گوهر و صدف دین (۹)

انسان چه بخواهد و چه نخواهد، چه بداند و چه نداند، در برابر دشمنی ها و دشمن ها آسیب پذیر است . برای او یک راه بیشتر وجود ندارد: «جهاد و مبارزه »: هم مبارزه درون و هم مبارزه برون .

موجودات آسیب پذیر

انسان چه بخواهد و چه نخواهد، چه بداند و چه نداند، در برابر دشمنی ها و دشمن ها آسیب پذیر است . برای او یک راه بیشتر وجود ندارد: «جهاد و مبارزه »: هم مبارزه درون و هم مبارزه برون .

شاید فکر کنیم که اگر در مقابل موجودات آسیب پذیر، دشمن یا دشمنانی نبودند، بهتر بود . ولی چنین فکری ساده انگاری و ناشی از عدم شناخت صحیح نظام آفرینش است . تضادها و تزاحم ها در عالم طبیعت، حتمی است . چون و چرا و جهاد و مبارزه، به خاطر این است که از تضادها و تزاحم ها در راه تکامل خویش بهره گیریم .

راه برخورد با تضاد حاکم بر جهان

ما نباید از تضاد و تزاحمی که بر این جهان خاکی حاکم است، غفلت کنیم . بسیاری از چون و چراها ناشی از غفلت است . اگر ما از قانون تضاد و تزاحم موجودات عالم طبیعت، غافل نباشیم، می توانیم ضررها و زیانها را به حداقل برسانیم . بلکه اگر واقعا هشیارانه و آگاهانه و عالمانه حرکت کنیم، بسیاری از خطرات، به صفر می رسند . هر چند نخواهیم توانست عرصه را بر برخی یا بسیاری تنگ کنیم . ما نمی توانیم مرگ یا پیری را از این زندگی حذف کنیم . ولی می توانیم مرگ و پیری را به تاخیر بیندازیم و خود را از خطر پیری یا مرگ زودرس رها کنیم . ما می توانیم با برنامه ای دقیق و صحیح و با رعایت موازین اخلاقی و شرعی بهترین زندگی را برای خود فراهم کنیم و حداکثر بهره را از این دوران حیات برگیریم و با کامیابی کامل با این دنیا وداع کنیم . ما می توانیم دشمنان را مغلوب کنیم . اگر اراده و ایمان، قوی باشد، دشمن; خوار و زبون می شود . اگر آنهایی که با دشمن برون مبارزه می کنند، کشته شوند، ضرر و زیانی نمی برند; چراکه زندگی فدای زندگی شده است .

ضرر و زیان هنگامی تحقق پیدا می کند که زندگی فدای کامجویی غلط و بلهوسی های خود یا دیگران شود . آنکه فدای شهوت و هوس خود می شود، ضرر می کند . آنکه دیگران او را در مسیر هوس ها و طمع های شیطانی خود قرار می دهند، ضرر می کند . آنکه به خاطر قتل عمد، تسلیم چوبه دار می شود، نفله شده است . آنکه قربانی هروئین و الکل می شود، تباه شده است . آنکه دستش را به جرم دزدی می برند و آنکه به زنای محصنه سنگسارش می کنند، ضایع می شود . ولی آنکه حسین وار، خود را فدای آرمان مقدس دین و توحید و اخلاق می کند، مقامی بس والا دارد . پیامبر گرامی اسلام فرمود: هنگامی که شهید می خواهد از روی زین بر زمین افتد، حوریه او به استقبالش می آید و او را به کرامت الهی بشارت می دهد و همین که بر زمین می افتد، به او می گوید:

«مرحبا بالروح الطیبة التی اخرجت من البدن الطیب ابشر فان لک ما لا عین رات و لا اذن سمعت و لا خطر علی قلب بشر» (1) .

«مرحبا به روان پاکی که از بدن پاک خارج شد . مژده باد که تو را مقامی است که چشمی ندیده و گوشی نشنیده و بر دل بشری خطور نکرده است » .

جهاد درون و جهاد برون

انسان چه بخواهد و چه نخواهد، چه بداند و چه نداند در برابر دشمنی ها و دشمن ها آسیب پذیر است . برای او یک راه بیشتر وجود ندارد: جهاد و مبارزه . انسان باید بداند که همه چیز در جهاد و مبارزه نهفته است . آدمی که جهاد و مبارزه ندارد، مرده متحرک است . چنین آدمی از هیچ فضیلتی برخوردار نیست . امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمود: «جهاد، دری از درهای بهشت است . خداوند این در را بر روی خواص اولیای خود گشوده است . سپس در وصف آن فرمود:

«و هو لباس التقوی و درع الله الحصینة و جنته الوثیقة، فمن ترکه رغبة عنه البسه الله ثوب الذل » (2) .

«جهاد، جامه تقوا و زره محکم خدا و سپر مستحکم اوست . هرکه از آن اعراض کند، خداوند بر او جامه خواری می پوشاند» .

جهاد و مبارزه تنها با دشمن برون نیست . دشمن درون هم خطرناک، بلکه خطرناک تر است . بسیارند کسانی که بر دشمن برون چیره می شوند، ولی از دشمن درون شکست می خورند . جهاد با دشمن درون همیشگی است; ولی جهاد با دشمن برون، ممکن است موقت باشد . باید پیکار دشمن درون را جدی گرفت . بیهوده است اگر با دشمن برون مبارزه کنیم و از دشمن درون غافل بمانیم .

تو با دشمن نفس همخانه ای

چه در فکر پیکار بیگانه ای

عنان باز پیچان نفس از حرام

به مردی ز رستم گذشتند و سام

پادشاهان مقتدر و خونخوار، اهل جهاد با دشمن درون نبودند و اصولا توانایی چنین مبارزه ای هم نداشتند و به همین جهت، آنها به نوعی دشمن بشریت بودند . آنها خیال می کردند اگر دشمن برون را از پای درآورده اند، قدرتی دارند .

ای شهان کشتیم ما خصم برون

لیک خصمی زان بتر اندر درون

کشتن آن کار عقل و هوش نیست

شیر باطن سخره خرگوش نیست

قوتی خواهم ز حق دریا شکاف

تا به ناخن بر کند این کوه قاف

در حدیث قدسی در وصف اهل خیر آمده است که:

«یموت الناس مرة و یموت احدهم فی کل یوم سبعین مرة من مجاهدة انفسهم و مخالفة هواهم و الشیطان الذی یجری فی عروقهم (3) » .

«مردم یکبار می میرند . ولی بعضی، روزی هفتاد بار در راه جهاد با نفس و مخالفت هواهای نفسانی و شیطانی که در رگهای آنها متحرک است، می میرند» .

به جان بمیر و به دل زنده گرد و دایم مان

که جان زنده دلان را ز مرگ ناید باک

مرگ فیزیکی خواه ناخواه به سراغ انسان می آید . ولی مرگ جهادی، هنر برجسته آنهایی است که مبارزه با دشمن درون را در سرلوحه برنامه های زندگی خود قرار داده اند .

آری آنها مظهر رحمانیت خدایند . کینه توزی و انتقام جویی از واژگان قاموس زندگی آنها نیست . آنها همه مخلوقات را از لحاظ اینکه آثار حول و قوت خدایند، دوست دارند .

خیرها و شرها

هر وجودی خیر است و هر خیری دوست داشتنی و مطلوب است . وجود، شر نیست . آن چه شر است، یعنی عدم . عدم; مطلوب با لذات نیست . اگر موجودی برای موجودی دیگر، منشا شر است و موجب عدم ذات یا عدم کمالی از کمالات او می شود، شر حقیقی نیست، بلکه شر نسبی است . پس شری وجود ندارد . زیرا شر حقیقی به معنای عدم ذات یا عدم کمال ذات است . شر نسبی هم در ارتباط دو موجود، مطرح می شود و اصولا لازم نیست که همیشه در ارتباط دو موجود با یکدیگر، شر نسبی مطرح شود . خیر نسبی هم داریم . پیامبران، هم خیر حقیقی و هم خیر نسبی اند . تمام نعمتهای مادی و معنوی این چنینند . آنها هم خیر حقیقی و هم خیر نسبی می باشند . هستی یک پارچه خیر حقیقی است . بسیاری از موجودات عالم، خیر نسبی نیز می باشند . شر حقیقی، عدم است . برخی از موجودات، شر نسبی محسوب می شوند . مولوی می گوید:

پس بد مطلق نباشد در جهان

بد به نسبت باشد این را هم بدان

در زمانه هیچ زهر و قند نیست

کان یکی را پا دگر را بند نیست

زهر مار آن مار را باشد حیات

نسبتش با آدمی آمد ممات

مبارزه و جهاد با همین شرور نسبی است . قوای نفسانی چه قوه شهوت و چه قوه غضب و چه غیر از اینها - به لحاظ وجودی، خیر و کمالند . شربودن آنها به لحاظ مزاحمتی است که با قوه عاقله دارند و آن را از رسیدن به کمال خود مانع می شوند . در مبارزه و جهاد با این قوا، لازم نیست آنها را ریشه کن و نابود کرد . آنچه لازم است، این است که آنها را تسلیم عقل کنیم . در مبارزه و جهاد برونی لازم نیست که دشمن برون به خاک و خون بغلتد . آنچه ضرورت دارد، این است که در برابر عدل و انصاف - به رغبت یا به کراهت - سر تسلیم فرود آورد . پیامبر گرامی اسلام در فتح مکه، فرمان عفو عمومی صادر کرد; چراکه دشمنان اسلام چنان مرعوب شدند که توان هرگونه مقاومت و عنادی از آنها سلب شد . جمله «اذهبوا فانتم الطلقاء» (4) . یادگار آن عفو قهرمانانه است .

پی نوشت:

1) سفینة البحار: ج 1، ص 720 (شهد) .

2) همان: ص 196 (جهد) .

3) همان: ص 197 (جهد) .

4) بروید که شما همه آزادید (تاریخ طبری، ج 2، ص 337، سنه 8) . 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان