نقد و بررسی فیلم Happy End (پایان خوش)

خلاصه داستان : درامی درباره یک خانواده اهل کالِی همراه با بحران پناهندگان اروپا در پس‌زمینه.

0

کارگردان : Michael Haneke

نویسنده : Michael Haneke

بازیگران : Toby Jones, Isabelle Huppert, Mathieu Kassovitz

خلاصه داستان : درامی درباره یک خانواده اهل کالِی همراه با بحران پناهندگان اروپا در پس‌زمینه.

Happy End

www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/12/logo-trans.png

Happy End

در این شبهدنبالهی فیلم «عشق»، میشائیل هانکه در قامت یک استاد [به تصویر کشیدن] یأس بورژوازی می‌ایستد.

جدیدترین درام تاریک هانکه نگاه تلخی است به خشم و رنجشی که هیچکس را از آن بهره‌ای نیست.

میشائیل هانکه حالا دیگر باشخصیت‌های دوستناداشتنی اسیر یأس و نومیدی بیگانه نیست، اما شاید «پایان خوش/Happy End» تلخ‌ترین نگاه وی به این مقوله تا به امروز باشد. اولین فیلمِ بعد از «عشق/Amour» این فیلم‌ساز اتریشی نگاهی جهت‌دار و تقدیرگرایانِه به خشم شعله‌وری است که در تمام اعضای یک خانواده متمول اروپایی موج می‌زند. ظاهراً در این خانواده هیچکس قادر نیست که احساس خوبی نسبت به خود، سایر اعضای خانواده یا به‌طورکلی دنیای پیرامونش داشته باشد.

نقطه‌ضعف صرفاً هانکهای فیلم: درحالی‌که ساختار این فیلم ما را به یاد جنبه‌هایی از روایت‌های همپوشای او در «کد ناشناخته/Code Unknown» می‌اندازد، اما همچنان صریحاً به اخلاق شکننده موجود در کانون «عشق» اشاره می‌کند، و درعین‌حال، کاری می‌کند که آن فیلم [نزد بیننده] به یک فیلم صرفاً سانتیمنتال تبدیل شود. هانکه از ترس از مرگ موجود در کانون «عشق»، به سمت انسان‌هایی تغییر جهت داده که از نظر آن‌ها قرار نیست که به این زودی‌ها پایان و مرگی برایشان در کار باشد.

Happy Endدر این فیلم، درام چندپاره حول خانواده ثروتمند لورنت می‌چرخد، که صاحبان یک شرکت ساخت‌وساز موفق هستند که توسط پدرِ حالا سالخوردهی خانواده جرج (ژان لوئیس ترین تیگنانت، که با همین اسم خود نقش معلم موسیقی را در فیلم «عشق» بازی کرد) تأسیس شده است. امروز، شرکت توسط دختر عبوسش اَن (ایزابل هوپرت، در نقشی دیگر از یک زن معتاد به کار مشابه نقشش در فیلم «او/Elle» در سال گذشته)، که از دست کارهای پسر سهل‌انگارش پییِر (فرانتز روگوفسکی) به تنگ آمده، اداره می‌شود. ان تنها چند روز بعدازاین که هر بار که سعی می‌کند تا با پسرش همدلی کند، به همان حالت نومیدی همیشگی‌اش برمی‌گردد.

برادران، توماس (متیو کاساواتیز)، عمده وقتش را صرف رسیدگی به احتیاجات کسب‌وکار خود می‌کند و نیم‌نگاهی هم به امور غیرقانونیاش دارد، درعین‌حال، دختر سیزده ساله از پدر بیگانه‌اش، ایو (فانتین هاردوین، یک استعداد برجسته و رام شده)، روز به روز بیشتر از انسان‌های ناراضی اطرافش متنفر می‌شود. هانکه کم‌کم بیننده را در این شبکه محزون از دغدغه‌ها فرو می‌برد. فیلم‌نامهی صبورش پرسپکتیوهای متعددی را در هم ادغام می‌کند تا بتواند دامنه آنتاگونیسمی، که به نظر همچون یک بیماری از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است، را حمل کند.

ایو جوان را نمی‌توان صد در صد بی‌گناه نامید، اما او یکی از شهود کلیدی اختلالی است که پیرامونش در جریان است. روابط بین خویشاوندانش مدت‌ها پیش به تلخی گراییده و چشم‌انداز یک شروع جدید به‌هیچ‌وجه محتمل و شدنی به نظر نمی‌رسد. پدرش مجدداً ازدواج‌ کرده، اما اوقات فراغتش را به سکس سایبری با زن دیگری می‌گذراند، و اَن در حال حاضر با یک تاجر بریتانیایی (توبی جونز) نامزد کرده که هیچ علاقه‌ای به او ندارد. پییر علاقه زیادی به گفتن متلک‌های ناگهانی، تحقیر اقوامش در مجالس خانوادگی از طریق محکوم کردنشان به بی‌توجهی به خدمتکاران مهاجر و ابراز سیلی از توهین‌ها، وقتی‌که مادرش به او نزدیک‌تر می‌شود، دارد.

تمام این شخصیت‌ها از طریق سبک سرد و دلهره‌آور هانکه معرفی می‌شوند. «پایان خوش» بدون موسیقی متن و با نماهای طولانی از اتاق‌های بزرگ و خالی و بازی‌های سنگینی که انگار بازیگرانش به لبخند آلرژی دارند، به سرعت این را به مخاطبش یادآوری می‌کند که عنوان فیلم یک تمهید طعنه‌آمیز است. هانکه از یک رویکرد مسحورکننده و اسرارآمیز برای سرهم‌بندی لایه‌های داستان استفاده می‌کند و کارش را با یک مقدمهی جاه طلبانه شروع می‌کند که از نمای یک گوشی آیفون دیده می‌شود. نمای POV، که بعداً معلوم می‌شود توسط ایو گرفته شده، تلاشی است از جانب او برای نشان دادن حضور نجیب و آرامَش در تلاشی ضعیف برای یافتن همراهی ورای روال اندوه‌آور خانواده‌اش. جایی دیگر، هانکه چت‌های طولانی فیسبوکی را به مدت چند دقیقه نشان می‌دهد، که در اکثرشان دوربین را می‌چرخاند تا صورت نویسنده بنا بر دلایلی که بعداً معلوم می‌شوند دیده شود.

حدود یک ساعت طول می‌کشد تا رشته‌های این دنیای چندوجهی به هم بچسبند، اما وقتی‌که این اتفاق می‌افتد، فیلم به پرتره جذابی تبدیل می‌شود که نشان میدهد چطور این جنگ دائمی عاری از هرگونه شباهت به گرمای ناشی از درخت خانواده است. این فیلم بهمثابه یک شبهدنبال برای فیلم «عشق» عمل می‌کند، که از ابتدا به‌نوعی تکامل ناامیدی را به نمایش می‌گذارد. بااین‌حال، به‌جای خفه کردن فیلم، فیلم‌ساز از المان‌هایش به‌تدریج برای نشان دادن یک دنیا مسحورکننده استفاده می‌کند؛ دنیایی که در آن خشم و رنجش به تنها سلاحی تبدیل می‌شوند که هیچ‌یک از این آدم‌ها نمی‌دانند چطور ازش استفاده کنند.

Happy Endتماشای میشاییل هانکه 75 ساله حین کاوش اینکه چگونه فناوری عصر مدرن تنها به بدتر شدن انزوای انسان‌ها در دنیای تنهایی‌شان دامن زده است، مسحورکننده است. او با استفاده از ویدئوهایی که آن‌ها با تلفن‌های همراهشان گرفته‌اند و رسانه‌های اجتماعی دلبستگی شدید خود به قرن بیست و یکم را نشان می‌دهد. او از داستان‌گویی پیکسلی به لایه‌های درونی جذاب و متمول ملک شاهانه لورنت (که توسط فیلم‌بردار همیشگی هانکه، کریستوفر برگر، گرفته‌ شده‌اند) تغییر جهت می‌دهد، و نشان می‌دهد که دنیای پنهانی زیر این لایه‌های بیرونی وجود دارد که به‌راحتی کنترل نمی‌شود. در یک مقطع، هانکه این سطح مکانیکی را با یکی از غم‌انگیزترین صحنه‌های کارائوکه1 در تاریخ سینما می‌شکند و این اثبات یک عصیان جوشان است که منتظر است هر آن از وجود یخزده این خانواده فوران کند.

ازقضا، تنها پیوند خالص و ناب موجود در این خانواده ریشه در یک گفتگو بین جرج پیر، که قبلاً اعتراف کرده که آرزوی مرگ دارد، با نوه محزونش دارد. آنها در این گفتگو درباره آرزوهای دخترک برای رفتن از این دنیا حرف می‌زند. ترین تیگنانت به طرز فوق‌العاده‌ای برای این نقش عالی است، اما هاردوین تازه‌وارد نیز جذابیت‌های خاص خود را دارد. «پایان خوش» فیلمی درباره انسان‌های غمگین است، اما به‌عنوان یک نگاه سوزناک به پوچی بورژوازی، سعی در تماشا کردن و اندیشیدن در این خصوص دارد که چه کسی اول‌ازهمه از بین می‌رود.

تا به اینجای کار به‌اندازه کافی برایتان تلخ بوده؟ هانکه به‌قدری خوب کنترل این فیلم را در دست دارد که دقیقاً می‌داند چگونه به این زشتی در مازی از احتمالات لحنی، تغییر جهت از منولوگ های هیپنوتیک درباره احساسات تراژیک به تکامل پیچیدهای که به عرصه کمدی تاریک نزدیکتر است شکل دهد. مثل همیشه، این اثر هانکه نیز از رویکرد خشک و محتاطانه هانکه رنج می‌برد، اما او ابایی از پرداخت هزینه‌هایش ندارد.

یکی از صحنه‌های اوج فیلم، در پشت پرده مراسم عروسی اَن شکل می‌گیرد که باعث بروز سطوح بالایی از آشوب در هجوم وحشی تحولات می‌شود. هوپرت کنترل شرایط را با یک شاهبیت2 غیرمستقیم در دست می‌گیرد، اما هانکه این را درست چند لحظه بعد با یکی از بهترین پایان‌های فیلم‌هایش تا به امروز به اوج می‌رساند. با گِرد کردن فیلم- و گذشته خانوادگی- او ما را با این مفهوم ترک می‌کند که تنها مایهی تسلی در یک چرخه تنفر از خود، یافتن دیگرانی است که با ما در داشتن این مرض همدرد هستند.

 


 

1.  ابزاری سرگرم‌کننده‌است برای دوستداران آوازخوانی که از طریق یک صفحه نمایش و یک میکروفون این امکان را برای افراد مبتدی فراهم می‌کند تا در حین پخش موسیقی بی‌کلام آوازهای مشهور، اشعارآنهارا بر صفحه نمایش ببینند.

2. بخش پایانی یک لطیفه، آثار طنزآمیز یا عبارات نغز است که معمولاً یک واژه یا جمله‌ای است که شنوندگان را می‌خنداند یا به فکر فرو می‌برد.

مترجم: محمدرضا سیلاوی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر