود تا او این عامل تقویت ارتباط را به مثابه عامل تمسخر و تحقیر تعبیر کند و از این رفتار ناخرسند گردد.

3. اخم کردن که نشانه تحیر، اضطراب، ناراحتی یا رنجیدگی خاطر است، باعث سردی یاقطع ارتباط می شود.

هنگامی که همسر را ملاقات می کنید، با او دست می دهید و لبخند می زنید، این ارتباط جسمانی و لبخند، فضایی آکنده از مهر و صفا برای گفت وشنودی دوستانه می گشاید. همچنین به هنگام خداحافظی با حالت چهره می توانید به او نشان دهید که از ته دل از با او بودن خرسندید.

5. گشاده رویی

گشاده رویی یکی از نمونه های بارز خوش رویی برای پیدایش توجه در ارتباط میان همسران است. مردم عموما خواهان آغاز کردن صحبت نیستند. از این رو، باید زمینه و بستری فراهم شود تا سر صحبت باز شود و ارتباط برقرار گردد. گشاده رویی در این میان نقش مؤثری ایفا می کند.

در متون روایی و دینی ما به گشاده رویی و خوش رویی تأکید شده است. در ذیل، به برخی از این روایات اشاره می شود:

 برای اهل بهشت، چهار علامت است که یکی از آنها گشاده رویی است.[14]

 نیمی از مواجهه عاقلانه با دیگران، به خوش رویی است.[15]

 اولین هدیه و عطیه برای کسی که با او مواجه می شویم و آسان ترین بخشش برای او خوش رویی است.[16]

 بهترین عاملی که می توان به واسطه آن در میان قلوب دوستان مودّت و محبّت را افزایش داد و کینه و دشمنی را از دل دشمنان زدود، خوش رویی است.[17]

 خوش رویی آتش دشمنی را خاموش می کند.[18]

 خوش رویی خصلت هر انسان آزاده است.[19]

 خوش رویی یکی از نشانه های پیروزی و خوشبختی است.[20]

مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید و از حضرت خواست او را توصیه ای کند. طبیعتا توصیه ها باید اموری پرثمر و سعادت بخش باشد. حضرت در بیان یکی از توصیه های خود فرمودند: با دیگران گشاده رو باش.[21] اساسا خوش اخلاقی مثلثی است که یک ضلع آن را خوش رویی تشکیل می دهد.[22]

حضرت رسول صلی الله علیه و آله در توصیه ای به فرزندان عبدالمطلب فرمودند: شما نمی توانید با اموالتان مردم را شاد کنید. پس با آنان با گشاده رویی و خوش رویی مواجه شوید تا زمینه نشاط آنان را فراهم سازید.[23]

وقتی در مواجهه با افراد جامعه دینی  که از آنان به «برادر دینی» تعبیر می شود  دستور داریم با چهره ای باز و دور از گرفتگی و خشم و اندوه برخورد نماییم، حکم مواجهه در محیط منزل با همسر به خوبی روشن می شود.

گشاده رویی نسبت به همسر تا جایی اهمیت پیدا می کند که رسول اکرم صلی الله علیه و آله آن را یکی از حقوق زن بر همسر خود دانسته و فرموده اند: «حق زن بر شوهرش این است که او را گرسنه نگذارد، بدنش را بپوشاند و با او ترش رویی نکند.»[24]

معمولاً گشاده رویان دارای چهار ویژگی هستند:

1. با عباراتی همچون «صورت شما قرمز شده است» و «به نظر می رسد خوشحال نیستی»، اوضاع و احوال جسمانی فرد را توصیف می کنند و از این طریق، روابط عاطفی را تعمیق می بخشند.

2. با جملاتی همچون «شما می توانید درباره دغدغه هایتان صحبت کنید» و «من به آنچه می گویید علاقه مندم»، فرد را به صحبت و ادامه آن دعوت می کنند.

3. گاهی با سکوت خود به فرد فرصت می دهند تا درباره ادامه صحبت و بیان مطالب موردنظر خود تصمیم بگیرد.

4. با نشان دادن حالت های بدنی و تماس چشمی علاقه مندی و توجه خود را به فرد نشان می دهند.[25]

البته این ویژگی ها هریک در جایگاه مناسب خود تأثیرگذار است. به کارگیری همزمان آنها ممکن است برای دیگری در ابتدای کار سوءتفاهم ایجاد کند و همسران از آن رو که با یکدیگر آشنایی دارند و روحیات همدیگر را می شناسند، می توانند در به کارگیری هریک از این ویژگی ها به تناسب مقتضای حال عمل کنند.

6. تماس چشمی

بیشتر کنش های متقابل شخصی با دوره کوتاهی که طی آن دو نفر مستقیما به یکدیگر نگاه می کنند، شروع می شود. تماس چشمی علامتی است بر اینکه هریک از دو نفر به دیگری توجه دارد و کنش متقابل بیشتری می تواند در پی آن بیاید[26] و البته از کارکردهای دیگر آن، تنظیم ارتباط متقابل در محاوره است.

افراد وقتی به سخن کسی گوش می دهند، بیش از وقتی که خود صحبت می کنند از نگاه استفاده می کنند و نیز در هنگام گوش دادن نگاه های طولانی تری به طرف مقابل می کنند و در یک ارتباط، غالبا در زمان انتقال نوبت سخن در میان افراد، افراد به یکدیگر نگاه می کنند و کسی که نوبت را در دست گرفت برای اینکه حواسش پرت نشود، نگاه را قطع می کند و شنونده آن را ادامه می دهد.[27]

همچنین تماس چشمی نشانگر هیجانات (دوستانه یا خصمانه) ما نسبت به دیگران است.

تماس چشمی و تمرکز آرام چشم های همسران به چهره یکدیگر که هر از گاهی به سایر اعضای بدن و حرکات آنها (مثل حرکت دست ها) نیز منتقل می شود و سپس به چهره بازمی گردد، نقش مهمی در پیدایش توجه میان آنان دارد. تماس چشمی به فرستنده پیام این امکان را می دهد که پذیرش خود و پیامش را از سوی شنونده ارزیابی کند و پی ببرد در چه حالتی، شنونده با گوینده احساس راحت تری دارد. از طرفی، شنونده پیام به وسیله تماس چشمی می تواند مقصود ویژه گوینده از پیامش را درک کند. این درکی فراتر از معانی کلمات است که به اسرار درونی گوینده ارتباط پیدا می کند.

رالف والدو امرسون می گوید: چشم های اشخاص به اندازه زبان هایشان صحبت می کند، با این مزیّت که سخن گفتن به وسیله چشم ها به بیان واژه ها نیاز ندارد و یک درک کلی از شخص مقابل را فراهم می کند.[28]

فراتر از یک محیط آرام که برای گفت وگو میان همسران ضروری است و به حضور هریک در کنار دیگری کمک می نماید، حضور ذهنی لازم است. هریک از همسران که پیامی را منتقل می کند، انتظار دارد شریک زندگی اش نه فقط حضور فیزیکی، بلکه آمادگی ذهنی هم داشته باشد تا پیام را دریافت کند. تماس چشمی زن و شوهر باید بیانگر این حضور ذهنی باشد. اگر تظاهر به توجه کردن باشد و حضور قلبی نباشد، بی شک علامت های دیگرِ فرد این تظاهر را فاش خواهد ساخت.

ارتباط چشمی یکی از عناصر مهم تعامل میانْ فردی و گاهی ضروری برای شروع تعامل اجتماعی است. این رفتار در هنگام گفت وگو می تواند نشانه توجه و علاقه باشد و استفاده مناسب از آن می تواند پیامدهایی تقویت کننده داشته باشد.

کلاتیک و دیگران (1975) در آزمایشی مصاحبه مانند، به مصاحبه گرها آموزش دادند به یکی از روش های ذیل عمل کنند:

1. مدام به مصاحبه شونده نگاه کنند؛

2. به طور متناوب به مصاحبه شونده نگاه کنند؛

3. اصلاً به او نگاه نکنند.

نتایج نشان داد در زمانی که مصاحبه کننده به مصاحبه شونده نگاه نمی کرد، وی از جملات کوتاه تری استفاده می کرد و کمتر حرف می زد. وقتی مصاحبه گرها مدام به مصاحبه شونده نگاه می کردند، آنها تصور می کردند مصاحبه گرها به آنها خیلی توجه دارند و مصاحبه گری را که اصلاً به آنها نگاه نمی کرد، فردی بی توجه می دانستند. البته گاهی استفاده بیش از حد از نگاه یا نگاه خیره، حمل بر تهدید می شود و دیگران را ناراحت می کند. در این گونه شرایط، ارتباط چشمی اثرات تنبیهی به همراه خواهد داشت.[29]

بر این اساس، ارتباط چشمی متعادل با همسر، به ویژه در هنگام سخن گفتن او، عاملی مؤثر در تداوم ارتباط کلامی با همسر و نمونه ای بارز از خوش رویی در برابر او به شمار می رود.

7. ژست

ژست ها دو دسته هستند:[30]

الف. «نشانگرها»، که مکمل گفتارند، به همراه آن به کار می روند و موجب برقراری ارتباط می شوند. این ژست ها محتوای کلامی گفتار را ترسیم می کنند و به تسهیل صحبت کردن میان افراد کمک می نمایند.

ب. ژست هایی که «معرف» نام دارند و به طور کامل جایگزین رفتار می شوند. معرف ها در جایی مورد استفاده قرار می گیرند که صحبت کردن غیرممکن است. برای مثال، در محیط های پر سر و صدا یا وقتی همسران فاصله زیادی با هم دارند یا به گونه ای مخفیانه می خواهند پیامی را به یکدیگر منتقل کنند، از این ژست استفاده می کنند.

حرکات و ژست هایی که می تواند بیشترین تأثیر را در مواجهه اول بگذارد و توجه و احترام دیگری را جلب کند عبارتند از: حرکات آرام دو دست، صاف ایستادن و نشستن (قوز نکردن)، سر را بالا نگه داشتن، پرهیز از حرکات تند، سریع، عصبی و مضطربانه، نگاه ثابت و نافذ (نه خیره) آرواره سست و نرم (نه شل و ول)، حالات چهره ای که نمایانگر احساسات درونی باشد و لبخند که در جای مناسبش موجب ترشح ماده ای شیمیایی موسوم به آندروفین می شود و نیرویی سرشار از شادمانی را در دستگاه بدن ایجاد می کند.[31]

تکان دادن سر از جمله ژست هایی است که معمولاً آن را به نشانه تصدیق، موافقت و تفاهم به کار می بریم. فوربس و جکسون بر تأثیرات تقویتی این ژست تأکید کرده اند. در اکثر تحقیقات صورت گرفته در این زمینه، تکان دادن سر و سایر تقویت کننده های کلامی و غیرکلامی با هم ترکیب شده اند.[32]

ما به دو شیوه می توانیم برای ابراز علاقه و اشتیاق نسبت به حرف های گوینده، از سر تکان دادن استفاده کنیم. اکمن و استر معتقدند: ما با کج کردن سر، علاقه مندی خود را نسبت به حرف های طرف مقابل ابراز می کنیم. علاوه بر این، ما با تکان های سر تمایل خود را برای ادامه صحبت نشان می دهیم.

به هنگام برقراری ارتباط و انتقال پیام باید به اشارات و زبان بدنی گیرنده توجه کنیم. این اشارات می تواند مثبت یا منفی باشد.

علایم منفی عبارتند از:

1. نگه داشتن پاها در وضعیتی دور از گیرنده؛

2. چرخاندن سریع سر به مفهوم عدم موافقت؛

3. مالش یا خاراندن گردن؛

4. کاهش ارتباط چشمی؛

5. فاصله گرفتن؛

6. مشت کردن دست، گره کردن دست ها در یکدیگر؛

7. بی قراری و ناآرامی؛ مثلاً زدن ضربه های متوالی با دست یا شی ء؛

8. با پا به زمین کوبیدن؛

9. پوشاندن بینی؛

10. به آسمان نگاه کردن؛

11. معذب بودن؛

12. پوشاندن دهان؛

13. تکان دادن بدن.

علایم مثبت عبارتند از:

1. متفکرانه سر را تکان دادن؛

2. قراردادن بدن به سوی گوینده؛

3. دست کشیدن روی چانه؛

4. ارتباط چشمی، به ویژه هنگام بزرگ شدن مردمک چشم؛

5. راحت بودن وضعیت بدن؛

6. بازوان گشاده؛

7. آهان گفتن؛

8. وضعیت بدنی آزاد؛

9. نحوه برخورد مطابق با مطالب ارائه شده.[33]

زمانی که گیرندگان پیام از سلامت عمومی، بهداشت روانی، نگرش مثبت و انگیزه قوی برخوردار باشند، شرایط انتقال پیام کاملاً مطلوب باشد، موضوع پیام برای مخاطبان تازگی، گیرایی و جذابیت خاصی داشته باشد و سرانجام، پیام دهندگان از نظر مخاطبان از شخصیتی عاطفی  منطقی برخوردار باشند و به تناسب ویژگی افراد و موضوع پیام از مناسب ترین روش ها برای انتقال پیام بهره گیرند، می توان شاهد برقراری کامل ارتباط و تأثیرات ناشی از آن بود.[34]

این مهارت در هنگام سخن گفتن همسر، شاخصی برای توجه دقیق به او، تأیید گفته ها و دغدغه های وی و نشانه ای از خوش رویی با او به شمار می رود.

بازی های ارتباط

بازی های ارتباط یک رشته فنونی هستند که به افراد می آموزند تا آگاهی خود را افزایش دهند و در برقراری ارتباط، مؤثر باشند. برای کسانی که با مخاطب خود در تماس هستند و می خواهند پیامی را به او منتقل کنند، این امکان وجود ندارد که بتوانند پیام ناهمخوان منتقل نمایند. پیام ناهمخوان پیامی است از طریق زبان که با پیام های ارسالی از طریق سایر اعضا و جوارح پیام دهنده سازگار نباشد.

برای آنکه تأثیر بازی ارتباط را عینا مشاهده کنید، مراحل زیر را به اجرا درآورید:

 پشت به هم بایستید و با هم حرف بزنید.

رودررو ایستاده، بدون حرف زدن، به همدیگر نگاه کنید.

 با چشمان بسته و در حالی که با هم حرف می زنید، یکدیگر را لمس کنید.

 بدون لمس کردن یکدیگر، به هم نگاه کنید و حرف بزنید.

 با نگاه کردن و لمس کردن یکدیگر، با هم حرف بزنید.[35]

مرحله آخر نشان می دهد که وقتی شما در حال حرف زدن، لمس کردن و حفظ تماس مستقیم با چشم هستید، ارسال پیام تند یا پیامی همراه با عصبانیت از طریق زبان غیرممکن است؛ چون عصبانیت، با این ترکیب همخوانی ندارد. اما پیام هایی که از فقط از طریق نگاه کردن یا حرف زدن به مخاطب ارسال می شود، می تواند با عصبانیت همخوان باشد. همچنین وقتی شخصی پیامی را برای شما می فرستد که دچار اختلال است، این نشان می دهد که احتمالاً با شما در تماس نیست. اگر با شما در تماس بود پیام مختل برای شما ارسال نمی کرد.

این فن زمانی کارآمد است که زمینه های تنش در حال فراهم آمدن باشد، وگرنه چنانچه تنش به اوج خود رسیده باشد، باید از رو در رو شدن پرهیز کرد، چه رسد به اینکه با تمام قوا و به صورت کامل ارتباط برقرار شود.

در مواجهه افراد خانواده با یکدیگر، هریک از آنان منتظر نوعی عکس العمل از دیگری هستند و همان گونه که چگونه صحبت کردن در این رابطه از اهمیت فراوانی برخوردار است، چگونه گوش کردن نیز اهمیت زیادی دارد. افراد خانواده باید بدانند چگونه از طریق ارتباط کلامی و غیر کلامی، به یکدیگر پیام بدهند.

انواع مواجهه افراد با یکدیگر

1. دستور دادن: وقتی کسی پیامی را به شمال منتقل می کند و خواسته ای را مطرح می نماید که برای شما کاملاً پذیرفته شده نیست، فقط با فرمان دادن او را به کاری وادار می کنید یا بازمی دارید. پیام هایی نظیر: «با من این طور حرف نزن»، «برای من مهم نیست درخواست شما طبیعی است یا نه؛ تو باید به وظیفه ات عمل کنی» و «چرا این قدر پیله می کنی، این قدر شکایت نکن» به افراد می فهماند که احساسات و خواسته هایشان از نظر طرف مقابل بی اهمیت است و باید به آنچه او می خواهد و بدان اعتقاد دارد، تن دردهند. این پیام ها ترس از قدرت همسر را به دنبال دارد، فضای پادگان نظامی را تداعی می کند و دیگران را به احساس رنجش و عصبانیت وامی دارد. نتیجه این پیام ها اغلب حاضرجوابی، مقاومت و بی اعتمادی است.

2. تهدید یا توبیخ کردن: گاهی در پاسخ به سخن دیگران، فرد خط و نشان می کشد یا پیامدهایی را برای رفتار او بازگو می کند که حالت بازدارنده دارد: «اگر این گونه رفتار کنی پشیمان خواهی شد»، «دیگر نمی توانم سخن تو را تحمل کنم. یک جمله دیگر بگویی از خانه بیرونت می کنم.»، «اگر می فهمیدی، این حرف را نمی زدی.» و «اگر با من جرّ و بحث و ناراحتی کنی، می روم خانه مادرم.»

این پیام، احساس ترس و زبونی را به وجود می آورد، برانگیزنده رنجش و خصومت می شود، نشان می دهد که فرد هیچ احترامی برای خواسته دیگران قایل نیست و او را به نوعی لجبازی دعوت می کند و گاهی او را وسوسه می کند که امتحان کند و ببیند آیا واقعا طرف مقابلش در این حرفی که می زند جدّی است یا خیر، و این به وخامت بیشتر اوضاع منجر می شود.

3. نصحیت کردن و تذکر اخلاقی دادن: این نوع مواجهه، به زبان باید و نباید سخن گفتن است، اما به گونه ای آرام که از آن برای شنونده حالت دستور دادن فرد احساس نشود؛ مثلاً: «نباید این کار را می کردی»، «این کار خوب نیست و آفت های معنوی فراوانی دارد» و «تو خوب است به حرف من که بزرگ خانواده هستم، گوش کنی.»

چنین پیامی وظیفه یا مسئولیت اخلاقی را به دیگران تحمیل می کند و ممکن است به مقاومت و دفاع شدیدتر فرد منجر شود. او در این موقعیت می تواند احساس کند مورد بی اعتمادی قرار گرفته است و در نتیجه، احساس گناه کند و خود را بدکار قلمداد نماید. این حس فرد را از ارزشمندی و عزّت نفس دور می نماید.

4. پیشنهاد دادن با ارائه راه حل: گشودن مسئله، یافتن راه حل و پیشنهاد آن برای پیدا کردن راهی در راستای پاسخ مسئله: «برای رسیدن به تصمیم نهایی بیا استخاره کنیم »، «درباره کنکور یکی دو سال صبر کن» و «پیشنهاد می کنم با این دختر ازدواج نکن.»

این پیام وابستگی و بی استقلالی طرف مقابل را نشان می دهد و پیامش این است که او در راه یافتن حل مسئله توان ندارد و نمی تواند در کارهای مربوط به خودش تصمیم بگیرد. پیشنهاد گاهی بازگوکننده حالت برتری پیشنهادکننده است و به حس حقارت فرد مقابل منجر می شود؛ زیرا او می تواند با خود بگوید: چرا این نکته ابتدا به ذهن خودم نرسید. همچنین این پیام می تواند این پیامد را در پی داشته باشد که فرد احساس کند اصلاً مورد درک دیگران قرار نگرفته است. گاهی نیز باعث می شود فرد به عقاید دیگران بیندیشد و از خود تهی شود.

5. آموزش دادن و بحث منطقی کردن: تحت تأثیر قرار دادن دیگران با تبیین حقایق، برگزاری بحث های منطقی و دادن اطلاعات با راه انداختن کلاس های درس غیررسمی و ابراز عقاید شخصی: «لازمه رسیدن به خوش بختی مراعات سلسله مراتب در خانواده است»، «نفقه و مهریه حق زن است و اعمال مدیریت در زندگی حق مرد است» و «چنانچه در ابتدای زندگی زن مسئولیت پذیر باشد در آینده می تواند فرزندان خوبی تربیت کند.»

چنین پیامی اغلب باعث می شود فرد خود را تابع و بی لیاقت بداند و گاهی سبب سرسختی فرد، مقاومت و لجبازی او می شود. هیچ کس دوست ندارد که اشتباهات او به رخش کشیده شود و چنانچه اشتباه او به رخش کشیده شود، او تا آخر از موضع خود دفاع می کند و می گوید: «من درست می گویم.» او در چنین حالتی از شریک زندگی خود متنفر می شود؛ چراکه همیشه باید به حرف او گوش کند و طبیعتا برای مقابله با او به برچسب زدن متوسل می شود و او را بزرگ شده عصر حجر می نامد. این صحیح نیست که فکر کنیم همسر ما چیزی نمی داند. آنچه مرد یا زن می خواهد آموزش دهد همسرش از قبل می داند، ولی به خاطر مقابله، حاضر نیست حقیقت را به روی خود آورد.

6. قضاوت کردن: درصدد ارزشیابی برآمدن و کارها را محکوم کردن: «درست نمی اندیشی»، «بچگانه فکر می کنی » و «کاملاً در اشتباهی و بدتر از این نمی شود. »

این پیام احتمالاً بیش از سایر پیام ها باعث می شود فرد احساس بی لیاقتی و حقارت کند. خودپنداره فرد در زندگی خانوادگی از طریق قضاوت دیگران و عمدتا نزدیکان شکل می گیرد. گاهی فرد می گوید: من آن قدر شنیده ام بد هستم که یواش یواش باورم می شود باید بد باشم. اصولاً این گونه قضاوت ها برانگیزنده انتقاد متقابل است و وقتی کسی احساس می کند زیر ذرّه بین تیز شریک زندگی اش قرار گرفته است، سعی می کند عقایدش را برای خود پنهان نگه دارد. این کار بستر تنفّر از دیگران را در نهاد انسان به وجود می آورد و با پاسخ مقاومت و لجاجت همراه می شود. ارزشیابی مداوم باعث می شود آتش لجاجت شعله ور شود.

7. موافقت کردن: ارزش گذاری مثبت و تأیید رفتار: «من فکر می کنم تو بسیار موفقی»، «من با تو موافق و همراهم. روی من حساب کن» و «در این مجموعه تنها کسی که درست می گوید، شما هستی.»

این پیام در میان همسران در صورتی که با تصویر همسر از خود مطابقت نداشته باشد، ممکن است موجب خصومت شود. گاهی نیز همسر با خود می گوید: ممکن است دفعه بعدی مورد قضاوت منفی قرار گیرم و تقبیح شوم. گاهی هم اگر مورد تمجید قرار نگرفت فقدان تمجید را نشانه تقبیح می داند. تأیید بسیاری از مواقع ممکن است از دید همسر زیرک راهی برای تحت تأثیر قرار دادن او تلقّی شود و چنانچه فراوان ابراز موافقت شود همسر را وابسته می سازد. در چنین حالتی، او همیشه انتظار تأیید شدن دارد. داستان دیگر افراد خانواده نیز همین گونه است.

8. تحقیر کردن: بدون توجه به بیان آثار مثبت یا منفی کار، احساسات فرد را جریحه دار کردن: «تو بسیار آدم مکّاری هستی»، «تو خیلی بچه ای و هیچی نمی فهمی» و «رحمت به حیوانات وحشی!»

این پیام می تواند ویرانگر باشد و نگاه بی ارزش بودن را در فرد تقویت نماید. به طور طبیعی، چنین پیام هایی با یک پیام مشابه از طرف مقابل همراه می شود و او نیز دیگری را تحقیر می کند. در نتیجه، زمینه تغییر و تبدیل رفتار او به رفتار مطلوب کم رنگ و از درجه تحقق آن به شدت کاسته می شود و در ذهن او این پیام غیرمنصفانه هیچ گاه مورد بخشش قرار نمی گیرد.

9. وانمود کردن به تشخیص مشکل: به طرف نشان دادن که من می فهمم تو چه می گویی و مشکل تو را تشخیص داده ام: «تو به مادر من حسودی می کنی»، «تو با این حرف هایت فقط می خواهی اعصاب مرا خرد کنی» و «تو به چیزی که می گویی اصلاً اعتقاد نداری. چیز دیگری می خواهی بگویی.»

چنین پیامی به افراد می فهماند که دیگری به جمع بندی شخصیت او پرداخته و انگیزه هایش را تشخیص داده است. این روان کاوی می تواند فرد را تهدید کند. اگر تشخیص درست باشد، او در معرض خجالت قرار می گیرد و چنانچه غلط باشد  که اغلب چنین است  از این اتهام عصبانی می شود و بستر تنش گسترده می شود. در این حالت، فرد نوعی برتربینی را در طرف مقابل حس می کند و تلاش می کند آن را بشکند و با این اوصاف، دیگر امید به ارتباط صحیح میان اعضای خانواده را نمی توان انتظار داشت.

10. تخریب به زبان تأیید: سعی در از بین بردن احساس دیگران با عبارت های به ظاهر زیبا: «نگران نباش، اوضاع خوب می شود»، «حالا که طوری نشده است. خیلی ها مثل تو هستند» و «تو معمولاً با مشکلات کنار می آمدی.»

چنین پیامی به دیگری می گوید: من از شما می خواهم که احساس بدی نداشته باشی و همه چیز دوباره درست می شود. این بسیار غیرواقعی است که ما از کسی فقط بخواهیم واقعیت را نادیده بگیرد. فرد نوعا این کوشش را برای تغییر احساسات خود قلمداد می کند و نسبت به آن بی اعتماد می شود.

گاهی هم به صراحت می گوید: «تو این را می گویی که فقط مرا وادار کنی احساس خوبی داشته باشم.» دلگرم کردن های نابه جا غالبا رابطه را تضعیف می کند؛ چون فرد می فهمد شما نمی خواهید احساس او را درک کنید. به همین دلیل، چنین پاسخی می تواند مأیوس کننده باشد و در پاسخ این پیام، بگوید: «تو اگر می دانستی من چه احساسی دارم هیچ گاه چنین حرفی نمی زدی. »

11. بازجویی و تفحّص: سعی در یافتن دلایل و انگیزه های فرد و پیدا کردن اطلاعات بیشتر: «چرا فکر می کنی نمی توانی دست از خواسته خود برداری؟»، «چه کسی این فکر را به سر تو انداخته است؟» و «اگر به خواسته تو توجه نشود چه تصمیمی داری؟»

سؤال پیچ کردن فرد می تواند اثر سوءظن یا شک را به همراه داشته باشد. گاهی او حس می کند همراه زندگی اش می خواهد از او اطلاعاتی پیدا کند تا او را محکوم کند، بخصوص چنانچه نفهمد چرا او این قدر سؤال می کند. گاهی فکر می کند شما با جمع آوری اطلاعات می خواهید قضاوت کنید و برای او تصمیم بگیرید و مسئله را حل کنید. هر کسی دوست دارد خودش مسئله را حل کند. وقتی شما از کسی که چیزی را برایتان تعریف کرده است، سؤالات فراوان می پرسید، آزادی سخن گفتن را از او می گیرید و او را به محدوده سوال متوقف می سازید.

12. حرف را عوض کردن: سعی در تغییر توجه فرد از مسئله و مسئله را شوخی گرفتن: «قبلاً در این باره زیاد حرف زده شده است، پس فراموش کن»، «اینجا بهتر است درباره موضوعات ضروری تری سخن بگوییم» و «مسائل مهم زندگی را شناسایی کنید. به فرعیات نپردازید.»

این نوع پاسخ ها عموما ناکارآمد و باعث ناسازگاری است و احساس گناه و فقدان اعتماد به نفس را در پی دارد.

چنین پیامی می تواند به فرد بفهماند که شما به او علاقه مند نیستید، به احساساتش احترام نمی گذارید و او را طرد می کنید. او هرگاه درباره چیزی صحبت می کند نشان می دهد کاملاً جدی و مصمّم است، ولی وقتی شما سؤالاتی مطرح می کنید که حالت حرف عوض کردن یا گاهی مسخره کردن دارد، او رنجیده می شود. گاهی به نظر می رسد که عوض کردن حرف در همان مقطع موفقیت آمیز است، اما واقعیت این است که نتیجه در آینده معلوم می شود و مسائل کنار گذاشته شده غالبا به مسائل پیچیده و حل نشده تبدیل می گردد. با این پیام، او تصمیم می گیرد دیگر مشکلاتش را برای شریک زندگی اش تعریف نکند و به دنبال جایی می گردد که مشکلات و احساساتش را بدان جا ببرد که این خود مشکل بزرگ تری را می آفریند.

13. حرف دل را زدن: این نوع سخن شما را قادر می سازد خواسته ها، عقاید و نظرات خود را به روشنی به دیگران منتقل کنید. بسیاری اوقات انسان وقتی چیزی را تصور می کند و در ذهن آن را پرورش می دهد، خیلی بزرگ جلوه می کند و با فکر بیشتر درباره آن بدتر می شود. در حالی که وقتی با دیگری آن را در میان می گذارد و درباره آن سخن می گوید، نتیجه تغییر می کند. وقتی دیگران بدانند شما از آنها چه می خواهید، بیشتر می توانند برای رسیدن شما به خواسته هایتان با شما همکاری کنند.

اغلب افراد، بخصوص در زندگی مشترک، خیال می کنند دیگران آن قدر آنها را خوب می شناسند و از احساساتشان باخبر هستند که نیازی نیست احساس خود را توضیح دهند. گاهی با خود می گویند: «اگر قرار باشد من احساسم را بازگو کنم تا همسرم وضعیت خود را روشن سازد که هنری نکرده است»، «اگر همسرم واقعا به من اهمیت می دهد باید خودش قبل از اینکه من احساسم را بیان کنم، احساس مرا درک کند» و «ما سال هاست که با هم زندگی می کنیم. چه طور می شود همسرم احساسات مرا به خوبی درک نکرده باشد؟»

این نکته را نباید فراموش کنیم که اولاً، در بعضی موارد واقعا همسران نوع و مراتب احساس یکدیگر را نمی شناسند و ثانیا، در مواردی نیز به توجه دادن نیاز دارند که بیان احساسات و ابراز حرف دل می تواند آنها را متذکر کند. البته توجه به این مسئله نیز ضروری است که بیان حرف دل نباید سوءتفاهم هایی را به همراه داشته باشد؛ چون وقتی شما حرف دل خود را می زنید، گاهی اختلافاتتان به سطح می آید و در معرض دید دیگران قرار می گیرد. از این رو، باید تلاش کنید که رو شدن واقعیت ها برداشت اشتباه به همراه نداشته باشد و اعضای خانواده سوءتفاهم پیدا نکنند.

14. بهره گیری از گشاینده ها: یکی از مؤثرترین پاسخ ها به پیام های احساسی و پیام هایی که به نحوی بیانگر مشکلات فرد است، گشاینده هاست. منظور از گشاینده ها پاسخ هایی است که فرد را به راحتی به بیشتر حرف زدن و تخلیه کردن درون دعوت می کند. این پاسخ ها اصلاً بیانگر عقاید شخصی یا قضاوت شنونده نیست و گوینده را دعوت می کند تا عقاید و احساساتش را بیان کند. ساده ترین گشاینده ها تعبیرات عامیانه ای از قبیل «بله، آها، وا، چه جالب، نه بابا، راستی و...» می باشد. پاسخ های دیگری نیز در این زمینه می توان مثال زد؛ از جمله: «برایم تعریف کن»، «بیشتر توضیح بده » و.... اینها گشاینده ها هستند که افراد را به حرف زدن تشویق می کنند.

گشاینده ها می تواند سخن گفتن را برای افراد ساده و راحت تر کند، او را به شروع یا ادامه سخن تشویق نماید و همچنان میدان سخن را در اختیار او باقی بگذارد. سایر پیام ها، یعنی نصیحت کردن، آموزش دادن و دیگر پیام هایی که گذشت، میدان سخن را از دیگران می گیرد، اما گشاینده ها به آنها جرئت می دهد که احساسات و عقاید خود را بروز دهند: «من واقعا می خواهم نظر تو را دریابم»، «نظرات تو همواره ارزش شنیدن را دارد»، «من به تو به عنوان کسی که عقاید و احساسات جالب توجهی دارد، احترام می گذارم» و «تو حق داری احساسات خود را بیان کنی.»

15. گوش دادن فعال: بهترین پاسخی که می توان برای پیام های افراد خانواده ارائه کرد، گوش دادن فعال است که بی نهایت مؤثرتر از گشاینده ها است. گشاینده ها باب حرف زدن را باز می کند، ولی گوش دادن فعال این باب را باز نگه می دارد و گیرنده در این روش همان قدر فعال است که فرستنده فعال است. برای به کارگیری این روش، باید شرایط، مراحل، انواع و آسیب های آن را شناسایی کرد و به بهترین وجه برای رسیدن به زندگی مطلوب از آن بهره برد.

انواع شنیدن:

1. نصفه و نیمه شنیدن: ما غالبا شنوندگان منفعلی هستیم و به هنگام شنیدن سخن دیگران، به افکار و ذهنیات خود توجه داریم. نیمه شنیدن ارزش یک سخن را به شدت کاهش می دهد. وقتی با نیمی از توانایی شنوایی خود، به سخنان دیگران گوش می کنیم، گوینده از حالات ما به بی توجهی ما پی می برد و انگیزه خود را از دست می دهد.

2. بی تفاوت شنیدن: کسی که بدون هیچ گونه حالت، حرکت یا واکنشی، سرجای خویش میخکوب می نشیند و به سخنان کسی گوش می دهد، گوینده سردی و بی تفاوتی او را نشانه این می بیند که او فقط می خواهد بگوید: من به حرف تو گوش کردم، و درصدد دریافت پیام از ناحیه گوینده نیست.

3. شنیدن توأم با تصدیق: شنونده ای که همه حواس خود را به سخنان گوینده معطوف می دارد و به هنگام استماع، با حرکت سر و گفتن کلمات کوتاهی، بر گفتار او صحه می گذارد، تقریبا می تواند میزان اطلاعاتی را که از او دریافت می کند، دو برابر نماید. نقطه ضعف این شیوه آن است که شنونده به دلیل گوش دادن محض و سؤال نکردن از حقیقت پیام، مطمئن نیست که آیا پیام را درست استنباط کرده است یا نه.

4. دقیق گوش دادن: دقیق گوش دادن یک مهارت اکتسابی و مستلزم تلاش فراوان است و در نتیجه، اطلاعات بیشتر، تفاهم متقابل و نتایج ارزنده ای را در پی دارد.

دقیق گوش دادن جریان گفت و شنود یک طرفه را به کوششی دوجانبه یا گروهی تبدیل می کند. به بیان دیگر، دقیق شنیدن نیز مانند بسیاری از فنون ارتباطی، یک فرایند دو طرفه است و کافی نیست که شنونده سراپا گوش باشد و تمام حواس خود را به سخنان گوینده معطوف دارد، بلکه برای اطمینان از درک مطلب او، باید استنباط خود را نیز به طور خلاصه به او منتقل کند.

نتیجه گیری

از آنچه گذشت، روشن شد که یک ارتباط مؤثر و مفید دارای شرایطی است؛ از جمله: داشتن روحیه همگرایی در برابر واگرایی، توجه کردن، لحن مناسب صدا، حالات پر جاذبه چهره، گشاده رویی، تماس چشمی مناسب و انتخاب ژست معنادار، استفاده از گشاینده ها، حرف دل را زدن و گوش کردن فعال. در مقابل، بعضی از انواع مواجهه افراد خانواده با یکدیگر آسیب زا هستند و به عنوان موانع ارتباط مؤثر از آنها یاد می شود که می تواند راه را بر بازگویی احساسات فرد ببندد. بخشی از این موانع عبارتند از: دستور دادن، تهدید و توبیخ کردن، نصیحت کردن های فراوان و تذکرهای اخلاقی، پیشنهادهای زیادی، ژست آموزشی به خود گرفتن، قضاوت کردن، موافقت کردن های صوری و بی اساس، تحقیر کردن، وانمود کردن به تشخیص مشکل، تخریب به زبان تأیید، بازجویی و تفحص و تغییر دادن حرف گوینده.

 منابع

 ابی فراس، ورّام بن، مجموعة ورام، قم، مکتبة الفقیه، بی تا.

 افروز، غلامعلی، روان شناسی تربیتی (کاربردی )، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1378.

 بولتون، رابرت، مهارت های ارتباطی، ترجمه منصور شاه ولی، شیراز، دانشگاه شیراز، 1380.

 پت، پتری، شیوه برقراری ارتباط با کودکان و بزرگسالان، ترجمه جواد شافعی مقدم و نیره ایجادی، تهران، ققنوس، 1376.

 تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمّد، غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366.

 کلینی، محمّدبن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ق.

 کنت، دیویس، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، تهران، تزکیه، 1382.

 کول، کریس، فهمیدن، فهماندن و ارتباط مؤثر، ترجمه پروانه کارکیا، تهران، نشر الزهرا، 1379.

 ------------ ، کلید طلایی ارتباطات، ترجمه محمدرضا آل یاسین، تهران، هامون، 1379.

 مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، 1404ق.

 نوری طبرسی، حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، 1408 ق.

 نیون، دیوید، صد راز موفقیت در زندگی زناشویی، ترجمه نفیسه معتکف، تهران، درسا، 1383.

 هارجی، اون و...، مهارت های اجتماعی در ارتباطات میان فردی، ترجمه خشایار بیگی، مهرداد فیروزبخت، تهران، رشد، 1377.

 هیئت مؤلفان، روان شناسی و ارتباط، ترجمه محمدرضا طالبی نژاد، تهران، نشر دانشگاهی، 1368.

پی نوشت ها

[1] دیویس کنت، خانواده، راهنمای مفاهیم و فنون برای متخصص یاوری، ترجمه فرشاد بهاری، ص 139.

[2] غلامعلی افروز، روان شناسی تربیتی کاربردی، ص 246.

[3] کریس کول، کلید طلایی ارتباطات، ترجمه محمدرضا آل یاسین، ص 178.

[4] همان، ص 98.

[5] همان، ص 19.

[6] همان، ص 20.

[7] پتری پت، شیوه برقراری ارتباط با کودکان و بزرگسالان، ترجمه جواد شافعی مقدم و نیره ایجادی، ص 17.

[8] محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 5، ص 567.

[9] همان، ص 99.

[10] محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 16، ص 296.

[11] محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 188.

[12] همان، ص 19.

[13] اون هارجی و...، مهارت های اجتماعی در ارتباطات میان فردی، ترجمه خشایار بیگی و مهرداد فیروزبخت، ص 99.

[14] ورّام بن ابی فراس، مجموعة ورام، ص 55.

[15] حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 171.

[16] عبدالواحدبن محمّد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 254.

[17] محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 57 / محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 104.

[18] عبدالواحدبن محمّد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ص 434.

[19] همان.

[20] همان.

[21] محمّدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج 2، ص 103.

[22] همان.

[23] همان.

[24] محمّدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 100، ص 254.

[25] رابرت بولتون، مهارت های ارتباطی، ترجمه منصور شاه ولی، ص 65.

[26] هیئت مؤلفان، روان شناسی و ارتباط، ترجمه محمدرضا طالبی نژاد، ص 230.

[27] اون هارجی و...، مهارت های اجتماعی در ارتباطات میان فردی، ص 62.

[28] رابرت بولتون، مهارت های ارتباطی، ص 57.

[29] اون هارجی و...، مهارت های اجتماعی در ارتباطات میان فردی، ص 100.

[30] همان، ص 57.

[31] کریس کول، کلید طلایی ارتباطات، ترجمه محمدرضا آل یاسین، ص 178.

[32] همان، ص 100.

[33] کریس کول، فهمیدن، فهماندن و ارتباط مؤثر، ترجمه پروانه کارکیا، ص 215.

[34] غلامعلی افروز، روان شناسی تربیتی کاربردی، ص 246.

[35] دیوید نیون، صد راز موفقیت در زندگی زناشویی، ترجمه نفسیه معتکف، ص 138.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان