سکوت امام - علیه السلام در دوران برکناری او از مقام خلافت که بیست پنج سال به طول انجامید، سکوت مطلق، به معنی کناره گیری از هر نوع مداخله در امور رهبری نبود. گرچه مقام خلافت ورهبری سیاسی را دیگران اشغال کرده ونصب وعزل افراد واختیار اموال اسلامی در دست آنان بود، مع الوصف، مرجع فکری ویگانه معلم امت که تمام طبقات در برابر علم او خضوع می کردند، امام علی بن ابی طالب - علیه السلام بود.
از خدمات چشمگیر امام - علیه السلام در این دوران آن بود که دستگاه قضایی نوبنیاد اسلام را رهبری می کرد. هر وقت این دستگاه با مشکلی روبرو می شد فورا مسئله را به آن حضرت ارجاع می داد وراه حل آن را خواستار می شد. گاهی نیز خود امام، بدون آنکه کسی به وی مراجعه کند، خلیفه وقت را، که متصدی مقام قضاوت نیز بود، راهنمایی می کرد وبه اشتباه او در صدور حکم واقف می ساخت وبا قضاوتهای شگفت وقاطع خود موجی از تعجب در اذهان صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پدید می آورد.
گو که امام - علیه السلام خلافت آنان را به رسمیت نمی شناخت وخود را وصی منصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وشایسته ترین فرد برای اداره امور جامعه ورهبری امت می دانست، اما هرگاه پای مصالح اسلام ومسلمانان به میان می آمد از هر نوع خدمت وکمک وبلکه فداکاری وجانبازی دریغ نمی داشت وبا چهره گشاده به استقبال مشکلات می شتافت.
شان امام - علیه السلام بالاتر وروح او بزرگتر از آن بود که مانند برخی بیندیشد که چون زمام خلافت را از دست او گرفته اند در هیچ امری از امور مملکت مداخله نکند ودر حل هیچ مشکلی قدم بر ندارد تا هرج ومرج ونارضایتی جامعه اسلامی را فرا گیرد ودستگاه خلافت دچار تزلزل گردد وسرانجام سقوط کند. نه، امام - علیه السلام چنین فردی نبود; او فرزند اسلام بود ودر آغوش اسلام پرورش یافته بود ودر برآمدن وبالیدن نهال اسلام، که به دست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم کاشته شده بود، رنجهای بسیار کشیده وخونها نثار کرده بود. ایمان ووجدان پاک علی - علیه السلام اجازه نمی داد در برابر مشکلات اسلام وامور دشوار مسلمانان، مهر سکوت بر لب نهد وخود را از هر نوع مداخله کنار بکشد.
پایداری اسلام وگسترش آن در جهان، آشنا ساختن امت به معارف واصول وفروع دین وحفظ عظمت اسلام در نزد دانشمندان یهود ونصارا که دسته دسته برای تحقیق در باره این آیین نوظهور به مدینه می آمدند، برای امام - علیه السلام هدف اساسی بود وتا آنجا که راه به روی آن حضرت باز بود ودستگاه خلافت مزاحم وی نمی شد واحیانا دست نیاز به سوی او دراز می کرد، از رهبری وراهنمایی مضایقه نداشت وبلکه استقبال می کرد.
امام - علیه السلام در نامه ای که آن را به وسیله مالک اشتر برای مردم مصر فرستاد به این حقیقت تصریح می کند وعلت همکاری خود را با خلفا چنین بیان می دارد:
«فامسکت یدی حتی رایت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام یدعون الی محق دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم. فخشیت ان لم انصرالاسلام واهله ان اری فیه ثلما او هدما تکون المصیبة به علی اعظم من فوت ولایتکم التی انما هی متاع ایام قلائل یزول منها ما کان کما یزول السراب ». (1)
من در آغازم کار خلفا دست نگاه داشتم (وآنان را به خود وا نهادم)، تا اینکه دیدم گروهی از اسلام برگشته ومردم را به محو دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم دعوت می کنند. ترسیدم که اگر به یاری اسلام ومسلمانان برنخیزم رخنه یا ویرانیی در کاخ اسلام ببینم که مصیبت آن برای من بزرگتر است از دوری از حکومت چند روزه ای که همچون سراب زایل می گردد.
این نامه، نمایی از روحیات پاک امام علیه السلام وروشنگر منطق او در زمینه مداخله در امور جامعه اسلامی است که زمام آن را گروهی به دست داشتند که امام - علیه السلام آنان را به رسمیت نمی شناخت.
معرفی حضرت علی (ع) از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
اینکه پس از درگذشت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، خلفا ویاران آن حضرت د رحل مشکلات خود به علی - علیه السلام روی می کردند یک علت آن این بود که از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم در باره علم آن حضرت ودانش قضایی او سخنانی به صراحت شنیده بودند که از آن جمله است:
«اعلم امتی بالسنة و القضاء علی بن ابی طالب ». (2)
داناترین امت من به سنتهای اسلامی وقوانین قضایی، علی بن ابی طالب است.
آنان از پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم شنیده بودند که آن حضرت، ضمن معرفی کسانی مانند زید بن ثابت وابی بن کعب، در باره علی - علیه السلام فرمود: «اقضاکم علی » (3) یعنی: داناترین شما به روش داوری علی است.
هنوز آوای کلام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در گوش صحابه طنین انداز بود که فرمود:
«انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیاتها من بابها». (4)
من شهر علم هستم وعلی در آن است. هرکس بخواهد وارد شهر شود باید از در آن وارد شود.
آری، چرا دستگاه خلافت ویاران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مشکلات خود را با امام - علیه السلام در میان نگذارند ورای او را نافذ نکنند؟ آنان به چشم خود دیده بودند که وقتی اهل یمن به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند: «مردی را به سوی ما اعزام بفرما که دین را به ما تفهیم کند وسنتهای اسلام را به ما بیاموزد وبا کتاب خدا داوری کند»، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم رو به علی - علیه السلام کرد وفرمود:
«یا علی انطلق الی اهل الیمن ففقههم فی الدین و علمهم السنن و احکم فیهم بکتاب الله . . . اذهب ان الله سیهدی قلبک و یثبت لسانک ». (5)
ای علی! به سوی یمن حرکت کن ودین خدا را به آنان بیاموز وبا سنتهای اسلام آشنایشان ساز وبا کتاب خدا در میانشان داوری کن. (سپس دست خود را بر سینه علی - علیه السلام زد وفرمود: ) برو; خدا قلب تو را به سوی حق رهبری می کند وزبان تو را از خطا واشتباه صیانت می بخشد.
دعای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در باره علی - علیه السلام آنچنان مستجاب شد که امام - علیه السلام فرمود: از آن زمان تاکنون درهیچ مشکلی شک وتردید نکرده ام.
قضاوت حضرت علی (ع) در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
امیر مؤمنان - علیه السلام نه تنها در دوران خلفا بهترین قاضی ویگانه داور به حق امت بود، بلکه در دوران پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم نیز در یمن ومدینه مرجع قضایی مسلم مردم بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم داوریهای او را می ستود وازاین طریق مرجع قضایی جامعه اسلامی پس از خویش را به مردم معرفی می کرد. اینک دو نمونه از داوریهای امام - علیه السلام که در زمان خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مورد تصدیق آن حضرت قرار گرفت نقل می شود.
1 - در زمانی که علی - علیه السلام از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در یمن اقامت داشت حادثه ای به شرح زیر اتفاق افتاد:
گروهی پس از شکار شیری، آن را در گودال عمیقی محاصره کرده، در اطراف آن سنگر گرفته بودند. ناگهان پای یکی از آنان لغزید واو برای حفظ خود، دست دیگری را گرفت واو نیز دست سومی را وسومی هم دست چهارمی را وسرانجام همگی در گودال افتادند ومورد حمله شیر قرار گرفتند وبر اثر جراحاتی درگذشتند. در میان بستگان آنان نزاع در گرفت. امام علی - علیه السلام از جریان آگاه شد وفرمود: من در میان شما داوری می کنم. اگر به داوری من رضا ندارید، دعوا را به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ببرید تا در میان شما داوری کند. آنگاه فرمود: گروهی که این گودال را کنده اند باید غرامت چهار نفر مقتول را به قرار زیر بپردازند:
به اولیای فرد نخست یک چهارم دیه، به اولیای دومی یک سوم آن، به اولیای نفر سوم نیم آن، وبه اولیای چهارمی دیه کامل.
چون از امام - علیه السلام سؤال شد که چرا به اولیای فرد نخست باید یک چهارم دیه بپردازند، آن حضرت در پاسخ فرمود:
زیرا پس از او سه نفر دیگر کشته شده اند. وبه همین ترتیب در موارد دیگر فرمود: به اولیای فرد دوم باید یک سوم آن را بپردازند، زیرا پس از وی دو نفر دیگر کشته شده اند وبرای سومی باید نصف دیه بپردازند زیرا پس از او یک نفر دیگر به قتل رسیده وبرای چهارمی دیه کامل باید بپردازند زیرا او آخرین فردی است که کشته شده است. (6)
باری، بستگان مقتولین به داوری امام - علیه السلام تن ندادند ورهسپار مدینه شدند وجریان را به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفتند. آن حضرت فرمود: «القضاء کما قضی علی ». (7)
محدثان اهل سنت وشیعه داوری امام علی - علیه السلام را در این موضوع به صورت بالا نقل کرده اند، ولی محدثان شیعه آن را به گونه ای دیگر نیز آورده اند. طبق این نقل، امام - علیه السلام فرمود: فرد اول طعمه شیر است ودیه او بر کسی نیست، ولی باید بستگان اولی به اولیای دومی یک سوم دیه را بپردازند وبستگان دومی به بستگان سومی نصف دیه بدهند وبستگان سومی به اولیای چهارمی دیه کامل بپردازند. دانشمندان شیعه حدیث نخست را صحیح نمی دانند زیرا در سند آن افراد غیر موثق وجود دارند، ولی به نقل دوم اعتماد کامل دارند. نکته مهم در این داوری این است که امام - علیه السلام خونبهای فرد چهارم را میان اولیای سه نفر قبل به طور مساوی تقسیم کرد. بدین ترتیب که باید یک سوم خونبها را اولیای اولی به بستگان دومی بپردازند وبستگان دومی دو سوم آن را (یک سوم از حق خود را روی آنچه که از اولی گرفته اند بگذارند و)به بستگان سومی پرداخت کنند وبستگان سومی دیه کامل بدهند، یعنی روی دو سوم دیه که از پیش گرفته بودند یک سوم بگذارند وبه صورت یک دیه کامل به اولیای چهارمی بپردازند ودر این صورت دیه فرد چهارم به طور مساوی بر سه نفر پیشین تقسیم شد. (به کتاب جواهر الکلام، ج 6، کتاب دیات، بحث «تزاحم موجبات » مراجعه شود).
2 - پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم وگروهی از مسلمانان در مسجد نشسته بودند که دو نفر وارد مسجد شدند وخصومتی را مطرح کردند که خلاصه آن این بود که گاوی با شاخ خود حیوان کسی را کشته است; آیا صاحب گاو ضامن قیمت حیوان مقتول هست یا نه؟ یکی از مسلمانان در اظهار نظر سبقت گرفت وگفت: «لاضمان علی البهائم ». یعنی: حیوان غیر مکلف ضامن مال کسی نیست.
به نقل کلینی در کافی، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از ابوبکر وعمر خواست که در این قضیه فصل خصومت کنند. آن دو نفر گفتند: «بهیمة قتلت بهیمة ما علیها من شی ء» (8) یعنی: حیوانی حیوان دیگری را کشته است وبرای حیوان ضمانتی نیست. در این موقع پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از علی - علیه السلام خواستند که او داوری کند. امام - علیه السلام با طرح یک قانون کلی، که امروز هم مورد استفاده مجامع حقوقی است، مشکل را حل کرد وفرمود:
ضرر را باید آن کس متحمل شود که مقصر است وبه وظیفه خود در اداره حیوان عمل نکرده است. اگر صاحب حیوان به اندازه کافی در صیانت حیوان خود کوشیده وآن را در نقطه محفوظی نگاه داشته است ولی صاحب گاو به وظیفه خویش عمل نکرده وآن را رها ساخته، در این صورت صاحب گاو مقصر است وباید غرامت حیوان او را بپردازد واگر جریان بر خلاف این است بر او ضمانی نیست.
پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم از شنیدن این داوری مبتکرانه وهمراه با ارائه یک طرح کلی، دست به آسمان بلند کرد وگفت: «الحمدلله الذی جعل فی امتی من یقضی بقضاء النبیین ». یعنی: سپاس خدا را که در خاندان من کسانی را قرار داده است که داوری آنان مانند داوری پیامبران است. (9)
البته قضاوت امیر المؤمنین - علیه السلام در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منحصر به این دو مورد نیست وآن حضرت قضاوتهای شگفت انگیز متعددی در حیات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم داشته است که در متون تاریخی وروایی مندرج است. (10)
داوری حضرت علی (ع)در باره یک مرد شرابخوار
خلیفه اول نه تنها در کسب آگاهی از مفاهیم قرآن از امام علی - علیه السلام استمداد می جست، بلکه در احکام وفروع دین نیز دست نیاز به سوی آن حضرت دراز می کرد.
مردی را که شراب خورده ماموران به نزد خلیفه آوردند تا حد شرابخواری برای او جاری سازد. وی ادعا کرد که از تحریم شراب آگاه نبوده ودر میان گروهی پرورش یافته که تا آن هنگام شراب را حلال می دانسته اند. خلیفه در تکلیف خود متحیر ماند. فورا کسی را روانه حضور علی - علیه السلام کرد وحل مشکل را از او خواست. امام فرمود:
باید دو نفر از افراد موثق دست این فرد شرابخوار را بگیرند وبه مجالس مهاجرین وانصار ببرند واز آنان بپرسند که آیا تاکنون آیه تحریم شراب را برای این مرد تلاوت کرده اند یا نه. اگر آنان شهادت دادند که آیه تحریم شراب را بر این مرد تلاوت کرده اند باید حدالهی را براو جاری کرد واگر نه، باید او را توبه داد که در آینده لب به شراب نزند وسپس رها ساخت.
خلیفه از دستور امام - علیه السلام پیروی کرد وسرانجام آن مرد آزاد شد. (11)
درست است که امام - علیه السلام در دوران خلافت خلفا سکوت کرد ومسئولیتی نپذیرفت، ولی هیچ گاه در باره اسلام ودفاع از حریم دین شانه خالی نکرد.
پی نوشتها:
1 - نهج البلاغه عبده، نامه 62.
2 - کفایة الطالب، ط نجف، ص 190.
3 - همان، ص 104.
4 - مرحوم میر حامد حسین هندی یکی از مجلدات عبقات الانوار را به گرد آوری اسناد این حدیث اختصاص داده است.
5 - کنز العمال، ج 6، ص 392.
6 - ذخائر العقبی، نگارش محب طبری، ص 84; کنز العمال، ج 2، ص 393; وسائل الشیعه، ج 19، ص 175.
7 - کنزالعمال، ج 2، ص 393; وسائل الشیعه، ج 19، ص 175، باب چهارم از ابواب موجبات ضمان.
8 - کافی، ج 7، ص 352، حدیث 6و7.
19 - صواعق محرقه، ص 75; مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 488.
10 - مرحوم مجلسی در بحار الانوار بخشی از این داوریها را آورده است. به بحار الانوار، ج 4، صص 240 - 219(چاپ جدید) مراجعه فرمایید.
11 - کافی، ج 2، حدیث 16; ارشاد مفید، ص 106; مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 489.