نقد و بررسی روضه های مداحان معروف ایرانی در محرم سال ۱۴۴۱ هجری قمری، مطابق با ۱۳۹۸ شمسی

به سبب اهمیتی که عزاداری بر امام حسین، دارد، از همان روز عاشورای سال شصت ویک هجری، توسط اهل بیت و خاندان آن حضرت در کربلا آغاز گردید که درصحنه عاشورا حضور داشتند و شهیدان خود را با اشک، آه و سوزوگداز همراهی کردند.

نقد و بررسی روضه های مداحان معروف ایرانی در محرم سال 1441 هجری قمری، مطابق با 1398 شمسی

مقدمه

به سبب اهمیتی که عزاداری بر امام حسین، دارد، از همان روز عاشورای سال شصت ویک هجری، توسط اهل بیت و خاندان آن حضرت در کربلا آغاز گردید که درصحنه عاشورا حضور داشتند و شهیدان خود را با اشک، آه و سوزوگداز همراهی کردند.

پس از واقعه عاشورا نیز بازماندگان آن حضرت - در دوران اسیری در کوفه، شام و پس از بازگشت اهل بیت به مدینه - همچنان داغدار و عزادار بودند و این مصیبت بزرگ را فراموش نکردند و در هر مناسبتی همراه بابیان اهداف قیام امام حسین، تجدید عزا میکردند.

شیعیان و دوستداران خاندان پیامبر در همان عصر ائمه و با اشاره و تشویق آن بزرگواران هرسال در سالگرد شهادت امام حسین به سوگواری و عزاداری میپرداختند و این رویه باروی کار آمدن خلفا و حکومت ها متفاوت بود؛ اما باروی کار آمدن سلسله شیعی آل بویه، گسترش بیشتری یافت و به صورت آشکار در کوچه و بازار برگزار شد و طی قرن های متمادی تبدیل به رمز و شعار تشیع شد. در سده های اخیر نیز با تشکیل دولت صفویه در ایران و اهتمام آنان به این امر از گسترش زیادی برخوردار شد و از عصر صفویه به بعد با بصیرت دهی هرسالۀ علما و باروی آوردن مردم به سمت سوگواری و عزاداری، این امر به مناسک و شعائر رسمی مردمی تبدیل شد. هرسال در ایام ماه محرم، دوستداران اهل بیت خود را برای مناسک عزاداری ایام عاشورا مهیا میکنند و با اهتمام مردم نسبت به ایام عاشورا، این امر هرساله به یک سنت حسنه تبدیل شده است.

یکی از مسائل مهم موضوع عاشورا در عصر کنونی، برقراری مراسم عزاداری و مداحی است. در این مراسم؛ سخنرانان، واعظان، روضه خوانان و مداحان اهل بیت، به مسئله قیام و اهداف قیام و شهادت امام حسین و یاران باوفایش به نحو نوحه سرایی و روضه خوانی میپردازند که این بخش از مراسم از اهمیت ویژه ای برخوردار است. البته گاهی آنچه را وعاظ و مداحان به عنوان ذکر مصیبت در مجالس ارائه میدهند، غیر معتبر است و همین امر باعث انحراف در بازخوانی قیام و شهادت امام حسین و خدشه دار شدن مسئله عزاداری ایام عاشورا میشود که نباید این مسئله به عادی انگاری تبدیل شود و لازم است بازخوانیهای صورت گرفته، به وسیلۀ محققین و پژوهشگران علم تاریخ مورد بررسی قرار بگیرد.

کلیات

عوامل تأثیرگذار در تحریف روضه های عاشورایی

برای بررسی چگونگی نفوذ مطالب تحریف شده به روضه های روضه خوانان و مداحان، باید یک بررسی میدانی همه جانبه در مورد امر بازخوانی عاشورا صورت گیرد تا به مواردی که در مسئله انحراف روضه ها دخیل هستند، رسید.

موارد مؤثر در انحراف روضه های عاشورایی:

١- کتاب هایی که در مورد تاریخ عاشورا، نگاشته شده است؛

با بررسی تاریخچه ای کوتاه از چگونگی نفوذ مطالب تحریف شده به کتب تاریخ عاشورا، یکی از موارد ضعف متون روضه های ایرادشده مشخص میشود، چراکه مداحان و روضه خوانان در روضه های خود به ناچار از همین منابع استفاده میکنند.

٢- بی نیاز انگاری مطالعۀ منابع تاریخ عاشورا توسط اکثر مداحان و روضه خوانان؛

٣- غلبه احساسات بعضی از مداحان و روضه خوانان در حین ارائه روضه به مردم؛ متأسفانه در بعض از مجالس، روضه هایی با بیان احساسات مداحان صورت میگیرد که خودشان نیز به احساسی بودن این امر اعتراف میکنند.

٤- عدم نظارت کافی و لازم توسط دستگاه های حاکمیتی مثل سازمان تبلیغات اسلامی که وظیفه مدیریت هیئت ها، مداحان و سخنرانان کشور را به عهده دارند؛

٥- بی نیاز انگاری مردم نسبت به روضه هایی که از مداحان و روضه خوانان میشنوند؛ برای غالب مردم، بررسی روضه هایی که از روضه خوانان و مداحان میشنوند، اهمیت چندانی ندارد و این امر باعث میشود بعضی از روضه خوانان و مداحان، در این امر، مطالعه نکرده و هرچه به مذاق خودشان خوش آید را ارائه میدهند.

٦- بی نیاز انگاری بررسی و جلوگیری از روضه های تحریف شده، توسط محققین و پژوهشگران علم تاریخ اسلام و پژوهشگران واقعه عاشورا.

٧- بی توجهی صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نسبت به رسانه ای کردن مداحان و روضه خوانانی که در روضه های خود از مطالب منحرف استفاده میکنند.

مفاهیم

روضه خوان

روضه خوان کسی است که ذکر مصیبت امام حسین و وقایع کربلا و مصائب معصومین دیگر کند.[1] ملاحسین کاشفی معاصر سلطان حسین بایقرا و امیرعلی شیر نوایی در قرن دهم ه. ق. کتابی به نام «روضۀالشهداء» نوشت که در مجالس سوگواری آن حضرت عینا آن کتاب را برای مردم میخواندند و خوانندگان را روضۀالشهدا خوان میگفتند و کم کم روضۀالشهدا خوان را «روضه خوان» گفتندی و کلمه روضه را بر ذکر مصیبت اطلاق نمودندی (ناظم الاطباء).

روضه خوانی

شغل و عمل روضه خوان را گویند، همچنین انعقاد مجلس روضه را «روضه خوانی» گویند.[2]

مداح

درباره معنای واژه «مدح» گفته شده است: ستایش، ثنای به صفات جمیله، وصف به جمیل، توصیف به نیکوئی. مدحت، مدیح. مدیحه. نقیض هجا. نقیض ذم. مدح خوان و مدحت گوی. مدیحه خوان [کسی است ] که در توصیف و تمجید ممدوح اشعار گوید یا برخواند. مدح خوانی و مدیحه سرائی و مدیحه خوانی عمل مدح خوان را گویند.[3] شاعران مدیحه سرا معمولا در توصیف و تمجید ممدوح، صفات او را شناسایی می کردند، مثل شجاعت، فداکاری، خردمندی، بخشش یا بخشایش، قدرت در جنگ و شکوه؛ و آن را در شعر برجسته می کردند و گاهی همراه با اغراق، ممدوح را ستایش می کردند. مدح در کنار شعر عاشقانه و شعر عارفانه، رایج ترین مضمون در ادبیات فارسی است و اصولا در شعر فارسی، قدیمیترین منابع موجود همان قدیمیترین مدح هاست؛ به عبارت دیگر پیشینه مدح به اندازه پیشینه شعر فارسی است.[4]

معروف و مشهور

معروف: یعنی مشهور و شناخته. خلاف منکر. شناخته شده و شهرت یافته و نامور. (ناظم الاطباء). مشهور. (اقرب الموارد). نامی. نامدار. نام بردار، بلندآوازه. رو شناس. سرشناس (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

با توجه به آنچه در معنای معروف و مشهور گذشت، وعاظ و مداحان مشهور کسانی هستند که در بین مردم شناخته شده هستند و مجالس آن ها پرطرفدار است و در رسانه های ملی و مجازی مخاطبان زیادی را دارند.

روضه

نوحه سرایی بر مصائب اهل بیت رسول به نثر. مأخوذ از روضۀالشهداء تألیف ملاحسین واعظ کاشفی، مقابل تعزیه که نوحه سرایی به نظم است ذکر مصیبت حضرت حسین. در این پژوهش برای بیان منظور از روضه خوانی، به همین تعریف استناد شده است.

مرثیه

در لسان العرب در معنای «رثاء» گفته شده: به معنای این است که بعد از مرگ یک نفر او را مدح کند و خوبیهای او را بشمارد و بر او گریه کنند، همچنین اگر در مورد کسی که از دنیا رفته است، شعری بسرایند.[5]

در لغت نامه دهخدا «مرثیه» یا «مرثیت»، این گونه تعریف و تبیین شده است:

- در عزای مرده گریستن. عزاداری. سوگواری. نوحه سرایی در عزای کسی.

- مرده ستایی و برشمردن اوصاف او. ذکر محامد و اوصاف مرده و ستایش او. مدیح مرده. شرح محاسن و ذکر خیر مرده.  شعری که در سوگ ازدست رفته ای گویند.  شعری که در عزای کسی گویند و در آن به محامد و صفات پسندیده وی اشاره کنند.

مقتل

«مقتل» بر وزن مفعل، از ریشه «قتل»، مصدر میمی به معنای «کشتن»[6] و یا اسم مکان به معنای «قتلگاه» و «کشتن گاه»[7] است. همچنین این واژه بر کتابی که به واقعه کربلا و شرح شهادت امام حسین پرداخته باشد، اطلاق میگردد.[8] در اصطلاح تاریخ نگاری، مقصود از «مقتل الحسین»، نوعی تک نگاری تاریخی است که در آن به شرح جریان شهادت امام حسین ویارانش و در یک کلام، به واقعه عاشورا از آغاز تا فرجام، پرداخته شده است. اطلاق عنوان «مقتل» - به معنای مصدر میمی - به این نوع آثار، به این دلیل است که این نوع تک نگاری مشتمل بر اخبار و گزارش های مربوط به کشتن و شهادت امام حسین میباشد، اما اطلاق عنوان یادشده - به معنای اسم مکان - بر آن ازآن رو است که مقتل نویسان و مورخان نخستین تاریخ عاشورا، اخبار مربوط به واقعه

عاشورا و کیفیت نبرد و شهادت امام حسین ویارانش را در یکجا جمع کرده و آن آثار، محل گردآوری آن اخبار شده است. به تعبیر دیگر گزارشگران نخستین تاریخ عاشورا ازآن رو عنوان «مقتل الحسین» را برای آثار خود برگزیده اند که آثار یادشده، مکان تجمع و محل گردآوری اخبار مربوط به واقعه عاشورا و به ویژه، شهادت امام حسین شده است.[9]

مقتل خوانی

یکی از معانی واژه مقتل، کتابی است که به واقعه کربلا و شرح شهادت امام حسین پرداخته باشد. در بعضی از کشورها و محلات هنوز هم رسم بر این است که یکی از وعاظ یا مرثیه سرایان مشهور، بالای منبر رفته و متن یکی از کتاب های مقتل را میخواند و مردم گوش فرا داده و عزاداری میکنند که به این عمل واعظ یا مداح، «مقتل خوانی» گفته میشود.

توسل

در لغت به معنای دست به دامان شدن، دستاویز گرفتن و نزدیکی جستن است.[10] در لسان العرب واژه «وسیله» به معنای قربت و نزدیک شدن آمده است و توسل؛ توسل الیه به وسیله؛ یعنی به وسیله عملی به او نزدیک میشود. از قول جوهری نقل کرده است که «وسیله» عبارت از چیزی است که به سبب آن به دیگری نزدیک میشوند.[11] بنابراین توسل به اهل بیت یعنی آنان را بین خود و خدا وسیله قرار داده و به وسیله آنان به خداوند متعال نزدیک میشویم و این توصیه قرآن است آنجا که میفرماید:

«یا أیها الذین آمنوا اتقوا الله وابتغوا إلیه الوسیلة وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون». (سوره مائده، آیه ٣٥)ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوا پیشه کنید و وسیله ای برای تقرب به خدا بجویید و درراه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید.

زبان حال

سخنانی که نویسنده از قول موجودات بیزبان و جمادات میگوید را «زبان حال» میگویند، لذا زبان حال بیشتر مربوط به موجودات بیزبان به خصوص گیاهان و جمادات است ولی منحصر به آن ها نیست، بلکه حتی انسانی که خاموش بوده اما وضع و حال او به گونه ای بوده است که شاعر حدس میزند که این شخص اگر میخواست سخن بگوید، چنین میگفت. این شخص نیز زبان حال دارد.

نخستین کسی که در آثار خود تعبیر زبان حال را به کاربرده و سعی کرد آن را تعریف کند، ابو حامد غزالی است. توجه غزالی به مسئله زبان حال دقیقا مربوط به تفسیر یا تأویل بعضی از آیات قرآن است که در آن ها سخن گفتن و شنیدن، به موجودات بیزبان و ماوراء الطبیعی نسبت داده شده است.[12]

در رویداد عاشورا شعر نثر و نمایشی که همه آن یا فراز و صحنه هایی از آن برگرفته از گزارش های نقلی نباشد، ولی درعین حال؛ اوصاف، احوال و خطورات ذهنی امام حسین و دیگر عاشورائیان را با توجه به شخصیت آنان بیان کند و یا بیانگر انگیزه ها و اهداف آنان باشد، همچنین شعرها، نثرها و صحنه هایی که وضعیت شب و روز عاشورا یا سرزمین کربلا را از ابعاد گوناگون روشن کنند و... «زبان حال» نامیده میشوند.[13]

باید توجه داشت که گرچه «زبان حال» مانند «زبان قال» صدق و کذب بردار نیست، اما باید باحال واقعی مطابقت داشته باشد وگرنه نوعی تحریف واقعیت و نادرست خواهد بود و ممکن است مایه وهن یا غلو شود، ازاین رو میتوان گفت هر زبان حالی سزاوار نقل نیست مگر آنکه ویژگی و شروط زیر را داشته باشد:

١- همسو و همگون با سخنان و نامه های امام حسین ویاران و خاندانش باشد و در یک کلام در تضاد با سیره، سنت و اهداف آن حضرت نباشد.

٢- موافق و سازگار با شأن و منزلت امام حسین و اهل بیت باشد.

٣- نبایستی با گزارش های معتبر تاریخی درباره عاشورا از یک سو و مبانی و باورهای متقن و محکم کلامی و اعتقادی شیعه از سوی دیگر در تضاد باشد.

٤- گوینده تصریح کند یا بیانی ایراد کند که مشعر به زبان حال باشد تا شنونده آن را با زبان قال اشتباه نگیرد.[14]

زبان قال

دهخدا درباره معنای قال گفته است: گفتار، سخن. هر لفظ که از زبان درآید، تمام باشد یا ناقص. زبان قال به معنای سرایش است برخلاف زبان حال.

با توجه به آنچه در مورد «زبان حال» گفتیم معنای «زبان قال» نیز روشن میشود، لذا میتوان گفت مراد از زبان قال در کربلا همان صحبت هایی است که بین امام حسین علیه السلام و اولاد و اصحاب او ردوبدل شده است که اگر خطبه های امام و سایر اهل بیت و اصحاب امام و رجزهای آنان را در نظر نگیریم، زبان قال در کربلا و صحبت هایی که بین امام و اطرافیان و یا بین اطرافیان باهم ردوبدل شده است، بسیار کم نقل شده است و همین امر باعث شده که زبان حال در بیان ماجرای کربلا پررنگ تر شود. ازجمله سخنانی که به عنوان زبان قال بین اهل بیت ردوبدل شده و روضه خوانان در روضه های خود به آن اشاره میکنند عبارت اند از:

سخن امام حسین زمانی که علی اکبر به طرف میدان حرکت کرد:

«اللهم اشهد علی هؤلاءالقوم فقد برز إلیهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منط قا برسولک کنا إذا اشتقنا إلی نبیک نظ رنا إلی وجهه اللهم امنعهم برکات الأرض و فرقهم تفریقا و مزقهم تمزیقا و اجعلهم طرائق قددا و لا ترض الولاة عنهم أبدا فإنهم دعونا لینصرونا ثم عدوا علینا یقاتلوننا. ثم صاح الحسین بعمر بن سعد ما لک قط ع الله رحمک و لا بارک الله لک فی أمرک و سلط علیک من یذبحک بعدی علی فراشک کما قطعت رحمی و لم تحفظ قرابتی من رسول الله».

سخن علی اکبر به پدر خود بعد از برگشت از میدان:

«یا ابة، العط ش قد قتلنی و ثقل الحدید قد اجهدنی فهل الی شربة ماء من سبیل؟».

سخن امام حسین به لشکر دشمن و دعوت آنان به جوانمردی:

«ویحکم یا شیعة آل أبی سفیان! إن لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد، فکونوا أحرارا فی دنیاکم هذه، وارجعوا إلی أحسابکم إن کنتم عربا کما تزعمون».

سخن حضرت زینب (س) به عمر سعد در هنگامی که لشکریان دشمن مشغول کشتن برادرش حسین بن علی بودند: «یا عمر! أیقتل ابوعبدلله و انت تنظر الیه!».

معرفی منابع تاریخی

کتب متقدم

الف) مقتل ابی مخنف (وقعه الطف) یوسفی غروی.

ب) الاخبارالطوال دینوری.

ج) الارشاد شیخ مفید.

کتب میانی

الف) الملهوف سید بن طاووس.

ب) مقتل الحسین خوارزمی.

ج) الفتوح ابن اعثم کوفی.

کتب متأخر

الف) منتهی الآمال شیخ عباس قمی.

ب) شهادتنامه امام حسین.

ج) مقتل جامع سیدالشهداء.

اعتبار منابع

با توجه به آنچه در معرفی کتب منتخب بیان شد دلایل انتخاب این کتب را میتوان در قالب سه دلیل بیان کرد:

الف) قرب زمانی مؤلف بازمان حادثه کربلا

بدیهی است که هر حادثه ای که در این جهان اتفاق میافتد، هرچند مهم و مقدس باشد، باگذشت زمان دچار تغییرات و بعضی تحریفات در نقل شده و نقص یا اضافاتی دامن گیر آن میشود، ازاین رو معمولا هرچه زمان مؤلفینی که به ضبط و نقل آن همت گماشته اند به زمان حادثه نزدیک تر باشد، اعتبار کتاب آن ها بالاتر و اطمینان و وثوق به مطالب آن ها بیشتری میشود. در بین کتب منتخب در این نوشتار دلیل مذکور را میتوان منحصر به کتب متقدم دانست مثلا در مورد مقتل ابی مخنف نویسنده آن ابومخنف لوط بن یحیی ازدی درزمانی میزیست که به زمان حادثه نزدیک بود که بعضی از فرازهای کتاب خود را از زبان کسانی نوشته که خود در حادثه حضورداشته و وقایع را با چشم خود دیده اند.

ب) رجوع مورخین بعدی به کتب مذکور و نقل مطالب از آن ها

ازجمله مواردی که اعتبار یک کتاب را بالا میبرد رجوع محققین و مؤلفین بعدی در نقل مطالب به آن کتاب است زیرا معمولا محققین و مؤلفین به کتاب هایی رجوع میکنند که مؤلفین آن ها مورد اعتماد و مطالب آن ها متقن و قابل اطمینان باشد.

ج) جایگاه ویژه مؤلفین کتب مذکور

حادثه کربلا در نوع خود بی نظیر بوده است و برای زنده نگه داشتن آن، ثواب های عظیمی از ناحیه اهل بیت برای آن ذکرشده است لذا هر کس که دستی بر قلم داشته و دارد، به بیان و تحلیل این واقعه عظیم اقدام نموده است. در این میان مؤلفینی به چشم میخورند که در میان علماء و محققین به سبب کثرت علم، قلم توانا و احتیاط در نقل وقایع تاریخی از جایگاه خاصی برخوردار بوده اند که ازجمله میتوان به شیخ مفید از مؤلفین کتب منتخب اشاره کرد که در علوم مختلف از دانشمندان زمان خویش ازجمله شیخ صدوق، ابوجعفر قولویه، ابوسهل نوبختی و بزرگان دیگر چنان کسب فیض کرد که سرآمد علمای زمان خویش شد و حتی بزرگان اهل تسنن در کتاب های خویش از او به عنوان عالمی روشن و نکته سنج و برجسته در علم کلام و استاد مناظره یادکرده اند. او در علم فقه و کلام دارای نوآوریهایی بوده است و آثار متعددی در علم کلام، فقه، اخلاق و تاریخ اسلام تألیف کرد که معروف ترین آن ها کتاب «المقنعه» در فقه و «الارشاد» در تاریخ است. بیان عظمت علمی او در این چند سطر نمیگنجد. او سرآمد علمای شیعه بود.[15] در مورد سید بن طاووس گفته شده: این سید بزرگوار نزد همه دانشمندان شیعه معروف به جلالت قدر و تقوی و زهد است و بعضی گفته اند او عابدترین فرد دوران خویش بود. ایشان در طول عمر خود حدود شصت کتاب تألیف نمود که کتاب حاضر- الملهوف - یکی از کتاب های ایشان است.[16]

د) توانایی و تبحر مؤلفین در نقل مطالب تاریخی

این ویژگی بیشتر در مورد کتب متأخر تبلور پیدا میکند، بدین معنا که هرچند زمان تألیف این کتب بازمان وقوع حادثه کربلا فاصله بسیار دارد اما در میان کتب متأخری که درباره مقتل امام حسین به رشته تحریر درآمده است، کتبی در این نوشتار انتخاب شده که مؤلفین آن، سال ها در رشتۀ تاریخ کارکرده و تبحر یافته و در نقل مطالب تاریخی دقت نظر بسیاری به خرج داده اند، چنانکه در مقدمه کتاب مقتل جامع آمده است: «در سراسر کتاب، ملاکها و معیارهای شناخته شده و مورد عمل در تاریخ نگاری علمی، لحاظ شده است و چون مؤلفان محترم از دانش آموختگان و صاحب نظران در رشته تاریخ هستند و ساختار هر منبع و مؤلف آن و گرایش و مسلک و تفکر وی برای آنان، شناخته شده بود، به هر منبع و مأخذ، با بصیرت و شناخت لازم، مراجعه و استناد کرده اند».

در مورد کتاب شهادت نامه امام حسین آمده است:

مجموعه ای به نام «دانشنامه امام حسین» که محصول کار استاد محمدی ریشهری و گروهی از پژوهشگران بود، به بازار عرضه شد که دربردارندة تمام زوایای زندگانی امام حسین بود و مورد استقبال اهل تحقیق و پژوهش قرار گرفت. کتاب حاضر تحت عنوان «شهادت نامه امام حسین» گزیده ای از همان مجموعه است و دربردارندة بخش های ششم تا یازدهم دانشنامه امام حسین است.

تطبیق متن روضه قاسم بن الحسن

حاج میثم مطیعی

قطعه اول: شب عاشورا شد. آقای ما فرمایشاتی داشت، اصحابش عرایضی داشتند، بلند شدند، دانه دانه حرف زدند. همه وعده ها گرفتند، جایگاه خودشان را فهمیدند. این بچه همین جور حیران نگاه میکرد، هنوز حرفی نزده، انگار آخر مجلس باشد، آمد عمو «یا عم و أنا أقتل» عمو! من کشته میشوم یا نه؟ «فأشفق علیه» آقا مهربانی کرد، صدا زد:

«یا ابن أخی کیف الموت عندک» قربانت بروم برادرزاده من، مرگ در کام تو چگونه است؟ صدا زد: «یا عم أحلی من العسل» عمو از عسل شیرین تر است. آقا به کنایه جواب داد (تعبیر من این است)، فرمود: «لا أحد یقتل من الرجال معی أن تبلو بلاء عظیما» قاسمم ! عزیز دلم! هیچ مردی از این جمع با من کشته نمیشود مگر این که به بلای عظیمی گرفتار میشود؛ یعنی برو خودت را آماده کن.

قطعه دوم: روز عاشورا شد، آمد مقابل عمو ایستاد، هنوز حرفی نزده، «فلما نظ ر الحسین إلیه قد برز اعتنقه» وقتی آقا دید این نوجوان آماده میدان شده؛ چه آماده شدنی! آقا نوجوان را در آغوش گرفت «و جعلا یبکیان حتی غشی علیهما» این قدر عمو و برادرزاده گریه کردند، هر دو بیحال شدند، کم رمق شدند «ثم استأذن الحسین

فی المبارزة».

قطعه سوم: عمو اجازه میدهی بروم میدان یا نه؟ «فأبی الحسین أن یأذن له» اجازه نداد. نه، اجازه نمیدهم، برگرد. بازهم چیزی نگفت، «فلم یزل الغلام یقبل یدیه و رجلیه حتی أذن له» اول دست های عمو را بوسه زد دید نمیشود، افتاد به پاهای امام حسین، آقا اجازه داد. الله اکبر! روایت میگوید «فخرج و دموعه تسیل علی خدیه» وقتی اجازه داد، معطل نکرد. سریع رفت میدان حتی به این اندازه که این اشک ها را پاک کند.

قطعه چهارم: راوی لشکر دشمن میگوید دیدم نوجوان آمد میدان ولی هنوز دارد گریه میکند. درحالیکه گریه میکرد رجز حماسی خواند. چی صدا زد؟ای مردم «إن تنکرونی فأنا فرع الحسن / سبط النبی المصط فی و المؤتمن» اگر من را نمیشناسید من پسر حسن بن علی هستم. نواده محمد مصطفی هستم؛ پیغمبر امین «هذا الحسین کالأسیر المرتهن» این عموی من حسین است که مثل یک اسیر توی بند شما گرفتار است «بین اناس لا سقوا صوب المزن» بین شما مردم که خدا کند از آب باران ننوشید، وقتی اینجا آب فرات دارد موج میزند عموی من تشنه است.

قطعه پنجم: «و حمل وکأن وجهه فلقة قمر» راوی میگوید حمله میکرد، صورتش مثل ماه پاره بود، مثل ماه پاره بود این صورت، خب خیلیها هم طمع کردند. یکی گفت من داغ این را به دل عمویش بگذارم. جنگ نمایانی کرد «و قاتل فقتل علی صغر سنه خمسة و ثلاثین رجلا». سیوپنج نفر را به درک واصل کرد.

قطعه ششم: راوی میگوید وقتی آمد میدان «فی یده سیف و علیه قمیص و إزار و نعلان قد انقط ع شسع إحداهما» میگوید دیدم توی این دست های کوچک شمشیر گرفته، به جای زره پیراهن پوشیده، به جای کفش جنگی، نعلین پوشیده.

قطعه هفتم: آخه یکی آمد جلو «ضرب رأسه بالسیف» چنان با شمشیر به سرش زد «ففلقه» سر را شکافت، شبیه جدش امیرالمؤمنین شد «و وقع الغلام لوجهه فقال: یا عماه».

قطعه هشتم: آخه میگوید «و انجلت الغبرة» گردوغبار فرونشست «فرأیت الحسین قائما علی رأس الغلام» میگوید دیدم بالای سر نوجوان ایستاده «و هو یفحص برجله» نوجوان دارد پا به زمین میکشد.

(همه قسمت های این روضه، بررسی شد و روضه ای که آقای مطیعی به صورت متن محور اجرا کردند، در کتب منبع وجود دارد و ذیلا درج شده است).

متن روضه در کتب تاریخی

 وقعة الطف: حمید بن مسلم میگوید: نوجوانی به سوی ما آمد که گویا صورتش مانند تکه ماه بود و در دستش شمشیری بود. او ردا و عبایی بر تن و نعلینی به پا داشت که بند یکی از آن ها گسسته بود و فراموش نمیکنم که پای چپ او بود. عمرو بن سعد بن نفیل ازدی به من گفت: به خدا قسم من به او یورش خواهم برد! گفتم سبحان الله! چه فایده ای برای تو دارد؟ این گروه که او را در میان گرفته اند کار او را میسازند گفت به خدا قسم من بر او یورش خواهم برد و چنین کرد و برنگشت تا اینکه با شمشیر ضربه ای بر سر او زد.

آن نوجوان با صورت به زمین افتاد و گفت عمو جان. حسین علیه السلام چون باز شکاری نگاه کرد و چون شیری خشمناک حمله کرد و با شمشیر عمرو را زد، عمرو ضربه را با ساعد خود گرفت ولی دستش از آرنج قطع شد و اسبان رم کردند و زیردست و پای اسبان مرد. وقتی گردوغبار فرونشست، دیدیم که حسین بالای سر آن نوجوان ایستاده و او پا بر زمین میکشد. حسین میگوید: نفرین بر مردمانی که تو را کشتند. آن ها که در روز قیامت جد تو دشمن ایشان است. به خدا قسم بر عمویت ناگوار است که او را بخوانی و جوابی ندهد یا جواب دهد و نفعی برای تو نداشته باشد. به خدا سوگند این صدایی است که جفا کنندگان به آن زیاد و یاری کنندگان آن کم اند.

سپس امام او را برداشت. گویا هم اکنون پاهای آن جوان را میبینم که بر زمین کشیده میشد و حسین سینه اش را بر سینه خود گذاشته بود.[17]

الارشاد: حمید بن مسلم گویید: در این گیرودار جوانی که صورتش قرص قمر بود و شمشیری حمایل داشت و پیراهنی پوشیده و نعلینی بپا کرده که بند یکی از آن ها گسیخته بود، وارد معرکه کارزار شد. عمر بن سعد ازدی به من گفت سوگند به خدا هم اکنون بر این جوان حمله می کنم و او را از پا درمی آورم. گفتم سبحان الله تعجب می کنم از این اراده که کرده ای، دست از این کار بردار و بگذار دیگران که بر کوچک و بزرگ حسین رحم نمی کنند او را به پدران نامدارش ملحق سازند. پاسخ داد چنین نیست. به خدا قسم سر راه بر او می گیرم و او را نابود می کنم این سخن را گفت و به قاسم حمله کرده، شمشیری بر سر مبارکش زد، سرش شکافت، قاسم بروی زمین افتاد، عمویش حسین را بداد خواهی دعوت کرد.

حسین که فریاد برادرزاده اش را شنید مانند باز شکاری خود را به بالین وی رسانیده و چون شیر ژیانی شمشیر کشیده به قاتل وی حمله کرد، شمشیر به دست پسر ازدی فرود آمد و آن را به پوست آویخت آن نابکار چنان فریادی زد که همه لشکریان صدای آن مرد را شنیدند، لشکر یورش کرده به منظوری که بتوانند او را از دست حسین برهانند، درنتیجه بدن او پامال سم ستوران شد.

حمید گوید: پس ازآنکه گردوغبار میدان فرونشست دیدم حسین به بالین آن جوان نشسته و او پاشنه پا به زمین می مالد و آخر لحظات عمر را می پیماید. حسین که از این پیشامد سخت متأثر بود فرمود: از رحمت خدا دور باد قومی که ترا کشتند و فردای قیامت جد تو دشمن آنان خواهد بود و فرمود گران است بر عموی تو که او را به یاری خود بخوانی و پاسخ ندهد و اگر جوابی فرماید سودی به حال تو نداشته باشد، سوگند به خدا دشمنان او بسیار و یاوران او اندکاند. آنگاه بدن فشرده قاسم را که از سم اسبان کوبیده شده به سینه چسبانید و همچنان که پاهای او به زمین کشیده می شد به طرف خیام طاهرات برده و او را کنار فرزندش علی و سایر اهل بیتش که به تیغ بیداد از پای درآمده بودند بر زمین نهاد.

حمید بن مسلم گوید من آن جوان را که قلب حسین و همه خاندانش را جریحه دار کرد، نمی شناختم. از کسی احوال او را پرسیدم گفت: او قاسم پسر حضرت امام حسن مجتبی است.[18]

لهوف: قال الراوی: و خرج غلام کأن وجهه شقة قمر فجعل یقاتل فضربه ابن فضیل الأزدی علی رأسه ففلقه فوقع الغلام لوجهه و صاح یا عماه فجلی الحسین کما یجلی الصقر ثم شد شدة لیث أغضب فضرب ابن فضیل بالسیف فاتقاها بالساعد فأط نه من لدن المرفق فصاح صیحة سمعه أهل العسکر و حمل أهل الکوفة لیستنقذوه فوط ئته الخیل حتی هلک.

قال و انجلت الغبرة فرأیت الحسین قائما علی رأس الغلام وهو یفحص برجلیه و الحسین یقول بعدا لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیامة فیک جدک و أبوک ثم قال عز و الله علی عمک أن تدعوه فلا یجیبک أو یجیبک فلا ینفعک صوته هذا یوم و الله کثر واتره و قل ناصره ثم حمل الغلام علی صدره حتی ألقاه بین القتلی من أهل بیته. قال و لما رأی الحسین مصارع فتیانه و أحبته عزم علی لقاء القوم بمهجته و نادی هل من ذاب یذب عن حرم رسول الله هل من موحد یخاف الله فینا هل من مغیث یرجو الله بإغاثتنا هل من معین یرجو ما عند الله فی إعانتنا فارتفعت أصوات النساء بالعویل.

ترجمه: راوی گفت: جوانی به سوی میدان نبرد بیرون آمد که صورتش گویی پاره ماه بود و مشغول جنگ شد. ابن فضیل ازدی با شمشیر چنان بر فرقش زد که سرش را شکافت. جوان به صورت به زمین افتاد و فریاد زد: عمو جان به دادم برس! امام حسین مانند باز شکاری خود را به میدان رساند و همچون شیر خشمگین حمله ور شد و شمشیری بر ابن فضیل زد که او دست خود را سپر نمود و از مرفق جدا شد. ابن فضیل چنان فریاد زد که همه لشکر شنیدند. مردم کوفه برای نجاتش حرکت کردند و درنتیجه بدنش زیر سم اسب ها ماند و به هلاکت رسید. راوی گفت: گردوغبار کارزار فرونشست. دیدم امام حسین بر بالین آن جوان ایستاده و جوان از شدت درد پای بر زمین می ساید و امام حسین می گوید: از رحمت خدا دور باد گروهی که تو را کشتند. جد و پدرت در روز قیامت از آنان کیفرخواست خواهند نمود. پس فرمود: به خدا قسم بر عمویت دشوار است که تو او را به یاری خود بخوانی و او دعوت تو را اجابت نکند یا اجابت کند ولی به حال تو سودی نبخشد. به خدا قسم امروز روزی است که برای عمویت کینه جو فراوان است و یاور اندک.

سپس نعش جوان را به سینه چسبانید و با خود آورد و در میان کشتگان خانواده اش گذاشت. راوی گفت: حسین که دید جوانان و دوستانش همه کشته شده و روی زمین افتاده اند، تصمیم گرفت که خود به جنگ دشمن برود و خون دلش را نثار دوست کند. صدا زد: آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ آیا خداپرستی هست که درباره ما از خداوند بترسد؟ آیا فریادرسی هست که به امید پاداش خداوندی به داد ما برسد؟ آیا یاوری هست که به امید آنچه نزد خداست ما را یاری کند؟ زنان حرم وقتی صدای آن حضرت را شنیدند، صدای خود به گریه و شیون بلند کردند.[19]

مقتل خوارزمی: در این زمان، عبدالله بن حسن و به روایتی قاسم بن الحسن پیش آمد، او پسری کوچک بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود. چون حسین او را دید دست به گردن یکدیگر انداختند و گریستند تا حالت غش به آنان دست داد. سپس آن نوجوان اجازه نبرد خواست، اما عمویش از اجازه دادن به او طفره رفت. آن نوجوان آن قدر دست و پای امام را بوسید و اصرار کرد تا اجازه گرفت. او به میدان می رفت درحالی که اشکش سرازیر بود و می گفت: اگر مرا نمی شناسید بدانید من از شاخه درخت حسنم. او که نوه پیامبر برگزیده و مورد اعتماد بود. این حسین است که مانند اسیری در دست مردم گرفتارشده است. کاش این مردم از بارش ابرها سیراب نشوند.

او که گویی صورتش پاره ای از ماه بود حمله را آغازید. گفته اند باوجود سن اندکش، ٣٥ نفر را از پای درآورد.

حمید بن مسلم گوید: در لشکر ابن سعد بودم و این نوجوان را می دیدم. پیراهن و شلواری بر تن داشت و کفش هایی که بند یکی از آن ها پاره شده بود. یادم هست بند لنگه راست بود. عمرو بن سعد ازدی گفت: من به او حمله می کنم.

گفتم: سبحان الله! می خواهی چه کنی؟ گفتم: اگر این نوجوان مرا بزند جوابش را نمی دهم. همین عده که اطرافش را مانند صیاد گرفته اند برای او بس است.

او گفت: من باید به او حمله کنم و چنین کرد. طولی نکشید که سر آن نوجوان را با شمشیر زد و او به صورت زمین خورد و فریاد زد:ای عمو!

حسین همچون باز شکاری به سویش دوید، صف دشمن را شکافت و همچون شیر حمله کرد. شمشیری را حواله عمرو کرد که دستش را پیش آورد و آن را از آرنج قطع کرد.

سپس امام او را رها کرد. لشکریان کوفه حمله بردند تا نجاتش دهند اما اسبان او را زیر سم، پایمال کردند و او کشته شد. هنگامی که امام بر سر غلام رسید او پاهایش را بر زمین می کشید. فرمود: بر عمویت سخت است که او را بخوانی و نتواند جوابت را بدهد یا جوابت را بدهد ولی فایده نداشته باشد. از رحمت خدا دور باد گروهی که تو را کشتند و وای بر قاتلت. آنگاه او را حمل کرد و به سینه اش می کشید.[20]

منتهی الامال: قاسم بن الحسن به عزم جهاد قدم به سوی معرکه نهاد، چون حضرت سیدالشهداء نظرش بر فرزند برادر افتاد که جان گرامی بر کف دست نهاده، آهنگ میدان کرده، بی توانی پیش شد و دست به گردن قاسم درآورد و او را در برکشید و هر دو تن چندان بگریستند که روایت واردشده حتی غشی علیهما، پس قاسم به زبان ابتهال و ضراعت اجازت مبارزت طلبید، حضرت مضایقه فرمود، پس قاسم گریست و دست و پای عم خود را چندان بوسید تا اذن حاصل نمود، پس جناب قاسم به میدان آمد درحالی که اشکش به صورت جاری بود و می فرمود:

شعر:

ان تنکرونی فانا ابن الحسن  

سبط النبی المصطفی المؤتمن

هذا حسین کالاسیر المرتهن

بین اناس لا سقوا صوب المزن

پس کارزار سختی نمود و به آن صغر سن و خرد سالی، سی وپنج تن را به درک فرستاد. حمید بن مسلم گفته که من در میان لشکر عمر سعد بودم پسری دیدم به میدان آمده گویا صورتش پاره ماه است و پیراهن و ازاری در برداشت و نعلینی در پا داشت که بند یکی از آن ها گسیخته شده بود و من فراموش نمی کنم که بند نعلین چپش بود، عمرو بن سعد ازدی گفت: به خدا سوگند که من بر این پسر حمله می کنم و او را به قتل می رسانم، گفتم: سبحان الله! این چه اراده است که نموده ای؟ این جماعت که دور او را احاطه کرده اند از برای کفایت امر او بس است دیگر ترا چه لازم است که خود را در خون او شریک کنی؟ گفت: به خدا قسم که از این اندیشه برنگردم، پس اسب برانگیخت و رو برنگردانید تا آنگاه که شمشیری بر فرق آن مظلوم زد و سر او را شکافت پس قاسم به صورت بر روی زمین افتاد و فریاد برداشت که یا عماه ! چون صدای قاسم به گوش حضرت امام حسین رسید تعجیل کرد مانند عقابی که از بلندی به زیر آید صف ها را شکافت و مانند شیر غضبناک حمله بر لشکر کرد تا به عمرو قاتل جناب قاسم رسید، پس تیغی حواله آن ملعون نمود، عمرو دست خود را پیش داد حضرت دست او را از مرفق جدا کرد پس آن ملعون صیحه عظیمی زد. لشکر کوفه جنبش کردند و حمله آوردند تا مگر عمرو را از چنگ امام بربایند همین که هجوم آوردند بدن او پامال سم ستوران گشت و کشته شد. پس چون گردوغبار معرکه فرونشست. دیدند امام بالای سر قاسم است و آن جوان در حال جان کندن است و پای به زمین می ساید و عزم پرواز به اعلی علیین دارد و حضرت می فرماید: سوگند به خدای که دشوار است بر عم تو که او را بخوانی و اجابت نتواند و اگر اجابت کند اعانت نتواند و اگر اعانت کند ترا سودی نبخشد، دور باشند از رحمت خدا جماعتی که ترا کشتند. هذا یوم و الله کثر واتره و قل ناصره. آنگاه قاسم را از خاک برداشت و در برکشید و سینه او را به سینه خود چسبانید.[21]

شهادتنامه امام حسین: از کتاب تاریخ طبری به نقل از حمید بن مسلم: جوانی به سان پاره ماه، شمشیر به دست به سوی ما آمد. او پیراهن و بالاپوش و کفش هایی داشت که بند یک لنگه اش پاره شده بود و از یاد نبرده ام که لنگه چپ آن بود.

عمرو بن سعد بن نفیل ازدی به من گفت؛ به خدا سوگند بر او حمله میبرم. به او گفتم: سبحان الله و از آن حمله چه قصدی داری؟ کشته شدن آن ها به دست همین کسانی که گرداگرد آن ها را گرفته اند برای تو بس است.

گفت به خدا سوگند به او حمله خواهم برد. آنگاه بر او حمله برد و بازنگشت تا با شمشیر بر سرش زد. آن جوان با صورت بر زمین افتاد و فریاد برآورد: عمو جان!

حسین مانند باز شکاری نگاهی انداخت و مانند شیر شرزه به عمرو یورش برد و او را با شمشیر زد. او ساعد دستش را جلوی آن گرفت اما از آرنج قطع شد. فریادی کشید و از امام کناره گرفت. سواران کوفه یورش آوردند تا عمرو را از دست حسین برهانند، اما عمو در جلوی سینه مرکب ها قرار گرفت و سواران با اسب بر روی او رفتند و وی را لگدمال کردند تا مرد.

غبار [نبرد] که فرونشست، حسین بر بالای سر جوان ایستاده بود و او پاهایش را از درد به زمین میکشید. حسین فرمود: از رحمت خدابه دور باد گروهی که تو را کشتند و کسانی که طرف دعوایشان در روز قیامت جد توست.

سپس فرمود: «به خدا سوگند بر عمویت گران میآید که او را بخوانی و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد و سودی نداشته باشد، صدایی که به خدا سوگند جنایتکاران و تجاوزگران بر آن فراوان و یاورانش اندکاند». سپس او را برد و گویی میبینم که پاهای آن جوان بر زمین کشیده میشود و حسین سینه اش را بر سینه خود نهاده است.[22]

مقتل جامع سیدالشهداء: در این هنگام قاسم بن حسن به میدان رفت درحالی که نوجوانی نابالغ بود. وقتی که امام حسین چشمش به فرزند برادر افتاد، او را در آغوش گرفت و هر دو گریستند. قاسم اجازه نبرد خواست ولی عمویش امام حسین به او اجازه نداد. آن نوجوان بارها دست و پای عمویش را بوسید و از او اجازه نبرد خواست تا اینکه حسین به او اجازه داد و او درحالی که اشک هایش بر گونه هایش جاری بود به میدان رفت و چنین رجز می خواند:

ان تنکرونی فأنا فرع الحسن

سبط النبی المصطفی و المؤتمن

«اگر مرا نمی شناسید من فرزند حسنم، آن نوه پیامبر برگزیده و امین. این حسین است که مانند اسیر گروگان میان مردمی است که هرگز مباد از آب گوارا سیراب شوند».

حمید بن مسلم میگوید: جوانی از یاران حسین به سوی ما آمد که چهره اش مانند پاره ماه بود. شمشیر به دست و پیراهن و شلوار به تن و یک جفت کفش به پا داشت که بند یکی از کفش هایش پاره بود و فراموش نمی کنم که بند کفش پای چپش بود. عمرو بن سعد بن نفیل ازدی به من گفت: به خدا سوگند که بر او خواهم تاخت. گفتم: سبحان الله! می خواهی چه کنی؟ این همه لشکر که به دور او حلقه زده اند برای کشتن او کافی است.

گفت: به خدا سوگند به او حمله خواهم کرد. آنگاه به او حمله برد و سر او را با شمشیر شکافت و آن نوجوان به رو بر زمین افتاد و گفت: ای عمو جان به فریادم برس، حسین چون باز شکاری به سوی او رفت و مانند شیر خشمگین حمله کرد و با شمشیر به عمرو ضربه ای وارد کرد و او دست خود را سپر قرار داد که از مرفق قطع شد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند؛ ولی او را زیر گرفتند و زیر سم اسبان لگدمال کردند تا آنکه جان داد.[23] گردوغبار که فرونشست دیدم حسین بالای سر آن نوجوان است و او پای خود را به زمین می کوبد و حسین می گوید: از رحمت خدا دور باشند مردمی که تو را کشتند و خصم آنان درباره تو در روز قیامت جد توست.[24] سپس گفت: به خدا سوگند، بر عمویت بسیار گران است که او را بخوانی و جوابت ندهد، یا جوابت دهد ولی تو را سودی نبخشد. به خدا سوگند، این صدایی است که خون خواهان آن بسیار ویارانش کم است.[25] آنگاه حسین او را برداشت و من گویا همین الان میبینم که حسین سینه بر سینه او نهاده و به سوی خیمه ها میبرد و پاهای آن نوجوان بر زمین کشیده می شود.[26]

حاج مهدی رسولی

قطعه اول: این قدر سنگ میزنند برای عزیز دلش. ناز دانه سنگ به صورتش میخورد، به پیشانیاش میخورد. همه لشکردارند باهم مسابقه میدهند، یکی میگوید چی شده؟ چرا هل میدهی؟ میگوید برو کنار، میگوید برای چی؟ میگوید مگر نمیبینی این همه جمعیت دورش ریختند، برای این بچه، بس است، اگر یک ضربه به این بچه بزند، کارش تمام است. یهو صدا زد: بهت گفتم برو کنار، من نمیدانستم این پسر حسن است، صورتم را نگاه ؛ چی شده؟ میبینی، جای تیغ جنگ جمل است روی صورتم، باید عوضش را از این سیزده ساله دربیاورم. هر کی توی جنگ جمل یک ضربه از این سیزده ساله خورده بود، جمع شدند. عمو دارد نگاه میکند.

(این قسمت از روضه، در کتب موردبررسی این پژوهش یافت نشد).

قطعه دوم: میخواهم بگویم امام حسین رفت، دوید طرف میدان، دید صدایش دارد میآید، از این طرف یهو صدا زد عمو نیا، چرا؟ عمو پهلویم زیر این مرکب ها، آمد پیدایش کرد، از زیر سم اسب ها بیرونش آورد، دید ناز دانه نمیتواند نفس بکشد، دیدی نفس تنگ بیاید چی میشود؟ هی پا را باز میکند، جمع میکند. وقتی بغلش کرد پاها روی زمین کشیده میشد.

(این قسمت از روضه، در کتب موردبررسی این پژوهش یافت نشد).

قطعه سوم: وقتی او را آوردند توی دار الحرب، این دختربچه ها دورش را گرفتند، عزیز حرم بود، یکی یک دانه ٔ خیمه ها بود، او را آوردند کنار علیاکبر، روی زمین او را خواباندند، توی خیمه هم ذکر واحسنا گرفتند، عمه زینب توی صورتش میزد و میگفت واحسنا واحسنا واحسنا، رقیه گریه میکند، دخترها گریه میکنند، این قدر زیر این پای اسب ها لگدمال شد؛ اما میخواهم بگویم قاسم یک چند لحظه بیشتر نگذشت همان که سرت را بغل کرد، جان به جان آفرین تسلیم کردی.

(این قسمت از روضه، در کتب موردبررسی این پژوهش یافت نشد).

قطعه چهارم: یک جمله هم بگویم، جان من یک جمله بگویم، آمد تا ابی عبدالله خواست از زمین بلندش کند آخ عمو، جان عمو؟ گفت عمو آرام بغلم کن، عمو آرام بلندم کن. وقتی آمد گفت عمو، عمو، گفت جان عمو؟ گفت یک بار به ما بابا نگفتی، گفت: عمو صدا زدم، بابام بیاید.

(کل روضه حاج مهدی رسولی به صورت داستان سرایی اجراشده است و در کتب موردبررسی این پژوهش یافت نشد و قابلیت تطبیق و بررسی را ندارد).

نتیجه گیری

این نوشتار بر آن بود که گوشه ای از بروز تحریفات در مجالس مداحان را به تصویر بکشد و مطالب مستند تاریخ عاشورا را از کتب معتبر، ارائه دهد.

مسلما پرداختن به موضوعات این چنینی باعث میشود که هم گزارش ها و مطالب اصیل تاریخ عاشورا از گزند تحریف مصون بماند و هم موجب ارتقاء سطح علمی مداحان نسبت به تاریخ عاشورا میشود؛ زیرا یکی از علت های نفوذ تحریفات به روضه ها و مطالب عاشورایی، عدم آگاهی مداحان از وقایع ناب و معتبر تاریخ عاشورا است.

حال به صورت آماری به آنچه این دو مداح ارائه داده اند، میپردازیم ؛

- کل قطعات روضه هایی که با موضوع قاسم بن الحسن، آقای مطیعی اجرا کرده؛ ٨ قطعه میباشد.

- کل قطعات روضه هایی که با موضوع قاسم بن الحسن، آقای رسولی اجرا کرده ؛ ٤ قطعه میباشد.

- روضه هایی که آقای مطیعی اجرا کردند و در متون منابع مورد استناد این پایان نامه، وجود دارد؛ ٨ قطعه میباشد.

- روضه هایی که آقای رسولی اجرا کردند ولی در متون منابع مورد استناد این پایان نامه یافت نشد؛ ٤ قطعه میباشد.

- در نتیجه همۀ روضه هایی که آقای مطیعی با موضوع قاسم بن الحسن، اجرا کردند مستند به منابع تاریخی است و همۀ روضه هایی که آقای رسولی با موضوع قاسم بن الحسن، اجرا کردند غیر مستند میباشد.

فهرست منابع

١. قرآن کریم.

٢. الصحیفه السجادیه، الجامعه للامام علی بن الحسین، تحقیق: سید محمدباقر ابطحی، اول، قم، موسسه الامام المهدی، ١٤١١ ق.

٣. ابن ابی الحدید، عزالدین عبدالحمید بن محمد، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالکتب العربیه، بیتا.

٤. ابن ابی طیفور، بلاغات النساء، قم، انتشارات شریف رضی.

٥. ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی بن ابی الکرم الشیبانی، الکامل فی التاریخ، تحقیق: ابی الفداء عبدالله القاضی، دوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، ١٤١٥ ق.

٦. ابن رسان فضیل بین زبیر، تسیمه من قتل مع الحسین، موسسه آل البیت، قم، ١٤٠٦ ق.

٧. ابن سعد، ترجمۀ الامام الحسین و مقتله من القسم غیرالمطبوع من کتاب الطبقات الکبیر/ لابن سعد؛ تحقیق السید عبدالعزیز الطباطبائی، بیروت، موسسه آل البیت لاحیا التراث، ١٩٩٥ م. = ١٤١٦ ق.

٨. ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوجعفر محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، تحقیق یوسف بقاعی، اول، بیروت، دار الاضواء، ١٤٢١ ق.

٩. ا بن طاووس، سید رضی الدین علی بن موسی بن جعفر، الملهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق فارس تبریزیان، اول، دارالاسوه، ١٤١٤ ق.

١٠. ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل، البدایه و النهایه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ١٤١٣ ق.

١١. ابن ماکولا، علی بن هبۀ الله، الاکمال فی رفع الارتیاب، دارالکتب العلمیه، بیروت، ١٤١١ ق.

١٢. ابن منظور، لسان العرب، تصحیح حسین محمد عبدالوهاب و محمد الصادق العبیدی، اول، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، ١٤١٦ ق.

١٣. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، دارالمعرفۀ، بیروت، بی تا.

١٤. بعلبکی، روحی، مترجم، محمد مقدس، فرهنگ عربی- فارسی المورد، امیرکبیر، چاپ چهارم، تهران، ١٣٩١ ش.

١٥. پورجوادی، نصرالله، فصلنامه نشر دانش، سال هفدهم، ش ٩٣.

١٦. پیشوایی، مهدی، گروهی از تاریخ پژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهدا، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، ١٣٩١ ش.

١٧. التمیمی، القاضی النعمان بن محمد، المحقق: السید محمد الحسینی الجلالی، شرح الاخبار، الناشر مؤسسه النشر الإسلامی، بیجا، بی تا.

١٨. دینوری، احمد بن داود، الاخبارالطوال، تحقیق عصام محمد الحاج علی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ١٤٢١ ق.

١٩. اصفهانی، ابوالفرج علی بن الحسین، مقاتل الطالبیین، دوم، نجف، مکتبه الحیدریه، ١٣٨٥ ق.

٢٠. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل ذکار و ریاض زرکلی، اول، بیروت دارالفکر،١٤١٧ ق.

٢١.. جبران مسعود، الرائد، فرهنگ الفبایی عربی  فارسی، ترجمۀرضا انزابی نژاد، (مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، ١٣٧٦ ش)، چاپ دوم.

٢٢. حسینی رکن آبادی، سید مهدی، آیینه بی غبار، مهر دلدار، قم، ١٣٩٤ ش.

٢٣. علامه حلی، خلاصۀ الاقوال فی معرفۀ الرجال، موسسه نشر الفقاهۀ، ١٤١٧ ق.

٢٤. خوارزمی، ابوالموید موفق بن احمد مکی، مقتل الحسین، تحقیق محمد سماوی، قم، مکتبه مفید.

٢٥. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات. اسماعیلیان قم ١٣٩٠ ش.

٢٦. دوانی، علی، مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، ١٣٧١ ش.

٢٧. دهخدا، لغتنامه، انتشارات دانشگاه تهران، ١٣٧٧.

٢٨. محمد محمدی ریشهری، شهادت نامه امام حسین بر پایه منابع معتبر/ با همکاری سید محمود طباطبایی نژاد، سید روح الله سیدطباطبایی؛ ترجمه مهدی مهریزی، عبدالهادی مسعودی، محمد مرادی؛ تحقیق گروه سیره نگاری پژوهشکده علوم و معارف حدیث، قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، سازمان چاپ و نشر، ١٣٩١ ش.

٢٩. ساعدی، محمدباقر، ترجمه ارشاد شیخ مفید، مصحح: بهبودی، محمدباقر، کتاب فروشی اسلامیه، تهران، ١٣٧٦ ش.

٣٠. سبط ابن جوزی، یوسف بن فرغلی بن عبدالله، تذکره الخواص من الامه بذکر خصائص الائمه، تحقیق: حسین تقی زاده، اول، مرکز الطباعه والنشر للجمع العالمی لاهل البیت، ١٤٢٦ ق

٣١. سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، مصحح: عبدالرحمن معلمی، مطبعۀ مجلس دائرةالمعارف العثمانیه، حیدرآباد هند، ١٣٨٢ ق، ١٩٦٢ م.

٣٢. صائب، عبدالحمید، معجم مورخی الشیعه، موسسه دائرةالمعارف الفقه الاسلامی، قم، ١٤٢٤ ق.

٣٣. صادقی، مصطفی، مقتل الحسین، شرح غم حسین، ترجمه تحقیقی بخش اصلی مقتل خوارزمی، قم: مسجد مقدس جمکران.

٣٤. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، نگاهی به حماسه حسینی، انتشارات کویر، تهران، ١٣٧٩ ش.

٣٥. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، محقق: سلفی، حمدی عبدالمجید و عبدالهادی، ریاض عبدالله، دار احیاء التراث العربی دار الصمیعی، ریاض، ١٤٠٥ ق.

٣٦. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق: گروهی از علماء، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بی تا.

٣٧. طبرسی، امین الاسلام فضل بن حسن، إعلام الوری، یک جلد، دار الکتب الإسلامیۀ، تهران، بی تا.

٣٨. طوسی، ابوجعفر، محمد بن حسن بن علی، رجال الطوسی، تحقیق محمدصادق آل بحرالعلوم، اول، نجف، مکتبه الحیدریه، ١٣٨١ ق.

٣٩. عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم، فقهای نامدار شیعه، قم کتابخانه عمومی حضرت آیه الله العظمی مرعشی نجفی ١٣٧٢ ش.

٤٠. قفطی، ابوالحسن، علی بن یوسف، انباء الرواة علی انباء النحاة، محقق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالفکر العربی قاهره و موسسه الکتب الثقافیه بیروت، ١٤٠٦ ق.

٤١. قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، تحقیق ناصر باقری بیدهندی، قم، انتشارات دلیل، ١٣٧٩ ش.

٤٢. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، سازمان اوقاف و امور خیریه و دارالاسوه، قم، ١٤٢٢ ق.

٤٣. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، ج ٢، نجف، ١٣٥٠ ق.

٤٤. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، دوم، بیروت، موسسه الوفاء، ١٤٠٣ ق.

٤٥. محلی، حمید بن احمد، الحدائق الوردیه، مصحح: محطوری، مرتضی بن زید، مکتبۀ بدر، صنعا (یمن)، ١٤٢٣ ق.

٤٦. مزینانی، محمدصادق، روایت عاشورا و روایی زبان حال، پگاه حوزه، شماره ٢٦٩.

٤٧. ابن اعثم، محمد بن احمد مستوفی هروی، ترجمه الفتوح، مصحح غلامرضا طباطبایی مجد، انتشارات علمی فرهنگی. کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام، بی تا.

٤٨. مسکویه، احمد بن محمد، تحقیق ابوالقاسم امامی، تجارب الامم، دار سروش للطباعۀ و النشر، تهران، ١٣٧٩ ش.

٤٩. معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران: نشر سی گل، - ١٣٨٢ ش.

٥٠. شیخ مفید، الإختصاص، یک جلد، انتشارات کنگ»ره جهانی شیخ مفید قم، ١٤١٣ ق.

٥١. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ٢ جلد، انتشارات جامعه مدرسین قم، ١٤٠٧ ق.

٥٢. نساجی زواره، اسماعیل، شیخ مفید سند افتخار مکتب تشیع، درس هایی از مکتب اسلام، دی ١٣٨١، سال ٤٢، شماره ١٠، قم، ١٣٨١ ش.

٥٣. نشات، صادق، ترجمه الاخبار الطوال، دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود، - ترجمه تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ١٣٤٦.

٥٤. یوسفی غروی، محمدهادی، وقعه الطف، لوط بن یحیی الازدی الغامدی الکوفی (ابی مخنف)؛ تحقیق قم: مجمع جهانی اهل بیت، ١٤٢٧ ق. ١٣٨٥ ش.

٥٥. یعقوب، امیل بدیع، موسوعۀ امثال العرب، دارالجیل، بی تا.

٥٦. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، مترجم: آیتی، محمد ابراهیم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ١٣٧١ ش.

پی نوشت ها:

[1] فرهنگ معین، ج ٢، ص ١٦٩١.

[2] فرهنگ معین، همان.

[3] لغتنامه دهخدا ذیل واژه مدح.

[4] آیینه بی غبار، ص ٣٣.

[5] لسان العرب، ج ٦، ص ١٠٠.

[6] جبران مسعود، الرائد، فرهنگ الفبایی عربی  فارسی، ترجمۀرضا انزابی نژاد، مشهد: آستان قدس رضوی، ١٣٧٦ ش، چاپ دوم، ج ٢، ص ١٦٤٣، واژه «مقتل»؛ روحی البعلبکی، فرهنگ عربی  فارسی المورد، ترجمۀ محمد مقدس، تهران: امیرکبیر، ١٣٨٧ ش، چاپ دوم، ص ١٠٢٥، واژه «مقتل».

[7] دهخدا، پیشین، ج ١٣، ص ١٨٨٢١، واژه «مقتل»؛ جبران مسعود، پیشین، ماده «مقتل». این واژه به معنای اسم زمان هم به کاررفته است. جمال الدین محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، قم: نشر أدب الحوزة، ١٣٦٣ ش، ج ١١، ص ٥٤٨، واژه «مقتل» جبران مسعود، پیشین، ماده «مقتل».

[8] دهخدا، همان. واژه یادشده بر گزارش واقعه شهادت برخی دیگر از امامان و برخی از مسلمانان که کشته شده اند، اطلاق شده است، مانند مقتل المؤمنین، مقتل حجر بن عدی، مقتل محمد بن ابی بکر و... ر.ک: نجاشی، رجال النجاشی، صفحات: ١٧، ١٨، ١٢٩، ٢٤٣، ٣٢٠، ٣٤٧، ٤٣٥؛ ابن ندیم، الفهرست، صفحات: ١٠٥، ١٠٦، ١٢٠، ١٢١، ١٢٧. در فرهنگ شیعی، به تدریج این اصطلاح، به شرح وقایع قیام و شهادت امام حسین اختصاص و انحصار یافت.

[9] گروهی از تاریخ پژوهان، تاریخ قیام و مقتل سید الشهداء ج ١، ص ٤٣.

[10] فرهنگ معین، ج ١، ص ١١٦٦.

[11] لسان العرب، ج ١٥، ص ٢١٣.

[12] نصرالله پورجوادی، فصلنامه نشر دانش، سال هفدهم، ش ٩٣، ص ٢٥ – ٢٦.

[13] محمدصادق مزینانی، روایت عاشورا و روایی زبان حال، پگاه حوزه، شماره ٢٦٩.

[14] گروهی از تاریخ پژوهان، مقتل جامع سید الشهداء ج ١، ص ١٣٨.

[15] اسماعیل نساجی زواره، شیخ مفید سند افتخار مکتب تشیع، مکتب اسلام، شماره (١٠) ١٣٨؛ عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه به نقل از شذرات الذهب، ج ٣، ص ١٩٩؛ شیخ مفید(ره)، علی دوانی، مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، ١٣٧١ ش.

[16] عبدالحمید، معجم مورخی الشیعه، ج ١، ص ٦٣٩؛ خوانساری، روضات الجنات، ج ٤، ص ٣٣٨.

[17] محمدهادی یوسفی غروی، وقعه الطف، ص ٢٠٥ – ٢٠٦.

[18] شیخ مفید، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، ص ٤٥٩ – ٤٦٧.

[19] سید بن طاووس، لهوف، ص ١١٥

[20] مصطفی صادقی، شرح غم حسین، ترجمه تحقیقی مقتل خوارزمی ٥٦٨ ق، ج ١، ص ٦٨ – ٦٩، قم: مسجد مقدس جمکران.

[21] شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ج ١، ص ٨٧٣ – ٨٧٦.

[22] محمد محمدی ری شهری، شهادتنامه امام حسین، ج ٢، ص ٢١٦ – ٢١٧.

[23] برخی در ترجمه متن، دچار اشتباه شده و این مطلب را درباره قاسم بن حسن گفته اند؛ ولی همان طور که گفتیم قاتل او زیر سم اسبان لگدمال شد، نه قاسم.

[24] بعدا لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیامة فیک جدک. (شیخ مفید، الارشاد، ج ٢، ص ١٠٨؛ سید ابن طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ١٦٨).

[25] عز ولله علی عمک ان تدعوه فلا یجیبک او یجیبک فلا ینفعک صوت ولله کثر واتروه و قل ناصروه. (شیخ مفید، الارشاد، ص ١٠٨). در الملهوف، به جای «صوت»، «یوم» آمده است (هذا یوم ولله...). (الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ١٦٨).

[26] مقتل جامع ج ١، ص ٨٢٨ – ٨٣٠.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان