برترینها: روز سهشنبه 18 آذرماه، علی سردار افخمی، معمار برجستهی ایرانی که خالق ساختمان بینظیر تئاتر شهر بود درگذشت.
علی سردار افخمی سال 1308 در تهران به دنیا آمد. او در نوجوانی برای ادامه تحصیلات به فرانسه رفت و در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته معماری مشغول به تحصیل شد. پس از اخذ مدرک دکترا در سال 1342 به ایران بازگشت و در دانشگاه تهران به تدریس پرداخت.
علی سردار افخمی سال 1391 در مصاحبهای با روزنامه شرق گفته بود که دفتر فرح پهلوی از او خواست تا در گوشهای از باغ کافه شهرداری (پارک دانشجوی فعلی) ساختمان تئاتر شهر را بنا کند. او نیز به دلیل موقعیت جغرافیایی این باغ که از چند جهت دیده میشد، تصمیم میگیرد یک ساختمانی دایرهای بسازد که یک نما نداشته باشد و تمام اطرافش نما باشد.
ساختِ آرامگاه صادق هدایت در گورستان پرلاشز پاریس و ساختمان جدید مجلس، از دیگر از آثار برجسته علی سردار افخمی به شمار میروند.
همشهری در وصف سرگذشت تئاتر شهر، این بنای تاریخی نوشت: کافه شهرداری در دهه 30 تا اوایل دهه 40 محل حضور هنرمندان و روشنفکران بزرگ و نامآشنا بود. در میانه دهه 40 تصمیم گرفته شد که کاربری این کافه تغییر کند و این زمانی بود که تئاتر داشت دوران اوج خود را طی میکرد. سرانجام مجموعه تئاتر شهر با افتتاح سالن اصلی در هشتم بهمن1351 و با اجرای نمایش «باغ آلبالو»ی چخوف به کارگردانی آربی آوانسیان فعالیت خود را آغاز کرد و از آن سال دیگر تئاترشهر برای همه کسانی که عشق و علاقه به هنر نمایش داشتند، خاطره ساخت؛ خاطرههای ماندگار و بهیادماندنی...
نزدیک به 48 سال از تولد این ساختمان گرد و مدور میگذرد؛ ساختمانی که در هر دهه تجربیات خوب و شیرین، سخت و تلخ را پشت سر گذاشت. حالا تئاترشهر در شلوغترین جای تهران قرار دارد. از هر طرف در محاصره است، اما هنوز نامش سرزبانهاست.
هنوز گروههای جوان آرزویشان اجرا در یکی از سالنهایش است. هنوز قدم زدن در راهروهایش لذتبخش است؛ راهروهای پیچدرپیچی که هرکدام روزی و روزگاری محل رفتوآمد بزرگان تئاتری بوده. مجموعهای که در دهه 70 و 80 در اوج برگزاری جشنواره تئاتر فجر میزبان علاقهمندانی بود که برای تماشای نمایش کارگردانان بزرگ ساعتها صف میایستادند... کاش باز هم در همان روزها بودیم، همان روزها و شبهایی که به امید تماشای بهترین اجراها و بازی بازیگران بزرگ منتظر میماندیم...
مسئولانی که با تئاتر غریبهاند
حمیدرضا نعیمی که قرار است بهزودی نمایش «گرگاس یا روزبخیر آقای وزیر» را در سالن اصلی تئاترشهر روی صحنه بیاورد، در گفتوگویی به همشهری میگوید: «از نشانههای فرهنگی و هنری یک کشور، ساختمانها و معماریهایی است که توسط مردم آن کشور بهعنوان یک ارزش، سرمایه و سمبل شناخته و یاد میشود. این نمایشنامهنویس با اظهار تأسف از مسئولانی که تئاتر را نمیبینند و این هنر برایشان اهمیتی ندارد، توضیح میدهد: «وقتی یک نماد مانند تئاترشهر خاموش میشود چرا هیچ مسئولی پاسخگو نیست. بهنظر میرسد مسئولان هنرمندان را در سینما و تلویزیون میبینند و هیچگاه حضور باشکوه بزرگان را در تئاتر تماشا نکردهاند؛ مسئولانی که با تئاتر غریبه هستند و تئاتر و سالنهای تئاتری برایشان غریبه است. تئاتر را کالای لوکس میبینند که بود و نبودش فرقی ندارد، اما اگر تئاتر و ساختمانی، چون تئاترشهر نباشد، سینما بالنده نخواهد بود. اگر سالنهای تئاتر نباشد، تلویزیون ما همینقدر فاجعه خواهد بود.»
روزنامه اعتماد هم بههمین بهانه در گفتوگویی با بهروز غریبپور دربارهی ساختمان تئاتر شهر نوشت:
اگر قرار باشد به ویژگیهایی که باعث میشود معماری «تئاترشهر» مهم باشد اشاره کنید از چه المانهایی نام میبرید؟
ابتدا بد نیست کمی درباره گذشته این بنا توضیح دهم. کافه شهرداری محلی است که حداقل به واسطه اجرای خیمه شب بازی برای اهالی شهر تهران پر است از خاطره. بنابراین از قدیم یک همبستگی بین کافه شهرداری و فعالیتهای نمایشی وجود داشته است. در سال 1337 آقای مصطفی اسکویی در یک برنامه تلویزیونی به مناسبت بررسی آثارشان در تئاتر آناهیتا از فرصت استفاده کرد تا اعلام کند ما یک تئاتر حقیقتا به درد بخورد ملی نداریم. شماره حسابی هم داد و استمداد طلبیدکه مردم کمک کنند تئاتر ملی احداث شود. قرعه فال هم به نام همین کافه شهرداری افتاد، در محلی که بعدها تئاترشهر احداث شد.
متاسفانه اشتباه بزرگ آقای اسکویی این بود که بیان کرد رشید بهبودوف حاضر است با کمک مالی انجمن هنرمندان سوسیالیستی تمام هزینههای این تئاتر ملی را بپردازد. حتی یک شرکت ساختمانی آلمان فدرال را هم در نظر گرفته بودند که ساختمان تئاتر ملی را احداث کند، منتها اشاره به رشید بهبودوف و انجمن هنرمندان سوسیالیستی موجب شد دولت مقاومت کند و اجازه ندهد بنا احداث شود.
حتی هنرکده آناهیتا هم در یک فرصتی که گروه به شهرستان سفر کرده بود، پلمب شد و بعدها هم دیگر روی خوش ندید. یعنی به نوعی باید گفت مصطفی اسکویی و طرحش قربانی تئاتر ملی شدند. حتی مهندس هوشنگ سیحون تمام طراحیها را انجام داده بود و اگر اتفاقی نمیافتاد ما میتوانستیم در همان سالهای حدود 1338 ساختمان تئاتر ملی بنا کنیم. در هرحال بعدها قرعه به نام ضلع غربی پارک شهر افتاد و «سنگلج» که به بهانه سقوط رضا شاه و جلوس محمدرضا 25 شهریور نام گرفت.
در سالهای منتهی به دهه 50 بود که قرار شد در همان فضای کافه شهرداری هم تئاترشهر احداث شود. آقای سیحون در طراحی خود قرار بود از سنگ و شیشه استفاده کند، اما مهندس سردارافخمی همین طور که در آخرین مصاحبهاش هم اعلام کرده، دشمن خونی استفاده از سنگ تراورتن بود. بنابراین ایده فوقالعاده جذابی بهکار برد و از یک کوزهساز قمی دعوت کرد نمای مجموعه را با سفال و سرامیک کار کند. در اصل این نمای فوقالعاده ارزشمند و زیبا حاصل یک رقابت دیرینه میان سردارافخمی و مهندس سیحون است.
چرا سازههای جدید مثلا در چند دهه اخیر ابدا نتوانستند حس و حال و فرهنگی که بناهای دههها و حتی قرون گذشته ایجاد کردند را در شهروندان به وجود بیاورند؟
در همین شهر تهران پردیسهایی وجود دارد که وقتی به آنها وارد میشوید، یک، امکان گم شدن شما زیاد است. دوم، راهروهای طولانی و ترسناکی دارد که بدون وجود دوربینهای مدار بسته قابل کنترل نیست. یعنی اگر چند نفر درگیر شوند و یک نفر کشته شود امکان ندارد تا چند ساعت بعد کسی از موضوع اطلاع پیدا کند. درمقابل پل خواجو در اصفهان هم داریم که پس از سالیان سربلند بیرون آمده یا خانه بروجردیها در کاشان. در تمام جهان بگردید اگر کسی توانست کاشیکاریهای کاشان و اصفهان انجام دهد، جایزه دارد. عایقکاری ساختمان را به یک مساله زیباییشناسی تبدیل کردهاند درحالی که کاشیکاری ما به همین منظور اتفاق میافتاده است. در نهایت ما از گذشته بریدهایم بیآنکه افق روشنی پیش رو داشته باشیم. این رویکرد حتی در تمام زمینههای نمایش ایرانی هم نمود پیدا کرده و از تعزیه تا خیمهشب بازی و تختهحوضی شاهداین برخورد هستیم.
در نهایت میتوان ادعا کرد نام سردارافخمی همراه با بنای تئاتر شهر جاودانه شده است؟
قطعا، فضای بیرونی تئاترشهر به دلیل دید زیباییشناسانه سردارافخمی نسبت به معماری ایرانی ادای دین دارد. از مصالح ایرانی استفاده کرده و این نگاه تا درهای چوبی تئاترشهر که بسیار زیبا هستند، دیده میشود. ساختمان زیباییها و جنبههای بسیار مثبتی دارد و نام ایشان را تا ابد زنده نگه میدارد. یاد و خاطره ایشان همراه با ساختمان تئاترشهر جاودانه میماند.