چکیده:
قرآن کتاب الهی و معجزه جاودانه آخرین پیام آور الهی و عصاره همه کتب آسمانی است; یگانه کتابی که می تواندهمه خواسته های جوامع بشری را درهمه ابعاد وجودی به بهترین شکل برآورده سازد و انسان را به سوی عالیترین مراتب رشد و کمال رهنمون شود و برای نیل به این امور مهم برترین و زیباترین روش های حکیمانه را به کاربرده است. از جمله این روش ها زینت کلام با پرسش ها و پاسخ هایی است که آدمی را بطور غیر مستقیم در جهت برنامه های انسان ساز سوق می دهد. بیش از هزار آیه از آیات قرآنی دارای استفهام است، با توجه به اینکه سؤال کننده، پروردگار حکیم است، غرض او ازاستفهام آگاهی یافتن نسبت به مجهول نیست; بلکه در این استفهامات راز و رمزو حکمتی نهفته است که برای فهم آن بایدبه گوینده، مخاطب، قرینه های لفظی ومعنوی، سیاق کلام، کیفیت و شان نزول آیه و کیفیت قرائت و وقف توجه کرد; درغیر این صورت نمی توان معنی دقیقی از آیات بدست آورد. کلیدواژه ها: اسلوب، استفهام، معانی بلاغی، قرآن کریم، انفعالات درونی
انسان، توبیخ
روش پرسش از مخاطب و پاسخ درونی و وجدان او در تعلیم و تربیت،بسیار مؤثر و خصوصا در مورد افرادجاهل و لجوج بسیار راه گشاست. استفهام در آیات قرآن کریم - در بیش از هزار آیه -به دو صورت حقیقی و غیر حقیقی بکاررفته است; همانطور که توجه داریدمعنای حقیقی استفهام، طلب علم نسبت به مجهول است و استفهام در صورتی حقیقی است که سؤال کننده نسبت به مورد سؤال هیچ گونه آگاهی نداشته باشد.با توجه به اینکه سؤال کننده، پروردگارحکیم علی الاطلاق است، غرض او ازاستفهام، آگاهی یافتن نسبت به مجهول نیست; بلکه به دلیل و اغراض بلاغی خاصی، کلام خویش را به استفهام آراسته است که در هر یک از این استفهامات راز ورمز و حکمتی نهفته است، چنانکه مفسران و دانشمندان علوم بلاغت درباره استفهامات قرآنی نظرات مختلفی داده اند.عده ای قائلند که استفهام حقیقی در قرآن وجود ندارد و همه استفهامات قرآن دارای معنی مجازی اند.
(1) سبکی
(2) معتقد است که گاهی اوقات سؤال کننده عالم است و هدف او ازسؤال، فهماندن مطلب به دیگر افرادی است که نسبت به آن، علم ندارند.ثمانینی
(3) ذکر کرده است که استفهام حقیقی از جانب حق تعالی صورت نمی گیرد ولی جایز است که تقریر، توبیخ و سرزنش کند.
عبدالعلیم فوده
(4) می گوید از مجموع استفهامات قرآنی (1260 مورد) فقطنوزده مورد استفهام حقیقی دیده می شودو در بقیه موارد، استفهام بصورت حقیقی نیست.
برای فهم معانی بلاغی استفهام درآیات قرآنی، عوامل مختلفی را باید درنظر گرفت که بدون توجه به آنها معنای دقیقی از آیات بدست نمی آید. مهم ترین این عوامل عبارتند از: الف) اختلاف در گوینده
«افما نحن بمیتین. الا موتتناالاولی وما نحن بمعذبین.
(5) ابوحیان
(6) معتقد است که اگر آیه ازقول قرینی به قرینش باشد با در نظرگرفتن آیه قبل، معنای استفهام، «توبیخ »است و اگر آیه از قول مؤمنان در بهشت باشد، به معنی تقریر و تحقیق است. ب) اختلاف در مخاطبان
چنانکه در آیه: «الم یعلموا انه من یحادد الله و رسوله فان له نار جهنم »
(7) ودر آیه: «الم یعلم بان الله یری »
(8) زمخشری و سبکی استفهام را به معنی تقریر می دانند. این در صورتی است که مخاطب ما پیامبر یا یکی از مؤمنان باشد; اگر مخاطب، کافر انکار کننده باشد، استفهام به معنی توبیخ است.
یا در آیه: «یا ایهاالذین امنوا لم تقولون ما لا تفعلون »
(9) اگر مقصود آیه، اهل ایمان باشد، عتابی همراه با نرمش است; و اگرمقصود منافقان باشد که فقط با زبان، ایمان را پذیرا شده اند، با تهکم و استهزاء،آنان را به مؤمنان توصیف کرده است، معنای استفهام را می توان توبیخ و انکار وتهکم دانست.
(10) ج) اختلاف حالت مخاطبان
ابوحیان
(11) در آیه: «الم تر الی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذرالموت
(12) » استفهام را به معنی تقریرمی داند، این در حالتی است که مخاطب قبل از نزول آیه، این داستان را می دانسته و اگر این داستان را نمی دانسته است،معنی تنبیه تعجب دارد. د) اختلاف در مقدر
این درصورتی است که در عبارت استفهام، حذفی صورت گرفته باشد،مانند: «و کم اهلکنا قبلهم من قرن هم اشدمنهم بطشا فنقبوا فی البلاد هل من محیص »
(13) نظر ابوحیان
(14) این است که اگر قبل از «هل » فعل «یقولون » را در تقدیربگیریم، استفهام معنی تمنی دارد، و اگرفعل «یقولون » را در تقدیر نگیریم،استفهام به معنی نفی و تقریر است. ه) اختلاف در قرائت
به عنوان مثال در آیه: «اذ قال الحواریون یا عیسی بن مریم هل یستطیع ربک ان ینزل علینا مائدة من السماء
(15) » درصورتی که آیه به صورت فوق قرائت شود، استفهام به معنی تمنی یا مبالغه درتقاضا است.
(16) کسائی آیه را به صورت «هل تستطیع ربک » خوانده است.
(17) که معنی آن می شود: « آیا می توانی از پروردگارت سؤال کنی؟» که در این صورت، استفهام حقیقی است. و) تغییر در مکان وقف
در آیه: «یسئلونک عن الساعة ایان مرساها فیم انت من ذکراها»
(18) اگر وقف بر روی کلمه «مرساها» باشد یعنی «فیم »به جمله بعدش وصل شود، استفهام به معنی نفی است; یعنی «لست من ذکرهافی شی ء». و اگر روی کلمه «فیم » وقف شود به معنی «فیم سؤالهم » است که دراین صورت استفهام به معنی انکار وتوبیخ است; و جمله «انت من ذکراها»جمله مستانفه می باشد که معنی خبری می دهد.
(19) خلاصه کلام این است که مهم ترین عامل در اغراض بلاغی استفهام، همان وجود قرینه های مختلف و سیاق کلام است; لذا ما اغراض استفهام را بخوبی نمی توانیم روشن کنیم مگر اینکه «قائل » و«مقول له » و حالات حاکم بر آنها را بدقت بررسی و قرینه های لفظی و معنوی موجود که در کلام را شناسایی کنیم. نقش این قرینه ها در رساندن و فهم معانی استفهام گاهی پیشتر از خود ادوات استفهام است; به مواردی چند از این قرینه ها اشاره می کنیم:
1- گاهی در جمله استفهامی کلمه ای وجود دارد، که راهنمای ما به سوی معنی استفهام می شود. در آیه: «اهذا الذی یذکرآلهتکم
(20) » معنای «تحقیری » که از اسم اشاره به دست می آید، بیشتر از دلالت همزه بر آن است و در آیه: «کیف تکفرون بالله و کنتم امواتا فاحیاکم
(21) »معنای انکار و تعجب و توبیخ از جمله حالیه «وکنتم امواتا» استنباط می شود.
2- گاهی ذکر جمله و یا عبارتی بعد ازجمله استفهام، معنی جمله استفهامی راروشن می سازد; چنانکه در آیه «قالت یاویلتا االد و انا عجوز و هذا بعلی شیخا؟ان هذا لشی ء عجیب
(22) » جمله «ان هذالشی ء عجیب » معنای تعجب را که به وسیله استفهام در جمله قبل آمده است،واضح می سازد; همینطور در آیه «اجعل الالهة الها واحدا؟ ان هذا لشی ء عجاب
(23) »و در آیه «افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا؟لا یستوون
(24) »
جمله «لا یستوون » نفی مشابهتی را که استفهام به واسطه همزه در بردارد، بیشترمشخص می کند. و در آیه «ایعدکم انکم اذامتم و کنتم ترابا و عظاما انکم مخرجون؟هیهات هیهات لما توعدون
(25) » عبارت «هیهات » معنی استبعادی را که به واسطه استفهام در جمله قبل وجود دارد، روشن می سازد.
3- گاهی عبارت یا جمله ای قبل ازاستفهام و بعد از آن واقع شده است، که روشن کننده معنی استفهام می باشد،چنانکه در آیه «بل عجبوا ان جاءهم منذرمنهم فقال الکافرون هذا شی ء عجیب.ءاذامتنا و کنا ترابا؟ ذلک رجع بعید
(26) » عبارت «هذا شی عجیب » روشن کننده معنی تعجبی است که استفهام بعدش دلالت برآن دارد. و همچنین عبارت «ذلک رجع بعید» معنای استبعادی را که استفهام قبل از آن در بردارد، واضح می کند.
به هر حال اسلوب استفهام در بیان عواطف و حالات و انفعالات درونی انسان، و رساندن معنای بسیار با لفظی اندک و دعوت مخاطب به راه صحیح بالطیف ترین حالت، از سایر اسالیب انشاقویتر می باشد; چنانکه گفته شده:
«ان للکلام قمة علیا فی البلاغة وتکون اسلوب الاستفهام محتلا اعلی مکان فی تلک القمة.
(27) »
در اسلوب استفهام متکلم ارتباطش رابا مخاطب حفظ می کند و هر دو در مقابل این استفهام دارای نقش و مسؤولیتی می باشند و با توجه به اینکه حالات نفسانی و غرایز و انگیزه های انسانی بسیارزیاد است، اسلوبی که بتواند بیانگر این غرایز و حالات درونی باشد و مجال بر آن تنگ نیاید، اسلوب استفهام است. به هرحال جملات استفهامی مزایایی خاص دردلالت بر معانی بلاغی دارند که به مواردی از آن اشاره می شود; به عنوان مثال:
جملاتی که استفهام در آن معنی «تقریر» می دهد از جملات مثبت، بلیغ ترو در رساندن مقصود، گویاتر است;چنانکه در مورد آیه «الیس الله بکاف عبده
(28) » ذکر شده که حد کفایت به میزانی از ظهور و تحقق رسیده است که احدی رایارای رد این مطلب نیست. یا در ارتباط باآیه «فهل انتم منتهون
(29) »
معنای امر توسط «هل » و جمله استفهامیه بعد از آن، از امر صریح، بلیغ تراست. ابوالبقاء در ارتباط با این آیه می گوید که ذکر استفهام به دنبال معایب،در رساندن مقصود، از امر صریح، گویاتراست. در این آیه بعد از ذکر معایب شراب و قمار این جمله استفهامی می آید. آمدن «هل » بر سر جمله اسمیه ای که خبر مفرددارد، لالت بیشتری بر طلب می کند;چنانکه ذکر شده است عبارت «فهل انتم شاکرون » در رساندن طلب شکر، گویاتر ازدو عبارت «فهل انتم تشکرون؟» یا «فهل تشکرون » می باشد; زیرا «همزه » جایزاست بر سر جمله اسمیه و فعلیه بیاید;درحالیکه «هل » اختصاص به «فعل » دارد وآمدنش بر سر جمله اسمیه، طلب راتقویت کرده است. دلالت اسالیب استفهام بر نفی، نسبت به نفی صریح مزیت بیشتری دارد. تمنی به واسطه «هل » نیزنسبت به تمنی صریح، از مزیت بیشتری برخوردار است.
خلاصه اینکه اسلوب استفهام برانگیزنده عواطف و حالات درونی مخاطب است و او را فرا می خواند به اینکه با سؤال کننده در آنچه که او احساس می کند مشارکت جوید و برانگیزنده عواطف و حالات درونی انسان است.توجه به گوینده، مخاطب، قرینه های لفظی و معنوی، سیاق کلام، کیفیت نزول آیه و شان نزول آن، کیفیت قرائت و وقف و غیره برای فهم معانی استفهام در آیات قرآنی بسیار ضروری است. از این روست که علمای تفسیر و بلاغت، در فهم معانی آیات اختلاف بسیار دارند. و همه اینهاخود دلیل محکمی است که فهم کامل قرآن میسر نمی باشد مگر به واسطه «من خوطب به » و ضروری است که قرآن صامت را قرآن ناطق همراهی کند، چنانچه رسول الله صلی الله علیه وآله فرمودند: «فانهما لن یفترقاحتی یردا علی الحوض.» منابع
- اسالیب الاستفهام فی القرآن: فوده السید عبدالعظیم، القاهره، نشر الرسائل الجامعیة، 1372 ه.
- البحر المحیط: اثیر الدین محمدبن یوسف ابوحبان، القاهره، مطبعة السعادة، سنة 1328 ه. جلد 7
- الدمامینی: بدرالدین، تحفة الغریب علی مغنی اللبیب، البهیة المصریة، سنة 1304 ه.، جلد 1
- عروس الافراح من شروح التلخیص: بهاءالدین السبکی، القاهرة، سنة 1342 ه. الطبعة الثانیة
- الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل: محمودبن عمر الزمخشری، اللبنان، دارالکتب العلمیة، 1415 ه. الطبعة الاولی، جلد 1
پی نوشتها:
1) الدمامینی، بدرالدین، تحفة الغریب علی مغنی اللبیب، ج 1، ص 21
2) عروس الافراح من شروح التلخیص، بهاءالدین السبکی، ص 307
3) اسالیب الاستفهام فی القرآن،فوده السیدعبدالعظیم، ص 192
4) همان منبع
5) صافات، 58 و 59
6) البحر المحیط، اثیر الدین محمدبن یوسف ابوحیان، ج 7، ص 362
7) توبه، 63
8) علق، 14
9) صف، 2
10) البحر المحیط ، ج 10، ص 261
11) همان منبع، ج 11، ص 271
12) بقره، 243
13) ق، 36
14) البحر المحیط، پیشین، ج 8، ص 129
15) مائده، 112
16) الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل،محمودبن عمر الزمخشری، البنان، دارالکتب العلمیة، 1415 ه .، الطبیعة الاولی، ج 1، ص 691
17) اتحاف فشلاءالبشر بالقراءات الاربع العشر،احمد الدمیاطی، القاهرة، عبدالحمید، 1359 ه،ص 204
18) نازعات، 42 و 43
19) اسالیب الاستفهام فی القرآن، ص 251
20) انبیاء، 36
21) بقره، 28
22) هود، 72
23) ص، 5
24) سجده، 18
25) مؤمنون، 34 و 5
26) ق، 2و 3
27) اسالیب الاستفهام فی القرآن، ص 293
28) زمر، 36
29) مائده، 91