جستاری بر مولفه های شناختی عصر بعثت و بازشناسی آنها در دنیای امروز با تاکید بر آموزه های نهج البلاغه

بعثت پیامبر اعظم حضرت محمد(ص)، نقطه عطفی در تاریخ بشر بوده و توجه پژوهش گران، در حوزه های مختلف را، به خود جلب کرده است

جستاری بر مولفه های شناختی عصر بعثت و بازشناسی آنها در دنیای امروز با تاکید بر آموزه های نهج البلاغه

1. مقدمه

بعثت پیامبر اعظم حضرت محمد(ص)، نقطه عطفی در تاریخ بشر بوده و توجه پژوهش گران، در حوزه های مختلف را، به خود جلب کرده است. برخی اهمیت و جایگاه تاریخی آن را و برخی محتوای آن رویداد بی نظیر و گروهی شخصیت ایجادکننده آن انقلاب تکاملی را، مورد کنکاش قرار داده اند. یکی از زمینه های پژوهش در این خصوص، بررسی وضعیت جهان در عصر بعثت و کشف پیام های بنیادی آن برای هدایت بشر بوده است. این پژوهش مسئله بعثت را از نگاهی متفاوت به عنوان یک مسئله، مورد بررسی قرار داده است.

1-1. بیان مسئله

برخی را عقیده بر آن است که بعثت پیامبر اسلام(ص) و پیام های آن، در عصر جدید با پیشرفت های شگفت انگیزش، جایگاهی ندارد؛ انسان خود را شناخته است؛ جایگاهش را می داند؛ جهان را می شناسد؛ همه چیز را در پرتو دانش، به استخدام خود در آورده است؛ رفاه و آسایش را به دست آورده و در اندیشه ایجاد دهکده جهانی، و جهانی شدن است. گردونه پیشرفت با سرعت در حال گردش است و بشر از جاهلیت رهاشده و دیگر نیازی به پیام های بعثت احساس نمی شود. اما واقعیت چیست؟ آیا شاخص های معرفتی جاهلیت، در قالب ها و شکل های جدید، اندیشه و عمل بشر معاصر را فرانگرفته است؟

فرضیه اولیه نویسندگان این است که عصر جدید، به جاهلیتی نو مبتلا شده و بسیاری از افراد و جوامع و به خصوص سردمداران زر و زور و تزویر، گرچه وانمود می کنند که همه چیز خوب است و بر وفق مراد! اما واقعیت چیز دیگری است. برای اثبات این ادعا در گام اول لازم است مولفه های شناختی عصر بعثت معرفتی شناخته شود؛ آن گاه با بررسی وضعیت موجود، معلوم شود که آیا همان مولفه ها در لباس و قالب جدید یافت می شود یا خیر؟ شاخص های جاهلیت در عصر بعثت، در سه حیطه: شناختی، عاطفی و رفتاری قابل مطالعه است. اما در این مقاله به شاخص های معرفتی پرداخته خواهد شد. سؤال اصلی این است که: مولفه های بنیادی- شناختی عصر بعثت، برپایه نهج البلاغه کدامند؟

هدف این نوشتار، معرفی شاخص های «شناختی» جاهلیت دیروز (اولی) با تکیه بر منابع اسلامی به ویژه نهج البلاغه است؛ منظور از واژه «شناختی»، رویکرد مردم و افکار عمومی در عصر بعثت نسبت به جهان، انسان، زندگی، خدا و رستاخیز است. مخاطب می تواند با آگاهی از آن ها، به همانندیابی و تطبیق آن ها با قالب های جدید آن در دنیای امروز بپردازد و خود به داوری بنشیند که آیا همان شاخص ها و مولفه ها، اصولا در دنیای معاصر قابل بازشناسی است یا خیر و احیانا در چه قالب های جدیدی جلوه کرده است و راه برون رفت از آن ها چیست.

1-2. پیشینه پژوهش

جعفر سبحانی در کتاب فروغ ابدیت، در جلد اول، جهان در عصر بعثت را در سه منطقه ایران باستان، امپراطوری روم و جزیره العرب به مطالعه پرداخته و تصویر قابل قبولی از وضعیت جهان ارائه کرده است. نویسنده کتاب جهان در عصر بعثت، سید محمد حسینی بهشتی، نیز این موضوع را مورد بررسی قرار داده است؛ محمد شعبان پور و زهرا بشارتی در مقاله: مولفه های قرآنی فرهنگ جاهلیت در قرآن و مصادیق آن در جوامع مدرن، را شامل پندارهای باطل نسبت به خداوند، احکام جاهلانه، تعصب و تبرج جاهلانه دانسته و مصادیق امروزی آن را عبارت از تبعیض نژادی، سکولاریزم، قوانین و احکام قضایی ناعادلانه، تفاخر و آشکار ساختن زینت ها در انظار عمومی دانسته اند (شعبان پور، 1394 ش: صص7-28). نویسنده کتاب سیمای عرب جاهلی از زبان قرآن و روایات، شش رویکرد جاهلیت عرب را مورد کنکاش قرار داده است که عبارتند از: سیمای طبیعی عرب جاهلی، تاریخی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دینی؛ تنها در بخش ششم کتاب، جهان بینی و معرفت شناسی جاهلیت و ادیان موجود در جزیره العرب را مورد بررسی قرار داده و به برخی مبانی معرفتی آن دوران مانند: شرک و بت پرستی، دنیاپرستی، ستاره پرستی، توتمیسم، انکار قیامت و دهری گرایی پرداخته است (فائز، 1390ش: صص 20-70).

از جمله ویژگی های اختصاصی این مقاله، تأکید بر آموزه های نهج البلاغه، تفکیک شاخص های معرفتی، عاطفی، و رفتاری از یک دیگر و برجسته ساختن مبانی معرفتی و فکری عصر بعثت است؛ چه این که حتی سایر حیطه ها، ریشه در جهان بینی و رویکرد معرفتی هر جامعه دارد. فکر و مبانی معرفتی زیربناست و جلوه های عاطفی و رفتاری اعم از سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی روبنا تلقی می شوند. در این مقاله زیربناها مورد عنایت جدی قرار گرفته اند.

1-3. ضرورت و روش پژوهش

آگاهی از مولفه های شناختی-معرفتی جهان در عصر بعثت، می تواند تمهیدی در راستای شناخت جایگاه انقلاب تکاملی اسلام و پیام های بعثت باشد. تا زمانی که باورها، فرهنگ، تمدن، آداب و رسوم عصر بعثت شناخته نشود، میزان تأثیر آن آیین جدید آشکار نمی گردد. مهم تر آن که شناخت آن مولفه ها، می تواند در شناخت دنیای کنونی مفید و مؤثر باشد؛ زیرا جاهلیت نوین مجموعه ای فشرده از جاهلیت قدیم به اضافه انحرافات تازه در قالب های مدرن است و تنها با بازگشت به پیام بعثت قابل درمان است. جاهلیت دیروز و امروز حتما مشترکاتی دارند که شناخت آن ها شرط لازم و نه کافی، در راستای پیش گیری و درمان آن هاست.

این پژوهش از نوع مطالعات پژوهشی تحلیل محتوا است. ابتدا با مراجعه به منابع معتبر به ویژه نهج البلاغه، داده های مرتبط با سؤال اصلی تحقیق، جمع آوری و آن گاه در راستای هدف پژوهش، مورد تجزیه و تحلیل و تدوین منطقی قرار گرفته اند. در قالب این راهبرد، در آغاز به مفهوم شناسی اصطلاح جاهلیت پرداخته شد، آن گاه در بخش یافته ها و بحث، مولفه های شناختی جاهلیت بر پایه آموزه های نهج البلاغه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و در پایان، همان مولفه ها در قالب جاهلیت مدرن، مورد واکاوی قرار گرفته و راه برون رفت از آن ارائه گردید.

2. یافته ها و بحث

2-1. مفهوم شناسی جاهلیت

برخی جاهلیت را از ریشه «جهل» دانسته و آن را در مقابل «علم» قرار داده اند و به معنی نادانی گرفته و معتقدند که جهل به معنای خیره سری، بی خردی، پرخاشگری و شرارت به کار رفته است و در مقابل علم و رفتار برخاسته از علم و دین به کار رفته است، قرآن کریم دوران پیش از ظهور اسلام را از آن جهت که علم و دین حاکمیت نداشته، عصر جاهلی نامیده است (ن.ک: شوقی، 1364ش: ص47).

گولدزیهر با استناد به شواهدی، «جهالت» را در برابر «حلم» تلقی نموده و برخی دیگر جاهلیت را در برابر «اسلام» قرار داده اند؛ با این مبنا، مقصود از جاهلیت در قرآن، عصری است که با تمام موازین و ارزش های اخلاقی و دینی و فرهنگی آن، درست در مقابل اسلام بوده است (ن.ک: خرمشاهی، بی تا، ج5، ص281). از منظر امیرالمؤمنین علی(ع) معنای واقعی «جاهلیت» نه به معنای نقیض علم و نه در مقابل حلم، بلکه درمقابل «عقل» قرار دارد. آن حضرت می فرمایند: «و لا تکونوا کجفاه الجاهلیه لا فی الدین یتفقهون و لا عن الله یعقلون؛ چونان ستم پیشگان جاهلیت نباشید که نه از دین آگاهی داشتند و نه در مورد خداوند اندیشه می کردند (تعقل نمی کردند)» (خطبه/166). این معنا را می توان از روایات دیگر آن حضرت به دست آورد مانند این که فرمود: «هیچ ثروتی چون عقل نیست و هیچ فقری چون نادانی (و جهل) نیست» (حکمت/54).

امیرالمؤمنین علی(ع) در برخی از تعابیر، جاهلیت را با صفت «الجَهلاء» یاد می کند: «... وَ اسْتَخَفتْهُمُ الْجَاهِلِیه الْجَهْلَاءُ...؛... و نادانی های جاهلیت، پست و خارشان کرده...» (خطبه/95)؛ و نشان می دهد «جاهلیت» را به معنای جهالت و نادانی به کار برده اند. البته غالبا این صفت برای تأکید مضاعف می آورند مانند: لیله لَیلاء که به معنی شب بسیار تاریک است. و جاهلیت لفظا به معنی نادانی و از نظر لغت، مصدر جعلی می باشد (جعفری، 1367ش: ص499). عواملی که موجب شد حضرت تعبیر «جهالت جهلاء» استفاده کنند، مولفه هایی بود که همگی ریشه در جهل بشر در آن دوران داشته است.

تعبیر کتاب «عقل و جهل» در اصول کافی و «سپاه عقل و جهل» در روایات می تواند شواهدی بر این ادعا باشد که لااقل از لحاظ لغوی «جهل»، در برابر عقل قرار دارد. حتی پیامبر اکرم (ص) در توصیه های خود به شمعون بن لاوی بن یهودا از حواریون حضرت عیسی(ع) در توصیف عقل، آن را در برابر جهل به کار برده اند:

«شمعون پرسید: مرا خبر ده که عقل چیست...؛ حضرت فرمود: عقل عقال و پای بندی بر جهل است...» (ابن شعبه حرانی، 1404 ق: ص15). بعد از برشمردن شاخه های عقل و ویژگی عاقلان، شمعون در مقابل از حضرت درخواست کرد تا جاهلان را نیز توصیف فرماید: «قَالَ شمْعُونُ فأَخْبِرْنِی عنْ أَعْلَامِ الْجَاهِلِ...» (همان، ص188).

جاهلیت در اصطلاح، دوران پیش از بعثت نبی اکرم(ص) را گویند که مولفه هایی در عرصه اعتقادی، اجتماعی و اخلاقی داشته است. در واقع جاهلیت روحیه ای است که در هر دوره ای قابل تکرار و در هر فردی و جامعه ای امکان ظهور و بروز دارد. قرآن کریم روزگار «عرب قبل از اسلام و متصل به ظهور اسلام» را روزگار جاهلیت نامیده و این نام گذاری علتی جز این نداشته است که اشاره کند به این که در زندگی عرب آن روز، تنها و تنها جهل حاکم بوده است نه علم و در تمامی امورشان باطل و سفاهت بر آنان مسلط بوده است نه حق و استدلال (طباطبایی، 1374ش: ج4، ص240). منظور از جاهلیت اولی در آیه 33 احزاب، همان جاهلیت قبل از اسلام است (آل عمران /143؛ مائده/50؛ فتح/26). و جاهلیت ثانیه، جاهلیتی است که بعدا پیدا خواهد شد (هم چون عصر ما) (مکارم شیرازی، 1374 ش: ج17، ص291).

2-2. قرآن و عصر بعثت در یک نگاه

در قرآن کریم وضعیت جهان و محل نزول وحی، یعنی جزیره العرب در آستانه بعثت، با سه کلید واژه معرفی شده است:

2-2-1. گمراهی آشکار: قرآن، مخاطبان عصر پیامبر اسلام(ص) را دچار «گمراهی آشکار» معرفی کرده است: «خداوند بر مؤمنان منت نهاد [نعمت بزرگی بخشید] هنگامی که در میان آن ها، پیامبری از خودشان برانگیخت؛ که آیات او را بر آن ها بخواند، و آن ها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد؛ هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند»(آل عمران /164).

یا در وصف کافران در همه اعصار می فرماید: «الذینَ یسْتَحِبونَ الْحَیاه الدنْیا عَلَی الْاخِرَه وَ یصُدونَ عنْ سبیلِ اللهِ وَ یبْغُونَها عِوَجاً أُولئِک فی ضَلالٍ بَعیدٍ؛ همان ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند؛ و (مردم را) از راه خدا باز می دارند؛ و می خواهند راه حق را منحرف سازند؛ آن ها در گمراهی دوری هستند!»(ابراهیم/3).

و هم چنین فرمود: «و [خداوند] کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن ها می خواند و آن ها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!»(جمعه/2).

2-2-2. لبه پرتگاه آتش: قرآن کریم، وضعیت کلی جامعه جاهلی را به تصویر کشانده و جمعیت عرب را در لبه پرتگاه آتش معرفی کرده است:

«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَقُوا وَاذْکرُوا نِعْمَتَ اللَهِ عَلَیکمْ إِذْ کنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَفَ بینَ قلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکنْتُمْ عَلَی شَفَا حُفْرَه مِنَ النَارِ فَأَنْقَذَکمْ مِنْهَا کذَلِک یبینُ اللَه لَکمْ ایاتِهِ لَعَلَکمْ تَهْتَدُونَ؛ و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت ]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یک دیگر بودید، و او میان دل های شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد؛ این چنین، خداوند آیات خود را برای شما آشکار می سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید» (آل عمران /103).

2-2-3. جاهلیت: که شامل ظن جاهلی (آل عمران/154)؛ حکم جاهلی (مائده/5)؛ تبرج و خودنمایی جاهلی (احزاب/33) و حمیت جاهلی (فتح/26) می شود.اما از آن جا که هدف اصلی این پژوهش، بررسی شاخص های شناختی عصر بعثت، با تأکید بر کلید واژه جاهلیت است اینک این مولفه ها بر پایه نهج البلاغه مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت.

2-3. مولفه های شناختی عصر بعثت

کشف مولفه های شناختی جهان در عصر بعثت، که با واژه جاهلیت گره خورده است و ترسیم تصویری از آن دوران، تنها با مراجعه به کتاب و سنت و منابع تاریخی امکان پذیر است. کلمه جاهلیت ریشه در قرآن دارد و مشتقات اسمی و فعلی آن به صورت های: جاهل، جاهلون، جاهلین، جهاله، یجهلون، تجهلون و جهول به کار رفته است. ولی کاربرد بیش تر این واژه به صورت جهل است که معانی متفاوتی دارد. با بررسی آیاتی که مشتقات واژه «جهل» در آن ها آمده، معنا و مفهوم جهل و به تبع آن جاهلیت در قرآن مورد بررسی قرار می گیرد. در قرآن به چند ویژگی حیات جاهلی تصریح شده است.

الف. جهل در برابر عقل به کار برده شده نه علم: «وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ إِنَ اللَهَ یأْمُرُکمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَهِ أَنْ أَکونَ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ و هنگامی را که موسی به قوم خود گفت: خدا به شما دستور می دهد که ماده گاوی را سر ببرید، گفتند: آیا ما را به تمسخر می گیری؟ گفت: به خدا پناه می برم از این که از نادانان باشم»(بقره/67). مسخره کردن دیگران، نشانه بی خردی و از مصادیق جهل است که حضرت موسی(ع) از آن به خدا پناه می برد.

ب. گزینش لذت زودگذر شهوانی و چشم پوشی از رضایت حق تعالی: این معنا از آیه زیر استنباط می شود: «یوسف گفت: پروردگارا؛ زندان برای من از آن چه مرا به سوی آن می خوانند محبوب تر است و اگر حیله را از من باز نگردانی من به سوی آن ها تمایل می کنم و از جاهلان می گردم» (ن.ک: قرائتی، 1375 ش: ج6، ص56).

ج. غلبه هوس ها بر عقل: «قالَ هلْ عَلِمْتُمْ مَا فَعَلْتُمْ بِیوسُفَ وَأَخیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ؛ [یوسف] گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید آن گاه که شما نادان بودید»(یوسف /89). بنابراین جهل تنها به معنای ندانستن نیست، بلکه غلبه هوس ها نوعی بی توجهی و جهل است. انسان گناه کار هر چند عالم باشد، جاهل است. چون توجه ندارد و آتش دوزخ را برای خود می خرد (م.ک: قرائتی، همان، ص114).

د. اعتماد به اخبار فاسقان به عنوان نشانه جهل: «یَا أَیهَا الذِینَ امَنُوا إِن جاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَینُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَه فَتُصْبِحُوا عَلَی مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردید اگر فاسقی خبری برای شما آورد پس جست وجو کنید، مبادا که در اثر تفحص نکردن به قومی آزار رسانید و بر کرده خود سخت پشیمان شوید»(حجرات /6).

عصر پیش از بعثت، نمونه ای از عصر جاهلیت است که مولفه های خاصی در حیطه اعتقادات، رفتار اجتماعی و اخلاق دارد که مهم ترین آن ها عبارت است از: فاصله گرفتن از توحید؛ منحصر دانستن حیات به زندگی دنیا و انکار قیامت، هوس مداری به جای عقل مداری و به جای رضای خدا؛ خیانت در امانت؛ تعصب ناروا؛ گمان های باطل نسبت به خدا؛ خودآرایی زنان؛ کبر و خودخواهی، داوری به غیر حکم الاهی، زنده به گورکردن دختران، امیرالمؤمنین علی(ع) در نهج البلاغه مولفه ها و شاخص های شناختی و اعتقادی دوران جاهلیت را در چند شاخص بنیادی، ترسیم فرموده است. آشفتگی و انحراف بنیادی در اضلاع سه گانه جهان بینی (خدا، جهان و انسان) و به تبع آن ها در عرصه ایمان، زندگی حقیقی، حیات پس از مرگ و مانند آن در عصر بعثت، در موارد زیر انعکاس یافته است:

2-3-1. تعصب و حمیت ناصواب: در قرآن کریم در این باره آمده است: «إِذْ جَعَلَ الذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیه حَمِیه الْجَاهِلِیه؛ آن گاه که کافران در دل های خود، تعصب (آن هم) تعصب جاهلیت ورزند»(فتح /26).حمیت از ماده «حمی» به معنای حرارتی است که از آتش یا خورشید و یا بدن انسان و مانند آن به وجود می آید و به همین دلیل به حالت تب، «حمی» گفته می شود. از این جهت به حالت خشم، نخوت و تعصب خشم آلود نیز حمیت می گویند و این حالتی است که بر اثر جهل و کوتاهی فکر و انحطاط فرهنگی، مخصوصا در میان «اقوام جاهلی» فراوان بوده است و سرچشمه بسیاری از جنگ ها و خونریزی های می گردید.

سپس می افزاید: در مقابل آن، خداوند حالت سکینه و آرامش را بر رسول خود (ص) و مؤمنان نازل فرمود: «فَأَنْزَلَ اللهُ سَکینَتَهُ عَلی رَسُولِهِ وَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ»؛ آری فرهنگ جاهلیت، به «حمیت» و «تعصب» و «خشم جاهلی» دعوت می کند، ولی فرهنگ اسلام به سکینه و آرامش و تسلط بر نفس (ن.ک: مکارم، همان، ج22، صص96و97).

یکی از مهم ترین ویژگی های عرب جاهلی، یاری کردن خویشان در هر فرصت و شرایطی بود (ن.ک: نیکلسون، 1380ش: ص79). به طوری که در ضرب المثل آن ها آمده است: «برادرت را یاری کن چه ظالم باشد، چه مظلوم». علی(ع) می فرماید: «شراره های تعصب و کینه های جاهلیت را که در دل های شما پنهان شده است، خاموش سازید؛ زیرا که این تعصب [ناروا] در مسلمانان از القائات و کبر و نخوت و فریب ها و وسوسه های شیطان است» (خطبه/233).

به هر حال، شک نیست که وجود چنین حالتی در فرد یا جامعه، باعث مایه ماندگی و سقوط آن جامعه است، پرده های سنگینی بر عقل و فکر انسان می افکند و او را از درک صحیح و تشخیص سالم باز می دارد، و گاه تمام مصالح او را به باد فنا می دهد. اصولا انتقال سنت های غلط از قومی به قوم دیگر، در سایه شوم همین «حمیت جاهلیت» صورت می گیرد و پافشاری اقوام منحرف در برابر انبیاء و رهبران الاهی نیز غالبا از همین رهگذر است (ن.ک: مکارم، همان، ص101).

امام سجاد(ع) درپاسخ به پرسشی درباره عصبیت فرمود: «تعصبی که موجب گناه است این است که انسان بدان قوم خود را از نیکان قوم دیگر برتر بشمرد ولی دوست داشتن قوم خود تعصب نیست، تعصب آن است که آن ها را در ظلم و ستم یاری کند» (عروسی حویزی، 1415ق: ج5، ص73).قرآن مجید داروی این درد را ایمان معرفی کرده است؛ زیرا در نقطه مقابل آن، از مؤمنانی سخن گفته است که دارای سکینه و روح تقوا هستند، آن جا که ایمان و سکینه و تقوا باشد، حمیت جاهلیت نیست و آن جا که حمیت جاهلیت باشد ایمان و سکینه و تقوی حضور ندارد!.

2-3-2. نشناختن حق الاهی: نخستین حقی که از جانب خدای سبحان بر گردن انسان گذاشته شده، حق شناخت و معرفت خداوند سبحان است. امام سجاد (ع) می فرماید: «پس حق خداوند که بزرگ ترین حق است؛ بر گردن تو آن است که فقط بنده او باشی و در عبادت و بندگی شرک نورزی» (صحیفه سجادیه، 1394 ش). این حق به عنوان بزرگ ترین حق، در عصر جاهلیت، زیر غبار غفلت و شرک پنهان مانده بود. فَجَهِلُوا حَقهُ... (خطبه/1)؛ «حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدایان دروغین روی آوردند...». در ذیل نشاختن حق الاهی در عصر جاهلیت، به انحرافات شناختی زیر می توان اشاره داشت:

الف. نادیده گرفتن پیمان الاهی از سوی اکثریت مردم: «خدا پیمان وحی را از پیامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آن گاه که در عصر جاهلیت ها بیش تر مردم، پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدایان دروغین روی آوردند، و شیطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا کرد،...» (خطبه/1).

ب. اتخاذ بت پرستی و شرک به جای توحید: «در آن روزگار... گروهی خدا را تشبیه به مخلوق کرده، عده ای در نام او از حق منحرف بوده و برخی غیر او را عبادت می نمودند» (همان). در سوره زمر نیز شرک و بت پرستی به عنوان نشانه جهل معرفی شده است: «قُلْ أَفَغَیرَ اللَهِ تأْمُرُونِی أَعبُدُ أَیهَا الْجاهِلُونَ؛ آیا به من دستور می دهید که غیر خدا را عبادت کنم ای جاهلان»(زمر/64).

مبعث، عید برانگیختگی و روز رجوع به فطرت الاهی و زندگی همراه با عقلانیت، آزادگی، عدالت و بندگی خدا است و وظیفه پیامبران الاهی هدایت انسان ها به سوی این فطرت پاک و اندیشه ورزی در چارچوب دستورات خداوند متعال و توحید است (ن.ک: خامنه ای، 1395ش: سخنرانی16-2-95). رهبر معظم انقلاب، با تأکید بر این که شهوت، غضب و نفسانیات، شاخصه های اصلی جریان جاهلیت است، خاطرنشان کردند: نتیجه عملکرد جبهه جاهلیت همواره رنج، محنت و تحقیر بشریت و کشتار میلیون ها انسان و غارت منابع ملت ها و فساد بوده که نمونه بارز آن دو جنگ بین الملل است (همان).

ج. گمان نادرست نسبت به خدا: «و گروهی در فکر جان خود بودند و درباره خدا، گمان های ناروا هم چون گمان های جاهلیت می بردند»(آل عمران/154).

در این آیه، هر پنداری نسبت به خداوند که با باورهای اسلامی سازگار نباشد، پندار جاهلی خوانده شده است. چون این مردم نسبت به خداوند، قدرت و تحقق وعده های او پندار نادرستی داشتند که غیر مطابق با واقع بوده، اوصافی که مردم زمان جاهلیت، خدا را به آن وصف می کردند. در المیزان در این خصوص آمده است: معلوم می شود این طایفه چنین می پنداشتند که دین حق هرگز شکست نمی خورد و متدین به چنین دینی، هرگز مغلوب دشمنش واقع نمی شود، چون یاری این دین و این متدین به عهده خدا است و برای این پندار خود هیچ شرط و قیدی هم قائل نبودند؛ زیرا خیال می کردند که خدای تعالی در وعده نصرت خود هیچ قیدی را شرط نکرده است و اشتباه شان هم همین جا بوده و ظن جاهلیت همین است، چون بت پرستان عصر جاهلیت معتقد بودند که برای هر صنف از اصناف حوادث، از قبیل: رزق، حیات، موت، عشق، جنگ و امثال آن و هم چنین برای هر نوع از انواع موجودات عالم از قبیل: انسان، زمین، دریاها و غیر این ها، رب و مدبری جداگانه است که امور هر یک از آن ها را رب آن ها اداره می کند و این ارباب و خدایان در اراده خود شکست ناپذیرند.

بت پرستان، این خدایان را می پرستند تا آن چه را که می خواهند به وسیله آنان به سوی خود سرازیر سازند و سعادت را برای خویش فراهم نمایند، و نیز شرها و بلاها را از خود دفع کنند و خدای سبحان را رب آن ارباب، و به منزله پادشاهی عظیم می دانستند، که هر صنف از اصناف رعیت خود را به یکی از بزرگان رعیت خود سپرده، و اختیار تام به او داده، و او در حوزه حکمرانی و منطقه نفوذ خود هر کاری بخواهد می کند و این فرد مشرک، وقتی مسلمان شد در مورد اسلام نیز خیال کرد که دین حق در تقدم و پیشرفت ظاهری هم هرگز شکست نمی خورد و هم چنین پیامبر(ص)- که اولین کسی است که مسئولیت ابلاغ این دین از جانب پروردگارش به دوش او نهاده شده، و سنگینی آن را تحمل کرده- در ظاهر، دعوتش مقهور نمی شود و یا حداقل کشته نمی شود و نمی میرد؛ در حقیقت ظنی جاهلی به خود راه داده و درباره خدا به ظنی غیر حق مبتلا شدند، چرا که برای خدا همتا و امثالی گرفته که یکی از آن ها پیامبر(ص) است و او را ربی پنداشته که خدای تعالی امر پیروزی بر دشمن و غنیمت گرفتن از او را به خود آن جناب وا گذاشته است! درحالی که خدای سبحان واحد است و شریکی ندارد و تمامی امور به دست خود او است و احدی از خلائق اختیار هیچ امری را ندارد (ن.ک: طباطبایی، همان، صص 73 و74).

د. انحراف از توحید: از دیگر نشانه های انحراف شناختی فاصله گرفتن از توحید ناب است. «... و شیطان، مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا کرد...» (خطبه/1).

2-3-3. خلا دین داری و ایمان: در عصر جاهلیت، بدترین دین در میان مردم حاکمیت داشت: «خداوند، پیامبر اسلام، حضرت محمد(ص) را هشداردهنده جهانیان مبعوث فرمود...، آن گاه که شما ملت عرب، بدترین دین را داشته،... بت ها میان شما پرستش می شد و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود» (خطبه/26). از جمله نشانه های خلا دین داری و ایمان می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف. از هم گسیختگی در دین و دین داری: «... تا این که خدای سبحان،... حضرت محمد(ص) را مبعوث کرد،... در روزگاری که مردم روی زمین دارای مذاهب پراکنده، خواسته های گوناگون و روش های متفاوت بودند...» (همان).

ب. ناپایداری و تزلزل در ایمان: «... خدا پیامبر اسلام (ص) را زمانی فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته های دین پاره شده و ستون های ایمان و یقین ناپایدار بود. در اصول دین اختلاف داشتند و امور مردم پراکنده بود، راه رهایی دشوار و پناه گاهی وجود نداشت...» (خطبه /2).

ج. باورهای نادرست در باره رستاخیز و جاودانگی انسان (مرگ به مثابه پایان حیات): مردم نسبت به زندگی پس از مرگ اعتقادی نداشتند و «معاد» و زنده شدن بدن های از بین رفته و استخوان های پوسیده را «بعید» می شمردند و می گفتند: «جز زندگی دنیای ما [زندگی دیگری] نیست و برانگیخته نخواهیم شد» (مؤمنون/37؛ جاثیه/24).

د. محرومیت از امامان نور و هدایت: «... آب حیات فروخشکیده و نشانه های هدایت کهنه و ویران شده بود» (خطبه/89).بشر برای شناخت راه زندگی، همواره نیازمند پیشوایان الاهی است و جامعه محروم از این نعمت، به بیراهه خواهد افتاد. بر اساس روایات اسلامی، کسی که امام و پیشوای زمانه اش را نشناسد حیات جاهلیت دارد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد، در واقع به مرگ جاهلیت مرده است» (حر عاملی، 1387ش: ج16، ص246). منظور از جاهلیت، سیطره روح جاهلی در هر عصر و دوره ای است:

«حارث ابن مغیره می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم آیا رسول الله(ص) فرموده اند: هرکس بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است؟ امام(ع) فرمود: بله، گفتم: منظور از جاهلیت، جاهلیت قبل از اسلام است و یا جاهلیت نشناختن امام؟ حضرت فرمودند: جاهلیت کفار و منافقین و گمراهان است» (کلینی، 1365ش: ج1، ص377). این نوع جاهلیت نیز زمان و مکان نمی شناسد.

2-4. تاملی در اوضاع اجتماعی- عمومی در عصر بعثت

آن گاه که پایه ها و مبانی معرفتی و جهان بینی انسان ها، به انحراف کشیده شده و در مسیر عقلانیت قرار نگرفته باشد این وضعیت خود را در حیطه بینش ها، گرایش ها و رفتار ها نشان خواهد داد. اخلاق اجتماعی، فرهنگ، سیاست و اقتصاد نیز ازهم گسیخته خواهد شد و این وضعیت در عصر قبل از بعثت، به وضوح گزارش شده است و به طور کلی پراکندگی و از هم گسیخته شدن امور زندگی (فرهنگ، اقتصاد، سیاست، معاش، اخلاق) کاملا مشهود بود. اگر چه این مسئله از اهداف نوشتار حاضر نیست اما اشارتی کافی است تا اوضاع آن دوران را تصویر نماید.

برخی از تجلیات اجتماعی- فرهنگی عصر جاهلیت به قرار زیر بوده است: کم نور شدن چراغ هدایت و نابیناشدن دل های مردم برای درک حقیقت (خطبه/2)؛ فراگیر شدن نافرمانی خدا و پیروی از شیطان (همان)؛ هواپرستی (خطبه /59)؛ مدافعان ایمان اندک و ستون های آن متزلزل (خطبه/2)؛ ویران شدن راه رسیدن به ایمان (همان)؛ برافراشته بودن پرچم شیطان (همان)؛ گرفتار بودن مردم در فتنه ها (همان)؛ فراگیر بودن گناهان و مفاسد در میان اعراب (خطبه/89)؛ ویران شدن نشانه های هدایت (همان)؛ برافراشته بودن پرچم هلاکت و گمراهی (همان)؛ حاکمیت شمشیر ستم بر جهان (حاکمیت زر و زور و تزویر) (همان)؛ بی ثمر شدن خانه کعبه در میان امت اسلامی، (یا همان خانه خوب! همسایه بد!) (خطبه/2)؛

دانشمندان سکوت کرده و جاهلان میدان دار و گرامی (همان)؛ پیروی از زمامداری متکبر (در عصر بنی امیه) (همان، خطبه192)؛ تفاخر قومی و قبیله ای (تکاثر /1-2)؛ بی پناهی مردم و دشوار شدن نجات از این وضعیت اسف بار (خطبه/2)؛ حیرت و سرگردانی مردم (همان، خطبه/192)؛ فضای آلوده و مسموم (همان، خطبه/210)؛ خواب عمیق غفلت در ملت ها (همان، خطبه /89)؛ بی ثمر شدن درخت زندگی (همان)؛ فراگیر شدن فتنه، وحشت و اضطراب (همان)؛ قفل گمراهی بر دل و جان مردم (همان، خطبه/191).

2-5. مروری بر جلوه های «رفتاری» عصر جاهلیت

مولفه های شناختی پیش گفته و آن اخلاق اجتماعی و فرهنگی، ناگزیر خود را در رفتارهای فردی و اجتماعی آشکار می سازد. بدون این که قصد بررسی تاریخی و تبیین آن ها را داشته باشیم، به برخی از آن تجلیات رفتاری، از منظر قرآن کریم و امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره می شود که عبارت بودند از: فراگیر شدن معصیت خدا و پیروی از شیطان (خطبه/2)؛ خودآرایی و خودنمایی زنان در جامعه (احزاب/33)؛ شراب خواری (مائده/90و91)؛ رباخواری (بقره /275؛ غافر/28)؛ فراگیر شدن دروغ گویی (نحل/65؛ غافر/28)؛ زیستن در بدترین خانه ها با آب های آلوده و تغذیه نامناسب (خطبه/26)؛ جنگ و خونریزی طایفه ای (همان، خطبه/26و89)؛ بریده شدن رابطه خویشاوندی و جایگزین شدن کینه ها و کدورت ها (همان، خطبه/26)؛

فراگیر شدن مکر و فریب در دنیا (همان، خطبه/89)؛ خیانت در امانت (احزاب/72)؛ سخنان لغو و بیهوده (قصص/55)؛ تعصب و حمیت جاهلی (فتح/26؛ خطبه/192)؛ حکم بر اساس غیر حکم الاهی (مائده /49 و50). در خصوص رفتار اخیر علی(ع) فرمود: «حکم دو گونه بیش تر نیست یا حکم خدا است یا حکم جاهلیت و هر کس حکم خدا را رها کند به حکم جاهلیت تن در داده است» (کلینی، 1365ش: ج7، ص407). مسلمانانی که با وجود برخورداری از نعمت احکام آسمانی، به دنبال قوانین ساختگی ملل دیگری می رود در مسیر جاهلیت قدم گذاشته است (ن.ک: مکارم، همان، ج4، ص407). مصداق جاهلیت در آیه مذکور، حکم کردن بر خلاف احکام الاهی است.

باری در آستانه بعثت و عصر جاهلیت اولی، بشر و ساکنان زمین، و نه فقط اعراب، در عرصه جهان بینی و رفتار، دچار نوعی حیرت و سرگردانی فراگیر و در روابط سه گانه اش در زندگی: رابطه انسان با خدا، با خویشتن، با جامعه، هم چنین در قلمرو زندگی فردی و اجتماعی، دچار انحرافی عمیق شده بود که به تعبیر قرآن او را در لبه پرتگاه قرار داده بود:

«و همگی به ریسمان خدا [قرآن، اسلام و هرگونه وسیله وحدت ]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یک دیگر بودید، و او میان دل های شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد...» (همان).

2-6. ظهور اسلام و پیام بعثت

به نظر می رسد بنیادی ترین مسئله و انحراف در عصر بعثت، به خصوص در جزیره العرب، بریده شدن بشر از تعالیم ناب آسمانی بود، که خود نتیجه فراموش شدن فطرت توحیدی بشر و عهد و پیمان او با خداوند بوده است. عقل اسیر شهوت و غضب، از فطرت توحیدی دور ماند و همین انحراف در عرصه تفکر و جهان بینی، به دنبال خود انکار مبدا و معاد را در پی داشت؛ انسان جایگاه خود را در پهنه گیتی فراموش کرد و به تدریج با فاصله گرفتن از آیین توحیدی و ابراهیمی، مظاهر فساد در عرصه های فکری، اخلاق و اجتماعی خود را نمایان ساخت. پیامبر اکرم(ص) همانند طبیبی حاذق با نسخه ای آسمانی به نام قرآن، با تشخیص درست درد بشر، مشاهده کرد که خانه از پای بست ویران است! و باید طرحی نو درانداخت و با ساختارشکنی و اصلاح بنیادین رسالتش را آغاز کرد. این ساختارشکنی چیزی نبود جز این که ابتدا آن ها را از تاریکی شرک و توحید، به سوی روشنای توحید فرا خواند و در همین راستا فرمود:

«یا قومی قولوا لا اله الا الله تفلحوا» (مجلسی،1363ش: ج9، ص143). «فلاح» در حقیقت جامع همه کمالات انسانی است و راه رسیدن به آن از دیدگاه قرآن کریم، خودسازی و تزکیه نفس است. خداوند متعال پس از سوگند های متعدد تأکید می فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکاهَا؛ کسی به فلاح رسید که تزکیه نفس کرد»(شمس/9). همه آن چه پیامبران الاهی از جانب خداوند متعال برای هدایت انسان آورده اند مقدمه فلاح و شکوفایی استعدادهای انسانی است. مسئله اصلی در تزکیه نفس، آن است که انسان دریابد خودسازی را از کجا باید آغاز کند. از نظر انبیای الاهی، اساس خودسازی و نخستین گام در راه تزکیه نفس، باور قلبی به «توحید» ناب است. از این رو نخستین پیام پیامبران، کلمه «لا إله إلا الله» بود. «وَما أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِک مِنْ رَسُولٍ إِلَا نُوحِی إِلَیهِ أَنَهُ لَا إِلَهَ إِلَا أَنَا فَاعْبُدُونِ؛ و ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آن که به او وحی می فرستادیم که خدایی جز من نیست، پس مرا بپرستید»(انبیاء/25).

آن حضرت با بعثت خویش، ابتدا بشر خارج شده از ریل هدایت و سعادت را، به مسیر اصلی برگرداند؛ آن گاه با بیست و سه سال تلاش و مجاهدت، همه انحراف ها را برطرف، آموزه هایی را با محور توحید به بشر ارائه فرمود تا سامان بخش رابطه انسان با خدای متعال، خویشتن، جامعه و طبیعت باشد. «هُوَ الَذِی بَعَثَ فِی الْأُمِیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ ایاتِهِ وَیزَکیهِمْ وَیعَلِمُهُمُ الْکتَابَ وَ الْحِکمَةَ وَإِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضلَالٍ مبِینٍ؛ او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن ها بخواند و آن ها را تزکیه نماید و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!» (جمعه/2).

امام خمینی در تفسیر این آیه می فرماید:

«... از آیات: «کلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیطْغَی * أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَی» معلوم می شود... انگیزه بعثت این است که ما را از این طغیان ها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا کنیم و نفوس خودمان را از این ظلمات نجات بدهیم...؛ انگیزه بعثت این است که این نفوس سرکش را و این نفوس طاغی را و یاغی را، از آن سرکشی و از آن طغیان و از آن یاغی گری کنترل کند و تزکیه کند نفوس را» (امام خمینی، 11-3-1360).

با رخداد بعثت بود که بشر از پرتگاه آتش بی خدایی، به گلستان توحید و بوستان نجات و سعادت بار یافت: «و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اسلام، و هر گونه وسیله وحدت ]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید! و نعمت (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یک دیگر بودید، و او میان دل های شما، الفت ایجاد کرد، و به برکتِ نعمتِ او، برادر شدید! و شما بر لبِ حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد...» (آل عمران/103).

امیرالمؤمنین علی(ع) در خصوص نقش رسول خدا (ص) در نجات بشر از گرداب جاهلیت، آن حضرت را به طبیب دواری تشبیه فرمود که دل های گرفتار بیماری معنوی را درمان می فرمود: «طبیبی است که همراه با طبش در میان مردم می گردد، مرهم هایش را محکم و آماده ساخته و ابزارهایش را برای سوزاندن زخم ها داغ نموده، تا هر جا لازم باشد در زمینه دل های کور و گوش های کر و زبان های لال به کار گیرد. دارو به دست به دنبال علاج بیماری های غفلت و دردهای حیرت است. این بیماران وجود خود را از انوار حکمت روشن ننموده و با آتش زنه دانشی درخشان، شعله نیفروخته اند. از این بابت به مانند چهارپایان چرنده و سنگ های سخت اند» (خطبه/107).

و نیز فرمود: «پس او با کتابی که تصدیق کننده حقایق کتب آسمانی بود و نوری که باید از آن پیروی شود به جانب مردم آمد. آن نور قرآن است، آن را به سخن آرید ولی هرگز سخن نمی گوید، اما من شما را از آن خبر می دهم: آگاه باشید که: دانش آن چه می آید و خبر آن چه که در جهان گذشت و درمان دردهای شما و مقررات نظم دهنده زندگی تان در این کتاب است» (همان، خطبه/157).

بعثت، مایه نجات و رستگاری بشر است. امیرالمؤمنین علی(ع) فرمود: «خداوند محمد(ص) را نشانه قیامت و بشارت دهنده به بهشت و ترساننده از عقوبت قرار داد. او با شکم گرسنه از دنیا رفت و با سلامت همه جانبه وارد آخرت شد» (خطبه/159) و هم چنین فرمود:

«آن گاه خداوند محمد (ص) را به حق برانگیخت [وقتی که دنیا به سپری شدن نزدیک شده و آخرت روی آورده و سرسبزی دنیا پس از روشنی تاریک و اهلش را در مشقت قرار داده بود، آن زمان که بستر دنیا ناهموار و آماده نابودی و نیستی بود. زمانش رو به پایان و نشانه های زوالش نزدیک شده بود، آن زمان که اهل دنیا رو به نابودی و حلقه اش رو به شکسته شدن و ریسمانش رو به پاره شدن و نشانه هایش رو به کهنه شدن و عیب هایش رو به مکشوف شدن و درازی مدتش رو به کوتاه شدن می رفت] خداوند پاک آن حضرت را تبلیغ کننده رسالت و وسیله کرامت امت و بهار اهل زمان و بلندی مرتبت یاران و شرف هواخواهان خود قرار داد» (خطبه/189).

و نیز می فرماید: «پس از حمد خداوند پیامبر(ص) را برانگیخت... پس با آنان که نافرمان بودند به همراهی مطیعانش جنگید، عاصیان را به سوی نجات سوق می داد و برای رهانیدن مردم از گمراهی پیش از آن که مرگشان فرا رسد پیش دستی می نمود. بر سر راه مانده و از پای درآمده اقامت می کرد تا او را به مقصدش برساند، مگر هلاک شونده ای که خیری در او نبود. تا آن جا ایستاد که راه نجات را به آنان نشان داد و در جایگاه انسانی شان جای داد، تا آسیای حیات شان به کار افتاد و امورشان استوار شد» (خطبه /103).

2-7. جاهلیت نو و رسالت ما

در روایات اسلامی، ظهور جاهلیت در قالب های جدید، در هر دورانی پیش بینی شده است. بدون این که بخواهیم به بررسی شاخص های جاهلیت جدید، و علل و عوامل ظهور آن ورود پیدا کنیم به دو روایت بسنده می شود تا هشدار و انذاری برای بشریت و به خصوص جوامع اسلامی باشد. امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه، گوشه هایی از اوضاع جاهلیت مدرن را این طور بیان می فرمایند:

«روزگاری بر مردم خواهد آمد که از قرآن جز نشانی و از اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند. مسجدهای آنان در آن روزگار آبادان، اما از هدایت ویران است. مسجدنشینان و سازندگان بناهای شکوه مند مساجد، بدترین مردم زمین می باشند که کانون هر فتنه و جایگاه هرگونه خطاکاری اند. هرکس از فتنه بر کنار است او را به فتنه بازگردانند و هرکس که از فتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند» (حکمت /369).

هم چنین پیامبر اکرم(ص) در حدیثی طولانی برای سلمان فارسی، برخی از ویژگی های جاهلیت مدرن را بازگو می فرمایند: «ای سلمان! در آن موقعیت کارهای بد و ناپسند در بین مردم به صورت کارهای شایسته و پسندیده در آید و کارهای پسندیده و نیکو، به صورت کارهای نکوهیده و ناپسند جلوه کند. مردمان خیانت پیشه، مورد وثوق و امانت واقع شوند و به افراد امین و درست کار، نسبت خیانت داده شود و مرد دروغ گو را تصدیق کنند و به دروغ های او مهر صحت و درستی بنهند و مرد راست گو و درست را دروغ گو شمارند و به گفتار او ترتیب اثر ندهند.... ای سلمان ! در آن وقت مردها به مردها اکتفا می کنند و زن ها به زن ها اکتفا می نمایند.

مردها خود را شبیه به زنان می کنند، و زنان خود را شبیه به مردان می نمایند. و افرادی که دارای رحم هستند و برای تولید مثل آفریده شده اند که منظور زنان می باشند، سوار بر زین ها می شوند. پس بر آن زنان از امت من لعنت خدا باد.... ای سلمان! در آن زمان پرده عصمت مردم پاره می شود. محرمات الاهیه به جای آورده می شود. حریم عفاف دریده می گردد، معصیت های خدا رایج می گردد. بدان و اشرار بر اخیار و خوبان تسلط پیدا می کنند و دروغ علناً رایج و در بین توده مردم شایع می شود. لجاج و خودسری و استکبار ظاهر می گردد و نیازمندی و احتیاج، همه توده ها را فرا می گیرد.

مردم بها لباس خود بر یک دیگر مباهات می کنند. باران های فراوان در غیر فصل باران پیدا می شود. اشتغال به لهو و لعب از قبیل بازی کردن با باطل و آلات موسیقی را امری پسندیده و نیکو می شمرند. امر به معروف و نهی از منکر را گذشته از آن که به جای نمی آورند، امر نکوهیده و ناپسند می دانند. زمانه و وضعیت محیط در آن زمان به قدری انحطاط پیدا می کند که مردمان مؤمن و با ایمان راستین، در آن زمان، در بین مردم از تمام افراد امت پست تر و حقیرتر و ذلیل تر خواهند بود. در بین زاهدان و عابدان و در بین علما و نزدیکان شان، حس بدبینی و بدخواهی ظهور نموده و پیوسته در صدد عیب جویی و ملامت از یک دیگر برمی آیند (قمی، 1363ش: ج2، ص305).

اکنون می توان با رصد وضعیت موجود در جوامع انسانی و اسلامی در حیطه شناختی، جهان بینی، اخلاق اجتماعی، و نیز حیطه رفتارها، اولا به وجود مولفه های جاهلیت در قالب های جدید پی برد و در صورت تشخیص، درمان آن را نیز جست وجو کرد. بنابراین گام اول، باور به امکان تکرار پدیده جاهلیت، شناخت مولفه های جاهلیت مدرن، و آن گاه شناخت پیام های جاویدان بعثت و تمسک به آن ها در زندگی فردی و اجتماعی با شروع از خود، خانواده خود، زیر مجموعه خود و دولت و کشور و بعد امت اسلامی و جامعه بشری است. اگر جاهلیت و بعثت را، به اقتضای تحلیل تاریخی آن دو، نه دو حادثه تاریخی، بلکه دو جریان مستمر بدانیم، آن گاه به نظر می رسد همان طور که داروی درد جاهلیت دیروز، در پیام های بعثت حضرت ختمی مرتبت(ص) پیدا شد، درد امروز جاهلیت نو نیز با رجوع به پیام های بنیادین بعثت، قابل درمان است.

اگر در این پژوهش، بریده شدن از توحید و محروم شدن از تعالیم الاهی، عنصر اصلی جاهلیت معرفی شد بازگشت به فطرت پاک توحیدی و بهره مندی از آموزه های وحیانی در پرتو عقلانیت، تنها را چاره است و پیمودن سایر راه ها و توجه به سایر نسخه ها، ره به ترکستان است و تشنگی را با آب شور جبران کردن! در قرآن آمده است: «او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن ها بخواند و آن ها را تزکیه نماید و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند»(جمعه/2).

امام خمینی(ره) با استناد به هین آیه دوم، معتقد است غایت بعثت آن است که پیامبر اکرم(ص)، قرآن و تعالیم آن را برای بشر تلاوت کند و در نتیجه آن، بشر را تزکیه نماید تا او به واسطه تزکیه، هم تعلم حکمت کند و هم تعلم قرآن و کتاب؛ اگر تزکیه همراه با دانش و آگاهی از برنامه آسمانی برای زندگی باشد ظغیان هوی و هوس پیش نمی آید. از نظر امام خمینی، هدف ارسال رسول و تعلیم کتاب و تزکیه، جلوگیری از طغیان نفس بشر است. طغیانی که یکی از جلوه های جاهلیت گذشته بوده است. انسان بریده از فطرت توحیدی و اسیر شهوت و غضب، گرفتار گرداب طغیان نفس شد و خود را از سعادت دو جهان محروم ساخت. «... انگیزه بعثت این است که این نفوس سرکش را و این نفوس طاغی را و یاغی را از آن سرکشی و از آن طغیان و از آن یاغی گری کنترل کند و تزکیه کند نفوس را» (همان).

به نظر می رسد با رخداد مبارک انقلاب اسلامی در ایران، جمهوری اسلامی در مسیر و ریل تمدن سازی قرار گرفته است. شروع کار با انقلاب اسلامی بود و در ادامه باید نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و سرانجام تمدن اسلامی رقم بخورد. اما در مسیر تمدن سازی ما کجای راه قرار داریم؟ ضروری است که جایگاه خود را و نقش خود را بشناسیم؛ وظیفه خود را بشناسیم و به آن عمل کنیم؛ آن گاه مصداق آیه زیر و نصرت الاهی خواهیم شد که فرمود: «اگر (دین) خدا را یاری کنید او هم شما را یاری می کند»(محمد/7).

از آن جا که مکاتب و نسخه های ساخته فکر بشر نتوانستند نخواهند توانست نجات بخش باشند، تنها راه چاره، بازگشت به پیام بنیادین بعثت پیامبر خاتم(ص) یعنی بازگشت به توحید نظری و عملی است. همه افراد، خانواده ها، جامعه ایرانی و غیر ایرانی، مسلمان و غیر مسلمان، اگر از تعالیم الاهی و توحید فاصله گرفته باشند برای نجات خود، چاره ای جز مراجعه به نسخه جاودانی پیامبر رحمت ندارند. هر جا اعم از عرصه فرد، خانواده، جامعه، سیاست، اقتصاد و فرهنگ، شعله عدالت و اخلاق تضعیف شد، نشانه دور افتادن از پیام بعثت است و تنها راه درمان، بازگشت به آن.

اما چه باید کرد؟ رهبر معظم انقلاب با تأکید بر لزوم توکل بر خداوند و نهراسیدن از توطئه ها و تهدیدهای قدرت ها گفتند: امروز همه امت اسلامی اعم از مردم، نخبگان و مسئولان در قبال حرکت اسلامی و مقابله با جریان جاهلیت، وظائفی بر دوش دارند که اگر این وظایف را انجام دهند از اجر و ثواب الاهی برخوردار خواهند شد و هرکسی هم که به وظایف خود عمل نکند، حرکت اسلامی متوقف نخواهد شد و به مسیر خود ادامه خواهد داد زیرا نصرت اسلام و مسلمین در نهایت، قطعی است (ن.ک: خامنه ای، سخنرانی 16 -2-1395).

باید کاری کرد تا مشمول شکایت پیامبر(ص) در قیامت نشویم که فرمود: «پیامبر گفت: پروردگارا! قوم من این قرآن را رها کردند»(فرقان/30). امیرالمؤمنین علی (ع) نیز همگان را به تلاش فرا خوانده و فرمود:

«آگاه باش! هر پیروی را امامی است که از او پیروی می کند، و از نور دانشش روشنی می گیرد، آگاه باش! امام شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده، و دو قرص نان رضایت داده است، بدانید که شما توانایی چنین کاری را ندارید اما با پرهیزکاری و تلاش فراوان و پاک دامنی و راستی، مرا یاری دهید» (نامه/45).

3. جمع بندی و نتیجه گیری

یافته ها نشان داد که مولفه های شناختی جاهلیت، زمان و مکان نمی شناسد و جاهلیت انحراف و دردی است که هرجامعه ای ممکن است به آن مبتلا گردد. جاهلیت با این مولفه ها، هم در تاریخ به وقوع پیوسته است و هم می تواند در هر دوره ای در جامعه بشری به وقوع بپیوندد. هم چنین روش شد که آشفتگی و انحراف بنیادی در اضلاع سه گانه جهان بینی (خدا، جهان و انسان) و به تبع آن ها انحراف در عرصه ایمان، زندگی حقیقی، حیات پس از مرگ و مانند آن در عصر بعثت، بر پایه سخنان امیرالمؤمنین(ع) و سایر منابع اسلامی، در موارد زیر انعکاس یافته است: تعصب و حمیت جاهلی؛ انحراف در توحید، نادیده گرفتن پیمان الاهی از سوی اکثریت مردم؛ ابتلا به بدترین دین؛ از هم گسیختگی در دین و دین داری؛ ناپایداری و تزلزل در ایمان (شکاکیت و تردید)؛ انکار یا باورهای نادرست درباره رستاخیز و جاودانگی انسان (مرگ به مثابه پایان حیات)؛ محرومیت از امامان نور و هدایت.

هم چنین برخی از مهم ترین نشانه های جاهلیت عبارت است از: دور افتادن جامعه به لحاظ تاریخی از تعالیم پیامبران پیشین؛ ابتلای امت ها به خواب غفلت، (غفلت ازخویشتن حقیقی و غفلت از خدا)؛ ظهور فتنه ها و آشوب ها (منطقه ای و جهانی)؛ حاکمیت هوای نفس (شهوت و غضب) و دور شدن از عقلانیت؛ محرومیت جامعه از هدایت آسمانی و قوانین نجات بخش؛ نمایان شدن چهره فریبنده دنیا و دنیازدگی انسان؛ ناامیدی و یاس از بارور شدن درخت حیات (پایین بودن سطح امید به زندگی معنوی و انسانی)؛ فروافتادن نشانه های هدایت؛ محرومیت از امام و پیشوای راستین؛ پایین آمدن پرچم های هدایت و برافراشته شدن پرچم های هلاکت.

اگر شاخص و مولفه اصلی و بنیادی در حیطه شناختی و معرفتی در عصر پیش از بعثت را، بریده شدن انسان از تعالیم آسمانی و بی نیاز دیدن خود از آن ها بدانیم ادعایی مطابق با واقع است. اما آیا فضای حاکم بر جهان معاصر این گونه نیست؟ آیا سکولاریزم و تفکیک دین از حوزه زندگی اجتماعی و عقب راندن تعالیم آسمانی به کنج کلیساها و کنیسه ها، نشانه جاهلیت مدرن نیست؟ آیا انسان هنوز هم موجود ناشناخته و سر در گم نیست که نمی داند: از کجا آمده؟ به کجا می رود؟ برای چه آمده؟ و با چه برنامه ای باید زندگی کند؟

در این میان علم و تکنولوژی، البته که رفاه را به ارمغان آورده است اما اگر یکی از شاخص های جاهلیت، جنگ و خونریزی تشخیص داده شد آیا امروز صاحبان قدرت علمی و اقتصادی، به بهانه حقوق بشر و دموکراسی، ملت های استقلال طلب را زیر فشار جنگ و اشغال و خونریزی و تحریم ناجوانمردانه قرار نمی دهند؟ مگر هر روز مدعیان بی نیازی از دین، با سپر علم و سلاح های مدرن جان انسان ها را نمی ستانند؟ اگر اخلاق و معنویت، شاخص زندگی انسانی است، آیا انسان امروزی اسیر شهوت و خشونت و ثروت نشده است؟ مگر شرک و بت پرستی اکنون در قالب جدید پول پرستی و حفظ منافع خود، حتی به قیمت ریختن خون هزاران انسان، در جهان مشاهده نمی شود؟ مگر سازمان ملل به ابزاری برای ستم به ملت های بی پناه نشده است؟ به قول اقبال:

من از این بیش ندانم که کفن دزدی چند بهر تقسیم قبور، انجمنی ساخته اند.گرچه بررسی وضع موجود جوامع اسلامی، جامعه جهانی و حتی فضای حاکم بر سازمان ها و نهاد های بین المللی، فرصت دیگری را می طلبد، اما به نظر می رسد در عصر جدید همان مولفه های گذشته جاهلیت، رنگ و لعاب جدید به صورت مالیده و ظهور کرده است؛ شاخص هایی از قبیل:

فاصله افتادن جامعه به لحاظ تاریخی از پیامبر پیشین؛ امت ها دچار خواب غفلت؛ فتنه ها و آشوب ها (منطقه ای و جهانی) آشکار؛ آتش جنگ شعله ور؛ دنیا محروم از فروغ هدایت (آسمانی و قوانین نجات بخش)؛ چهره فریبنده دنیا نمایان: انسان ها اسیر دنیازدگی؛ غلبه ناامیدی و یاس از بارور شدن درخت حیات (امید به زندگی معنوی و انسانی کم فروغ)؛ فروکش کردن آب رحمت؛ نشانه های هدایت، فرسوده؛ پرچم های هدایت فروافتاده و پرچم های هلاکت نمایان گشته؛ تمدن بشری و معنویت و انسانیت در لبه پرتگاه سقوط. بنابراین جهان باز هم نیازمند یک نجات بخش و منجی و اصلاح گر بنیادین است. خانه از پای بست ویران است. جهان امروز، به همان دردی مبتلا شده است که جهان در آستانه بعثت مبتلا بود به همین دلیل، به نظر می رسد نیاز بشر امروز، به پیام بعثت به عنوان نسخه نجات بخش، بیش از گذشته است.

فهرست منابع

1. قرآن کریم، ترجمه: ناصر، مکارم شیرازی.

2. نهچ البلاغه، ترجمه: محمد، دشتی.

3. صحیفه سجادیه، (1394ش)، مترجم: سلمان، حبیبی؛ مختار، شمس الدینی مطلق، نشر مجمع جهانی اهل بیت(ع)، تهران.

4. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1363/1404 ق)، تحف العقول، محقق/مصحح: علی اکبر، غفاری، انتشارات جامعه مدرسین، قم.

5. حر عاملی، محمد بن حسن، (1387 ش)، وسائل الشیعه، نشر موسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان، قم.

6. خرمشاهی، بهاء الدین، (بی تا)، دائره المعارف تشیع، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج5.

7. زمانی جعفری، (1367ش)، سیری در فرهنگ لغات نهج البلاغه، انتشارات کیهان، تهران.

8. شعبان پور، محمد؛ بشارتی، زهرا، (1394ش)، مولفه های قرآنی فرهنگ جاهلیت در قرآن و مصادیق آن در جوامع مدرن، فصلنامه تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، دانشگاه معارف اسلامی، قم، سال ششم، تابستان، شماره19، صص7-28.

9. شوقی، ضیف، (1364ش)، تاریخ الادب العربی(العصر الجاهلی)، ترجمه: علیرضا، ذکاوتی، نشر سپهر، تهران.

10. عروسی حویزی، عبدالعلی ابن جمعه، (1415ق)، نورالثقلین، تصحیح: سیدهاشم، رسولی، مقدمه: سید محمدحسین، طباطبایی، انتشارات اسماعیلیان، قم.

10. طباطبایی، سید محمدحسین، (1374ش)، تفسیر المیزان، ترجمه: سید محمدباقر، موسوی همدانی، دفتر انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم.

11. فائز، قاسم، (1390ش)، سیمای عرب جاهلی از زبان قرآن و روایات، انتشارات علمی فرهنگی، تهران.

12. قرائتی، محسن، (1375ش)، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، تهران.

13. قمی، علی بن ابراهیم، (1363ش)، تفسیر قمی، نشر دارالکتاب، قم.

14. کلینی، محمد بن یعقوب، (1365ش)، اصول کافی، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران.

15. مجلسی، محمدباقر، (1363ش)، بحارالانوار، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران.

16. مکارم شیرازی، ناصر، (1374ش)، تفسیر نمونه، انتشارت دارالکتب الاسلامیه، تهران.

17. نیکلسون، رینولدالین، (1380 ش)، تاریخ ادبیات عرب، مترجم: کیواندخت، کیوانی، بی جا، تهران.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان