در مذهب اسماعیلیه یک رشته تطورات و انشعاباتی رخ داد و فرقه های جدیدی پدید آمد که اکنون به بررسی آنها می پردازیم:
1 مستعلیه و بهره
در بحبوحه قدرت فاطمیان، خلیفه زمام تمام امور را شخصا در دست داشت و بر قوای سه گانه، یعنی اداره امور مملکت، سلسله مراتب دینی و سپاه نظارت می کرد.از زمان مرگ الحاکم امرای نظامی روز به روز بر قدرت خود در برابر امرای کشوری و شخصی خلیفه می افزودند.در سال 467 ه هنگامی که بدر الجمالی، فرمانده سپاه عکا، به دعوت خلیفه با لشکریان خود به سوی مصر حرکت کرد تا زمام امور را در دست گیرد، پس از فرونشاندن شورشهای داخلی به تدریج بر تمام کشور سیادت یافت و خلیفه عناوین رؤسای قوای سه گانه مملکت را یکجا به وی اعطا کرد.بدر، امیر الجیوش، داعی الدعاة (رئیس سلسله مراتب دینی) و وزیر دولت فاطمی گشت.از این زمان به بعد فرمانروای واقعی مصر امیر الجیوش بود.به زودی این مقام به صورت یک منصب موروثی در آمد، و پسر و نوه بدر الجمالی، جانشین وی گشتند.در سال 487 افضل پسر بدر الجمالی جانشین پدر شد.در هنگام مرگ المستنصر، که چند ماه بعد اتفاق افتاد، امیر الجیوش با مسئله انتخاب خلیفه جدید مواجه شد.در یک طرف «نزار» پسر «المستنصر» قرار داشت که جوانی بود برومند و قبلا به ولایتعهدی المستنصر برگزیده شده بود، و در طرف دیگر برادر نزار «مستعلی» جای داشت که جوانی بود بی یاور و پشتیبان، و در نتیجه اگر به خلافت می رسید کاملا متکی به حامی نیرومند خویش امیر الجیوش می گشت.با ملاحظه چنین وضعی «افضل» دختر خود را به عقد ازدواج مستعلی در آورد و چون المستنصر مرد، داماد خود را به خلافت برگزید. (1)
آن گروه از اسماعیلیه که پس از المستنصر، المستعلی بالله را خلیفه و جانشین او دانستند، در مصر و یمن و مغرب آفریقا، «مستعلیه» ، و در هند، «بهره» خوانده می شوند.
کلمه بهره (بوهره) یا بهاره از اصل گجراتی«~ (Bohora) ~»یا از ریشه هندی«~ (Vohra) ~»یعنی تجارت گرفته شده است، زیرا نخستین پذیرندگان مذهب اسماعیلی در گجرات بازرگانان بودند .البته جمع کثیری از بهره های سنی هم هستند که کشاورزند و این نامگذاری شامل ایشان نمی شود، مگر اینکه بگوییم چنانکه قبلا اسماعیلی مذهب بودند و بعد سنی شدند، ابتدا بازرگان بودند که بعد کشاورز گشتند.
درباره نخستین داعی فاطمی که از مصر به هند آمد و جماعت بهره را به اسلام و مذهب اسماعیلی در آورد، اقوال مختلفی گفته شده است.قول مشهور آن است که وی عبد الله نام داشته و به امر المستنصر بالله به هند سفر کرده و در سال 460 ه در بندر کامبای در جنوب هند فرود آمده است.عبد الله همه عمر را در کامبای گذراند و همانجا در گذشت، هنگام ظهور دعوت اسماعیلی در ایالت گجرات و جنوب هند، شاهان هند و از خاندان «چالوکیه» در آن نواحی حکومت می کردند و ظاهرا در برابر مبلغان مسلمان سخت گیری نمی کردند.از این رو بهره های نو مسلمان تا حدود سیصد سال در آسودگی به سر می بردند، ولی وقتی دولت هندوان منقرض شد و متعصبان سنی زمام امور منطقه را در دست گرفتند، کار را بر بهره تنگ کردند، و به طوری که جمع کثیری از بهره سنی شدند.به عقیده بهره، ابو القاسم الطیب بعد از مرگ پدرش الآمر بامر الله مستور شده و با غیبت او مرکزیت دعوت فاطمی به یمن و سپس هند انتقال یافته است.به اعتقاد آنان امام در بالاترین مقام روحانی و صاحب ولایت مطلقه در جهان است.خادمان او بیست و شش نفرند که بیست و پنج تن دارای مقام حجت و یک نفر داعی بلاغ است.اگر امام مستور باشد، این اشخاص نیز با او در پرده استتار به سر می برند و مقام بعد از ایشان که داعی مطلق است، نایب امام و صاحب اختیار دعوت و پیشوای ولایت خواهد بود.داعی مطلق را ملاجی (جناب ملا) یا ملا صاحب نیز می گویند.
2 بهره داودی و سلیمانی
پس از وفات داود بن عجب شاه، بیست و ششمین داعی مطلق، بهره به دو گروه داودی و سلیمانی تقسیم شدند.گروه نخست داود برهان الدین را داعی مطلق دانستند، و گروه دوم سلیمان بن حسن را برگزیدند.این دو داعی در احمد آباد گجرات در گذشتند و مدفن هر دو زیارتگاه همه بهره هاست.بعد از آن داعیان مطلق سلیمانیه در یمن سکونت کردند، اما نماینده ایشان به نام «منصوب» در هند اقامت دارد.
تعداد بهره اسماعیلی در سراسر جهان حدود بیست هزار نفر است که حدود هزار نفرشان بهره سلیمانی و بقیه داودی هستند.دو گروه مزبور جز در داعی مطلق در سایر مسایل عقیدتی و عبادی یکسانند.این جماعت عموما تاجر و ثروتمندند، ولی در پاکستان و سریلانکا و افریقای شرقی بعضی از آنان به خدمات دولتی و قضایی و فرهنگی می پردازند.
بهره به حج و نماز و روزه و جهاد و سایر فروع دین کاملا معتقدند و برای زیارت روضه مطهر رسول الله صلی الله علیه و آله و مرقد امامان معصوم علیهم السلام تا امام ششم به مدینه و عراق می روند.قبور امامان و داعیان اسماعیلی را نیز زیارت می کنند.رسوم ازدواج و ولادت و فوت و اعیاد مذهبی ایشان مخلوطی است از سنن هندویی و رسوم شیعیان اثنا عشری . (2)
3 نزاریه و آقاخانیه
پس از آنکه المستعلی پس از مرگ المستنصر به حکومت رسید، نزار به اسکندریه گریخت و به مخالفت با مستعلی قیام کرد، ولی به زودی دستگیر شد و به قتل رسید.
هواداران او از به رسمیت شناختن خلیفه جدید (مستعلی) سرباز زدند و هواخواهی خود را از نزار و فرزندان او اعلام کردند و ارتباط خود را با اسماعیلیه فاطمیه در قاهره قطع کردند .
فرقه نزاریه نخست در ایران توسط حسن صباح در قلعه های الموت دست به فعالیتی گسترده زد و پس از حمله مغول به ایران قلع و قمع گردید، و پس از آن در سال 1255 هجری آقاخان محلاتی که از نزاریه بود در ناحیه کرمان بر ضد محمدشاه قاجار قیام کرد، ولی شکست خورد و به بمبئی در هندوستان گریخت و دعوت نزاری را به امامت خود منتشر ساخت و از آن پس نزاریه به آقاخانیه شهرت یافته اند، و مخالفانشان در هند آنان را خوجه یا خجاس می نامند.آقاخانیه، بر عکس بهره، به مراسم عبادی و دینی چندان اهمیت نمی دهند. (3)
حسن صباح و دعوت جدید
آیین مستعلیه را دعوت جدید، و آیین نزاریه را که توسط حسن صباح ترویج گردید، دعوت جدید می نامند.در این جا مناسب است مختصری درباره آن سخن بگوییم:
حسن صباح که ایرانی بود، در آغاز پیرو آیین شیعه اثنا عشری بود، ولی در هفده سالگی تحت تأثیر برخی از مبلغان اسماعیلی به، آیین گروید و در سال 471 به قاهره رفت و حدود یک سال و نیم در آنجا اقامت گزید، ولی پس از مطرح شدن حکومت مستعلی، وی که طرفدار نزار بود، از مصر به مغرب تبعید گردید و در سال 472 وارد اسکندریه شد.و از آنجا به سوریه و حلب و سر انجام در سال 473 به اصفهان رسید و در آن زمان 27 سال داشت.وی به قیام بر ضد سلجوقیان دست زد و تحت تعقیب آنان قرار گرفت.بدین جهت راه زندگی مخفیانه را برگزید و سرانجام سرزمین کوهستانی دیلم و دژ تسخیر ناپذیر الموت را به عنوان پناهگاه امنی برای خود و همراهیانش انتخاب کرد و در سال 483 بدانجا وارد شد.
امامت در دعوت جدید
مسئله امامت در دعوت جدید با سه ویژگی همراه بود:
1 ویژگی مذهبی و آن، اینکه راه شناخت خدا و در نتیجه راه نجات انسان در شناخت امام خلاصه می شود.
2 جنبه اجتماعی و آن، اینکه امام، خلیفه فاطمی نیست، بلکه غایب است.به گفته مورخان، او به هنگام مرگ به جانشینان خود گفت: «تا زمانی که امام خود رهبری دولتش را به عهده بگیرد آن را نگاه دارید» .این آموزش از قدیم برای توده مردم فهمیدنی بود، زیرا از آن، برقراری عدالت اجتماعی تداعی می شد.در حقیقت حسن صباح و یارانش کوشش کردند اندیشه اسماعیلی را به آموزش انقلابی قرمطیان پیشین تغییر دهند.آموزش حسن صباح با بدبختیهای توده های مردم همدردی داشت و با خلفای فاطمی پیوند نداشت.
3 جنبه سیاسی، یعنی محکوم کردن همه گمراهان و آموزگاران دروغین آنها (به زعم آنان) بود.این آموزش در عمل پیروان حسن صباح را در مبارزه با دشمنان مذهبی، سیاسی و طبقاتی مسلح می نمود.اعتقاد به اینکه تنها اسماعیلیان راه درست را می روند، برتری بر دشمن را به آنان تلقین می کرد.در مرز سده های 5 و 6 هجری تبلیغات فاطمی در ایران چنین ویژگی مبارزه جویی نداشت، و این یکی دیگر از موارد اختلاف دعوت جدید و دعوت قدیم است.
پس از مرگ حسن صباح در 518 هجری یکی از شاگردانش به نام کیا بزرگ رودباری به جای او نشست و پس از او فرزندش حسن ملقب به «علی ذکره السلام» پادشاه چهارم الموتی روش حسن صباح را که نزاری بود برگردانید و به باطنیه پیوست.
پی نوشت ها:
1 تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، ص 225، .222
2 دائرة المعارف تشیع، ج 3، ص 526 .529
3 شیعه در اسلام، ص 67، تاریخ فلسفه اسلامی، ج 11 ص 108، تاریخ الفرق الاسلامیة، ص .195