رساله پایان نامه کارشناسی ارشد
رشته فلسفه و کلام
از مدرسه عالی امام خمینی، 1382 ش/1424 ق، 305 ص، عربی
پایان نامه ای که در این شماره به تلخیص و بیان چکیده ای از نکات مهم آن پرداخته شده، رساله ای مستدل و مستند درباره بررسی تطبیقی آرای کلامی و فلسفی چهار دانشور تاثیرگذار و نظریه پرداز در علوم اسلامی است که پس از ذکر مقدمه ای در بیان امور عامه و دیدگاه قرآن در معاد جسمانی به ذکر نظرات هر یک با استناد به آثار و نگاشته های موجود آنها پرداخته و دلایل موافقین معاد جسمانی را تقویت و مخالفان آن را نقد و رد کرده است. نویسنده پس از بیان بحثی لغوی در مشتقات واژه «عود» و معانی مختلف آن معتقد است که اعتقاد به معاد جسمانی و روحانی در ملل و امتهای جوامع پیشین نیز وجود داشته و آثار به جای مانده از آنها مانند آداب و رسوم مربوط به اموات، کیفیت دفن میت، قراردادن اموال و غذا و نوشیدنی در کنار میت، برپایی مراسم گوناگون در بزرگداشت شخص از دنیا رفته را بر این ادعا شاهد آورده است. به گفته وی مجموعه ادیان کهن مانند برهمنان، بودائیان و زرتشتیان نیز به وجود و وجوب معاد و حساب رسی از اعمال انسان ها معتقد بوده اند، اما از نظر کیفیت باهم اختلاف داشتند.
در ادیان الهی نیز به جز فرقه ای کوچک از یهودیان موسوم به «صدوقیان» که معاد را دنیوی و اجتماعی دانسته اند (شبیه اعتقاد رجعت در میان شیعیان که ضعیفان و ستم دیدگان بار دیگر جهت احقاق حقوق از دست رفته خود به دنیا بازخواهند گشت) به معاد معتقدند، ولی قول غالب در مسیحیت به جز فرقه «فریسیان» که به معاد جسمانی معتقدند، اعتقاد به معاد روحانی دارند. نویسنده پس از بیان اقوال و مستندات هر کدام وجود اختلاف نظر در میان مذاهب آسمانی و غیر آسمانی را کیفیت وقوع معاد و اتفاق نظر آنها در اصل وجود معاد، فطری بودن اعتقاد به معاد دانسته و آمیختگی افکار بشری، اعتقادات دینی الهی در طول قرون پیشین را در وجود این اختلافات موثر دانسته است. نویسنده در فصل دوم به بیان نظر و رای قرآن کریم درباره کیفیت معاد پرداخته و آیات مربوط به معاد را از دو منظر، امکان ذاتی و امکان وقوعی مورد بحث و بررسی قرار داده است. وی آیات مربوط به آغاز خلقت، قدرت مطلقه خداوند متعال، زنده شدن زمین پس از خشک شدن آن، سیر تحولی و تطوری جنین در رحم مادر را دلیل امکان ذاتی معاد و ماجرای زنده شدن عزیر یا اورمیا نبی، زنده شدن دوباره پرندگان توسط حضرت ابراهیم و برخاستن کشته های بنی اسرائیل که در قرآن آمده است را جزو مستندات امکان وقوعی معاد برشمرده است.
معاد جسمانی از نظر ابوحامد غزالی
نویسنده با آوردن کلامی از «حسام آلوسی» و شاهد قراردادن آن، بر آن است که غزالی به علت تحولات روحی و فکری متعدد در طول حیات علمی خود نظرات مختلف و متعددی درباره معاد جسمانی ابراز داشته است، چنان که گاهی متکلمانه سخن رانده و گاهی فیلسوفانه ابراز نظر می کند و در همان حال یک اشعری به تمام معنا بوده و یا بیانی در روش معتزله به زبان می راند و گاهی همانند حشویه فکر کرده و دراواخر عمرش نیز روش صوفیانه و عرفانی را پیشه خود ساخته بود. به گفته نویسنده، غزالی در این زمینه روشی را اتخاذ کرده که پیش از وی کسی از دانشمندان اهل سنت به آن راه نرفته بود، وی نظرات خود را مبتنی بر سه اسلوب: فلسفی، کلامی و ذوقی عرفانی مطرح ساخته و برای اسلوب اخیر به جهت اتقان و وثاقت بیشتر آن اهمیت فراوانی قائل بوده و به تدریج از اسلوبهای دوگانه پیشین فاصله گرفته است. وی به خلاف فلاسفه، عقل را تنها وسیله راهیابی انسان به حقیقت نمی دانست و به کلی آن را در رهیافت به حقیقت رد نمی نمود، بلکه به نحو موجبه جزئیه قبول داشت. از طرفی روش متکلمان را در اصل قراردادن شریعت و نقل و فرع و تابع دانستن عقل و خرد نمی پذیرفت وآنها را در استفاده از اصطلاحات فلاسفه و اراده معانی دیگر ملامت می نمود. غزالی در اواخر عمر به روش عرفا و صوفیه متمایل شده و شیوه آنها در کشف حقیقت از طریق شهود و تهذیب باطن را پسندیده و آنها را راهی مطمئن و قابل اعتماد در دستیابی به حقیقت دانسته است. نویسنده در ادامه نظریه غزالی در علل انتخاب این روش را مطرح و دلایل اتقان بودن این شیوه را نقد و رد کرده است.
غزالی در جلد اول «احیاء علوم الدین» (ج 1، ص 150) وجود حشر و نشر را ممکن و اعتقاد به آن را واجب می داند.وی معتقد است اعاده انسان ها پس از فناء اولیه مقدور خداوند بوده، چنان که ابتدا و انشاء انسان ها در اول خلقت مقدور خداوند می باشد، پس اعاده ثانوی هم در واقع همانند ابتدای خلقت ممکن و میسور است. به گفته وی تعلق نفس به بدن در خلقت ابتدایی تعجب آمیزتر از عود روح به بدن بعد از جدایی آن است. غزالی در اثر مهم دیگرش «تهافت الفلاسفه» ص 78، نظری ابراز داشته که مورد توجه و تامل دانشمندان واقع شده و موافقین و مخالفین در آن باره به بحث و بررسی پرداخته اند، وی می گوید: روح در زمان حشر به بدن دیگری غیر از بدن اول بازمی گردد و اگر گفته شود این همان تناسخ است که توسط شارع مقدس رد شده، می گوییم بلی این تناسخ است، ولی شارع این تناسخ را پذیرفته و سایر موارد را رد نموده است. نویسنده در ادامه، این کلام غزالی را صریح در تناسخ دانسته و جهت ابطال آن انواع تناسخ های ممنوع و قابل قبول را طرح نموده و سپس با بیان ادله ذیل به ابطال تناسخ پرداخته است:
دلیل اول: استلزام داشتن حرکت قهقرایی در قانون تکامل حاکم در عالم امکان توسط تناسخ
دلیل دوم: عدم موازنه بین اموات و موالیه
دلیل سوم: عدم فایده در تکرار (تعلق نفوس در بدن های دیگر پس از مرگ)
دلیل چهارم: باطل بودن اجتماع در نفس و روح در یک بدن
دلیل پنجم: وجود علاقه نفس به بدن و لزوم ارتباط تنگاتنگ به صورت قوه و فعل
معاد جسمانی از نظر خواجه نصیرالدین طوسی
خواجه نصرالدین طوسی اولین شخصیت ممتاز شیعی است که کلام را با فلسفه درهم آمیخته و نظرات و آرای اش آمیخته به استدلالات کلامی و براهین فلسفی است. وی معتقد است، نفس انسان جوهر مجردی است که همیشه باقی است و با فساد بدن، فنا و نابودی به آن راه پیدا نمی کند، از طرفی بدن انسان متشکل از اجزاء اصلی و ثابتی است که همانند نفس فسادی به آن راه نداشته و دچار تبدیل و تحول می شود و اجزاء غیراصلی که با نابودی و مرگ انسان دچار فساد و فنا می شود. وی با این مقدمه می نویسد که در روز حشر انسان ها، آن بخش از اجزاء ثابت و اصلی بدن به همراه نفس انسانی بازگشته و به عالم آخرت مراجعت می کند ولی بخش فسادپذیر بدن را بازگشت و معادی در کار نیست، به این ترتیب وی به معاد جسمانی و روحانی به طور هم زمان معتقد است. خواجه نصیر برای اثبات نظر خود به دو دلیل عقلی (شامل دو وجه: وجوب وفا به وعده الهی توسط خداوند و دلیل حکمت الهی) و دلیل نقلی (آیات و روایات) استناد جسته است. سپس خواجه با استناد به این دلیل که شبهه آکل و ماکول از شبهات کهن و معروف در رد معاد جسمانی است پاسخ داده است. نویسنده در ادامه نظر خواجه را با بیان چهار دلیل و ذکر شواهدی از جمله این که پس از مرگ انسان ها و گذشت سالیان مدید تمام اعضای بدن وی فاسد و نابود می شوند و چیزی از اعضای وی باقی نمی ماند و یا با وجود پیشرفت علم پزشکی جدید، دانشمندان عضوی از اعضای انسان را که ثابت و اصلی است و خاصیت مانایی و ماندگاری دارد شناسایی نکرده و حکم فساد و نابودی را به تمام اعضا و جوارح بشری ساری دانسته اند. نویسنده در پایان اعتقاد خواجه در معاد جسمانی را پسندیده، ولی استدلال وی در این اعاده به اعضا و جوارح اصلی و فناناپذیر را غیرقابل قبول دانسته است.
معاد جسمانی از نظر ابن سینا
ابن سینا به عنوان بزرگترین سخن گو و تبیین کننده حکمت مشایی جایگاه بلند و رفیعی در میان حکما و دانشوران اسلامی دارا است و هنوز هم پس از گذشت یک هزاره از زمان وی، فهم دقیق متون فلسفی او مایه فخر و مباهات دانش آموختگان حکمت و فلسفه است. ابن سینا بر اساس مبانی و مقدمات موجود در حکمت مشایی که در آثار متعدد فلسفی خود بیان داشته، از نظر علمی به معاد روحانی معتقد است و معاد جسمانی را با توجه به شبهات جدی فلسفی مانند امتناع اعاده معدوم و... مطابق موازین و مبانی این حکمت سازگار نمی یابد، ولی با این حال قدرت تدین و تشرع وی، او را وادار به اطاعت و تمکین در مقابل نظر و رای شارع نموده و با اعلام این که «معاد جسمانی اگر چه از لحاظ عقلانی قابل توجیه نیست ولی به علت خبر و تصدیق صادق مصدق مورد قبول است» اوج دیانت و تعهد دینی خود را به نمایش گذارد. نویسنده در ادامه برخی فقرات از بیانات ابن سینا در ماهیت انسان، نفس مجرد انسانی و طلب سعادت را بدون توضیح و نقدی آورده و بیان نظرات تفصیلی ایشان را به فرصت دیگری واگذاشته است. وی در این بخش در صدد نقد و رد سخنان ابن سینا نبوده و دلایل فلسفی در معاد روحانی و عدم معاد جسمانی را مطرح نکرده و تنها به تسلیم ابن سینا در مقابل شریعت و تمکین وی بسنده کرده و با احساس رضایت، بحث را به پایان برده است.
معاد جسمانی از نظر صدرالمتالهین
صدرالدین محمد شیرازی معروف به صدرالمتالهین، معروف ترین و اثرگذارترین فیلسوف و حکیم اسلامی در قرون اخیر است که به گفته نویسنده آرا و نظرات وی را از سه منظر می توان مورد مداقه قرار داد:
1. قواعدی که پیشتر، توسط فلاسفه پیشین مطرح نبوده و برای اولین بار توسط ایشان مطرح شده است.
2. قواعد و اصولی که نزد پیشینیان مسلم شمرده می شد و وی با اقامه ادله جد، و نقض دلایل آنها به فراموشی سپرد.
3. مسائلی که در نزد حکمای پیشین بدون دلیل و برهان مطرح بوده و وی جهت تثبیت آنها ادله و براهین جدید اقامه کرد.
ملاصدرا با طرح ده اصل و قاعده که مستقلاً هر یک را در محل خود اثبات نموده نتیجه می گیرد که این بدن در روز حشر به صورت جسد مبعوث خواهد شد و معاد انسان به صورت جسمانی و روحانی و در همان بدن دنیوی و نه بدن دیگری صورت خواهد گرفت. و حشر هر کدام از انسان ها، نباتات، حیوانات و شیاطین به حسب حال خود خواهد بود. کیفیت تعلق نفس به بدن در روز قیامت و حشر را چنین تشریح می کند که «نفس بعد از مفارقت از بدن عنصری، همیشه خیال بدن دنیوی خود را می نمایدو قوه خیال پس از مرگ در نفس باقی است و همین که خیال بدن خود را نمود، بدنی مطابق بدن دنیوی از نفس صادر می شود و نفس با چنین بدنی که از قدرت خیال بر ایجاد بدن فراهم شده است، در مواد محشور خواهد شد و ثواب یا عقاب او با همین بدن خواهد بود. نویسنده در ادامه اعتراض دو تن از حکما و فلسفه دان های معاصر یعنی سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و جواد پیرمرادی را پیرامون نظریه ملاصدرا ذکر و خود اعتراض آنها را نقد و رد نموده است.
نویسنده در ادامه شبهات مهم مطرح شده در زمینه رد معاد جسمانی شامل شبهه آکل و مأکول، شبهه عدم گنجایش زمین به بدن های غیرمتناهی، خلقت بهشت و جهنم و جسمانی بودن آنها، ملازمت معاد جسمانی با تناسخ، تلازم معاد جسمانی با عبث بودن «حیات دنیوی، مرگ و سپس حیات دیگر» را ذکر و پاسخ های صدرالمتألهین و دیگر حکما و متکلمان را در رد و نقض آنها ذکر کرده است.