"و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل...".
ظاهر این است که منظور از"امر"امر تشریعی است که از ناحیه وحی نازل شده باشد،به شهادت ذیل آیه که می فرماید: "و یخافون سوء الحساب".آری، حساب و مؤاخذه بر احکام نازله در شریعت است که احکام تشریعی فطرت را تایید می کند نه بر احکام فطرت به تنهایی.واین مسلم است که مثلا اگر احکام ظاهری و شرعی مربوط به قبح ظلم و خوبی عدالت به اشخاصی مستضعف نرسد، در قیامت مانند آن کسانی که به ایشان رسیده است مؤاخذه نمی شوند، هر چند که مستضعفین هم به فطرت خود زشتی ظلم و خوبی عدالت را درک بکنند،در ابحاث گذشته نیز بیان کردیم که حجت الهی از طریق فطرت به تنهایی تمام نمی شود، بلکه باید طریق وحی نیز به فطرت منضم گردد، همچنانکه فرموده: "لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل" (1).
آیه مورد بحث از آنجاییکه مطلق است دلالت می کند بر هر صله ای که خدا به آن امرفرموده که از معروفترین مصادیق آن صله رحم است، که در وجود آن تاکید نموده و فرموده:
"و اتقوا الله الذی تساءلون به و الارحام" (2).
و نیز در تاکید آن در ذیل آیه مورد بحث فرموده: "و یخشون ربهم و یخافون سوءالحساب"و این اشاره به آن است که ترک صله رحم مخالفت امر خدا است، پس جا دارد مردم از خدا بترسند و آن را ترک نکنند که ترک آن عمل زشتی است، و در نامه اعمال آدمی ضبط می شود، و باعث سوء حساب می گردد.
و ظاهرا فرق میان"خشیت"و"خوف"این است که خشیت به معنای تاثر قلب ازاقبال و روی آوردن شر و یا نظیر آن است، و خوف به معنای تاثر عملی انسان است به اینکه از ترس در مقام اقدام برآمده و وسائل گریز از شر و محذور را هم فراهم سازد، هر چند که در دل متاثرنگشته، دچار هراس نشده باشد، و لذا می بینیم خدای سبحان در توصیف انبیاء(ع) می فرماید: "و لا یخشون احدا الا الله (3) "، و ترس از غیر خدا را از ایشان نفی می کند، و حال آنکه خوف را در بسیاری از جاها برای آنان اثبات نموده، از آن جمله می فرماید: "فاوجس فی نفسه خیفة موسی" (4) و نیز می فرماید: "و اما تخافن من قوم خیانة" (5) (و جمع میان آن نفی و این اثبات بهمین است که بگوئیم انبیاء از غیر خدا هیچ نمی ترسند، و در موارد مذکور در بالا در مقام پیش گیری برآمده اند).
و بعید نیست برگشت کلام راغب در فرق میان خوف و خشیت نیز بهمین باشد، اوگفته است: فرق میان این دو این است که خشیت خوفی است که توام با تعظیم و بیشتر اوقات از دانائی ناشی شود، و لذا خدای سبحان آن را به علماء اختصاص داده می فرماید: "انما یخشی الله من عباده العلمؤا"(و پر واضح است که مقصود از خوف در این موارد همان ترس درونی است).
و همچنین گفتار بعضی (6) دیگر که در فرق میان این دو واژه گفته اند: خوف هم ازناحیه مکروه حاصل می شود و هم از ناحیه کسی که ممکن است این مکروه را به آدمی برساندهم گفته می شود: من از مرض خوف دارم، و هم گفته می شود من خوف دارم از اینکه فلان چیزمریضم کند، بخلاف خشیت که تنها از آورنده مکروه و شر است، نه از خود مکروه، و لذا گفته می شود: "خشیت الله"من از خدا ترسیدم(ولی گفته نمی شود: خشیت المرض - از مرض ترسیدم).و اگر برگشت این کلام به همان معنایی نباشد که ما گفتیم، کلامی قابل نقض خواهد بود و کلیت نخواهد داشت.
بعضی (7) دیگر گفته اند: فرقهایی که میان این دو کلمه گذاشته اند اغلبی است، نه کلی، یعنی در بیشتر موارد استعمال دیده می شود، نه در همه آنها.
بعضی (8) دیگر گفته اند: اصلا فرقی میان این دو لغت نیست.ولی آیاتیکه ما بعنوان مثال آوردیم این گفتار را رد می کند.
پی نوشت ها:
1) تا آنکه بعد از آمدن پیغمبران برای مردم علیه خدا حجتی نباشد.سوره نساء، آیه 165.
2) (خدا را در نظر آرید)و در باره ارحام کوتاهی مکنید.سوره نساء، آیه 1.
3) و نمی ترسند از احدی مگر از خدا.سوره احزاب، آیه 39.
4) موسی در خود احساس ترس نمود.سوره طه، آیه 67.
5) و اگر از مردمی ترس خیانتی داشتی.سوره انفال، آیه 58.
6 و 7 و 8) تفسیر روح المعانی، ج 13، ص 140 و 141.ط بیروت.