ماهان شبکه ایرانیان

قرآن در ادب پارسی :تجلّی قرآن در شعر و ادب فارسی

اینک که گونه ها و شیوه های اثرگذاری قرآن برشعر و ادب فارسی را بررسیده و باز نموده ایم، به سراغ بزرگان شعر فارسی می رویم وبا گلگشتی در کوچه باغ های شعر و سرود آنان، نمونه هایی از اثر پذیری های آنان را از قرآن کریم به تماشا می نشینیم.

دولت قرآن

اینک که گونه ها و شیوه های اثرگذاری قرآن برشعر و ادب فارسی را بررسیده و باز نموده ایم، به سراغ بزرگان شعر فارسی می رویم وبا گلگشتی در کوچه باغ های شعر و سرود آنان، نمونه هایی از اثر پذیری های آنان را از قرآن کریم به تماشا می نشینیم.

در این بررسی، نخست بیت یا بیتهایی از شاعری را می آوریم و سپس آیه ای را که با آن بیت پیوند دارد. گاه نیز زیر عنوان «بسنجید با» بیت های دیگری از همان شاعر یا شاعری دیگر می آوریم که با همان آیه، هم سمت و سو است.

این بحث و برسی را، با خواجه شعر فارسی، شمس الدین محمد حافظ آغاز می کنیم که قرآن را در سینه داشته و آن را با چهارده روایت از برمی خوانده و تقریباً در همه عمر خویش با آن سروسرّی داشته و بهتر از هرکس لطایف حکمی را با نکات قرآنی جمع کرده است.

حافظ

دام سخت است مگر یار شود لطف خدای

ورنــه آدم نبـرد صـرفـه زشیـطــان رجیـم

دیوان، ص386

یاد آور سخن حضرت یوسف (ع): «اِنَّ النَّفْسَ لاَمّارَة بِالسُّوءِ إِلاّ ما رَحِمَ رَبّی؛ نفس، فراوان ما را به بدی می خواند [و دامهای سخت در راه ما می گسترد] مگر یار شود لطف خدای».(1)

***

حافظا خلد برین خانه مــوروث مــن است

انـدر ایـن مـنـزل ویـرانـه نشیمن چـه کنـم

دیوان، ص364

«خلد برین خانه موروث من است» بنیاد گرفته از آیاتی است که بهشت را میراث نیکان و پاکان دانسته، مانند؟ «تِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیا؛ این است بهشتی که به بندگان پارسای خویش میراث می دهیم»(2)؛ «وَتِلْکَ الْجَنَّةُ الَّتی اُورِثْتُمُوها بِما کُنْتُم تَعْمَلون؛ این است بهشتی که در برابر آنچه کردید، به ارث می برید»(3)؛ «اُولئکَ هُمُ الوارثُون. اَلَّذِینَ یرِثُونَ الفِرْدوسَ هُمْ فِیها خالِدون؛ اینانند [اشاره به مؤمنان] میراث برانی که بهشت را به ارث می برند و در آن جاودانه اند»(4)

***

از نـامـه سیــاه نـتـرسـم کـه روز حـشـر

با فیض فضل او صد از این نامه طی کنم

دیوان، ص367

بنیاد گرفته از آیاتی چون: «لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إنَّ اللّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً…؛ از بخشایش خدا نومید مباشید که خدا همه گناهان را می بخشاید».(5)

***

خونم بخور که هیچ ملک با چنان جمال

از دل نـیـایـدش کـه نـویـسـد گنـاه تـو

دیوان، ص423

بنیاد گرفته از آیه: «وَاِنَّ عَلَیکُمْ لَحافِظینَ. کِراماً کاتِبِین. یعْلَمُونَ ما تَفْعَلون؛ همانا که نویسندگان بزرگوار، شما را می پایند و آنچه را می کنید می دانند».(6)

***

حالی درون پرده بسی فتنه می رود

تا آن زمان که پرده برافتد چها کنند

دیوان، ص 211

«آن زمان که پرده برافتد» ترجمه واری است از این گزاره قرآنی در وصف قیامت، «یوْمَ تُبْلی السَرائِر؛ روزی که پرده ها برافتد».(7)

***

آسمان بار امانت نتوانست کشید

قرعه کـار به نـام من دیوانـه زاند

دیوان، ص198

بنیاد گرفته از آیه معروف امانت: «إِنّا عَرَضْنا الأَمانَةَ عَلَی السَّماواتِ والاَرضِ وَالْجِبالِ فَاَبَینَ اَنْ یحْمِلْنَها وَاَشْفَقْنَ مِنْها وَحَمَلها الإنسانُ اِنَّهُ کانَ ظَلوماً جَهُولاً؛ ما امانت را برآسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم. از پذیرش آن سرتافتند و بیم کردند و انسان آن را برداشت که ستمکار و نادان بود».(8)

***

گرت هواست که معشوق نگسلد پیوند

نـگــاه دار ســر رشـتـه تـا نـگـه دارد

دیوان، ص140

الهامی از آیه: «اَوْفُوا بِعَهْدی اُوفِ بِعَهْدِکُمْ؛ به پیمان من وفادار مانید تا به پیمان شما وفادار مانم».(9)

***

بـه مهلـتـی که سـپـهرت دهــد زراه مــرو

تو را که گفت که این زال ترک دستان گفت

دیوان، ص108

«مهلتی که سپهرت می دهد» کم و بیش همان است که در زبان قرآن املاء، امهال و استدراج خوانده شده و نمونه ای است از مکر خداوند با آنان که از او روی می گردانند و چشم از آیات او فرو می پوشند، این مکر بدین گونه است که خداوند به آنها میدان مهلت می دهد ( املاء و امهال) و همان گونه که آنها به تدریج و آهسته آهسته ( استدراج) برگناهان خویش می افزایند، خداوند نیز به تدریج به شیوه ای که گمانش را نمی برند فرو می گیردشان و از این جاست که این میدان و مهلت دادن سخت به زیان آنهاست: «وَلا یحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیر لأَنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیزْدادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذاب مُهین؛ مبادا کافران بپندارند، اگر به ایشان مهلت و میدان داده ایم به سود آنهاست، به آنان مهلت داده ایم تا برگناهان خویش بیفزایند و آنها راست عذابی خواری بخش»(10)؛ «وَالَّذینَ کَذَّبوا بِآیاتِنا سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُون. واُمْلی لَهُم اِنَّ کَیدِی مَتین؛ آنان را که آیات ما را دروغ شمردند به شیوه ای که در نیابند، آرام آرام فرو می گیریم و به آنان مهلت و میدان می دهیم. همانا که مکر من متین و استوار است».(11)

***

در این مقام مجـازی بجز پیاله مگیر

در این سراچه بازیچه غیر عشق مبار

دیوان، ص276

«سراچه بازیچه» که کنایه ای از دنیاست،برگرفته است از آیه: «اِنّما الْحَیاةُ الدُّنیا لَعِب وَلَهْو؛ همانا که زندگی دنیا بازیچه و بیهوده است».(12)

ضمناً در این بیت تعبیر «مقام مجازی» که آن نیز کنایه از دنیاست برگرفته است از روایت «اِنّما الدُّنیا دارُ مَجاز والآخرةُ دارُ قَرار؛ همانا که دنیا سرای گذر است و آخرت سرای قرار»(13)

***

جهان و هرچه در او هست سهــل و مختصر بدار

زاهــل مـعــرفـت ایـن مـخـتـصـر دریـغ مــدار

دیوان، ص262

مصرع نخست ترجمه واری است از آیه «مَتاعُ الدُّنیا قَلیل؛ کالای دنیا اندک است».(14)

***

مـرو بـه خـانـه اربـاب بی مـروّت دهـر که گنج عافیتت در سرای خویشتن است

دیوان، ص57

مصرع دوّم بنیاد گرفته است برتأویل عرفانی از آیه «وَفی اَنْفُسِکُم اَفَلا تُبْصِرون؛ و در درون شماست، نمی بینید!».(15) که برپایه آن انسان را از سیر آفاق به سیر انفس فراخوانده اند و گمشده او را نه در بیرون که در درون او دانسته اند، از زبان عین القضات همدانی بشنویم: «راه خدای تعالی در زمین نیست، در آسمان نیست. بلکه در بهشت و عرش نیست، طریق اللّه در باطن تو است «و فی انفسکم» این باشد، طالبان خدا، او را در خود جویند، زیرا که او در دل باشد و دل در باطن ایشان باشد».(16)

بیت حافظ را بسنجیم با این بیت ها:

بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست

از خود بطلب هرآنچه خواهی که تـویی

نجم دایه، مرصاد العباد، ص2

من چرا گرد جهـان گردم چـو دوست

سعطار، دیوان، ص68

عارفان را شمع و شاهد نیست از بیـرون خویش

خون انگوری خورده با ده شان هم خون خویش

مولوی، دیوان شمس 3/98

در جهان بیهوده می جستم تو ر

خود تو در جان عراقی بـوده ای

کلیات، ص270

***

سپر سپهر و دور قمر را چه اختیـار

در گردشند برحسب اختیار دوست

دیوان، ص 84

طنز و طعنی انکار آمیز برکسانی که «سپر سپهر و دور قمر» را زمینه ساز رویدادهای این جهان می دانستند، بنیاد گرفته بر پایه و پشتوانه آیاتی چون: «وَالشَمْسَ والقَمَرَ والنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ؛ و [آفرید] خورشید، ماه و ستارگان را که مسخّر فرمان اویندند».(17)

بیت حافظ را بسنجیم با این بیت ها:

از روزگـار نیـک و بـد خـویشـتن مـدان

کز ایزد است نیک و بد از روزگار نیست

مسعود سعد، دیوان 1/106

گـیـتـی و آسـمــان گیـتـی گــرد بــر در تــو زنـنـد بــردا بــرد(18)

هرکسب نقـش بنـد پـرده او است همه هیچند کـرده کـرده تـو است

بـد و نیـک از ستــاره چــون آیـد کـه خـود از نـیک و بد زبـون آیـد

نظامی، هفت پیکر، ص4

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان