مسلمانان و جغرافیا

تنها لفظ جغرافیا میرساند که این علم را عرب وضع نکرده،اما چون جغرافی با تاریخ مربوط است و چون عربها بواسطه مقتضیات شریعت اسلام پیش از ترجمه جغرافی بزبان عربی کتابهائی در توصیف راه ها و شهرها نگاشته اند،لذا در اینجا از جغرافی اسلامی هم اسمی میبریم.

تنها لفظ جغرافیا میرساند که این علم را عرب وضع نکرده،اما چون جغرافی با تاریخ مربوط است و چون عربها بواسطه مقتضیات شریعت اسلام پیش از ترجمه جغرافی بزبان عربی کتابهائی در توصیف راه ها و شهرها نگاشته اند،لذا در اینجا از جغرافی اسلامی هم اسمی میبریم.

میگویند حاجت ما در اختراع است واقعا هم همینطور است.بشر هیچ علم و فنی را ایجاد نکرده مگر آنکه بآن نیازمند بوده است.احتیاج بشر بجغرافی ناگهانی نبوده بلکه بتدریج بآن نیازمند شده و مطابق قانون تکامل آن علم پیشرفت کرده است،در آغاز کار مردم برای تجارت و یا تسخیر ممالک به پیدا کردن راه ها و نشانی شهرها محتاج شدند و کم کم اطلاعات مربوطه بازرگانان و فاتحین را جمع آوری کرده آنرا علم جغرافی نامیدند.

نخستین بار فنیقی ها که اولین تجار و جهانگرد دنیا هستند باین کار دست زدند یعنی در سی و چند قرن پیش کرانه های مدیترانه را پیموده مستعمره خود ساختند و شهر صور در آن روزها مرکز بازرگانی جهان بشمار میآمد و محصولات فلاحتی و صنعتی دنیای قدیم در آن شهر جمع و پراکنده میشد.

مثلا از هند عاج و عطر و میمون و غیره بصور میآوردند و از آنجا بنقاط دیگر میبردند و تاکنون این کالاها بزبان هندی در آثار عبری و فنیقی باقی میباشد،فنیقی ها در نتیجه این مسافرتها بر اوضاع و احوال بسیاری از شهرها آگاه شدند و مسافت آن بلاد را دانستند.

همینکه اسکندر به جهانگیری پرداخت و تا هندوستان از راه دریا و صحرا پیش رفت همراهان وی با اوضاع آسیای میانه و قسمت های دیگر آن قاره آشنا گشتند و چون مشهودات خود را غریب و عجیب میدیدند اطلاعات و معمولات خود را تنظیم میکردند و بعدها آن معلومات بطور پراکنده در میان مردم منتشر شد و عده ای در صدد جمع و تالیف آن برآمدند و اول کسی که اطلاعات مزبور را مدون نمود آراتستین یونانی بود که در سال 196 قبل از میلاد در گذشته است. مجموعه آراتستین در زمان سلطنت بطلمیوس ها تالیف شد و از مجموعه معلومات فنیقی ها و همراهان اسکندر تشکیل می یافت،سپس سترابون جهانگرد نامی روم و بلنیوس جغرافی دان مشهور یونان پدید آمدند،آنگاه بطلمیوس قلوذی در اواسط قرن دوم میلادی کتاب مبسوطی در علم جغرافی تنظیم کرد،وی در آن کتاب از روی علم ریاضی و هیئت مواقع جغرافی اماکن را تعیین کرده و نقشه های بالنسبه منظمی ترسیم نموده و 4350 شهر را یکایک برشمرده و 200 کوه را نام برده و معدنهای موجود در آن کوهها را شرح داده و آنچه از حالات مردم آنروز میدانسته در کتاب مزبور ذکر نموده است، کتاب مزبور در آن زمان مهمترین کتب جغرافیائی محسوب میشده است و همینکه اسلام آمد کتاب بطلمیوس مدرک و مستند علم جغرافی آن ایام بود.در زمان عباسیان کتاب جغرافی آن دانشمند بعربی ترجمه شد و همینطور کتاب دیگر وی در هیئت باسم مجسطی از یونانی بعربی منتقل شد و اساس جغرافیای اسلامی همان دو کتاب بود.

علم جغرافی در میان مسلمانان

پیش گفتیم که فنیقی ها و یونانی ها بواسطه جهانگیری و بازرگانی با جغرافی آشنا شدند ولی مسلمانان بسه جهت قبل از ترجمه کتاب بطلمیوس با علم جغرافی مربوط گشتند بعلاوه مردم حجاز پیش از اسلام به تجارت اشتغال داشتند و همینکه اسلام ظهور کرد عربها و از آن جمله مردم حجاز بکشورگشائی پرداختند و بیش از هر ملت دیگر با سرعت هر چه تمام تر ممالک وسیعی را گشودند و طبعا تجارت عربها رونق گرفت.بنابراین مسلمانان از نظر جهانگیری و بازرگانی نیز به جغرافی توجه داشتند اما آن سه جهت مخصوصی که عربها را بیشتر بجغرافی علاقه مند می ساخت عبارت است از:

1-زیارت مکه-مسلمانان در هر جا که میزیستند طبق دستور مذهبی خود می بایستی (در صورت توانائی) حج بروند و همین دستور وسیله مهمی برای اطلاع از شهرها و راههای مبدا (هند و چین و غیره) تا مقصد یعنی مکه بود.

2-مسافرت برای کسب علم-قبلا گفته شد که مسلمانان برای کسب اطلاعات و معلومات لازم دیار بدیار میگشتند و این مسافرت با جغرافیا ارتباط دارد و از آنرو مشاهده میشود که نخستین کتاب جغرافیای عرب از منزل ها و مسکن های قبایل چادرنشین صحبت میدارد و اولین مردمی که در آن باره تالیف نمودند راویان ادب مانند اصمعی و سکونی میباشند و پس از آن بجغرافیای جزیرة العرب پرداختند و همدانی کتابی راجع بعربستان تالیف نمود و ابوالاشعث کندی مجموعه ای درباره کوههای تهامه تنظیم کرد.

3-و اما جهت سوم آنکه مسلمانان پس از گشودن ممالک روم و ایران و مصر و غیره در طرز تسخیر آن بلاد اختلاف نظر داشتند و این از آنرو برای آنان مهم بود که طرز فتح با طرز وضع مالیات و جزیه ارتباط دارد و کشورهائیکه بصلح یا بجنگ یا به معاهده و امثال آن مسخر شده در پرداخت باج و خراج بموجب قوانین اسلامی متفاوت میشود.همین قسم موضوع تقسیم غنیمت ها و واگذاری املاک خالصه و تیول و اجرای مواد پیمان و برداشت مطالبات مطالبی بود که علاوه بر امیران،فقها نیز در آن دخالت داشتند و در نتیجه دانستن وضع شهرها و ده ها و راه ها و غیره از مسائل واجب دینی مسلمانان در میآمد و طبعا جغرافی و تاریخ می آموختند تا مجهولات آنان در آن موارد روشن گردد.

همین که جغرافی بعربی ترجمه شد مسلمانان آنرا توسعه دادند و کتابهائی در آن موضوع نگاشته معلوماتی بر معلومات پیشینیان افزودند و بگفته ها و نوشته ها اکتفاء نکرده از راه خشکی و دریا شرق و غرب و شمال و جنوب عالم را پیمودند و مشاهدات خود را نگاشته با اصول دقیق علمی بررسی نمودند و بسیاری از اغلاط بطلمیوس را تصحیح کردند.

ظاهرا علم جغرافی در قرن چهارم هجری در میان ملل اسلامی (اعراب) بحد کمال رسید و همانطور که در آن قرن کتب تاریخی آنان فزونی یافت کتب جغرافیائی اسلامی نیز زیاد شد،نخستین کسی که مانند یونانی ها بزبان عربی کتاب جغرافی نوشت ابو زید بلخی مؤلف کتاب (صور الاقالیم) است.وی در اوایل قرن چهارم آن کتاب را در بیست قسمت تالیف کرد و مثال هائی از اقالیم معروف آنزمان در کتاب خود ذکر نمود پاره ای از آن نمونه ها را شرح و تفصیل داد ولی قسمت عمده مثال ها را بطور مختصر ذکر نموده بسیاری از شهرهای مهم را ننوشت.دیگر از جغرافیا دانان اسلام ابو اسحق فارسی استخری معاصر بلخی است که علاقه بمسافرت داشته و بسیاری از شهرها را دیده و در آن باب تحقیقاتی نموده است.کتاب مسالک الممالک استخری مختصری از صور الاقالیم بلخی و مجموعه ای از مشهودات خود استخری میباشد.این کتاب بطبع رسیده و در دسترس عموم قرار دارد.اما کتاب بلخی از میان رفته است.

استخری مانند بلخی ممالک اسلامی را به بیست قسمت تقسیم کرده،از عربستان شروع نموده و بماوراء النهر (ترکستان) خاتمه داده و شهرهای اسلامی و مشاغل مردم آن بلاد و تجارت و سایر متعلقات آنرا ذکر کرده است.دیگر از جغرافی دانهای آنزمان ابن حوقل است که او نیز مسافرت هائی نموده و کتابی بنام المسالک و الممالک نگاشته است.وی در مقدمه کتاب خود چنین مینویسد:

«روز پنجشنبه هفتم رمضان 331 مسافرت خود را از شهر بغداد آغاز کردم.»

تقسیمات کتاب وی مثل تقسیمات کتاب استخری و در پاره ای موارد عبارت هر دو کتاب تقریبا یکنواخت در میآید. استخری پس از پایان مسافرت کتاب خود را تالیف کرده برای پاره ای از اقلیم های اسلامی نقشه کشیده و شهرها و رودها و کوهها و دریاها و جزیره ها را ترسیم نموده است.

ابن فقیه همدانی-مقدسی-مسعودی و غیره نیز کتابهائی در جغرافی تالیف کرده اند.مسعودی تا آخرین نقطه هند رفته و آنچه دیده و شنیده در کتاب خود آورده است.این دانشمندان همه در قرن چهارم هجری میزیستند و تالیفات آنان بچاپ رسیده منتشر شده است.فقط نقشه های کتب مذکور از بین رفته تنها نامشان مانده و گاه هم بآن نقشه ها اشاره ای شده است. تا مدتی تالیفات جغرافیایی اسلام در همین حدود ماند تا آنکه دانشمندان اسلام در صدد تالیف کتابهای تاریخی بر آمدند و در همان اوقات کتابهائی نیز در علم جغرافی تالیف کردند و این دفعه تالیفات جغرافیائی آنان بطور قاموس (انسیکلوپدی) و بترتیب حروف تهجی بود،مشهورترین این تالیفات معجم البلدان یاقوت حموی متوفی بسال 626 میباشد که شرح و وصف شهرها-کوه ها-دره ها-ده ها-محال ها-دریاها-رودها-نهرها-بت ها و نیز شرح حال رجال و مردمی که در آن نقاط میزیسته اند در کتاب مذکور مندرج میباشد و در واقع کتاب یاقوت یک قاموس تاریخی و ادبی و جغرافیائی است.ابوالفداء فرمانروای حماة نیز کتابی بنام تقویم البلدان در علم جغرافی تالیف کرده است و غیر از او هم دیگران کتابهای دیگری در جغرافیا تالیف کرده اند.بعلاوه عده ای از اعراب بجهانگردی مشغول شدند و از آن راه بجغرافی خدمت کردند و تفصیل تمام این مطالب در کتاب تاریخ آداب اللغة العربیه خواهد آمد و در اینجا باشاره اکتفاء میشود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر