دانشگاه فردوسی مشهد
همه می دانیم که ایرانیان صاحب حکومت باستانی و تمدنی اصیل بوده و با علوم و معارف آشنایی کامل داشته اند. آنها بهره مند از دانش و ادبیاتی بوده اند همسطح با حکومت و بزرگی فرمانروایی شان; که از آشوریان و بابلیان ریاضیات و طبیعیات را به ارث بردند، کتابهایی در زمینه ستاره شناسی و هندسه، جغرافیا، طب، تاریخ، اساطیر و قصه و دیگر شاخه های علوم داشتند، علاوه بر آن که بسیاری از علوم سرزمین هند و یونان را به فارسی ترجمه کرده بودند.
ابن العبری مورخ می گوید: «اما ایرانیان که اهل شرف و بزرگی و عزت هستند و معتدل ترین مردمان در زندگی و بهترین آنها از حیث اقلیم می باشند. دارای امرائی هستند که در سیاستمداری و دفع ظالم و حمایت از مظلوم بهترین سیاستمداران هستند و دارای همبستگی و نظم می باشند. از ویژگیهای این قوم عنایت وافرشان به طب و ستاره شناسی است. و دارای رصدخانه های قدیمی می باشند».
ایرانیان قوی ترین ارتباط را، با عربها داشتند. روزگاری طولانی با هم در تبادل و تجارت بودند در عین وقوع جنگهایی، روابط سیاسی هم بین آنها برقرار بود که به همین جهت ایرانیان در عربها هم تاثیر گذاشتند و هم از آنان متاثر گشتند. روابط بین ایرانیان و عرب به دوران باستانی تاریخ یعنی عصر اساطیر برمی گردد. عربها قدیمی ترین ملتهایی بودند که با ایرانیان ارتباط داشتند و اولین کسی که از آنان سخن گفت فردوسی بود در اثر به یاد ماندنی اش شاهنامه. و آخرین کسانی که در پایان این حماسه بزرگ بچشم می آیند، عربها هستند. اگر اساطیر و حماسه ها را رها کنیم و به تاریخ حقیقی روی آوریم می بینیم که ارتباط بین دو ملت از زمان حکومت اشکانیان وجود داشته اما در روزگار ساسانیان فزونی یافته است. بدین معنای که هر دو ملت قبل از اسلام نسبت به یکدیگر دارای شناخت کامل و ارتباط قوی بودند.
زبان فارسی که عربها از ابتدای کارشان با آن آشنایی داشتند، مدت چهار قرن در عصر ساسانیان، زبان علم و تمدن بوده است که شامل امپراتوری وسیعی از عراق تا مرزهای «سغد» خوارزم می شد.
پادشاهان این حکومت به علاقه مندی به علم و معرفت و تشویق به ترجمه و تالیف مشهور بودند، به طوری که زبان فارسی در روزگار آنها دربردارنده فنون مختلفی از آداب سیاسی و حکومتی و ادبیات تعلیمی و اخلاقی و نامه نگاری و عهدنامه ها و خطبه ها و حکمتها و تاریخ و سیره و شرح حال نویسی و دیگر فنون معروف بوده است. روایت شده که اردشیربن بابک مؤسس دولت ساسانی گروهی را برای جمع آوری کتاب به هند و روم و چین فرستاد. این وضع در عصر پسرش شاپور هم ادامه یافت. شهر جندی شاپور که در قرن سوم میلادی آن را تاسیس نمود تاثیر زیادی در تمدن ایرانیان داشت که یکی از مراکز مهم فرهنگی به حساب می آمده، مخصوصا بعد از پیروزی این پادشاه ایرانی بر امپراتوری روم، جایگاه بسیاری از اسرای روم گردید. این اسیران از فرهنگ بالایی بهره مند بودند و در بین آنها مهندس، پزشک، جغرافیدان و ... وجود داشت.
وقتی انوشیروان به تخت نشست فعالیت فرهنگی این مراکز از سر گرفته شد و دانشمندانی منسوب به فرقه های مختلف و سرزمینهایی همچون فارس و شام و ... بودند، در آن جا فعالیت می کردند. او آموزشگاه جدیدی برای مباحث فلسفی و طبی تاسیس کرد که بیشتر استادهای آن از مسیحیان نسطوری بودند. روایت شده که انوشیروان علاقه زیادی به مسائل فکری و فرهنگی داشت که منجر شد به ظهور نهضت علمی و ادبی گسترده ای که هدفش ترجمه آثار ارزشمند دیگر ملتها به زبان فارسی بوده است. مثلا کتابهای ادبی معروف هند را به فارسی ترجمه کردند و گروهی را هم برای جمع کتابهایی در طب و دیگر فنون بدان جا فرستاد. در روزگار او که دانشمندان زیادی از یونان به دربار او راه یافتند، بسیاری از کتابهای یونانی در منطق و حکمت هم به فارسی ترجمه شد و انوشیروان هم از این کار بخوبی استقبال کرد و آنها با اقامتشان نزد پادشاه علاوه بر تدریس در دانشکده طبی به ترجمه و تالیف کتابهایی در زمینه فلسفه و علوم پرداختند. این میراث مکتوب به زبان پهلوی در عصر اسلامی ماندگار شد و در عصر عباسی هم بسیاری از آنها به عربی ترجمه گشت.
با این گذشته درخشان و این میراث اصیل و استعداد ممتاز تمدن ساز، ایرانیان وارد جامعه اسلامی شدند و مایه پیشرفت و شکوفایی در جنبه های مختلف گردیدند.
حوزه معنایی کلمه «تمدن »
دانشمندان چه در قدیم و چه امروز در تعریف دقیق «تمدن » اختلاف دارند و تعریفهای زیادی توسط محققان با توجیهات خاص ارائه شده است. عربها وقتی لفظ «تمدن » را به کار می برند مرادشان ضد بدویت است. و اگر منظور از دنیت ساکنان یک منطقه است پس منظور از بدویت هم ساکنان بادیه می باشد ولی فرق آشکاری بین طبیعت زندگی در این دو محیط است و هر یک ویژگی خاصی دارند که مربوط است به روشهای زندگی و اسباب و وسایل و شیوه های حکومتی آن.
ابن خلدون در تعریف تمدن می گوید: «حالات زائد بر ضرورت عمران و آبادانی، یا به معنای دیگر رفاه زندگی است. شکی نیست که تمدن در شهرها و قریه ها ظاهر می شود نه در بادیه.»
و به اعتقاد ابن خلدون حالت دیگری در برابر تمدن وجود دارد که از آن به «حکومت و سیادت » تعبیر می شود. چون به اعتقاد او حکومت لازمه شکوفایی عمران است. این ملاحظه دقیقی است از جانب این مورخ دانشمند که بخوبی ریافت برای رشد و تطور تمدن لزوما باید نظام و حکومتی هم وجود داشته باشد.
چنان که قرآن کریم در بعضی آیات اشاره می کند که تمدنها، حکومت و استقرار یافتن یک نظام را می طلبند و نمی توان نظامی یافت که بتوان حیات را بر آن مبتنی نمود مگر آن که «مدینه »ای وجود داشته باشد، که قرآن از آن به «الحاضرة » یاد می کند. «واسالهم عن القریة التی کانت حاضرة البحر». قرآن لفظ «قریه » را به کار می برد که بر «مدینه » دلالت دارد. «وقال الذین کفروا لولا نزل هذا القران علی رجل من القرینین عظیم.»
عربها لفظ «التمدن » یعنی «اقامت همراه با رفاه در مدینه » را به کار می برند. اما در عصر حاضر که جرجی زیدان کتاب ارزشمند خود را درباره تمدن اسلامی تالیف می کند آن را تاریخ تمدن اسلامی نام می نهد و همین واژه را به کار می برد.
قرار دارد که از کلمه Civis یعنی ساکن شهر گرفته شده است. دیگر کلمات غربی که امروزه به کار می رود از این کلمه مشتق شده اند، مثلا در انگلیسی و فرانسه Civilization که ضد کلمه لاتینی Barbarus به معنی وحشیگری است. Barbarus یعنی غیرمتمدن.
بحث در پیرامون تمدن یک ملت در جنبه های زیر خلاصه می شود:
1- نظام حکومتی و مسائل مربوط به ارزشهای والا، حکومت شایسته، رعایت آزادیهای عمومی و اجرای عدالت، و خلاصه هر آنچه که به حقوق و تضمینهایی که به حکومت و قوانین مربوط است و امنیت و کرامت انسان را محقق می سازد.
2- فعالیت هنری در جنبه های مختلف آن. بدون شک هنر مظهر درخشان تمدن است و عنصری است که مقدار پیشرفت جوامع انسانی به واسطه آن سنجیده می شود.
3- عادات و سنتها و میراث ملی.
4- فعالیت علمی، چه نظری و چه علمی. که هدف، پژوهش در اسرار هستی است و به معنای واضحتر یعنی بحث در آنچه که حیات بشری در زمین را آسان می کند.
ایرانیان نمونه ای بارز در این زمینه هستند. در عصر اسلامی بعد از پیروزی عرب بر ایران، تمامی موانع بین دو سرزمین از بین رفت و ایرانیان دسته دسته به اسلام گرویدند و به یادگیری زبان عربی پرداختند و به آن سخن گفتند و تا آنجا مهارت پیدا کردند که دانشمندان ایرانی تالیفاتشان را به این زبان نوشتند.
حقیقت آن است که فتح اسلامی در ایران و سوریه و مصر و عراق، تمدنهای ارزشمندی را یافت که بعدها همچنان در رشد و شکوفایی بودند. این سرزمینها هم ادبیات خاص خودشان را داشتند و هم کتابهای علمی زیادی در آن جا یافت می شد. از طرف دیگر شرایط هم با ماندگاری ریشه های آن تمدنها (برای گروههای زیادی که از عادت و قوانین و زبانشان بهره مند بودند به شرط پرداخت جزیه کمک کرد) طبیعی بود که روابط بین مسلمانان و مردم سرزمینهای فتح شده بزودی صورت گیرد، چه به سبب همسایگی و چه بخاطر پذیرش اسلام; که این مساله موجب جلب مزایای مادی و معنوی می شد. اما روابط دو جانبه فقط در سایه حکومت عباسیان اول استحکام یافت. چنان که در همین روزگار آزادی افکار نوعی حمایت رسمی برای تشویق این روابط بود. به همین جهت می بینیم که دانشمندان ایران علوم ایرانی و هندی را وارد جهان عرب می کنند.
شکی نیست که ایرانیان فعالترین عناصر اسلامی در بنای میراث جاودان عربی اسلامی هستند و راغب ترین آنها در همکاری با عرب در زمینه های مختلف علمی و ادبی; به طوری که در اثر این همکاری بنای تمدن اسلامی مرتفع گشت و عرب و عجم و حتی نوع بشر به آن افتخار می کند.
تاثیر فرهنگ ایرانی در فرهنگ عربی، که در ایجاد آن بسیاری از دانشمندان ایرانی سهیم بودند، بخوبی آشکار است. مخصوصا در عصر عباسی اول که به عصر زرین اسلامی مشهور است و حکومت عربی در این روزگار به گسترش حکومت و رفاه زندگی می رسد و به سبب پیشرفت مادی تمدن و حیات عقلی و حرکتهای علمی، علوم در این عصر به تدوین و استحکام و استقرار روی می آورند.
مشهور است که حکومت عباسیان صبغه ایرانی دارد و خلفای عباسی بر به کارگیری ایرانیان در کارهای حکومتی شان تکیه می کردند، و این یعنی گسترش فزاینده فرهنگ ایرانی در این عصر نسبت به عصر اموی. ایجاد منصب وزارت و اسناد آن به ایرانیان هم به این امر کمک کرد. پژوهشهای لغوی ثابت می کند که کلمه «وزیر» کلمه ای ایرانی است و وزارت موقعی به وجود آمد که نفوذ زبان فارسی محسوس گشت. مقام وزارت در حقیقت یکی از سازمانهای ایرانی است: در کتاب آداب الوزارة نکته مهمی آمده است و آن این که پادشاهان ایرانی وزیرانشان را به صورت تشریفات انتخاب می کردند و حال آن که دیگر پادشاهان چنین نمی کردند.
از شرایط وزارت یکی این بود که وزیر دانشمند آگاه و نویسنده بلیغ باشد. شگفت نیست که در انتخاب او کفایت علمی و سخنوری رعایت می شد، که «ابوسلمة الخلال » فصیح، عالم به اخبار و اشعار و سیره و جدل بود.
برمکیان در زبان و ادبیات عربی ماهر بودند و در نشر فرهنگ ایرانی با ادب عربی جدیت می کردند و در انواع علوم و ادبیات مشارکت داشتند. و فضل بن سهل را به خاطر این که مرد شمشیر و قلم بود، «ذوالریاستین » می گفتند.
وزیران - که غالبا ایرانی بودند - به طبقه کاتبان در انجام امور حکومتی تکیه می کردند. اینان لزوما دایره معارف و اطلاعاتشان گسترده بود چون به خاطر مسؤولیتشان باید از اوضاع اجتماعی و آداب و رسوم مردم مطلع می بودند. و به همین جهت از زبان و ادبیات و علوم دینی و فلسفه هم آگاهی داشتند.
مستشرق ایتالیایی آلدومیه لی aldomieli در کتاب العلم عند العرب می گوید: «به خاطر علاقه زیاد به دانش و معرفت، بررسی ادبیات قدیم ایرانی، هندی، یونانی و سریانی پدیده ای را که در آغاز حکومت عباسیان نزد بسیاری از دولتمردان شروع شد قوت بخشید. علاوه بر این، این حرکت مستقیما از جانب خلفایی چون منصور، هارون با مامون و نیز معتصم مورد حمایت قرار می گرفت. اینان هر یک سهمی در شکوفایی علوم داشتند که از حیات فرهنگی زنده عصرشان جدا نبود. و ایرانیان در ایجاد این تمدن باشکوه سهم زیادی داشتند.
خلاصه آن که ایران با مرزهای گسترده اش در قدیم، از هنگام ورود اسلام موجب رشد انواع دستاوردهای ادبی و علمی شد که همه آنها به زبان عربی توسط ایرانیان به نگارش درآمد. این گروه اصطلاحا به «مترجمین فارس » معروف بودند که بسیاری از اینها در روزگار دولتهای اموی وعباسی در عرصه فعالیت تدوین میراث عربی شرکت جستند و در عصر عباسی دنیا را با علم و حکمت و شعر و نثر اشباع کردند. تالیفات آنها را علوم دخیله یا علوم اسلامی می نامیم که اسباب رشد و تکامل آن فزونی و شاخه های متعددی یافت.
ایرانیان از همان عصر صحابه به علوم اشتغال داشتند. و دولتهای عرب عادتا در اوایل کارشان دانشمندان عرب را برای آموزش و آگاهی دینی مردم سرزمینهای فتح شده به آنجا می فرستادند. به واسطه همین معلمان، علوم دینی در ایران انتشار یافت و ایرانیان شروع به استفاده از آنها کردند. این اجابت ریشه در انگیزه های دینی و دنیوی داشته است چون علم دین همان گونه که آنها را برای ادای فرایض دینی آماده می ساخت به همان نسبت از نوعی احترام بهره مندشان ساخت. علم اولین وسیله ای بود که ایرانیان آن را برای مشارکت در حکومت اسلامی قبل از بهره گیری از سیاست به کار بستند. چون حکومت اسلامی به علم اهتمام داشت و آن را در هر نقطه ای منتشر می ساخت. ایرانیان که از صاحبان فرهنگ قدیم بودند شایسته مشارکت در این فعالیت فرهنگی ممتاز بودند و توانستند توانایی و قدرتشان را در عهد عباسیان به منصه ظهور برسانند.
اگر بخواهیم به شاخه های ادبیات عرب از قبیل صرف، نحو، فقه، لغت، اشتقاق، معانی، بیان، نقد و ... بپردازیم می بینیم که این علوم و فنون رشد و تکاملشان به دست ایرانیان بوده است، بزرگانی چون سیبویه و عبدالقاهر جرجانی (مؤسس علم بلاغت) و ابوعبیدة معمربن المثنی، ابن فارس، زمخشری، سکاکی، خطیب قزوینی; فیروزآبادی و...
دکتر طه حسین در مقدمه کتاب اثر القران الکریم فی اللغة العربیة تالیف احمدحسن الباقوری می گوید: «عربها بعد از فتح وارد سرزمینهای ایران می شوند و استقرار می یابند تا این که ایرانیان زبان عربی را یاد می گیرند و بر زبان و قلمشان این اسلوب جاری می شود. چه بسیار بودند ایرانیانی که در تدوین علوم زبان عربی شرکت جستند و چه بسیار که از این علوم متاثر شدند به طوری که بعدا از صاحبان آن گشتند. همه ما از جایگاه کتاب سیبویه در بین کتابهای نحوی و همچنین از شدت تاثیر پذیری ایرانیان نسبت به تدوین علوم بلاغی آگاه هستیم، و می بینیم که در الازهر کتابهای ایرانیان در بلاغت تدریس می شود. مثلا در آن جا درس بلاغت منحصر است به کتاب التلخیص خطیب قزوینی که خلاصه کتاب سکاکی است. شرحهای آن نیز مثل متن اصلی، عربی است. الازهر شرحی جز شرحهای تفتازانی - المختصر، مطول و اطول - را نمی شناسند.»
شیخ محمد عبده هم که درصدد تجدیدنظر در درس بلاغت بود باز به اسرار البلاغة و دلائل الاعجاز جرجانی که فارسی بودند، روی آورد و می گوید: «فلسفه یونان که گاهی از یونانی و گاهی از سریانی به عربی ترجمه می شد، باز هم ایرانیان به آن پرداختند و در این زمینه تالیفاتی داشته اند. شگفت آور آن که کتابهای فلسفی از جمله منطق و مابعدالطبیعة از تالیفات ایرانیان در الازهر تدریس می شد.» در ادبیات عبدالحمیدبن یحیی وابن مقفع را می بینیم که بحق از چهره های سرشناس نثر فنی در ادبیات عرب به شمار می آیند. تلاشهای او در ترجمه از پهلوی به عربی فراموش نمی شود اما شهرت او بیشتر در ترجمه کتابی است بنام خدای نامه یا کتاب الملوک از فارسی به عربی (در قرن هفتم میلادی). ابن مقفع هم در ترجمه کتاب کلیله و دمنه مشهور است که باب جدیدی را در ادب عربی گشود. این کتاب از نمونه های نثر قدیم عرب است و در اروپا به عنوان نمونه عالی ادبیات تمثیلی به شمار می آید. از دیگر شخصیتها می توان بشاربن برد، ابونواس، بدیع الزمان همدانی، صاحب بن عباد و ابن عمید را نام برد.
در کتاب تاریخ می توان از طبری صاحب کتاب ارزشمند تاریخ الرسل والملوک نام برد که علاوه بر موضوعات متفرق، دربردارنده مهمترین خبرها از قرون اولیه اسلامی است. همچنین می توان از یعقوبی و بلاذری نام برد. در جغرافیا نیز ایرانیان مطرح بودند و بیشترین مطالبی که در کتابهایشان آمده است حاوی اطلاعات آنهاست درباره موقعیت جغرافیایی سرزمینها، اقتصاد، تولیدات کشاورزی، راهها و اوضاع اجتماعی ساکنانش. در این زمینه می توان از ابوزید بلخی، جیهانی، اصطخری، زکریابن محمد قزوینی صاحب کتاب آثار البلاد و اخبار العباد و تدوین دائرة المعارف مشهورش در عربی نام برد که حاوی اطلاعاتی مهم در شگفتیهای موجودات و بحث در معارف آسمانی و... می باشد.
در تفسیر، طبری و ثعلبی نیشابوری و فخر رازی را می بینیم که در علوم دینی و فلسفی سرآمد بودند و طالبان علم از نقاط مختلف سرزمینهای اسلامی برای فراگیری علم به نزدشان می رفتند و تالیفاتی در زمینه های مختلف علمی مثل فقه، تفسیر، کلام و فلسفه داشته اند.
در حدیث هم بخاری و مسلم (صاحبان صحیحین) و ترمذی و ابوداود سجستانی و نسائی از اصحاب صحاح سته را می بینیم که همگی ایرانی هستند. البته روایت حدیث در ایران مایه افتخار ایرانیان حتی برای پادشاهان بوده است. مثلا خلف بن احمد امیر سجستانی و اسماعیل سامانی امیر بخاری که از سر افتخار حدیث روایت می کردند.
علمای حدیث در ایران به استنباط اصول و قواعدی در این علم دست یافتند که آن را «علوم حدیث » نامیده اند و آن را در مدرسه هایشان تدریس می کردند و در این زمینه کتابهایی هم تدوین نمودند. این مطلب بخاطر انتقال از مرحله روایت به درایت گام مهمی در تاریخ این علم محسوب می شود.
اولین کتابی که در این علم نوشته شد کتاب محمد رامهرمزی و بعد از آن کتاب «معرفة علوم الحدیث » از ابوعبدالله نیشابوری، یکی از بزرگان علم حدیث در اسلام است.
در علم فقه هم ابوحنیفه ایرانی است که رای و قیاس را در فقه داخل کرد و برای آن قواعد و اصولی همچون دیگر علوم وضع نمود.
در ریاضیات و علوم عقلی به ترتیب، خوارزمی و بیرونی (استاد علوم عقلی، اولین کسی که روش تطبیقی در علم را مطرح کرد) می باشند. همچنین می توان از ریاضیدان بزرگ عمر خیام نام برد.
در پزشکی محمدبن زکریای رازی است که در طب عملی شهرت دارد. ابتکار ایشان در ثبت و شرح مشاهدات است که قبل از او سابقه نداشت. و مهمترین ویژگی ایشان کنجکاوی و دقت در عوارض بیماری بوده است. رازی در قرن شانزدهم در اروپا به شهرت رسید و تحقیقات او درباره آبله و حصبه در 1848 در لندن منتشر شد. رازی از احترام منصوربن نوح سامانی برخوردار بود که کتاب «المنصوری » را برای او نوشت و در آن به مباحث نظری و عملی پزشکی پرداخت.
از شاگردان رازی که شایسته است از او هم یاد شود، علی بن عباس مجوسی است که در اهواز به دنیا آمد و ظاهرا پدر و جدش زرتشتی بوده اند. شهرت او در تالیف کتابی است که برای عضدالدوله دیلمی نوشت که نسبت به دو کتاب رازی، الحاوی که مفصل است و المنصوری که بسیار مختصر می باشد - کتابی است متوسط. از کسانی که در طب تالیف داشتند می توان از «علی الطبری » نام برد که در 850 م. به دنیا آمد، او فرزند ستاره شناس ایرانی و مسیحی مذهب، الربان سهل الطبری است. روایت شده که او اولین کسی بود که کتاب مجسطی بطلمیوس را به عربی ترجمه کرد. او تحت حمایت خلفا در بغداد زندگی می کرد تا این که اسلام آورد. شهرت او هم در تالیف کتابی است به نام فردوس الحکمة که در پزشکی کتاب مهمی است. نویسنده در این کتاب از منابع یونانی و هندی بهره جست.
اما ابن سینا که شهرت او به شرق و غرب مساوی رسید، در پزشکی قانون را نوشت و در فلسفه هم سرآمد بود. او به تحصیل علوم و معارف فقط در بخارا پرداخت و سرمایه فلسفی او از این شهر است. ابن خلکان تالیفات ابن سینا را در حدود صد کتاب کوچک و بزرگ می داند.
و بالاخره به امام محمد غزالی می رسیم که زعیم متفکران اسلامی محسوب می شود. تالیفات غزالی تصویر کاملی از اوضاع و احوال علمی و فرهنگی روزگار اوست.
مورخ هندی «خدابخش » در کتاب تمدن اسلامی می گوید: «اکتشافات علمی و عملی و آرای فلسفی در کنار تشویق خلفا، به آزادی اندیشه منجر شد، و آرای فلسفی موجب شد که علمای دینی در مسیر نیازهای زمانشان حرکت کنند. ابن خلکان می گوید، غزالی و فخر رازی اولین کسانی بودند که در مناقشات دینی از منطق استفاده کردند. غزالی از متفکران برجسته در روزگار نظام الملک و تحت حمایت و احترام او بود. علی رغم این که از کتابهای ابن سینا استفاده نمود اما از استاد مشهورتر است. او در کتاب احیاء علوم الدین که باارزش ترین کتاب اوست روش تحقیق دکارتی را به کار بست و اگر این کتاب در زمان دکارت ترجمه می شد، غزالی به اقتباس از او متهم می گشت.
کثرت دانشمندان ایرانی موجب شد که عده ای گمان کنند که علوم عربی همگی به وسیله غیرعرب تدوین شده است هر چند علوم عربی به واسطه ایرانیان بهترین بهره را برد ولی حقیقت آن است که عربها در زمینه علم حالت انفعالی نداشتند و در تکوین و تدوین میراثشان سهم بسزایی داشتند و در تاریخ علم و ادب ارزشهای درخشانی برای آنها وجود دارد که کسی نمی تواند آنها را انکار کند.
محققان همگی اتفاق نظر دارند که تمدن عرب بزرگترین تمدنی است که جهان در طول قرون وسطی به خود دیده است و فضل عرب نه تنها بر اروپا بلکه بر همه انسانها مشهود است. مثلا عربها حکومت بزرگ و گسترده ای تاسیس کردند که دیگر ملتها فاقد چنین امتیازی هستند. عرب هر جا که وارد شد امنیت و استقرار را با خود برد و ارزشهای والای تسامح و برادری و مساوات را منتشر ساخت و جهان اسلام تحت نفوذ عرب به مرکز تمدن بدل شد.
واقعیت آن است که وقتی عربها در قرن هفتم میلادی از شبه جزیره برای ایجاد نهضت بزرگشان در علم قیام کردند، از تمدن ثابتی بی بهره بودند و مساله مهمتری که از آن بهره مند بودند همان علاقه به علم و دانش و قدرت استفاده از تمدنهای متفاوتی بوده که با آنها برخورد می کردند. که توانستند آن را در قالب فرهنگ عربی بریزند و در خود هضم کنند. این چنین بود که آنها از تمدنهای ایران، یونان، هندوچین و ... استفاده نموده و کتابهای آنها را ترجمه کردند و توانستند بنای کامل تمدنی را پی ریزی نمایند که بدون شک عربی-اسلامی است.
این سخنی درست است که، وامگیری ملتها از یکدیگر سنت حیات بشری است و فخر از آن ملتی است که می بخشد ولی برای ملتی که از آن می پذیرد عیبی محسوب نمی شود، چون برای ملت پذیرنده نیز عزت و افتخاری است به سبب فهم و هضم و تحلیل آن. بشر، واحدی است از ابنای خویش و فرهنگ بشری هم کلی است تجزیه ناپذیر که نسل آینده به میراث نسل گذشته می افزاید.
مستشرق ایتالیایی آلدومیه لی می گوید: «شایسته نیست که گمان کنیم عربها مطلب جدیدی به علمی که به آنها رسیده است نیفزوده اند بلکه عکس آن صادق است. اگر گامهایی در این راه برداشته شد و در حجم انبوه کتابهای برجای مانده از آنان، بنگریم درمی یابیم که این گامها کم اهمیت تر از آن نیستند. و صحیح نیست که گفته شود نقش عربها فقط به نقل معارف گذشته محدود بوده است.»
در قرن سوم هجری ایرانیان توانستند دولتهای محلی مستقل از حکومت عباسیان تاسیس کنند، چنان که زبان ملی شان را احیا کنند، و می بینیم که زبان فارسی بار دیگر حیات مجدد می یابد اما این بار در شکل دیگری ظاهر می شود و آن آمیختگی زبان عربی با آن از حیث واژگان، اصطلاحها، نحو، وزن و قافیه است. فارسی اسلامی از آن تاریخ تاکنون کمتر دچار تحول شده است به طوری که امروز می بینیم با قدیمی ترین نوشته ها تفاوت ندارد جز در بعضی از اصطلاحات که چندان ارتباطی با اصول و قواعد زبان ندارند. پس، این زبان که از آن به فارسی جدید یا فارسی اسلامی تعبیر می شود برای فرق بین فارسی قدیم است که به خط پهلوی نوشته می شد. بزودی این زبان در تمامی بلاد اسلامی منتشر گشت و تاثیر زیادی در دو زبان ترکی و اردو گذاشت. به همین جهت مستشرقان به آن به سبب انتشار آن در قاره آسیا «فرانسه شرق » می گویند مثل انتشار زبان فرانسه در اروپا.
شاعران و نویسندگان فارسی زبان اشعار و نوشته های خود را به این زبان سرودند و نوشتند و در کنار این میراث خالص عربی که در ساختار فکری ایرانیان سهیم بود، دستاورد دیگری هم یافت شد که ایرانیان با زبان ملی شان که در قرن سوم هجری تحت حکومت عرب بودند، به وجود آوردند. برای نمونه می توان از شاعر بزرگ ایرانی فردوسی نام برد که شاهنامه را در شصت هزار بیت سرود و به وسیله آن مفاخر ایرانیان را احیا و تاریخ و مجد و عظمت آنها را از قدیمی ترین دوره های تاریخی تا پیروزی عرب بر ایران، وصف کرد. در خلال آن قصه های قهرمانی و عشق را در نظمی شکوهمند که دلالت بر خیالپردازی عمیق شاعر می کند، بیان داشت. همچنین خیام، مردی که قبل از شاعر بودن در حقیقت دانشمند ستاره شناس است، رباعیاتش را برای آرامش و رهایی از رنج اندیشیدن سرود، و او خود نمی داند که همین اشعار او را جاودانه ساخت، چون در آن فلسفه حیات را بیان نمود و بدون تکلف و ریا به بررسی آن پرداخت.
در دوره مغول علی رغم ویرانی، تمدن ایرانی در اوج خود بود چون غیرممکن بود که این میراث ارزشمند هر چند با تمام شدت این حمله، از بین برود. مستشرق روسی «بارتولد» در کتاب تاریخ تمدن اسلامی می گوید: «اگر در تاریخ ایران روزگاری باشد که ملت ایرانی در صف اول تمدن جهانی بود همان روزگار مغول بوده است. هر چند که بسیاری از دانشمندان معتقدند که مغولان در ایران جز تخریب تمدن کاری نکردند.» دلیل صحت این مطلب آن است که چهار شاعر بزرگ ایرانی همچون عطار، مولوی، سعدی و حافظ در این عصر زندگی می کردند و آثارشان در قلمرو رفیع هنر، ماندگار شد. بزرگترین و ارزشمندترین دائرة المعارفهای تاریخی که به خاطر مطالب فراوان و بحث جزئیات و گستردگی تحقیق و نقل سندها ارزش دارند، در این دوره تالیف شده اند.
تجارت بین چین و سرزمینهای مغول به دست تجار مسلمان ایرانی، در قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی) صورت می گیرد و مسلمانان در لشگر چنگیزخان تا قبل از فتح شرق، یافت می شوند. در حقیقت مسلمانان ایرانی بزرگترین نمایندگان تجاری و فرهنگی ترکان مغول بودند. و کلمه «سارت » و «سارتاق » و «سارتاول » که ترکان قبلا از هندیان گرفته بودند و به معنی تاجر می باشند، بعدا اسمی شد که ترکان و مغولان به ایرانیان اطلاق نمودند.
قلاع اسماعیلیه فقط برای طرح توطئه ها و حمله و اقدام توطئه های سیاسی نبود، بلکه مسائل مربوط به تمدن نیز در آن جا تدبیر می شد و در این قلعه (الموت) تعدادی از دانشمندان به خدمات بزرگی در ایران عصر مغول دست زدند. از جمله خواجه نصیرالدین طوسی صاحب تالیفات مهمی در فلسفه و هیات و ریاضی و تاریخ و عقاید است.
خواجه نصیر بعد از ابن سینا بزرگترین کسی است که به علوم عقلی پرداخت. این مرد بزرگ اقدام به نجات میراث اسلامی از دست مغول نمود و به خدمت پادشاهان مغول در ایران و عراق درآمد و از افراد مورد اطمینان آنها گشت. امور وقف مملکت در آن روزگار به دست ایشان بود و توانست به دست آنها مدرسه و آموزشگاههای علمی تاسیس کند و دانشمندان را جمع و با آنان در بنای رصدخانه بزرگ مراغه همکاری نماید و سرانجام الحاق کتابخانه عامر به آن که حاوی چهارصد هزار جلد کتاب بوده است، از اقدامات ایشان است.
منزلت و جایگاهی که تمدن ایرانی در عهد مغول، علی رغم ویرانیها به خود یافت مطلبی است که بارتولد بدان اشاره می کند: «مصر و سوریه از هجوم مغول در قرن هفتم درامان ماندند اما علی رغم اینها ایران، که مغولان آن را ویران کردند مرکز تمدن می گردد و حتی بر مصر تاثیر می گذارد. در همین دوره است که اصطلاحات فارسی در امور اداری مصر به جای اصطلاحات عربی به کار می رود. فاصله بین قرن هفتم و نهم هجری (13 و 15 م.) زمان اصلاح جدی و قوی در مصر است اما متخصصان برآنند که تاثیر فن معماری ایرانی در مصر بیشتر از تاثیر فن معماری مصر در ایران است.»
این دانشمند بزرگ در جای دیگر کتابش از مصر و موضع آن در حفظ میراث ارجمند اسلامی تمجید می کند و می گوید مصر در دوره اسلامی و دوره های قبل بر دیگر ممالک شرقی از جهت کمیت دستاوردهای ادبی برتری داشته است. متخصصان در مصر کتابهای تاریخی و جغرافیایی و اسناد قدیمی از دوره های اولیه اسلامی را که محفوظ مانده اند، می یابند که قابل مقایسه در دیگر ممالک اسلامی نیست ولی از نظر تاثیر در دیگر ملتها، قاهره تاثیرش از بغداد و ایران کمتر است.
وقتی به نثر فارسی برمی گردیم می بینیم در زمینه داروسازی و داروشناسی شاهکارهایی به صورت کتاب مرجع وجود دارند از جمله الابنیه عن حقائق الادویه تالیف ابومنصور موفق بن هروی.
هروی پزشکی بود در هرات در عهد امیر سامانی منصوربن نوح (360-365) که کتاب او قدیمی ترین تالیف در نثر فارسی اسلامی است. در این کتاب هروی داروهای مختلف را با عنایت کافی تشریح می کند و تنها به منابع فارسی وهندی و سریانی تکیه نمی کند بلکه از تجربه های ویژه اش هم مدد می گیرد.
همچنین کتاب زین الاخبار که ابوسعید عبدالحی ابن ضحاک در 440 ه تالیف نمود. این کتاب حاوی مباحثی در زمینه علم یونانی و نظریاتی درباره علم الاجناس و اعیاد مذهبی نزد ملتهای مختلف است. این کتاب علاوه بر این که حاوی اطلاعات متنوع جغرافیایی است، به تاریخ سیاسی طاهریان و صفاریان و سامانیان و غزنویان تا عصر امیر مودودبن مسعود نیز می پردازد. ظاهرا نویسنده شاگرد بیرونی است که چندین بار از او یاد می کند و بیان می کند که اطلاعات زیادی را بطور شفاهی از او کسب کرده است. «بارتولد» بسیار از این کتاب استفاده کرده است و در کتاب ارزشمند ترکستان تا حمله مغول the mongol Invasion Turkestan Downto آن اطلاعات را به کار بسته است.
در عصر سلجوقی کتاب سفرنامه ناصر خسرو از دانشمندان و شاعران و نویسندگان برجسته و یکی از مبلغان و مروجان مذهب اسماعیلیه را می بینیم که توجه خاصی نسبت به مصر دارد و در حقیقت شرح سفرهای او در آنجا است. در مدت هفت سال اقامت در آن سرزمین از سرزمینهای حجاز و آسیای صغیر و مصر دیدن می کند و اطلاعات و مشاهدات خود از اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و جغرافیایی آن دیار را ثبت می کند. اطلاعات او شامل وصف شهرهایی است که دیده است و همچنین مسائل جغرافیایی و بناها و قلعه ها و حتی ثبت سال و ماه احداث بناهای مهم را در برمی گیرد. از مصر و حکومت فاطمیان و از ثروت و امنیت آن در این دوره سخن می گوید.
کتاب دیگر این دوره سیاست نامه خواجه نظام الملک است. وی از چهره های برجسته ایران می باشد. اهمیت این کتاب شناخت جامعه ایرانی و حکومت آسیای صغیر است -حکومتی که از نظر نظام اداری و روشهای سیاسی همانند دولت صفاریان و سامانیان و غزنویان و سلجوقیان می باشد. نظام الملک هنگامی که نظرش را درباره سیاست اداره این حکومت مخصوصا حکومت سلجوقیان آسیای صغیر بیان می کند، به طرح برتری روشهای حکومتی ایران اصرار می کند که باید از آن تبعیت شود. هر چند وی روش حکومتی اسلام در عصر پیامبر و خلفای راشدین را فراموش نمی کند اما برای تایید نظراتش به پادشاهان قدیم ایران که در سیاست و اداره حکومت معروف بوده اند، اشاره می کند.
مزیت دیگر نظام الملک از حیث فرهنگی، تاسیس نظامیه است که از حیث اهمیت اولین مدرسه است به طوری که بعدا دانشگاههای غرب هم تحت تاثیر آن قرار داشته اند. در آن جا غزالی و دیگر دانشمندان ایرانی مشغول به تدریس بوده اند.
در عصر مغول شاهد ظهور بزرگترین دائرة المعارف تاریخی به زبان فارسی هستیم که توسط مورخ ایرانی رشیدالدین فضل الله وزیر سه سلطان مغول (غازان خان، اولجایتو و ابوسعید) نوشته شده است. نام کتاب را جامع التواریخ نهاد که در نوع خود از نظر تاریخ قدیم مغول تا عصر نگارش بی نظیر است. این کتاب به معنای صحیح اولین تاریخ جهانی است و اولین مجموعه منظمی است که به تطور تاریخی هر سرزمین از اقیانوس آرام تا اقیانوس اطلس می پردازد.
وی برای شرح حوادث تاریخی از نقاشی هم استفاده می کند و بیشتر تصویرهای مدرسه مغولی در نسخه های خطی این کتاب وجود دارند. شکی نیست که پیشرفت هنر نقاشی در عصر مغول تا حد زیادی به تلاشهای این مرد بستگی دارد. رشیدالدین فقط مورخ نبود بلکه دانشمند و ادیبی بود که تالیفات متعددی در انواع معارف انسانی داشت. مثلا آثاری در زمینه پزشکی، اقتصاد کشاورزی، دین و ادبیات، که همه اینها دلیل بارزی بر عظمت فکری او است.
اما هنرهای ایران، که در تمام بلاد اسلامی وجود داشت و شهرت جهانی یافت، دلالت دارد بر نبوغ و تعالی فکری هنرمندان ایرانی. ایران در گذر عصر اسلامی مجموعه عظیمی از هنرها از قبیل نقاشی، موزه طبیعی و البسه را در کنار هنر معماری که در مساجد و بناهای اسلامی متجلی است، برایمان به یادگار گذاشت. این بناها از حیث زیباییهای هنری و گچ بریها تزیین یافته بودند اما مساجد بخاطر منع اسلام، از مجسمه ها خالی بوده اند.
هنرمندان ایرانی در نقاشی، مخصوصا زمانی که موضوعات الهامی متنوع ساخته ادبا و شاعران ایرانی مثل شاهنامه و رباعیات خیام و بوستان سعدی و دیوان حافظ رواج یافت، از دیگران سابقه دارترند.
عصر تیمور و جانشینانش از دوره های باشکوه هنر نقاشی در ایران است و پایتخت تیموریان (هرات) مرکز هنرهای زیبا بوده است، و آموزشگاههایی برای خوشنویسی و آموزش هنرمندان و نقاشان و تذهیب کاران و... در این دوره به وجود می آمد. می دانیم که نقاش چیره دست ایرانی، بهزاد، در هرات در اواخر عمر تیموریان در آموزشگاههای هنری عصر خود به آموزش می پرداخته است، و در دوره صفویان در 928 ه به عنوان سرپرست آموزشگاه هنر در تبریز منصوب شده است. عصر صفویان نیز در اصفهان دوره رواج فوق العاده بنای مساجد و بناهای شکوهمند اسلامی است که تا امروز هم نمایانگر عظمت این ملت و تمدن باشکوه آنان می باشد.
اما مساجد ایرانی که از آثار باشکوه هنر ایرانی است، موجب شگفتی غربیان از هنر اسلامی شده و در جمع آوری اطلاعاتی از آن با هم رقابت می کردند و به اظهارنظر در زیبایی آنها در لوحه هایشان که در قرن چهاردهم میلادی ترسیم نمودند، پرداختند. اما در حقیقت برترین چیزی که موزه های جهان عموما و موزه هنر اسلامی در قاهره خصوصا به آن افتخار می کنند، مجموعه باشکوه سجاده های ایرانی است که تا به امروز حافظ زیبایی جادویی هنر شرقی است. این مطالب تصویر گذرایی بوده اند از نقش مهم ایرانیان در بنای تمدن اسلامی که در آن عرب، ترک و دیگر نژادها مثل مسیحیان و یهودیان ساکن در بلاد اسلامی سهیم بوده اند و به منزله کاخ باشکوهی است که در طول روزگار ماندگار است و می تواند دلیل بارزی بر روابط بین ملتها باشد.
مآخذ
1- آدام متز Adammes : الحضارة الاسلامیة فی القرن الرابع الهجری و عصر النهضة فی الاسلام. نقطة الی العربیة، محمد عبدالهادی ابورید. چاپ سوم - 1377 ه - 1957م.
2- دکتر ابراهیم امین الشواربی: العربیة فی ایران. من حولیات کلیة الاداب بجامعة عین شمس. جلد اول، قاهره، 1951.
3- ابن خلدون: المقدمة بتحقیق علی عبدالواحد وافی لجنة البیان العربی، قاهره 1378-1384.
4- ابن خلکان: وفیات الاعیان و انباء ابناءالزمان بتحقیق دکتر احسان عباس، دارالثقاقة، بیرون،1968.
5- ابن العبری: تاریخ مختصر الدول، بیروت، 1958.
6- ابوسعید عبدالحی بن الضحاک کردیزی: زین الاخبار، مقابلة وتصحیح و تعلیق عبدالحی حبیبی، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1347.
7- اثرالعرب والاسلام فی النهضة الاروبیة: تحقیقی است تحت اشراف مرکز تبادل ارزشهای فرهنگی با همکاری یونسکو، ناشر، الهیئة المصریه العامه للتالیف والنشر، قاهره، 1970.
8- استاد احمد حسن الباقوری: اثر التران فی اللغة العربیة، دارالعمارف مصر، قاهره، 1969.
9- دکتر احمد محمد الحوفی: تیارات ثقافیة بین العرب والفرس، دارالنهضة مصر، قاهره، 1968.
10- ادوارد براون: تاریخ ادبیات ایران، جلد اول، ترجمه و تطبیق علی پاشا صالح، چاپ دوم، تهران، 1335.
11- ارسنت کونل: الفن الاسلامی، ترجمه دکتور احمد موسی، دارمادر، بیروت، 1966.
12- الدومیه لی aldomieli : العلم عندالعرب و اثره فی تطور العلم العالمی، ترجمه به عربی، دکتر عبدالحلیم نجار، و دکتر محمد یوسف موسی، دارالعلم، قاهره، 1381.
13- بارتولد Barthold : تاریخ الحضارة الاسلامیة، ترجمه حمزه صالح، چاپ سوم، دارالمعارف مصر،1958.
Turkestan Down to the moungol Inacasion London 1928.
14- برستد «جیمس هنری »: تاریخ الشرق القدیم، ترجمه عربی از دکتر احمد فخری، مکتبة الانجلو المصریه، قاهره، 1955.
15- تراث فارس: تحقیقات مستشرقین است که تحت اشراف: ا. ج. اربری بوده است. و دکتر محمد کفافی و دیگران آن را به عربی ترجمه کردند. قاهره، 1959.
16- حسن تقی زاده: گاهشماری در ایران قدیم، تهران، 1317.
17- خدابخش: الحضارة الاسلامیة، ترجمه و تعلیق دکتر علی حسن خربوطلی، دار احیاء الکتب العربیه، قاهره، 1960.
18- دراسات فی الفن الفارسی: دارالتعلیم والنشر، قاهره، 1971.
19- دیلاسی اورلیری: الفکر العربی و مکانه فی التاریخ، ترجمه دکتر تمام حسان، قاهره، 1961.
20- دنسیمان ستیتفن: تاریخ الحروب الصلیبة، ترجمه دکتر الباز العرینی، بیروت، 1969.
21- دکتر سعید عبدالفتاح عاشور: المدینة الاسلامیة واثرها فی الحضارة الاروبیة، چاپ اول، قاهره،1963.
22- عباس اقبال: تاریخ مفصل ایران، جلد اول (از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری)، تهران،1312.
23- دکتر عبدالمنعم ماجد: تاریخ الحضارة الاسلامیة فی العصور الوسطی، ناشر مکتبة الانجلو المصریة، قاهره، 1963.
24- عمر بهاءالدین الامیری: الاسلام فی المعترک الحضاری، بیروت، 1388.
25- دکتر فؤاد عبدالمعطی الصیاد: مورخ المغول الکبیر، رشیدالدین فضل الله همدان، ناشر دارالکتاب العربی للطباعة والنشر، قاهره، 1387.
26- المغول فی التاریخ، جزء اول، ناشر دارالنهضة العربیة، بیروت، 1970.
27- النوروز و اثره فی الادب العربی، ناشر دانشگاه بیروت، 1972.
28- القلقشندی (ابوالعباس احمد): صبح الاعشی، چاپ دوم، ناشر دارالکتب المصریة، قاهره، 1346.
29- کیرشمن: ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه دکتر محمد معین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1349.
30- مجتبی مینوی: تاریخ و فرهنگ، تهران، 1352.
31- المجتمع العربی: تالیف چند تن از استادان دانشکده بیروت، ناشر دارالنهضة العربیة، 1969.
32- مجلة «تراث الانسانیة »: سلسه مباحثی درباره معرفی و تحلیل آثار ارزشمندی که در تمدن اسلامی اثر گذاشتند، جلد 9، «سیاست نامه خواجه نظام الملک »، به قلم دکتر سعد زغلول عبدالحمید، قاهره، 1971.
33- محمد تقی بهار: سبک شناسی یا تاریخ تطور نثر فارسی، جلد 2، تهران، 1321.
34- دکتر محمد محمدی: ادبیات فارسی در مهمترین دوره ها و بزرگان آن، بیروت، 1967.
35- ناصر خسرو: سفرنامه، چاپخانه کاویانی، 1340.
36- نظام الملک: سیاست نامه، تصحیح و یادداشتهای علامه محمد قزوینی، 1334.
37- وصاف الحضره یا تاریخ وصاف: بمبئی، 1269.
پی نوشت:
1- این مقاله برگرفته از کتابی است به نام جوانب من الصلات الثقافیة بین مصر و ایران، دارالثقافة للطباعة و النشر بالقاهره.