تفویض امور به خداوندبه چه معناست؟

تفویض یعنی خداوند همهﯼ امور انسان و سرنوشت او را به خودش واگذار نماید. این نظریه نیز برخلاف دلایل عقلی و نقلی ماست و بلکه دلایل بر نفی آن، بیش از دلایل نفی جبر است و توجّه به نفی تفویض، بیشتر از نفی جبر مورد نیاز است؛ برای آنکه به وادی شرک نیفتاده و خیال استقلال و بی نیازی از خداوند در خود ننماییم

  تفویض یعنی خداوند همهﯼ امور انسان و سرنوشت او را به خودش واگذار نماید. این نظریه نیز برخلاف دلایل عقلی و نقلی ماست و بلکه دلایل بر نفی آن، بیش از دلایل نفی جبر است و توجّه به نفی تفویض، بیشتر از نفی جبر مورد نیاز است؛ برای آنکه به وادی شرک نیفتاده و خیال استقلال و بی نیازی از خداوند در خود ننماییم.
یکی از دلایل عقلی مسئله آن است که حقیقت انسان، مانند موجودات دیگر، وابستهﯼ به خداوند است؛ یعنی ثبات و قوامی برای او نیست، مگر به خداوند متعال؛ و انسان برای ماندنش هر لحظه به نظر لطف او نیازمند است. افزون بر آنکه توانایی انسان بر افعال خارجی، به وسیلهﯼ اعضا و جوارح و وسایل و اسبابی است که همگی در اصل وجود و کمک رسانی به انسان نیازمند خداوند متعال هستند. و نیز انسان انگیزه های گوناگون فراوانی دارد که هریک او را به عمل مطلوب خود فرا می خواند. پس با این همه نیاز و فقری که انسان در همهﯼ ابعاد زندگی به خداوند متعال دارد، چگونه می توان به تفویض در افعال او معتقد شد؟
علاوه بر آیات و روایات گذشته که همهﯼ امور را متوقّف بر مشیّت خداوند می داند، آیات ذیل نیز در نفی تفویض ظهور دارد:
«ولا ینفعکم نصحی ان اردتان انصح لکم ان کان الله یرید ان یغویکم؛ اگر بخواهم شما را نصیحت کنم، صیحت من سودی به شما نمی دهد؛ اگر خداوند اراده کند شما را گمراه کند». (هود/34)
«ومن یرد الله فتنته فلن تملک له من الله شیئاً اولئک الذین لم یرد الله ان یطهّر قلوبهم؛ هرکس خداوند اراده کند که او را به فتنه (امتحانی که منجر به فساد و گناه یا عذاب می شود)‌ اندازد، تو نمی توانی او را حفظ کنی. آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دلهای آنان را پاکیزه کند». (مائده/41)
«فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام؛ پس هرکس را خداوند اراده کند که هدایت کند، سینهﯼ او را برای پذیرش اسلام باز و گسترده می کند». (انعام/125)
«ولو شاء الله ما اقتتلوا و لکنّ الله یفعل ما یرید؛ اگر خداوند می خواست، آنان یکدیگر را نمی کشتند؛ ولی خداوند آنچه بخواهد انجام می دهد». (بقره/253)
«یرید الله ان لا یجعل لهم حظّا فی الآخرة؛ خداوند اراده کرده است که بهره ای در آخرت به آنان ندهد».
(آل عمران/176)
«وما کان لنفس ان تؤمن الاّ باذن الله؛ هیچ کس نمی تواند ایمان آورد؛ مگر به اذن خداوند». (یونس/100)
«انّک لا تهدی من احببت ولکنّ الل یهدی من یشاء؛ تو (نمی توانی) هدایت نمی کنی کسی را که دوست داری؛ ولی خداوند هدایت می کند هرکه را بخواهد». (قصص/56)
از طرفی، تعدادی از روایات صریحاً جبر و تفویض را مردود دانسته و در برخی از آنها فرموده: «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین؛ نه جبر (در اعمال بندگان)‌ هست و نه تفویض؛ بلکه حقیقتی بین این دو نظر است». و در نقل دیگر فرمود: «منزلی بین دو مرتبه است».
در اینجا دو تفسیر غلط در این حدیث هست:
اوّل: اختصاص دهیم دلیل نفی جبر را ( لا جبر) به افعال اختیاری و اختصاص دهیم نفی تفویض (لا تفویض) را به افعال غیر اختیاری؛‌ مانند ضربان قلب و گوارش غذا. پس افعال اختیاری به صورت مطلق به دست ماست.
دوّم: منظور از نفی جبر در افعال، نفی جبر تکوینی است؛ یعنی در نظام خلقت، بشر در اعمال خود مجبور نیست و منظور از نفی تفویض، نفی آن در مقام تشریع و قانون است؛ یعنی انسان ها از نظر شریعت و احکام به حال خود رها نشده اند و منظور نفی اباحی گری است.
ولی هر دو باطل است. زیرا اگر منظور ین دو تفسیر بود، فهمیدن آن ابهام و پیچیدگی چندانی وجود ندارد؛ تا ائمّه? دربارهﯼ آن بفرمایند: نمی فهمد «امر بین الامرین» را مگر عالم کامل یا کسی که نزد او این مسئله را آموخته باشد؛ چنانکه در روایت کافی با سندش از صالح بن سهل، از بعضی از اصحابش، از امام صادق(ع) نقل می کند. {کافی ج1 ص159}
یا آنکه بفرمایند: این مطلب (امر بین الامرین) دریای عمیق است؛ چنانکه در کتاب توحید با سند خودش از عبدالملک بن عنتزه شیبانی از امیر المؤمنین(ع) آمده است. {توحید ص365}
یا آنکه در روایت ابن سنان از مهزم از امام صادق(ع) در پاسخ به سؤال از حقیقت (امر بین الامرین) بفرماید:‌ اگر به تو پاسخ آن را بگویم، کافر می شوی. {بحار ج9 ص53 به نقل از توحید} یا آنچه از فقه الرّضا(ع) نقل شده: از عالم(ع) رسیده است: منزلتی بین دو منزلت در معاصی و اشیاء دیگر نظر صحیح و مورد قبول است. پس خداوند جلیل و عزیز انجام دهندهﯼ کارها و حاکم و مقدّر کننده و تدبیر کنندهﯼ امور است. {بحار ج5 ص54}
پس علّت اشکال و پیچیدگی معنای ظاهری روایت آن است که نفی جبر و نفی تفویض هر دو به افعال اختیاری تعلّق می گیرد؛ نه آنکه یکی به افعال اختیاری یا جبر تکوینی و دیگری به افعال غیر اختیاری با جبر تشریعی تعلّق گیرد. و اینکه در بعضی از روایات؛ مانند نامهﯼ امام علیّ النّقی(ع) جبر، به جبر تشریعی تفسیر شده، یا به خاطر آن است که سؤال کننده از فهمیدن دقیق مسئله عاجز بوده یا اینکه این بیان با فهم عمومی تناسب بیشتری داشته؛ زیرا همگان می فهمند که از نظر احکام شرعی، ما به حال خود رها نشده ایم.


منبع : پاسخگو
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان