مقدمه
بر اساس آیات قرآن و روایات، در قیامت هر کسی به سمت پیشوا و رهبر خویش خوانده می شود: «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی کتابَهُ بِیمینِهِ فَأُولئِک یقْرَؤُنَ کتابَهُمْ وَ لا یظْلَمُونَ فَتیلاً؛[1] (به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می خوانیم. کسانی که نامه عمل شان به دست راست شان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می خوانند و به قدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی شود». از این رو بایسته است مقام سترگ و گرانسنگ امامت و ولایت را بشناسیم تا در مسیر زندگی دنیا و آخرت دچار مشکل نشویم؛ زیرا همان گونه که شناخت و پیروی از ولایت موجب سعادت دنیا و آخرت می شود، غفلت از ولایت و جدایی از امام معصوم علیهم السلام خسارت جبران ناپذیری را در پی خواهد داشت. در این نوشتار ابتدا به مقام و جایگاه بلند امامت و سپس به پیامدهای غفلت از آن اشاره می شود.
امامت، جریانی ساری و جاری
امامت، جریانی ساری و جاری است و فقط به دوران حضور امام معصوم علیه السلام در جامعه محدود نمی شود؛ بلکه دوران غیبت امام علیه السلام را نیز در بر می گیرد. در واقع یکی از مبانی اساسی امامت و ولایت، اعتقاد به ضرورت وجود حجت الهی در هر عصر است. بر اساس این اعتقاد، خداوند از ابتدای آفرینش تا روز قیامت همواره انسان های شایسته ای را به عنوان حجت های خود بر مردم برگزیده است و انسان ها هیچ گاه از این حجت ها بی نیاز نمی شوند؛ چنانکه امام صادق علیه السلام فرموده است: «لَمْ تَخْلُ الْأَرْضُ مُنْذُ کانَتْ مِنْ حُجَّةٍ عَالِمٍ یحْیی فِیهَا ما یمیتُونَ منَ الْحَقِّ؛[2] زمین از همان گاه که پدید آمده از حجتی دانا که هر حقی را که مردم به دست فراموشی می سپارند، زنده کند؛ تهی نبوده است». مطابق حدیث امام صادق علیه السلام، یکی از ویژگی های ممتاز حجت های خداوند، معیار و شاخص بودن آن انوار مقدس برای شناسایی حق از باطل و معروف از منکر هستند. مردم برای اینکه بدانند آنچه در زندگی فردی و اجتماعی آن ها می گذرد، حق یا باطل و معروف یا منکر است، باید به آن انوار الهی رجوع کنند.
آگاهی امام علیه السلام از اعمال مردم
از منظر قرآن کریم، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام ناظر اعمال ما هستند: «وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیرَی اللَّهُ عَمَلَکمْ وَرَسُولُهُ وَالْمؤْمِنُونَ؛[3] و بگو: عمل کنید یقیناً خدا و پیامبرش و مؤمنان اعمال شما را می بینند». در تفسیر این آیه آمده است: «در میان پیروان مکتب اهل بیت علیهم السلام با توجه به اخبار فراوانی که از امامان رسیده، عقیده معروف و مشهور بر این است که پیامبر صلی الله علیه وآله و امامان علیهم السلام از اعمال همه امت آگاه می شوند؛ یعنی خداوند از طرق خاصی اعمال امت را بر آن ها عرضه می دارد».[4] بنابراین انسان مسلمان در تمامی لحظات زندگی خویش در محضر و منظر ولی خداست.
شأن برجسته امام
امامت، یکی از اصول دین است؛ چنانکه امام باقر علیه السلام فرموده است: «بنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ وَ لَمْ ینَادَ بِشَیْءٍ کمَا نُودِی بالْوَلَایةِ؛[5] اسلام بر پنج چیز بنا شده است: نماز و زکات و روزه و حج و ولایت، و هیچ یک از آن ها آن گونه که ولایت مطرح شده است، مطرح نشده است». بنا بر این حدیث شریف، قِوام نماز و روزه و حج به ولایت است.
اهمیت امامت تا آنجاست که حضرت ابراهیم علیه السلام با آن مقامی که دارد و در آیات قرآن به عنوان اسوه و الگو برای همگان مطرح شده است، پس از رسیدن به مقام نبوت و سرافراز بیرون آمدن از آزمایش های متعدد به مقام امامت رسید: «وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمامًا؛[6] و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود من تو را پیشوای مردم قرار دادم». امامت، عهد و میثاقی از سوی خداست که هرگز به ظالمین نمی رسد: «لاَ یَنَالُ عهْدِی الظالِمِینَ؛[7] پیمان من به ظالمان نمی رسد»؛ یعنی حتی اگر در نسل حضرت ابرهیم علیه السلام نیز ظالمی وجود داشته باشد، هرگز به مقام امامت نخواهند رسید؛ زیرا امامت، امانتی از جانب خدا و عهد اوست و فرد ظالم صلاحیت این امانت و عهد را ندارد و تنها انسان های پاک و پرهیزگار به این مقام می رسند.
ابعاد تکوینی و تشریعی امام
امامت، ابعاد بسیار گسترده ای دارد که توجه به همه ابعاد آن بایسته و شایسته است. در بعد تکوینی بارش باران، تابش خورشید و مهتاب و نظام آسمان و زمین به وجود شریف امام علیه السلام وابسته است؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره بدان تصریح شده است: «بِکمْ فَتَحَ اللهُ وَ بِکمْ یختِمُ و بکمْ ینَزِّلُ الْغَیثَ وِ بِکمْ یمْسِک السُّمآءَ اَنْ تَقَعَ عَلَی الاَرْضِ اِلّا بِاِذْنِهِ وَ بِکمْ ینَفِّسُ الْهمَّ وَ یکشفُ الضُّرَّ». مطابق این بندهای دعا، عالم وجود یعنی آسمان ها و زمین و آنچه در آنها است، به واسطه پیامبر صلی الله علیه وآله، حضرت زهرا علیها السلام و ائمه طاهرین علیهم السلام است. اگر بارانی ببارد، به واسطه آن هاست. هر نعمتی چه ظاهر و چه باطن که از طرف حق تعالی به آدمی برسد، به واسطه امام علیه السلام است. به سبب وجود امام علیه السلام است که زمین پابرجاست. اگر بهشت وجود دارد، از نور زهرا علیها السلام است. نعمت های این دنیا به واسطه فیض وجود حضرت ولی عصر عجل الله فرجه الشریف است؛ از این رو حضرت قطب عالم امکان، محور عالم وجود و واسطه بین غیب و شهود است: «وَ بِکمْ ینَفِّسُ الْهَمَّ وَ یکشِفُ الضُّرَّ»؛ یعنی اگر مصیبتی یا بلایی، غم و غصه ای از کسی رفع شود، عامل آن شما اهل بیت علیهم السلام هستید.
آیت الله جوادی آملی معتقد است اینکه ما امام رضا علیه السلام را با عنوان «سلطان سریر ارتضاء، سلطان پایتخت رضایت» خطاب می کنیم؛ از این روست که اگر در عالم کسی از فرد دیگری راضی شود، با اجازه امام رضا علیه السلام است. انسان های عادی می توانند راضیه و مرضیه شوند، اما نمی توانند مقام رضا را به دست آورند؛ زیرا این مقام به معصومین علیهم السلام اختصاص دارد.
هیچ کسی در عالم کسی را راضی نمی کند و کسی از چیزی راضی نمی شود و نعمتی به هیچ کس نمی رسد که او خوشحال شود، مگر به وساطت امام رضا علیه السلام، رضا یعنی همین. مظهر راضی بودن، مظهر هو الراضی بودن، مظهر رضوان این است. اگر کسی توفیقی پیدا کرد که مشکل دیگری را حل کرد، دیگری را راضی کرد، به وساطت رضاست و اگر بیماری درمان شد و خوشحال شد، به وساطت رضاست و اگر جاهلی عالم شد، به وساطت رضاست و اگر گرفتاری آزاد شد، به وساطت رضاست.[8]
در بعد تشریعی نیز امام علیه السلام دارای شؤونی از شؤونات پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله است؛ شؤونی همچون تبیین آیات الهی[9] و رفع اختلاف[10] فقط به دست امام معصوم علیه السلام امکان پذیر است.
محوریت امام علیه السلام
در قرآن کریم افزون بر آیاتی همچون آیه ولایت، آیه مباهله، آیه غدیر و.. . که به صورت روشن و صریح بر امامت و ولایت امیرمؤمنان علی علیه السلام منطبق است، آیات دیگری نیز وجود دارد که با ظرافت و زیبایی هر چه تمام به محوریت امامت و ولایت اشاره دارد. با کمک روایات می توان به عمق و ژرفای این دسته از آیات دست یافت. اینک به چند نمونه از این آیات اشاره می شود:
«لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ؛[11] هرگز به نیکوکاری نخواهید رسید تا از آنچه دوست دارید، انفاق کنید».
اگر چه معنای ظاهری آیه بیان رسیدن به خیر از طریق انفاق است، اما بنا بر روایات «برّ مطلق» ولایت و امامت اهل بیت علیهم السلام است؛ چنانکه امام صادق علیه السلام در معنای این آیه فرموده است: «فَنَحْنُ أَهْلُ الْبِرِّ وَ التَّقْوَی وَ سبُلُ الْهدَی؛[12] پس ما اهل تقوا و پرهیزکاری و راه های هدایت هستیم». بنابراین مطابق این آیه شریفه، امام علیه السلام به عنوان مطلق نیکی و خیر معرفی شده است؛ یعنی اگر انسان به دنبال خیر مطلق، برترین نیکی ها و خوبی هاست، آن را تنها می تواند در خانه اهل بیت علیهم السلام بیابد.
«لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِوَلَکنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِکةِ وَالْکتَابِ وَالنَّبِیینَ وَآتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسائِلِینَ وَفِی الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَی الزَّکاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِینَ الْبَأْسِ أُولَئِک الَّذِینَ صَدَقُوا وَأُولَئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ؛[13] نیکوکاری آن نیست که روی خود را به سوی مشرق و [یا] مغرب بگردانید؛ بلکه نیکی آن است که کسی به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانی] و پیامبران ایمان آورد و مال [خود] را با وجود دوست داشتنش به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان و گدایان و در [راه آزاد کردن] بندگان بدهد و نماز را برپای دارد و زکات را بدهد و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختی و زیان و به هنگام جنگ شکیبایانند، آنانند کسانی که راست گفته اند و آنان همان پرهیزگارانند».
واژه «البرّ» به معنای نیکی و خیر مطلق است. به طور طبیعی و طبق روال باید آیه بدین صورت باشد: «لکن البرّ الایمان بالله»، اما به جای آن به صراحت فرمود: «لَکنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ...»؛ یعنی نیکی مطلق به معنای کسی است که ایمان آورده است. پس اگر دنبال ایمان هستید، به دنبال قله ایمان و اهل بیت علیهم السلام باشید و سپس در ادامه آیه به ویژگی ها و صفات مؤمنان حقیقی می پردازد.
«وَ لَیسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَی وَأْتُوا الْبُیوتَ منْ أَبوَابِهَا؛[14] و نیکی آن نیست که از پشت خانه ها درآیید، بلکه نیکی آن است که کسی تقوا پیشه کند و به خانه ها از در [ورودی] آن ها درآیید».
بنابر این آیه شریفه نیکی، انسان متقی و پرهیزکاری است که در قله تقوا ایستاده است. خداوند می فرماید برّ و نیکی این نیست که اگر می خواهید به خانه ای وارد شوید، از پشت خانه وارد شوید. کسی که بخواهد وارد منزلی شود، درب منزل را می زند و پس از کسب اجازه وارد خانه می شود. در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه وآله آمده است: «أَنا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِی بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیأْتِ الْبَابَ؛[15] من شهر علم هستم و علی، در آن شهر است. هر که به دنبال علم است، باید از این در وارد شود». بنابراین کسی که فرد دیگری را بر امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه اطهار علیهم السلام ترجیح می دهد، دچار انحراف و گمراهی دینی شده است.
همان گونه که ملاحظه شد، در این سه آیه واژه «البرّ» به معنای نیکی مطلق به کار رفته است که بر اساس روایاتی که با این آیات مرتبط است، نشان می دهد که این واژه جایگاه والا و اساسی امام علیه السلام را مدنظر قرار داده اند. این آیات بیانگر آن هستند که اگر دنبال نیکی مطلق هستید، ببینید ایمان در وجود چه کسی محقق شده است. در همه این آیات، برّ و تمام نیکی نه فقط اعمال صالح، بلکه به تعبیر قرآن «مَنْ آمَنَ» و یا «مَنِ اتقَی» است.
«أَجعَلْتُمْ سِقَایةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ کمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا یستَوُونَ عنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَایهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ؛[16] آیا سیراب ساختن حاجیان و آباد کردن مسجدالحرام را همانند [کار] کسی پنداشته اید که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و در راه خدا جهاد می کند [نه این دو] نزد خدا یکسان نیستند و خدا بیدادگران را هدایت نخواهد کرد».
در شأن نزول این آیه آمده است: عباس بن عبدالمطلب به سبب عهده داری سقایت حاجیان و طلحة بن شیبه به سبب کلیدداری کعبه و عمارت مسجدالحرام بر یکدیگر فخر می فروختند. با ورود امام علی علیه السلام، آن حضرت را داور قرار دادند. امام علیه السلام خود را به سبب سبقت در ایمان میان مردان این امت، هجرت، جهاد در راه خدا و نمازگزاردن به سوی دو قبله با پیامبر صلی الله علیه وآله، برتر از هر دو خواند. عباس و طلحه خصومت میان خود و برتری امام علی علیه السلام بر خویش را نزد پیامبر صلی الله علیه وآله بردند. رسول خدا صلی الله علیه وآله سکوت کرد تا این آیه نازل شد.[17]
این آیات نشان دهنده محوریت امامت است. از همین روست که بزرگان و علما همواره تأکید می کنند راز باز شدن گره های زندگی و مشکلات در مجالس امامان علیهم السلام به ویژه اباعبدالله الحسین علیه السلام است؛ زیرا انسان در این مجالس به معدن نور متصل می شود. زهیر، عثمانی مذهب و معتقد بود امیرالمؤمنین علیه السلام در کشته شدن عثمان دخالت داشته است، اما هنگامی که در مسیر امام حسین علیه السلام قرار گرفت و نَفَس امام علیه السلام به او خورد، توانست تا بالاترین درجه کمال و سعادت صعود کند. حُر بن یزید ریاحی نیز که مأمور بازداشت امام حسین علیه السلام بود، به سبب ادبی که به خرج داد و وقتی امام علیه السلام به او فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، پاسخی نداد و به سبب نَفَس امام علیه السلام به سعادت اخروی دست یافت. در روزگار ما نیز انسان های بزرگ، علما و رزمندگان و شهدای عزیز ما همواره در شناخت و توسل به اهل بیت علیهم السلام پیشگام بودند. آنان به درستی به این معرفت رسیده اند که برای رسیدن به رستگاری ابدی و قرب حضرت حق باید از مسیر اهل بیت علیهم السلام وارد شوند. حاج حسین خوش احوال، خادم حرم امام رضا علیه السلام می گوید:
یکی از روزها که قرار بود شست وشوی حرم انجام شود، وارد روضه منوره شدیم. طبق همان عادت همیشگی بنا کردیم به آماده سازی فضا. دیدم حاج قاسم وارد شد؛ خیلی ساده و خودمانی. اشاره کردند هیچ نگو. بعضی رفقا متوجه حضور او شدند و بعضی هم متوجه نشدند و ما شروع کردیم شعر معروفی را که زمزمه عاشقانه و خیلی ساده است و شاید ایراد فنی ادبیاتی هم داشته باشد، خواندیم:
ای صفای قلب زارم، هر چه دارم از تو دارم
تا قیامت ای رضاجان، سر ز خاکت بر ندارم
منم خاک درت غلام و نوکرت
مران از در مران به جان مادرت علی موسی الرضا..
قبل از اینکه من شروع کنم این شعر را بخوانم، تی را دادم به حاجی. حاجی که شروع کرد به شست وشو، من شروع کردم به خواندن این شعر. دیدم تی را گذاشت کنار، سرش را گذاشت کنار ضریح و شروع کرد به گریه.[18]
امثال حاج قاسم سلیمانی با عشق و معرفت به اهل بیت علیهم السلام و گریه و اشک در درگاه آن انوار طیبه، به این مقامات بلند دست یافتند.
پیامدهای غفلت از امام و ولی خدا
جدایی از امام علیه السلام موجب بروز خسارت هایی در دنیا و آخرت برای انسان می شود که به دو نمونه از آن ها اشاره می شود:
1. ضلالت و شقاوت
غفلت و جدایی از امام علیه السلام، عواقب و آثار سهمگین و جبران ناپذیری به دنبال دارد؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره آمده است: «وَ ضلَّ منْ فَارَقَکمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّک بِکمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیکمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَکمْ وَ هُدِی مَنِ اعْتَصَمَ بِکمْ؛[19] و گمراه شد آن که از شما جدا گشت و رستگار شد آن که به شما چنگ زد و ایمن گشت آن که به درگاه شما پناه آورد و سلامت یافت هر که شما را تصدیق کرد و هدایت شد هر که به شما چنگ زد»
ضلالت در برابر هدایت است. کسی که با امامت است و در عرصه های فردی، اجتماعی سیاسی و.. . از امام علیه السلام و ولی جدا نمی شود، راه را یافته و سعادتمند است و کسی که از این مسیر جدا می شود، به بیراهه رفته و به مقصد نمی رسد. خداوند این چراغ ها را در دسترس انسان ها قرار داده است. گروهی سعادت آن را دارند که سراغ این چراغ های پرفروغ جهان هستی بروند، قلب هایشان از آنان نور بگیرند، راه سعادت را بشناسند، در آن مسیر حرکت کنند و به مقصد برسند: «وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّک بِکمْ». گروهی نیز از سر ناآگاهی خود را از این انوار پاک محروم می کنند و به بیراهه می روند: «وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَکمْ». رسول اعظم صلی الله علیه وآله فرموده است: «وَ مَنْ تَمَسَّک بِعِتْرَتِی مِنْ بَعْدِی کانَ مِنَ الْفَائِزِینَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُمْ کانَ مِنَ الْهَالِکینَ؛[20] و هر کس بعد از من به عترتم تمسک جوید، از رستگاران خواهد بود و هر کس از ایشان تخلف کند، از هلاک شوندگان خواهد بود».
شهید سلیمانی در وصیت نامه اش خداوند را بر نعمت محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام سپاس می گوید و می نویسد:
خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق! پیشانی شکر شرم بر آستانت می سایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر علیها السلام و فرزندانش در مذهب تشیع عطر حقیقی اسلام قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی بن ابیطالب علیه السلام و فاطمه اطهر علیها السلام بهره مند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمت هایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت دارد.[21]
هر که او بی مرشدی در راه شد
او ز غولان گمره و در چاه شد [22]
پیر را بگزین که بی پیر این سفر
هست بس پر آفت و خوف و خطر[23]
2. انحرافات اجتماعی
غفلت از امامت با ابعاد گسترده تکوینی و تشریعی، موجب بروز انحرافات و اتفاقات ناخوشایند و سهمگینی در جامعه اسلامی می شود؛ مانند انحرافات جدی که در صدر اسلام رخ داد و موجب شکل گیری حادثه عاشورا شد. این انحرافات و اتفاقات ناخوشایند پایه گذار بدعتی بزرگ در جهان اسلام شد که به موجب آن، مشکلات و ناهنجاری های بسیاری در درون جامعه اسلامی به وجود آمد که از جمله آن ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
- دامن زدن به تعصب های قومی و قبیلگی؛
- ترویج و رشد اندیشه دنیاپرستی؛
- خلط میان مقبولیت و مشروعیت در خصوص امر جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله؛
- در هم شکستن حرمت بزرگان و شایستگان و در نتیجه تفوق و برتری نالایقان و به حاشیه راندن شایستگان؛
- استحاله ارزش ها؛
- پیدایش و ایجاد حکومت بنی امیه، تقویت پایه های حکومت بنی امیه؛
- بی توجهی یا کم توجهی به خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و.. ..
اگر القاها و شایعات علیه شایستگان و تخریب شخصیت افراد موجه و نیز موجه جلوه دادن شخصیت هایی همچون معاویه نبود، مردم راه حق و صواب را می یافتند و به آن وارد می شدند؛ اما هیهات که نتیجه سیر به وجود آمده، انحراف و جدایی مردم از حق و حقیقت یعنی اهل بیت علیهم السلام پیامبر صلی الله علیه وآله و گرایش به باطل های حق نمایی همچون معاویه شد. این انحراف موجب شد لباس حق بر اندام باطل پوشانده شود. باطل در کسوت خلافت اسلامی با ابزارهایی مانند زر، زور، تزویر و تدلیس چهره زیبای خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله را ناموجه نشان داد و با نشر اکاذیب و تخریب شخصیت شان، ایشان را از اوج شهرت به غربت و عزلت کشاند. غربت و انزوا و مظلومیت خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و به ویژه حضرت سیدالشهدا علیه السلام، حلقه آخر این روند بود. فاجعه جانسوز و غمبار شهادت امام حسین علیه السلام، معلول گریزناپذیر علل پیشین و سوءختامی به دنبال حوادث رخ داده در نیم قرن پس از شهادت پیامبر صلی الله علیه وآله بود.
از همین رو بایسته است خانواده های متدین در خانه و برای فرزندان خود به تبیین و توضیح ابعاد گسترده امامت بپردازند تا فرزندان ضمن شناختن حقیقت وجودی امام علیه السلام، با حقیقت انحرافات صدر اسلام آشنا شوند و هدف شکل گیری این انحرافات را که قطع ارتباط انسان با خداست، به خوبی بشناسند.
فهرست منابع
کتب
قرآن کریم
1. ابوحیون، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، تصحیح آصف فیضی، چاپ دوم، قم: مؤسسه آل البیت علیهم السلام، 1385ق.
2. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، تصحیح محمدباقر محمودی، چاپ اول، تهران: التابعة لوزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی، 1411ق.
3. خزاز رازی، علی بن محمد، کفایة الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر علیهم السلام، تصحیح عبداللطیف حسینی کوه کمری، قم: بیدار، 1401ق.
4. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا علیه السلام، تصحیح مهدی لاجوردی، چاپ اول، تهران: نشر جهان، 1378ق.
5. ------، کمال الدین و تمام النعمه، تصحیح علی اکبر غفاری، چاپ دوم، تهران: اسلامیه، 1395ق.
6. ------، من لایحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر غفاری، چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413ق.
7. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، چاپ دوم، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، 1390ق.
8. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح فضل الله یزدی طباطبایی، چاپ سوم، تهران: ناصر خسرو،1372ش.
9. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیة، 1407ق.
10. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، چاپ دهم، تهران: دارالکتب الإسلامیة، 1371ش.
سایت ها
1. خبرگزاری بین المللی قرآن، «پادکست؛ امام رضا علیه السلام، سلطان سریر رضا»، 08/11/1400، کد خبر: 4023964.
2. خبرگزاری دانشجویان ایران، «ماجرای توسل حاج قاسم و مهدی باکری به امام رضا علیه السلام»، 15/07/140، کد خبر: 1400071510096.
3. شبکه اطلاع رسانی دانا، «چرا حاج قاسم سردار دل ها شد؟»، 08/10/1399، کد خبر: 1681863.
پی نوشت ها:
[1] اسراء: 71.
[2] محمد بن علی صدوق،کمال الدین و تمام النعمه، ج1، ص221.
[4] ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج8، ص125؛ نیز ر.ک: فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان
فی تفسیر القرآن، ج5، ص104.
[5] محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص18.
[8] خبر زاری بین المللی قرآن، «پادکست؛ امام رضا، سلطان سریر رضا»،08/11/1400، کد خبر4023964.
https://iqna.ir/fa/news/4023964
[9] نحل44«وَ أَنْزَلْنٰا إِلَیْکَ اَلذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّٰاسِ مٰا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ؛ و ما این ذکر [قرآنرا بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوی مردم نازل شده است، برای آنها روشن سازی و شاید اندیشه کنند.»
[10] نحل64«وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلَیْکَ اَلْکِتٰابَ إِلاّٰ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ اَلَّذِی اِخْتَلَفُوا فِیهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛ ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاها روشن کنی و (این قرآن) مایه هدایت و رحمت است برای قومی که ایمان می آورند.»
[12] نعمان بن محمد ابوحیون،دعائم الاسلام، ج1، ص58
[15] محمد بن علی صدوق،عیون اخبار الرضا، ج1، ص233.
[17] محمدحسین طباطبایی،المیزان فی تفسیر القرآن، ج9، ص 205.
[18] خبر زاری دانشجویان ایران،«ماجرای توسل حاج قاسم و مهدی باکری به امام رضا(ع)»،15/07/140، کد خبر 1400071510096.
https://www.isna.ir/news/1400071510096
[19] محمد بن علی صدوق،من لایحضره الفقیه، ج2، ص613.
[20] علی بن محمد خزاز رازی، کفایة الأئرفی النص علی الائمة الإثنی عشر(ع)، ص22.
[21] شبکه اطلاع رسانی دانا،«چرا حاج قاسم سردار دلها شد؟»،08/10/1399، کد خبر1681863.
https://www.dana.ir/news/1681863.html
[22] بدیع الزمان فروزانفر، احادیث معنوی، ص 30.
[23] جلال الدین محمد بلخی،مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 2943.