فرادید؛ خرد متعارف میگوید مردمی که شبیه هم هستند به سمت هم گرایش پیدا میکنند. اما حقیقت آن است که آدمها جذب افرادی میشوند که مثل خودشان جهان را درک میکنند.
به گزارش فرادید، برای بسیاری از ما حداقل یکبار چنین چیزی رخ داده است: شخصی را ملاقات میکنیم و ظرف چند دقیقه با هم دوست میشویم یا شاید فراتر از یک دوستی ساده برویم. اغلب، کشف عقاید مشترک باعث برقراری پیوند بین آدمها میشود. ممکن است متوجه شوید که هر دو به نقاشیهای پائولا رِگو علاقهمند هستید یا هر دو واکنشِ یکسانی به عناوین اخبار روزنامههای صبح نشان داده بودید یا اینکه هر دو از موسیقیای که در آن لحظه پخش میشود، متنفر هستید.
هر چه که هست، شما متوجه میشوید که ظرف همان چند دقیقه اول آشنایی در حال ربودن گوی سبقت از هم در جوک گفتن هستید و داستانهایی دارید که دیگری میتواند تکمیلش کند. شما قبل از آنکه بدانید طرف مقابل چه شغلی دارد یا اهل کجاست، احساس میکنید با او پیوندی دوطرفه شکل دادهاید. بهنظر میرسد که طرفِ گفتوگوی شما هم این را متوجه شده و شما را جذب خود کرده است. به اصطلاح قلابتان به هم گیر کرده است.
اما دقیقا چرا این اتفاق میافتد؟ رازی که باعث میشود مکالمه و گفتگو با برخی از آدمها مانند آهنربا جاذبه داشته باشد و طولانی شود؛ اما با بعضی دیگر به سرعت خاتمه پیدا کند، ممکن است فقط به شخصی که طرفِ مکالمه است مربوط نباشد؛ بلکه احتمال آن بیشتر است که به «موضوعی» مربوط باشد که در حال گفتگو درباره آن هستیم.
بسیاری از بهترین مکالمههای ما—چه با یک دوست قدیمی و چه با کسی که به تازگی با او آشنا شدهایم—بیشتر از آنکه درباره خودمان باشد، درباره «جهان اطراف» ماست. مشخص شده این نوع مکالمات قابلیت ایجاد صمیمیت بین افراد را دارند.
روانشناس دانشگاه کلمبیا، مایا روسیگناک-میلون، نام چنین چیزی را «تلاش برای فهمیدن جهان با همدیگر» میگذارد؛ و فکر میکند که این راز روابط خوب است.
تجربه واقعیت مشترک
روسیگناک-میلون میگوید، در زمینه مطالعاتی روانشناسی رابطه، تمرکز اغلب تحقیقات روی این بوده که افراد چه احساسی نسبت به هم دارند. آنچه این تحقیقات در نظر نگرفتهاند آن است که یک طرف سومی در هر رابطه وجود دارد: واقعیت مشترک یا واقعیت به اشتراکگذاشته شده.
روسیگناک-میلون از سیاِس لیوایس، نویسنده، نقل میکند که «آنچه افراد را به دوستی با هم ترغیب میکند آن است که آنها حقیقت یکسانی را میبینند. آنها این حقایق را با هم به اشتراک میگذارند.»
روسیگناک-میلون میگوید در روابط بلندمدت احساس واقعیت بهاشتراکگذاشته شده میتواند به یک عدسی واحد تبدیل شود که دو طرف رابطه از پشتِ آن جهان را میبینند و فهم میکنند؛ با هم به توافق میرسند؛ هماهنگ و یکی میشوند.
روسیگناک-میلون به همراه تونی هیگینز، نویسنده همکار، پرسشنامهای را تهیه کرده که میتواند میزانی که زوجها واقعیت بهاشتراکگذاشته را تجربه میکنند، اندازهگیری کند.
محقق از زوجها میخواهد تا میزان موافقت یا مخالفت خود با گزارههایی مانند «ما اغلب در زمان مشترک به موضوع مشترک فکر میکنیم» یا «از طریق گفتگو معمولاً به یک چشمانداز مشترک میرسیم» را اعلام کنند.
روسیگناک-میلون از طریق این روش توانست نشان دهد زوجهایی که واقعیت بهاشتراکگذاری شده را بیشتر تجربه میکنند، به هم متعهدتر هستند.
درحقیقت، آن روزهایی که زوجها ادغام شناختی را بیشتر تجربه میکنند، به لحاظ عاطفی و احساسی نیز صمیمیت بیشتری احساس میکنند.
روسیگناک-میلون یک فرضیه را نیز به آزمون گذاشت و آن اینکه زوجهایی که احساس میکنند واقعیت به اشتراکگذاری شده در آنها بسیار قوی است، اگر احساس کنند که این واقعیت به طریقی در رابطه آنها کمرنگ شده است، احساس نیاز میکنند تا آن را بازیابی کنند.
او و تیمش از زوجها دعوت کردند تا به آزمایشگاهشان بروند و از آنها درخواست کردند تا پرسشنامه واقعیت بهاشتراکگذاری شده را پاسخ دهند و بعد از آن هر یک از آنها را در معرض تجربههای حسی مشابه قرار دادند: غذاهایی برای چشیدن، تصاویری برای نگاه کردن.
محققان سپس به هر کدام از افراد بازخوردهای غلطی دادند: به نیمی از آنها [به غلط]گفتند که نفر دیگر رابطهشان نظر مشابهی درباره مزهها داشته و به نیم دیگر گفتند که نفر دیگر نظری کاملاً متفاوت با آنها درباره مزهها داشته است.
سپس زوجها را در موقعیتی قرار دادند تا درباره چند تصویر کاملاً بیربط با هم گفتگو کنند. در این زمان محققان آنها را مشاهده و تعاملات آنها را کدگذاری میکردند. زوجهایی که در بدو ورود به آزمایشگاه احساس میکردند که واقعیت مشترک در بین آنها بسیار قوی است و طی آزمایش فهمیده بودند که از میزان قوت این احساس کم شده است، فرصت را مغتنم شمرده و تلاش میکردند به هر طریقی از جمله جوک گفتن و اشاره به سفرهایی که در گذشته با هم رفتهاند، این احساس را دوباره تقویت کنند.
تحلیل کامپیوتری گفتار زوجها نشان میداد که آنها حتی به لحاظ زبانی نیز همگرا بودند و واژگان خاصی را برای بیان معنای یکسان به کار میبردند. آنها میخواستند بر این حقیقت تأکید کنند که علیرغم بازخوردها، واقعاً جهان را به طریق یکسان تجربه میکنند.
روسیگناک-میلون همچنین بروی نقش واقعیت بهاشتراکگذاری شده در جذب شدن غریبهها به یکدیگر تحقیق کرده است. او جفتهایی از افراد که قبلاً با هم دیداری نداشتند را از طریق یک پلتفرم آنلاین به هم متصل کرد. او از هر «جفت» یا «زوج» درخواست کرد تا درباره مجموعهای از تصاویر مبهم و رورشاخ-طور با هم گفتگو کنند.
«ما به آنها گفتیم تلاش کنید و با همدیگر معنای این تصاویر را استخراج کنید. تشخیص بدهید که در تصاویر چه اتفاقی دارد میافتد.» بعدازآن، پاسخدهندگان یک پرسشنامه واقعیت بهاشتراکگذاری شده که برای غریبهها مناسبسازی شده بود را پر کردند. جفتهایی که احساسِ قویِ واقعیت به اشتراکگذاری شده داشتند، همانهایی بودند که عبارات یکسان را در زمان یکسان به کار برده و روایتهای مشترک بازیگوشانهای در مورد تصاویر خلق کرده و روی آدمهای خیالیای که در تصاویر تشخیص داده بودند، نام گذاشته بودند.
این افراد بیشتر از سایرین میگفتند که به سرعت رفیق گرمابه و گلستان شدهاند و اینکه تمایل دارند با شخصی که آنسوی صفحه نمایش با آنها گفتگو میکند، دیدار و ملاقات حضوری داشته باشند. آنها همچنین نسبت به حدسی که درباره تصاویر زده بودند، قطعیت بیشتری داشتند. بنابراین، احساس صمیمیت بیشتری نسبت به طرف مقابل داشتند و درباره عقایدشان نسبت به جهان مطمئنتر بودند.
تحقیق روسیگناک-میلون این عقیده عمومی درباره روابط که میگوید (ما جذب افرادی میشویم که به ما شباهت دارند) را به چالش میکشد. برطبق گفتههای پاول ایستویک، پروفسور روانشناسی در دانشگاه کالیفرنیا که روی روابط مطالعه میکند، «نکته جالب درباره تحقیق روسیگناک-میلون درباره واقعیت بهاشتراکگذاشته شده آن است که این پژوهش به ما یادآوری میکند که شباهت چیزی است که افراد در لحظه و با کمک هم آن را خلق یا کشف میکنند. [در حقیقت]شباهت چیزی نیست که «آن بیرون» و قبل از شکلگرفتن تعامل بین افراد وجود داشته باشد.»
ما به شدت تشویق میشویم با افرادی ملاقات کنیم که با الویتها و ترجیحاتمان مطابقت داشته باشند، بااینحال نظریه واقعیت مشترک میگوید ما تا زمانیکه با شخص دیگر ملاقات نکردهایم، نمیدانیم که ترجیحاتمان چه هستند.
بسیاری از سایتهای همسریابی تمرکز خود را به روی گردآوری داده درباره افراد میگذارند؛ با این ایده که هرچه دادهها بیشتر باشد، همسران بهتری با هم جفت میشوند، اما اگر ما رابطه را عملی در نظر بگیریم که به خلاقیت هر دو طرف بستگی دارد، آنوقت به نظر میرسد پیدا کردنِ بهترین همسر ممکن است کاری دشوار باشد.
عمیقتر شدن
کار تحقیقیِ روسیگناک-میلون نشان میدهد که ما چگونه تعاملات شخصی و حرفهای خودمان را نظم میبخشیم. اگر یک راه برای ایجاد ارتباط اجتماعی ایجاد واقعیت مشترک باشد، پس بیگمان باید به دنبال خلق فرصتهایی برای گفتوگوی بیشتر درباره انواعی از محرکها در جهان باشیم.
درحقیقت، ما همین حالا هم این کار را میکنیم. در اغلب راهنماهای مشاوره همسریابی گفته شده که در نخستین روز ملاقات فعالیتهای فرهنگی خلاقانه مانند دیدار از یک موزه یا نمایشگاه را ترتیب دهید.
آرام قدم زدن در سراسر نمایشگاه و صحبت درباره نمایشگاه هنری میتواند راه را برای گفتگوهای مستقیم بیشتر باز کند. به همین دلیل است که تیمهای کاری نیز روزهای تعطیلی برای تفریحهای دستهجمعی دارند. ملاقات با همکاران در یک محیط جدید و تجربه مشترک از آن فضا میتواند باعث تقویت روابط شود.
البته بسیاری از این فعالیتها این روزها امکانپذیر نیست. بسیاری از فضاهای عمومی تعطیل شده و رفتوآمدها محدود شده است. ما در زندگی حرفهای و شخصی خودمان ملاقات از طریق تماس ویدیویی را جایگزین ملاقاتهای رودررو کردهایم.
درست است که رعایت این موارد برای سلامت و ایمنی همه ضروری است، اما میتواند بر توانایی آدمها در ساخت واقعیت مشترک اثرات منفی بگذارد. در تماس ویدیویی هیچ عنصری از جهان بیرونی نیست، فقط شما هستید و طرف مقابل که به چشمان هم زل میزنید و با هم حرف میزنید. تعجبی ندارد که مردم از این روابط خسته شدهاند.
بهطور خلاصه، نظریه واقعیت مشترک میگوید که اگر ما انسانها توجهمان را از روی خودمان برداریم و روی چیزی خارج از خودمان تمرکز و درباره آن گفتگو کنیم، احساس نزدیکی و صمیمیت بیشتری خواهیم داشت؛ بنابراین گفتگو و صحبت درباره جهان اطراف است که باعث نزدیکی ما انسانها به همدیگر میشود.
ما باید وارد جهان و در آن درگیر شویم؛ باید حس کنجکاوی خودمان را بیشتر کنیم و آگاهیمان را افزایش دهیم. بهاینترتیب همیشه با همکار، همسر یا یک غریبه حرفی برای گفتن خواهیم داشت.