خردگرایی دینی; نگاهی نو به دیدگاه معتزله

دیدگاه های گوناگون در باب «نسبت میان عقل و وحی » را به یک اعتبار می توان به سه دسته کلی «خردگرایی افراطی » و «خردگرایی معتدل » تقسیم کرد

چکیده

دیدگاه های گوناگون در باب «نسبت میان عقل و وحی » را به یک اعتبار می توان به سه دسته کلی «خردگرایی افراطی » و «خردگرایی معتدل » تقسیم کرد . بسیاری از تاریخ نویسان مسلمان و خاورشناسان، معتزله را به عنوان الگوی خردگرایی افراطی در جهان اسلام به حساب آورده اند . در این مقاله، ضمن بیان برخی از عوامل مؤثر در خردگرایی معتزله، به بررسی این دیدگاه پرداخته و نشان داده شده است که هر چند افراطکاری هایی در میان برخی از معتزلیان به چشم می خورد، اما در حقیقت، آنان را نمی توان خردگرای افراطی - به معنای مصطلح - به حساب آورد; زیرا معتزله بر خلاف بسیاری از خردگرایان افراطی در غرب و جهان اسلام پذیرش آموزه های خردگریز و فوق عقلی را شرط خردمندی و خردورزی می دانستند . در این میان، هر چند «افراط در عقل گرایی و تاویل متون دینی » از ناحیه برخی از معتزلیان، به عنوان یکی از عوامل انحطاط معتزله مطرح است، تاثیر مسائلی همانند «انتقاد از صحابه » و «عوام پسندی اندیشه های مخالف » را نیز در این زمینه، نباید از نظر دور داشت .

مقدمه

تاریخ نویسان مسلمان و خاورشناسان غیرمسلمان، هنگام گفت وگو درباره جریان عقل گرایی در دنیای اسلام، غالبا خردگرایی افراطی را در میان پیروان مکتب اعتزال جست وجو کرده، معتزلیان را نمونه تمام عیار عقل گرایان افراطی دین باور تلقی می کنند (1); یعنی کسانی که درصدد بودند «حوزه عقل را تا جایی گسترش دهند که همواره در حریم وحی و ایمان شناخته شده است .» (2)

بررسی روش تفکر اعتزال و داوری درباره آن، به دلیل انقراض این مکتب و نابودی بسیاری از آثار و نوشته های سردمداران آن کار چندان ساده ای نیست . در عین حال، مسائلی همچون چگونگی پیدایش این مکتب، جایگاه عقل از دیدگاه معتزلیان و عوامل انحطاط این فرقه، در خور تامل است; چرا که بی تردید، معتزله، یکی از درس آموزترین و عبرت انگیزترین جریان های اعتقادی در جهان اسلام است که روزگاری در کمال اقتدار و عزت، بخش وسیعی از فضای فکری و فرهنگی جهان اسلام را به خود اختصاص داده بود و امروزه اگرچه این مکتب عقیدتی از رونق افتاده و از این ناحیه خسارت جبران ناپذیری بر جامعه اهل سنت وارد شده است، (3) اما آثار فراوانی از خود بر جای نهاده، به گونه ای که روشنفکران معاصر اهل سنت زبان به تحسین آن می گشایند (4) و عملا در ریشه ای ترین مسائل کلامی از روش معتزله پیروی می کنند . (5)

باید اعتراف کرد که خدمات معتزلیان به حیات تعقلی جامعه اسلامی کم نبوده است . اینان به پشتوانه عظیم معارف اسلامی و با تکیه بر عقل و اندیشه خداداد، در یکی از حساس ترین مراحل تاریخ اسلام، توانستند در تقویت معارف دینی و دفاع از تعالیم اسلامی نقش بسزایی ایفا نمایند .

عوامل مؤثر در عقل گرایی معتزله

هر چند برخی از نویسندگان معتزلی، خلفای چهارگانه را در طبقه اول معتزله و امام حسن و امام حسین علیه السلام را در طبقه دوم آن جای می دهند، (6) اما عموما واصل بن عطا (80- 131 ه . ق) را مؤسس این مکتب به شمار می آورند . وی که شاگرد حسن بصری (21- 110 ه . ق) بود، در این مساله معروف، که «آیا گناه کبیره موجب کفر می گردد و یا ضرری به ایمان نمی زند» ، با استاد خود و همچنین دیدگاه های رایج در آن زمان مخالفت کرد و نظریه «منزلة بین المنزلتین » را مطرح نمود . بر اساس این نظریه، مسلمانانی که به گناه کبیره آلوده می گردند، نه مؤمنند و نه کافر، بلکه در جایگاهی بین ایمان و کفر قرار دارند . (7)

این نظریه بعدها جزو اصول پنج گانه معتزله گردید . اما آنچه از آغاز، ویژگی بارز آنان به شمار می رفت، جایگاه رفیعی بود که برای عقل در شریعت قایل بودند، به گونه ای که مخالفان معتزله همواره آنان را پیروان شریعت عقل می خوانند .

درباره منشا عقل گرایی معتزله، سخنان فراوانی گفته شده است . در این جا به برخی از این عوامل اشاره می شود:

1 . ادیان و آیین های غیراسلامی

یکی از عوامل پیدایش اندیشه اعتزالی، تاثیرپذیری از ادیان و آیین های غیراسلامی دانسته شده است; به این بیان که هنگام پیدایش معتزله، جامعه اسلامی ادیان و مذاهب بسیاری را در گوشه و کنار خود جای داده بود، به گونه ای که در شام و مصر، مسیحیت و یهودیت و در عراق و فارس، فرقه های گوناگون مجوسیت حضور چشمگیری داشتند . به دلیل اختلاط مسلمان و غیرمسلمان، وقوع مناظرات و مباحثات عقیدتی، امری اجتناب ناپذیر بود . در این میان، معتزله به لحاظ روش کلامی و عقلی خود، در صف اول مبارزه قرار داشتند و به شبهات مخالفان پاسخ می گفتند . روشن است که گاه خود آنان نیز به جای اثرگذاری بر اندیشه های مخالف از آن ها تاثیرپذیرفتند و به برخی از عقاید غیراسلامی گرایش پیدا نمودند . (8)

برای نمونه، مساله «مخلوق بودن قرآن و - به طور کلی - کلام الهی » ، که یکی از مهم ترین و جنجالی ترین موارد اختلاف میان معتزله و اهل حدیث به شمار می رود، از تراوشات فکری یهودیان است . (9)

همچنین پذیرش آزادی و اختیار کامل انسان نسبت به اعمال خویش و نفی قضا و قدر الهی، که معتزله آن را از معبد جهنی (متوفای 80 ه . ق) به ارث برده اند، ریشه در اندیشه های مسیحی دارد; (10) چرا که معبد این عقیده را از یکی از نصرانیان به نام ابویونس اسواری دریافت داشته است . (11)

به عقیده برخی از خاورشناسان، نه تنها موارد خاصی همچون مساله قدر، بلکه بنیاد خردگرایی اعتزالی بر لاهوت مسیحی استوار است .

«معتزله اعتقاد به بزرگداشت عقل بشر را از ثابت بن قره فراگرفتند و معتقد شدند که انسان به نیروی عقل خود قادر به ناخت خداوند است . به همین منظور است که او را عاقل آفریده اند . نیز آدمی به نیروی عقل خود، می تواند میان نیک و بد کارها فرق نهد . نیز در اثبات صحت دین اسلام، روش او را - در اقامه برهان عقلی به جای دلایل نقلی برای اثبات صحت دین مسیح - به کار بردند و همین امر منجر به وضع این قاعده معروفشان شد که «الفکر قبل ورود السمع » . بدین طریق، معتزله تحت تاثیر لاهوت مسیحی، رشد یافتند و خود را به ادله عقلی مسلح ساختند .» (12)

برخی از نویسندگان پا را فراتر نهاده، حتی علت نام گذاری این گروه به «معتزله » را وجود مشابهت بین عقاید آنان و فرقه ای از یهود به نام «فروشیم » (فریسیان)، که همچون واژه «معتزله » به معنای کناره گیران است، (13) دانسته اند . (14)

نقد و بررسی:

الف . ارتباط معتزله با پیروان ادیان و مذاهب دیگر و آگاهی آنان از محتوای کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان قابل انکار نیست; چنان که نظام معتزلی (متوفای 231 ه . ق) را حافظ قرآن، تورات، انجیل، زبور و آشنا به تفاسیر آن ها به شمار آورده اند . (15)

رساله جاحظ (متوفای 255 ه . ق) در رد نصارا (16) نیز از تسلط وی بر عهدین حکایت دارد . اما مراجعه معتزله به کتب غیراسلامی نه برای بهره گیری از آن ها در تفسیر معارف اسلامی، بلکه به انگیزه نقد آن ها و پاسخ گویی به شبهات صورت گرفته است .

ب . وجود شباهت بین اندیشه های دو مکتب فکری دلیل بر اقتباس یکی از دیگری نیست . تاریخ اندیشه های بشری سرشار از هماهنگی ها و همنوایی هایی است که بدون اثرپذیری از یکدیگر پدید آمده اند .

ج . در تاریخ اندیشه های کلامی، یکی از شیوه های رایج برای نقد آراء مخالفان، متهم ساختن آنان به پیروی از ادیان و مذاهب دیگر بوده است . در این زمینه، گاه شخصیت هایی را واسطه انتقال معارف غیراسلامی می شمارند که وجود تاریخی آن ها مورد تردید است . متاسفانه برخی از خاورشناسان نیز با تکیه بر این پایه های سست و لرزان، تلاش می کنند تا ریشه تمامی معارف اسلامی را، از تعالیم عرفانی گرفته تا اصول اعتقادات و فروع عملی دین، در آیین های مسیحیت و یهودیت بیابند . به هر حال، نمی توان چنین نسبت هایی را مبنای داوری منصفانه و علمی قرار داد . در مساله مخلوق و حادث بودن قرآن نیز هر چند معتزله به اثرپذیری از یهودیان متهم گشته اند، اما خود آنان یکی از دلایل طرح این اندیشه را جلوگیری از سوء استفاده های مسیحیان دانسته اند; زیرا آن جا که خود قرآن حضرت عیسی علیه السلام را «کلمة الله » خوانده است، به گمان آنان با قدیم دانستن کلام الهی، ناخواسته بر ادعای مسیحیان در مورد قدیم انگاشتن حضرت مسیح علیه السلام مهر تایید زده می شود . (17)

د . مساله قضا و قدر الهی و رابطه آن با اختیار انسان، سابقه ای به قدمت اندیشه بشری دارد . در تاریخ اسلام نیز تاکید قرآن کریم بر قضا و قدر الهی از همان آغاز، پرسش هایی را درباره آزادی و اختیار انسان پیش روی خردمندان می نهاد و اولیای دین با بیانات گوناگون به پاسخ گویی می پرداختند; چنان که امیرالمؤمنین، علی علیه السلام، در رد قضا و قدر جبری می فرمایند: «لو کان کذلک لبطل الثواب و العقاب » ; (18) اگر چنین بود، ثواب و عقاب بی معنا می نمود .

عجیب این است که برخی از خاورشناسان همین نکته (منافات قضا و قدر جبری با ثواب و عقاب الهی) را، که سال ها پیش از پیدایش معتزله در کلام حضرت علی علیه السلام آمده است، یکی از اندیشه های مسیحی مؤثر بر تفکر اعتزالی دانسته، می گویند: «در حالی که اهل سنت . . . معتقد بودند که مقصود از «قدر» در قرآن کریم، همان «قضا» و تقدیر از پیش تعیین شده الهی است، برخی از متکلمان نخستین، تحت تاثیر غیرمستقیم الهیات مسیحی در شرق، به تدریج، به پژوهش و تامل در این باره پرداختند و کوشیدند این مساله را به معنایی تفسیر کنند که با آزادی و اختیار انسان در افعالش سازگاری داشته باشدتابتوان (از این طریق) وجود ثواب وعتاب رادرآخرت کاملاتوجیه کرد .» (19)

بر خلاف تصور این نویسنده، بیش تر مسلمانان صدر اسلام قضا و قدر قرآنی را برابر با جبر نمی دانستند و از آزادی و اختیار انسان جانب داری می نمودند; چنان که خلیفه دوم در واکنش به سخنان سارقی که دزدی خود را ناشی از قضای الهی می پنداشت، فرمان داد افزون بر قطع دست، وی را با تازیانه تادیب کنند; زیرا با این سخن، بر خداوند دروغ بسته است . (20)

ه . با توجه به تاکید فراوان آیات و روایات بر تفکر و تعقل، این ادعا که «معتزله اعتقاد به بزرگداشت عقل را از ثابت بن قره فرا گرفتند» ، بسیار سست و واهی می نماید، به ویژه آن که این شخص، که در سال 221 هجری به دنیا آمده است، چگونه می تواند بر عقل گرایی اعتزالی که بیش از یک قرن پیش از تولد وی آغاز شده، مؤثر باشد؟ (21) گواه این که معتزله از آغاز، معرفت عقلانی را ارج می نهاده اند، بحث های معرفت شناسانه ای است که بین واصل بن عطا (80- 131 ه . ق) - مؤسس مکتب اعتزال - و پیروان برخی از مکاتب هندی صورت پذیرفته است . در این گفت وگوها، واصل دیدگاه حس گرایانه فرقه «سمینه » را انکار کرده، بر این نکته تاکید می ورزد که برخی از آگاهی های ما همچون شناخت خداوند، از راه عقل به دست می آید . (22)

و . هر چند ظاهر سخنان برخی از مورخان نشانگر وجود شباهت هایی بین عقاید معتزله و افکار فرقه فریسیان است، (23) اما تحقیقات بیش تر ثابت می کند که خط مشی فکری معتزلیان به فرقه مقابل «فریسیان » - یعنی «صدوقیان » - نزدیک تر است . در واقع، اگر معتزله ریشه یهودی داشت، سزاوارتر آن بود که مخالفان معتزله به این نام (فریسیان) نامیده شوند . اینک شواهدی بر این ادعا:

یکی از ویژگی های اندیشه معتزلی تلاش برای هماهنگ سازی دین و فلسفه است . در بین مکاتب یهودی، فرقه ای که در این نکته با معتزله هم رای است، «صدوقیان » می باشد، اما «فریسیان » به شدت ظاهرگرا بوده و بر وفاداری به تورات، بدون هرگونه تفسیر و تاویلی، تاکید می ورزیده اند .

«صدوقیان . . . مابین اصول افکار منطقی و حکیمانه پدران و آبای قدیم خود - که در متون کتاب مقدس مسطور و محفوظ است - با تعالیم و افکار یونانیان ارتباط و تلفیقی به وجود آوردند . . . اما . . . فریسیان . . . می گفتند: قبل از آن که دنیا به آخر برسد . . . وظیفه و تکلیف خلایق آن است که به کتاب تورات - یعنی شرع موسی - صمیمانه ثابت و وفادار مانده، صورت و معنای دین را بدون هیچ تفسیر و تاویل محافظت کنند .» (24)

همچنین این صدوقیان بودند که بر خلاف فریسیان، که عمر خود را به گفت و گو درباره مسائلی همچون روا بودن خوردن تخم مرغی که مرغ در روز شنبه گذارده است، سپری کردند، (25) به بحث های عقلی در موضوعات دینی گرایش داشتند و همانند معتزله بر آزادی و اختیار مطلق انسان تاکید می نمودند . (26)

2 . فلسفه یونانی

بی تردید، معتزله به مقتضای آزاداندیشی و خردورزی خود، ورود فلسفه یونان را به جهان اسلام خوشامد گفتند و بلکه خود به پیشواز آن شتافتند; زیرا هنگام بحث و گفت و گو با مخالفان، به این نتیجه رسیدند که برای غلبه بر حریفان، راهی جز مجهزشدن به سلاح آنان نیست . اساسا کدام مکتب فکری را می توان سراغ گرفت که با بی اعتنایی کامل به دستاورد فرهنگی پیشینیان، سیری تکاملی آغاز کرده و قافله اندیشه بشری را اندکی به جلو رانده باشد؟ به هر حال، ضرورت داد و ستد فرهنگی بین مکتب های فکری گوناگون و نیز اثرپذیری معتزله از فرهنگ یونان انکارناپذیر است، اما آنچه معتزله را به سوی فلسفه کشاند «خردگرایی » آنان بود، نه آن که خردگرایی فراورده گرایش ایشان به فلسفه یونان باشد .

ما اینک در پی آن نیستیم که مقدار نفوذ فلسفه یونان در اندیشه اعتزالی را مورد کند و کاو قرار دهیم و موارد و مواضع این اثرپذیری را برشماریم، تنها این نکته قابل ذکر است که متهم ساختن آنان به پیروی کورکورانه از فلسفه یونان و یا همرتبه قلمداد کردن فیلسوفان و پیامبران، (27) دور از انصاف است . شواهد تاریخی نشان می دهد که معتزله گاه با معیار عقل خویش، سخن یک عرب جاهلی را بر نظر ارسطو ترجیح می دادند (28) و گاه انگیزه آنان از مطالعه کتب یونانیان چیزی جز نقد آن ها نبود; چنان که روزی جعفر برمکی، در مجلسی که نظام معتزلی نیز حضور داشت، سخن از ارسطو به میان آورد . نظام گفت: «کتابی در رد او نگاشته ام » . جعفر پرسید: «چگونه چنین چیزی ممکن است، در حالی که تو توانایی خواندن کتاب های او را نداری؟» نظام برای آن که شدت تسلط خود را بر کتاب ارسطو نشان دهد، چنین پاسخ داد: «چگونه برایت بخوانم; از اول به آخر یا از آخر به اول؟» سپس جمله به جمله سخنان ارسطو را خواند و به نقد آن پرداخت . (29)

3 . تعالیم اصیل اسلامی

در میان عوامل گوناگونی که در پیدایش و گسترش خردگرایی معتزله مؤثر بوده اند، مهم ترین عامل تعالیم اصیل اسلامی است . علاوه بر این که قرآن کریم و سنت نبوی به تفکر عقلانی بهای فراوان داده اند، آنچه سنگ بنای اندیشه اعتزالی به شمار می آید، خطبه های حضرت علی علیه السلام درباره عدل و توحید است . تفسیر دقیق «توحید» به گونه ای که حتی صفات زاید بر ذات را برنتابد، پذیرش حسن و قبح ذاتی افعال، دفاع از اختیار و آزادی انسان در کردار خویش و ده ها مساله از این دست، که عقل گرایان معتزلی را از ظاهرگرایان و نص گرایان ممتاز می سازد، ریشه در سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام دارد . پیشوای معتزله، واصل بن عطا، از شاگردان باواسطه آن حضرت است و بزرگان معتزله، خود، به تغذیه فکری از این منبع سرشار علوم الهی اعتراف دارند . ابن ابی الحدید معتزلی در این زمینه می گوید:

«معتزله، که اهل توحید و عدل و صاحبان اندیشه اند و مردمان دیگر، علم [کلام] الهی را از ایشان فراگرفته اند، از شاگردان و یاران علی - علیه السلام - به شمار می آیند; زیرا پیشوای آنان، واصل بن عطا، نزد ابوهاشم، فرزند محمد بن حنفیه، شاگردی کرده است و ابوهاشم نیز شاگرد پدرش بوده و پدرش دست پرورده علی علیه السلام است .» (30)

گفتنی است که معتزله به سبب دوری از معادن حکمت الهی و محرومیت از نور ولایت اهل بیت علیهم السلام چنان که شایسته است از منبع سرشار علوی بهره نبردند . آثار و تبعات این محرومیت را در مسائل فراوانی می توان مشاهده کرد . برای مثال، در مساله جبر و اختیار، به حقیقت امر بین الامرین دست نیافتند و برای رهایی از پیامدهای ناگوار «جبر» به ورطه زیان بار «تفویض » درغلتیدند . آنان با انکار جبر، به گونه شایسته ای از عدل الهی جانب داری نمودند، اما با گرایش به تفویض، دست خداوندراازآفرینش اعمال آدمی کوتاه پنداشتند و قدرت و سلطنت او را محدود ساختند . (31)

با این وجود، نمی توان از خدمات فراوان و قابل تقدیر معتزله به جامعه اسلامی چشم پوشید; زیرا این جنبش زمانی پدید آمد که جامعه نوپای اسلامی بیش از هر زمان دیگری نیازمند دفاع عقلانی بود . ترجمه کتاب های فیلسوفان یونان و هند و ایران از یک سو و راه یابی بسیاری از غیرمسلمانان به دربار خلفای اسلامی و آزادی یهودیان و مسیحیان و مجوسیان در ترویج افکار انحرافی خویش از سوی دیگر، همچنین فتوحات اسلامی و ارتباط تنگاتنگ مسلمانان با فرهنگ های گوناگون و از همه مهم تر، محروم ماندن جامعه اسلامی از علوم اهل بیت علیهم السلام و جلوگیری حاکمان اموی و عباسی از نشر معارف اصیل اسلامی توسط امامان و وارثان راستین پیامبر صلی الله علیه و آله، همگی از نیاز شدید جامعه اسلامی به گروهی همچون معتزله حکایت داشت . و به راستی که تفکر اعتزالی «خوش درخشید، ولی دولت مستعجل بود .»

معتزله; خردگرایان افراطی یا معتدل؟

اصل اساسی مکتب اعتزال، که مورخان و محققان پس از آنان هیچ گاه از نقل آن احساس خستگی نکردند، در این جمله معروف آمده است: «المعارف کلها معقولة بالعقل، واجبة بنظر العقل; و شکر المنعم واجب قبل ورود السمع; والحسن و القبح صفتان ذاتیتان للحسن و القبیح » ; (32) تمامی معارف در حیطه درک عقل قرار دارند و وجوب خود را از عقل می گیرند . از این رو، شکر منعم پیش از آن که فرمانی از شرع وارد شود، واجب است و نیکی و بدی در ذات اشیای نیک و بد ریشه دارد .

نگرش منصفانه به دیدگاه معتزله نسبت به عقل و جایگاه آن در معارف اسلامی، ما را به حقایق ذیل رهنمون می گردد:

1 . تاکید آنان بر عقل، به حوزه اعتقادات منحصر بوده و در زمینه احکام و فروع دین، هر چند عقل را یکی از منابع استنباط به حساب می آوردند، اما چنان نبود که هر امر دور از دسترس عقل را نپذیرفته، به منابع دیگر استنباط (کتاب و سنت و اجماع) بی اعتنا باشند . (33)

برای مثال، شیوه وضو و غسل، تعداد رکعات نماز، اوقات ویژه عبادت و صدها مورد دیگر، که اموری فوق عقلند، بی شک مورد پذیرش معتزلیان بود و آنان همانند سایر مسلمانان، این احکام را در زندگی عملی خویش پیاده می کردند; چنان که ابوهاشم جبائی (177- 321 ه . ق)، یکی از پیشوایان معتزله، پس از آن که گفت وگویی طولانی بر سر مساله «نماز در مکان غصبی » بین او و ابوالحسن کرخی واقع شد، نقش عقل در استنباط احکام فقهی را با این سخن خویش نشان داد: «[با توجه به این که در این مساله، دلیلی از کتاب و سنت نداریم] اگر ادعای اجماع نمایی، سکوت کرده [چون وچرانخواهم نمود] ; در غیراین صورت، بحث عقلی حکم مساله راروشن خواهدساخت .» (34)

آنچه گذشت نشان می دهد این گفته اقبال لاهوری، که «معتزلیان به دین تنها همچون مجموعه ای از معتقدات می نگریستند . . . و دین را تنها دستگاهی از تصورات منطقی می دانستند» (35) ، نمی تواند سخن تام و کاملی باشد .

در امور اعتقادی نیز معتزله همچون دیگر فرقه های مسلمان، بسیاری از باورهای دینی را از راه نقل صحیح و معتبر به دست می آوردند و ناتوانی عقل از راه یابی به قلمرو آن ها را دلیل بر انکار قرار نمی دانند; چنان که قاضی عبدالجبار معتزلی (متوفای 415 ه . ق) درباره چگونگی پرسش و عذاب قبر می گوید: «فان ذلک مما لایهتدی الیه من جهة العقل، و انما الطریق الیه السمع » ; (36)

تنها راه دست یابی به این امور نقل است و عقل راهی به آن ها ندارد .

2 . معتزله با اصالت دادن به عقل، در پی آن نبودند که سایر منابع دینی را از اعتبار و حجیت بیندازند . از نظر آنان، خیمه دین دارای چهار پایه اساسی است: کتاب، سنت، اجماع و عقل . اهمیت عقل در این است که نه تنها خود از منابع دین به شمار می رود، بلکه برای فهم سایر منابع نیز به آن نیازمندیم; یعنی برای دست یابی به معارف دین از آیات و روایات، چاره ای جز به کارگیری نیروی اندیشه نیست . بنابراین، از دیدگاه معتزله، عقل به لحاظ رتبه بر شرع تقدم دارد، نه از حیث شرافت; برای فهم کتاب و سنت، بیش از هر چیز، به عقل نیازمندیم، اما چنان نیست که ارزش و منزلت عقل والاتر از جایگاه قرآن و روایات باشد .

3 . در بسیاری از اموری که گواه عقل گرایی معتزله به شمار آمده است، نشانه ای از افراط به چشم نمی خورد . برای نمونه، معتزله روایاتی را که بر «دیده شدن خداوند در روز قیامت » دلالت دارند، بی اساس می دانند . (37)

انکار این گونه روایات بر ظاهرگرایان و اهل حدیث گران آمده و از این رو، معتزله را به مقدم داشتن عقل بر شرع متهم نمودند . اما انصاف این است که علاوه بر عقل سلیم، خود قرآن کریم بر درستی دیدگاه معتزله در این زمینه گواهی می دهد; آن جا که می فرماید: «لاتدرک الابصاروهویدرک الابصار» .(انعام: 103)

همچنین به عقیده معتزله، انسان ها توان دیدن جنیان را ندارند . (38)

این نکته نیز نمونه ای از عقل گرایی معتزله قلمداد شده است، در حالی که این مطلب - درست یا نادرست - حاصل برداشت آنان از آیه 27 سوره اعراف است .

از همه مهم تر، مساله حسن و قبح عقلی است . به اعتقاد ما، کسانی که معتزله را به دلیل جانب داری از حسن و قبح ذاتی افعال، عقل گرایان افراطی می خوانند، خود، به دام تفریط غلتیده اند; زیرا با انکار این مساله، نه تنها عقل، بلکه شرع نیز اعتبار و نزلت خویش را از دست خواهد داد .

افزون بر این، بسیاری از آراءو دیدگاه هایی که به معتزله نسبت داده شده دور از انصاف بوده، افترایی بیش نیست . برای مثال، برخی ازخاورشناسان برآنند که معتزله دین را تنها برای توده مردم الزامی دانسته، فرهیختگان و خردمندان را بی نیاز از آن می شمردند . (39)

چنین سخنانی حکایت از عمق ستم هایی دارد که بر این گروه رفته است .

علل انحطاط معتزله

در تحلیل دلایل و علل انحطاط و سقوط تفکر اعتزالی، در سخنان فراوانی گفته شده است . به نظر می رسد که عوامل چندی در انقراض این فرقه، که روزگاری در کمال عزت، بخش وسیعی از فضای فکری جامعه اسلامی را به خود اختصاص داده بود، نقش داشته اند که بیش تر آن ها به گونه ای با عقل گرایی معتزله در ارتباط است . در این جا به برخی از این عوامل اشاره می شود .

1 . انتقاد از صحابه

یکی از پیامدهای خردگرایی معتزله رد و انکار روایاتی بود که به هیچ روی تاب توجیه عقلانی نداشتند . برای مثال، احادیثی که بر جسم بودن خداوند مهر تایید می زدند، به همراه راویان آن ها، که گاه از صحابه و تابعان بودند، مورد انتقاد قرار می گرفتند . معتزله در این داوری ها کار را بدان جا رساندند که حتی از برملاکردن تناقضات سخنان خلیفه اول نیز خودداری نمی ورزیدند . (40)

روشن است که این گونه نقادی ها درباره صحابه پیامبر نمی توانست مورد پذیرش اهل سنت قرار گیرد . (41)

2 . افراط در عقل گرایی و تاویل متون دینی

مخالفان معتزله همواره آنان را «پیروان شریعت عقل » می خواندند، (42) هر چند بسیاری از شواهدی که در این باره اقامه می کنند، از اثبات مقصودشان ناتوان است . با وجود این، می توان گفت: به تدریج، برخی از معتزلیان راه افراط در پیش گرفته، از مسیر صحیح عقلانی منحرف شدند . از این رو، نه تنها گزاره های خردستیز، بلکه بسیاری از آموزه های خردگریز را نیز انکار نمودند (43) و یا برای هماهنگ کردن آن ها با عقل، به تاویل هایی دور از ذهن دست زدند . این گونه افراطها بزرگ ترین حربه را برای سرکوبی آنان به دست مخالفان داد . دشمنان تفکر عقل معتزله با دستاویز قرار دادن این سخنان، معتزلیان را مخالف کتاب و سنت معرفی کرده، چهره مخدوشی از آنان در جامعه ترسیم کردند . عامه مردم نیز برای حفظ دین و اعتقادات دینی خویش، اندک اندک از آنان فاصله گرفته، به مخالفان تفکر عقلی گرویدند .

3 . عوام پسندی اندیشه های مخالف

جنبش اعتزال در واقع یک جریان روشن فکری و مربوط به خواص جامعه اهل سنت به شمار می آید . از این رو، معتزلیان نتوانستند نفوذ چندانی در توده مردم داشته باشند . در جامعه ای که افراد آن از رشد عقلی کافی برخوردار نباشند، پذیرش این نکته که «آنچه آن خسرو کند شیرین بود» بسیار آسان تر است از این که زشتی و زیبایی و شیرینی و تلخی کارها را ذاتی آن ها بدانند و خداوند را ملتزم به انجام کارهای نیک بشمارند . (44)

افزون بر این، برخی از دیدگاه های اهل حدیث با عواطف و امیال مردم سازگاری بیش تری داشت . معتزله شفاعت را ویژه صالحان و وسیله ای برای ترفیع درجه آنان می پنداشتند، اما اهل حدیث آن را دربرگیرنده تمامی گناه کاران مسلمان می شمردند . همچنین اهل حدیث جاودانگی در دوزخ را مخصوص کافران می دانستند، در حالی که معتزله مسلمانی را که گناه کبیره انجام دهد و بدون توبه بمیرد نیز در این حکم شریک می شمردند . مقایسه این آراء عامه پسندی دیدگاه های اهل حدیث را نمایان می سازد . (45)

4 . تفتیش عقاید

یکی دیگر از اسباب سقوط معتزله را نادیده گرفتن اصول عقلانی خویش دانسته اند . آنان که بر اراده و اختیار آدمی تاکید داشتند و از آزادی اندیشه حمایت می کردند آن گاه که در جلب حمایت برخی از حاکمان عباسی توفیق یافتند، تعالیم بنیادی خود را نادیده گرفته، (46) با زور و زندان در تحمیل آراء خویش بر مخالفان کوشیدند . (47)

آنان در مساله «مخلوق بودن قرآن » با برپاداشتن دادگاه های تفتیش عقاید و نواختن تازیانه بر دگراندیشان، در واقع، بزرگ ترین ضربه را بر پیکر خویش وارد آوردند . از سوی دیگر، مقاومت سرسختانه احمد بن حنبل در برابر فشارهای معتزلیان از او چهره قهرمانی شکست ناپذیر در عرصه دین و اعتقاد ترسیم نمود و راه را برای رواج افکار وی در جامعه هموار ساخت . بدین سان، معتزله نظامی را که در طول بیش از یک قرن تلاش فکری، پایه گذاری کرده بودند، در خلال چند سال، به دست خود ویران نمودند و از آن پس، هر چند که گاه شخصیت های بزرگی همچون قاضی عبدالجبار، (متوفای 415 ه . ق) در تجدید بنای این مکتب همت گماشتند، اما هیچ گاه آن مجد و عظمت اولیه به دست نیامد .

پیامد زوال تفکر اعتزالی

با انحطاط اندیشه معتزلی، جمود و نص گرایی در دنیای اهل تسنن بیش از پیش فراگیر شد و علاوه بر اهل حدیث و حنابله، گروه هایی همچون «کرامیه » - پیروان محمد بن کرام سجستانی (متوفای 256 ه . ق) - و «ظاهریه » - طرفداران داود بن علی اصفهانی (متوفای 270 ه . ق) - در برابر عقل گرایی معتزله موضع گرفتند و به ترویج ظاهرگرایی پرداختند . (48)

با ظهور اشعری (متوفای 330 ق)، هر چند راه میانه ای ایجاد شد و اندیشه عقلانی اندکی از مجد و عظمت گذشته خویش را باز یافت، اما بسیاری از اندیشمندان معاصر پیوسته در آرزوی تجدید حیات اندیشه معتزلی، که به گمان آنان از بلاد اهل سنت رخت بر بسته و در جوامع شیعی سکنا گزیده است، (49) به سر برده، از زوال این مکتب فکری تاسف می خورند . احمد امین، نویسنده و محقق مشهور مصری، اندوه و تاسف شدید خود را از افول اندیشه معتزلی این گونه ابراز می دارد: «ان من اکبر مصائب المسلمین موت المعتزلة و علی انفسهم جنوا» ; (50) زوال معتزله یکی از بزرگ ترین مصیبت های مسلمانان است و با این کار، خود بر خویش ستم نمودند .

پی نوشت ها:

1- ر . ک . به: م . م . شریف، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمه: زیر نظر نصرالله پور جوادی، تهران، نشر دانشگاهی، 1362، ج 1، ص 315- 316/هانری کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه اسدالله مبشری، چاپ سوم، تهران، امیرکبیر، 1361، ص 169- 170/جان ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، چ نهم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1377، ص 750

2- غلامحسین ابراهیمی دنیانی، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، طرح نو، 1376، ص 75- 76

3- احمد امین مصری در این باره می گوید: «فی رایی ان من اکبر مصائب المسلمین موت المعتزلة » (احمد امین، ضحی الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا، ج 3، ص 207)

4- ر . ک . به: همان، ج 3

5- ر . ک . به: محمدرشیدرضا، تفسیرالمنار، چ دوم، مصر، دارالمنار، 1376 ق . ، ج 9، ص 227 (ذیل تفسیر آیه 156 از سوره اعراف .)

6- ر . ک . به: احمدبن یحیی بن المرتضی، طبقات المعتزله، ص 5- 15

7- محمد بن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ سوم، قم، منشورات الشریف الرضی، 1367 ش . ، ج 1، ص 52

8 الی 10- عواد بن عبدالله المعتق، المعتزلة و اصولهم الخمسة و موقف اهل السنة منها، چاپ سوم، ریاض، مکتبة الرشد، 1417ق . ، ص 35/ص 35/ص 37

11- جعفر سبحانی، الالهیات، چاپ چهارم، قم، المرکز العالمی للدراسات الاسلامیة، 1413 ق . ، ج 3، ص 102 به نقل از: احمد بن علی المقریزی، الخطط المقریزیة، لبنان، دارالعرفان، 1995 م .

12- تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص 117

13- ر . ک . به: الخطط المقریزیة، ج 3، ص 371/انطونیوس نجیب (المشرف علی الترجمه)، معجم اللاهوت الکتابی، چاپ سوم، بیروت، دارالمشرق، 1991 م/ . قاموس کتاب مقدس، ص 651/موسوعة الکتاب المقدس، ص ؟

14- ر . ک . به: احمد امین، فجرالاسلام، چاپ یازدهم، بیروت، دارالکتاب العربی، 1975 م . ص 289/محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیة، قاهره، دارالفکر العربی، بی تا، ص 119 . گفتنی است نویسنده کتاب فجرالاسلام پس از چاپ اول کتاب، از این نظریه عدول کرده است .

15- طبقات المعتزلة، ص 50

16- ر . ک . به: رسائل الجاحظ، ج 3، صص 303- 351

17- تاریخ المذاهب الاسلامیة، ص 149

18- محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، بیروت، دارالتعاریف للمطبوعات، 1411 . ، ج 1، ص 155 (کتاب «التوحید» ، باب الجبر و القدر، حدیث 1)

19- عبدالرحمن بدوی، تاریخ اندیشه های کلامی در اسلام، ترجمه حسین صابری، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1374، ج 1، ص 131- 132

20- طبقات المعتزلة، ص 11; در همین کتاب، از خلیفه اول و سوم، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عمر، ابن عباس و ابی بن کعب نیز سخنانی نقل گردیده که در آن ها، به صراحت از آزادی و اختیار انسان دفاع شده است .

21- تاریخ فلسفه در جهان اسلام، قسمت توضیحات، ص 77

22- طبقات المعتزلة، ص 34

23- ر . ک . به: الخطط المقریزیة، ج 3، ص 371

24- تاریج جامع ادیان، ص 549- 550

25- 26- قاموس کتاب مقدس، ص 653/ص 552

27- المعتزله و اصولهم الخمسة وموقف اهل السنة منها، ص 50

28- جعفر سبحانی، بحوث فی الملل و النحل، چاپ سوم، قم، لجنة ادارة الحوزة العلمیة، 1410 ق . ، ج 3، ص 152

29- طبقات المعتزله، ص 50

30- نهج البلاغه، شرح ابن ابی الحدید، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1404 ق . ، ج 1، ص 17

31- امام رضا علیه السلام در این باره می فرمایند: «ارادوا ان یصفوا الله عزوجل بعدله فاخرجوه من قدرته و سلطانه .» (محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، چاپ سوم، بیروت، دارالحیاء التراث العربی، 1403 ق . ، ج 5، ص 54)

32- الملل و النحل، ج 1، ص 48

33- ر . ک . به: قاضی عبدالجبار الاسدآبادی، شرح الاصول الخمسة، چاپ دوم، قاهره، مکتبة وهبة، 1408 ق . ، ص 88/فلسفة الشریعه، ص 275- 277/فاطمه اسماعیل محمداسماعیل/القرآن و النظر العقلی، امریکا، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، 1993 م . ص 257

34- طبقات المعتزله، ص 94- 95

35- 36- محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمه احمد آرام، تهران، کانون پژوهش های اسلامی، بی تا، مقاله «معرفت و تجربه دینی » ، ص 7- 8

37- شرح الاصول الخمسة، ص 268- 270 و نیز ر . ک . به: ضحی الاسلام، ج 3، ص 86

38- محمدبن عمر زمخشری . الکشاف، چاپ دوم، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407 ق، ج 2، ص 98 (درتفسیرآیه 27سوره اعراف)

39- تاریخ فلسفه اسلامی، ص 169- 170

40- ضحی الاسلام، ج 2، ص 88- 89

41- بحوث فی الملل و النحل، ج 3، ص 402- 403

42- ر . ک . به: الملل و النحل، ج 1، ص 74 . برخی از نص گرایان معاصر پا را فراتر نهاده، به طور کلی، هرگونه عقل گرایی در دین را برابر با روی گردانی از عبادت خدا و سجده در پیشگاه عقل دانسته اند .(ر . ک . به: عبدالحکیم محمود، الاسلام و العقل، چاپ سوم، قاهره، دارالمعارف، بی تا، ص 540) .

43- ر . ک . به: مرتضی مطهری، تعلیم و تربیت در اسلام، چاپ شانزدهم، تهران، صدرا، 1368، ص 312- 313 و بدیع الزمان فروزانفر، شرح مثنوی شریف، چاپ پنجم، تهران، زوار، 1371، ج 3، ص 865

44- برداشت های نادرستی که از تعبیر «وجوب علی الله » شده است، از این تلقی عامیانه حکایت دارد که گویا لازمه پذیرش حسن و قبح ذاتی افعال حکم رانی عقل بر خداوند است .

45- بحوث فی الملل و النحل، ج 3، ص 404

46- گفتنی است که دراین جامغالطه ای صورت گرفته است; زیرامیان اختیار وآزادی تکوینی انسان، با آزادی تشریعی ملازمه ای نیست .

47- فجرالاسلام، ص 301/زهدی جارالله، المعتزلة، چاپ ششم، بیروت، المؤوسسة العربیة للدراسات و النشر، 1410 ق . ، ص 260

48- المعتزلة، ص 261- 262

49- همان، ص 272 . گفتنی است - چنان که گذشت - معتزله خود را وامدار اندیشه علوی می دانند . از این رو، بر خلاف تصور این نویسنده، چنین نیست که شیعه وارث تفکر اعتزالی باشد، بلکه خود مستقیما و پیش تروبیش ترازمعتزله ازاین منبع فکری بهره مند بوده است .

50- ضحی الاسلام، ج 3، ص 207

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر