![](/Upload/Public/Content/Images/1396/04/01/0841260013.jpg)
حجتالاسلام والمسلمین محمدرضا کتابی، عضو فرهنگستان علوم اسلامی در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) اظهار کرد: در تقسیم بندی تمدن اسلامی رایج عنوان میشود که تمدن سازی اسلامی پس از خواجه نصیرالدین طوسی از بین رفته است و تقسیم بندیهای تمدنی را مبتنی بر فعالیتهای علمی و سخت افزاری و نرم افزاری بنا میکنند ولی باید متوجه بود که این تقسیم بندی تنها تقسیم بندی تمدن مسلمانان است و با تمدن اسلامی تفاوت بسیار دارد.
وی افزود: اگر بخواهیم تمدن سازی را از منظر قرآن و سیره بررسی کنیم باید گفت که در قرآن و کلام اهل بیت(ع) به شکل مستقیم شاید به مقوله تمدنسازی اشاره نشده است و بیشتر بحث تمدنسازی ناظر به کلام اسلامی بر گرفته از آیات و روایات ائمه(ع) است.
کتابی یادآور شد: شالوده اصلی تمدنسازی اسلامی، بحث ولایت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) است؛ در حقیقت پذیرش سرپرستی جامعه مسلمین از سوی این بزرگان برای اینکه جامعه را به بلوغ برسانند از نظامات تمدنی برای بروز و ظهور و تکمیل عقول انسانها است؛ تمدن اسلامی ناظر بر ولایت نیز ناظر بر تمدنی است که غیر از تعبد الهی به دنبال چیز دیگری نیست.
وی گفت: این تعبد باید در عرصههای فردی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی رخ نمایی کند؛ در اولین مرحله باید ظرفیتهای روحی و عاطفی جامعه اسلامی به بلوغ برسد که در این رابطه محبت و حب اهل بیت(ع) و عزاداری برای اهل بیت(ع) به بلوغ روحی و روانی جامعه سامان دادند.
عضو فرهنگستان علوم اسلامی تصریح کرد: مرحله دوم، بلوغ و رشد ظرفیتهای علمی و فکری جامعه بود که این ماموریت از زمان امام سجاد(ع) از منبر و کرسی درسی در مدینه آغاز شد و در زمان امام باقر(ع) و امام صادق(ع) و حتی امام رضا(ع) به اوج خود رسید و در این زمان بود که بسیاری از علوم اسلامی و شیعی در اختیار مردم و آیندگان قرار گرفت.
وی گفت: در مرحله سوم از زمان امام صادق(ع) به بعد زمینههای لازم برای رسیدن جامعه به بلوغ و آمادگی برای درک و پذیرش امام زمان(عج) و نهاد وکالت و نمایندگی و نیابت از امام در جوامع اسلامی آغاز شد که هر کدام از این سیاستها در راستای بلوغ ذهنی جامعه برای پذیرش و زمینهسازی ظهور است.
نویسنده کتاب «نهضت علمی و نرمافزاری از دیدگاه امام خمینی(ره)» اظهار کرد: در این مرحله نظام اندیشه و اخلاق و رفتار و تولید علم تنظیم شده و مرزهای خود را باز میشناسد؛ مرحله سوم در حقیقت بلوغ ظرفیتهای رفتاری و هنجاری جامعه اسلامی است رفتارهایی چون تقیه در این مرحله شکل گرفت.
وی ادامه داد: این بلوغ در سه سطح ظاهر میشود که نخستین آن، تربیت انسان مومن(انسانسازی) است؛ در مرحله دوم به دلیل این که ظرفیت سرپرستی و مدیریت در این سیستم و جود دارد تنها به سرپرستی مومنان کفایت نکرده بلکه به دنبال نظامسازی و ایجاد یک حکومت دینی است؛ مرحله سوم نیز در قالب یک تمدن اسلامی ظاهر میشود.
نویسنده کتاب «چیستی و چرایی انقلاب اسلامی» یادآور شد: در یک نگاه دیگر، فلسفه تاریخ شکل میگیرد که در سوره بقره این مسئله به طور کامل بیان شده است؛ آنجا که میفرماید «اللهُ وَلِی الذِینَ آمَنُواْ یخْرِجُهُم منَ الظلُمَاتِ إِلَى النوُرِ وَالذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیآؤُهُمُ الطاغُوتُ یخْرِجُونَهُم منَ النورِ إِلَى الظلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»؛ در جبهه اول که جبهه نور است انبیا و اولیای الهی به سرپرستی و رهبری پیامبر اکرم(ص) و در جبهه دوم که جبهه ظلمت است فراعنه و ستمکاران و جبارن و ظلمت زدگان قرار دارند و این نزاع در فلسفه تاریخ بسیار مشهود است.
وی ادامه داد: اهمیت شناخت این دو جبهه آن است که متوجه میشویم که اخلاق، ارزش، ایدئولوژی، فرهنگ و عقلانیت در این دو نظام تعریف میشود و هر کدام پس از تولید نظام ارزشی خاص، جامعه خود را نیز تولید میکنند؛ میتوان گفت هر کدام از این دو جبهه جامعه خاص خود را بر این محورها میسازند و این حرکت گام به گام رفته تا به تمدن میرسند.
کتابی عنوان کرد: این نزاع تاریخی از ازل تا ابد برپا خواهد بود و این دو تمدن همیشه با هم به نزاع پرداختهاند؛ جنگ نرم و درگیری اساسی که امروز جبهه تمدنی اسلامی با جبهه ظلمت دارد، مقابله با جریان تجدد و مدرنیته است؛ جامعه شیعه در مسیر حرکت بلوغی خود به سمت تمدنسازی حرکت میکند و در عصر غیبت فرایند انسانسازی و ایجاد زمینه رشد برای پذیرایی از انسان کامل به وجود میآید.
وی تصریح کرد: جامعه شیعه در عصر غیبت با رشد کمی و کیفی خاصی مواجه شد و رشد علمی شیعه با گسترش حوزههای علمیه همراه بود؛ زیرا در تفکر تمدنی شیعی نظامات تمدنی در حوزه فردی و اجتماعی در عصر غیبت از سوی فقهای دین چیده میشود.
این پژوهشگر حوزوی اظهارکرد: حرکت جامعه شیعه به سمت یک جامعه اسلامی و حکومت دینی است؛ ما اولین حکومت دینی را صفویه میدانیم که در این عصر شاهد رابطه سلطان و فقیه هستیم؛ در دولت صفویه از علمای حوزه دعوت میشود که هم به این حکومت نوپای شیعی رسمیت بدهند و هم اینکه در اداره امور دینی کشور نقش فعالتری ایفا کنند که با دعوت از علمای بزرگ شیعه از جمله شیخ بهایی که هم فقیه و هم مهندس و طراح بزرگ اسلامی بود در راستای توسعه جامعه اسلامی و حرکت در مسیر تمدنی دعوت به عمل آمد.
وی گفت: این حرکت تا زمان مشروطه دنباله داشت و به جرات میتوان که مشروطه اولین انقلاب دینی است که متکی بر امر و نظر فقیه بود؛ در این انقلاب مردم با فتوای یک فقیه دست به قیام زدند ولی به دلیل اینکه نظام و تئوری ولایت فقیه ساخته و پرداخته نشده بود فقیه در حد یک مرجع باقی ماند و جامعه از مدیریت و سرپرستی خالی ماند و جای آن را دوباره به سلاطین قاجار داد.